مردم انتظار دارند یک سلبریتی موجّه همانطور که فیلمهایش را با وسواس انتخاب میکند در روزهای دیگر نیز در همین مسیر باشد.
به گزارش شهدای ایران؛ «فریبرز عربنیا»، بازیگر نقش مختار در سریال مختارنامه و از چهرههای سینمایی ایران، به تازگی اظهار کرده است که در کانادا برای کمک به همنوعان! راننده بیماران شده و از این راه درآمد دارد.
همچنین چند سال قبل بود که «آیدین آغداشلو» از نقاشان ایرانی هم در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت:
در دوره افسردگی عمیقی به سر میبرم، این افسردگی من شخصی است و منبع آن کنش مستقیم دولتها به من نبوده، چرا که من ستایششدهترین روشنفکر روزگار از طرف مردم هستم و تنها نقاشی هستم که مردم مرا در خیابان که میبینند میشناسند، در نتیجه از ناسپاسی هم افسرده نیستم. از اینکه حاصل عمرم پوچ بوده هم افسرده نیستم چون پوچ نبوده و تعداد زیادی نقاشی کشیدهام، حتی فیلم کوتاه مستند ساختم، بنابراین این افسردگی به دلیل خسته بودن از کار است و همین که سنم بالا رفته و بیحوصله شدهام.
او تصریح میکرد: سختترین لحظات زندگی من در ایام جنگ و بیکاری در این مملکت گذشت، اما با تمام این احوال ماندم و از نظر خودم برپایی چنین نمایشگاهی به نوعی تسویهحساب است. در رابطه با اینکه حرف رفتن هم میزنم میخواهم بگویم که کل قصه رفتن یا ماندن است. نمیخواهم با رفتنم دل کسی را بسوزانم. من و امثال من نباید خیلی به خودمان ببالیم. به دلیل افسردگی مدتی احتیاج دارم که به کبوترها و سنجابها غذا بدهم و در آخر، مردن، هم مانند برخاستن یک گنجشک و نشستن بر روی کوهی است.
البته آغداشلو بعداً به ایران بازگشت و حتی در چند نمایشگاه و حراجی هم شرکت کرد و برخی کارهای پرحاشیه خود را نیز فروخت!
علیالقاعده انتخاب محیط زندگی و انجام کارهای مختلف، یک انتخاب شخصی است و کسی هم نبایستی در آنها دخالت کند.
ولی نکته اینجاست که اولاً سلبریتیها میتوانند بعنوان الگوهای جامعه نیز مطرح باشند و ثانیاً تصوری که از مفهوم «چهره بودن» و «سلبریتی» در ذهن افکار عمومی وجود دارد حاوی تشخّص و عمیق بودن و مناعت است.
صورت سادهتر این سخن آنست که مردم انتظار دارند یک سلبریتی موجّه همانطور که فیلمهایش را با وسواس انتخاب میکند، صرفاً در برنامههای تلویزیونی خاص حضور مییابد، به لباس خود اهمیت میدهد و در هر جمع و جایی دیده نمیشود؛ در روزهای دیگر نیز در همین مسیر باشد نه اینکه به یکباره تبدیل به راننده بیماران خارجی شود، مسئولیت یک رختشویی در آمریکا را انتخاب کند، با سگها عکس بگیرد و یا ابراز کند که تصمیم گرفتهام بروم به سنجابها غذا بدهم!
کما اینکه همه میدانیم هم مردم کشور خودمان برای کسانی که اهل خدمترسانی به همنوع! باشند محقتر هستند و هم اینکه در کشور خودمان هم به اندازه کافی سنجاب و سایر حیواناتی که میشود به آنها غذا داد، به وفور پیدا میشود.
مثال دیگر این مسئله هم سلبریتیهای خارجی در کشورهای صاحب سینما هستند که مثلاً تا روزگار پیری و بازنشستگی نیز عموماً یک سلبریتی متشخّص باقی میمانند و ولو حتی اگر برخی از آنها دست به خودکشی هم بزنند! اما علیالاغلب قابلیت این را دارند که به یک مراسم ملی دعوت شوند، اهل مطالعه هستند، در مصاحبههایشان صحبتهای عمیقی را مطرح میکنند، اهل کنایه زدن به تلویزیون ملی و سیاستهای کشورشان نیستند و هرگز تشخّص شکل گرفته در ذهن مردم را با جهانبینیها و کارهای عجیب و غریب به هم نمیزنند.
این شبهه نیز سالهاست در ذهن افکار عمومی ریشه دوانده که چرا برخی سلبریتیها با اینکه در ظاهر، غرب و خارج از کشور را جای بهتری از ایران میدانند و حتی مثلا سنجابهای خارجی را هم بیشتر از سنجاب ایرانی که یک نژاد مختص ایران عزیز است بیشتر دوست دارند! اما حاضر به رفتن از ایران نیستند و با اینکه نوعاً عکسهای سلفی و فیلم صحبتهای اعتراضی خود درباره اقتصاد کشور را در آمریکا و اروپا میگیرند اما به فعالیتهای اقتصادی_هنری خود فقط در ایران ادامه میدهند؟
ولی نکته اینجاست که اولاً سلبریتیها میتوانند بعنوان الگوهای جامعه نیز مطرح باشند و ثانیاً تصوری که از مفهوم «چهره بودن» و «سلبریتی» در ذهن افکار عمومی وجود دارد حاوی تشخّص و عمیق بودن و مناعت است.
صورت سادهتر این سخن آنست که مردم انتظار دارند یک سلبریتی موجّه همانطور که فیلمهایش را با وسواس انتخاب میکند، صرفاً در برنامههای تلویزیونی خاص حضور مییابد، به لباس خود اهمیت میدهد و در هر جمع و جایی دیده نمیشود؛ در روزهای دیگر نیز در همین مسیر باشد نه اینکه به یکباره تبدیل به راننده بیماران خارجی شود، مسئولیت یک رختشویی در آمریکا را انتخاب کند، با سگها عکس بگیرد و یا ابراز کند که تصمیم گرفتهام بروم به سنجابها غذا بدهم!
کما اینکه همه میدانیم هم مردم کشور خودمان برای کسانی که اهل خدمترسانی به همنوع! باشند محقتر هستند و هم اینکه در کشور خودمان هم به اندازه کافی سنجاب و سایر حیواناتی که میشود به آنها غذا داد، به وفور پیدا میشود.
مثال دیگر این مسئله هم سلبریتیهای خارجی در کشورهای صاحب سینما هستند که مثلاً تا روزگار پیری و بازنشستگی نیز عموماً یک سلبریتی متشخّص باقی میمانند و ولو حتی اگر برخی از آنها دست به خودکشی هم بزنند! اما علیالاغلب قابلیت این را دارند که به یک مراسم ملی دعوت شوند، اهل مطالعه هستند، در مصاحبههایشان صحبتهای عمیقی را مطرح میکنند، اهل کنایه زدن به تلویزیون ملی و سیاستهای کشورشان نیستند و هرگز تشخّص شکل گرفته در ذهن مردم را با جهانبینیها و کارهای عجیب و غریب به هم نمیزنند.
این شبهه نیز سالهاست در ذهن افکار عمومی ریشه دوانده که چرا برخی سلبریتیها با اینکه در ظاهر، غرب و خارج از کشور را جای بهتری از ایران میدانند و حتی مثلا سنجابهای خارجی را هم بیشتر از سنجاب ایرانی که یک نژاد مختص ایران عزیز است بیشتر دوست دارند! اما حاضر به رفتن از ایران نیستند و با اینکه نوعاً عکسهای سلفی و فیلم صحبتهای اعتراضی خود درباره اقتصاد کشور را در آمریکا و اروپا میگیرند اما به فعالیتهای اقتصادی_هنری خود فقط در ایران ادامه میدهند؟