آزاده سیف گفت: روزی که رهبر معظم انقلاب از مجموعهی تشکیلات جهاد خودکفایی سپاه بازدید کردند، خطاب به شهید تهرانی مقدم فرمودند که «من از شما راضی هستم».
به گزارش شهدای ایران، در روزگار امروز باور رشادت نوجوانان و جوانان بدور از باور و گاها دسترسی است. پیش از پیروزی انقلاب ملت ایران به توانایی خود آگاه نبودند، اما انقلاب اسلامی به مردم به ویژه جوانان میدان داد تا استعدادهایشان را بشناسند و پرورش دهند. یکی از این جوانان «مهدی نواب» بود. او از ۱۳ سالگی عضو بسیج شد و برای پیشرفت کشور از سلامتی و جانش گذشت. او سالها در پادگان شهید مدرس و در جهاد خودکفایی در کنار دیگر همکارانش به تحقیقات موشکی مشغول بود و سرانجام همراه با محمد سلگی، حسن تهرانی مقدم و ۳۲ همکار دیگرش بر اثر انفجار در پادگان، نامش در زمره شهدای اقتدار قرار گرفت.
به مناسبت سالروز شهادت مهدی نواب به گفتگو با آزاده سیف پرداخته ایم که در ادامه میخوانید.
رضایت حضرت آقا خستگی را از تن مهدی زدود
همسرم در قبال کاری که انجام میداد، انتظاری نداشت. گاهی برای اتمام پروژهای ساعت زیادی در محل کار میماند، اما بیش از ۸۰ ساعت اضافه کار را نمیپذیرفت و میگفت: شاید در این زمان استراحت هم کرده باشم. زمانی هم که برایش پاداش مینوشتند، آن پول را خرج خرید مایحتاج کار برای سازمان سمعی و بصری سپاه میکرد. او هرگز به دنبال پست و مقام نبود. همیشه پشت دوربین بود و اگر میدید کاری به غیر از رضای خدا انجام میشود، مشارکت نمیکرد.
رضایت حضرت آقا خستگی را از تن همسرم زدود
مهدی از سلامتیاش برای پیشرفت علم در حوزه موشکی گذشت و تمام تلاشش برای قدرتمند شدن شیعه و دیدن لبخند آقا بود. روزی که رهبر معظم انقلاب از مجموعهی تشکیلات جهاد خودکفایی سپاه بازدید کردند، خطاب به شهید تهرانی مقدم فرمودند که «من از شما راضی هستم». مهدی از شنیدن این جمله خوشحال بود و میگفت که این سخن خستگی را از تنم بیرون کرد.
تیم خارجی از شهید نواب تقدیر کردند
روزی عدهای خارجی برای بازدید از پیشرفتهای موشکی کشورمان به ایران آمدند. وقتی تخصص مهدی را میبینند، میگویند: «ما برای هر کاری یک فرد با تجربه را انتخاب میکنیم، اما شما در تمام زمینهها حرفهای هستید. تلاش شما مورد تقدیر است.»
«ما میتوانیم» سرلوحه کارهایش بود
همسرم را نماد صبر و مقاومت میدانم. هیچ کاری برای او «نشد» نداشت. او اهل عمل بود به همین خاطر مورد قبول شهید تهرانی مقدم بود و مورد مشورت قرار میگرفت. شهید تهرانی مقدم همسرم را امین خود میدانست.
با این همه مسئولیت و مشغله کاری، نواب هم مسئول سوخت پادگان مدرس و هم مسئولیت آزمایشگاه سوخت جهاد خودکفایی بود. با این همه کار و مسئولیت هیچ وقت گلهای نمیکرد بلکه ایمانش هم بیشتر میشد. مهدی در پادگان مدرس پا به پای بچههای سوختریزی کار میکرد و شهید مقدم گفته بود بعد از من، مهدی مسئول است و حرف او حرف من است.
هر زمان درباره قدرت موشکی با همسرم صحبت میکردم، میگفت: «قدرت موشکی ما به گونهای است که دشمن به خود اجازه نمیدهد به ایران نگاه چپ کند.» همچنین در خصوص پیشرفت موشکی نیز میگفت: «آمریکا و اسرائیل هیچ غلطی نمیتوانند، بکنند، خودشان میدانند که حرفهایشان در حد تهدید است. اگر اسرائیل دست از پا خطا کند، با خاک یکسان میشود.»
در خصوص بیت المال وصیت کرد
مهدی در حفظ بیت المال حساسیت خاصی داشت و میگفت: «اگر صدمهای به بیت المال بزنیم باید پاسخگوی ۸۰ میلیون ایرانی باشیم. بیت المال حکم یک امانت را دارد که از اموال مردم دست ما داده شده و ما مسئول و پاسخگو هستیم. پاسخگویی بسیار سخت است.»
همسرم مسئول سمعی بصری جهادخودکفایی و همچنین مسئول تدارکات کوهنوردی سپاه و مسئول آزمایشگاه در کار تحقیقاتی بود. در دفتر کوهنوردی همچون یک سرباز هر ماه در زمان استراحتش و روزهای تعطیل، وسایل کوهنوری را از انبار خارج میکرد تا مبادا خراب شوند. این در حالی است که وظیفه وی نبود.
در دفتر سمعی و بصری نیز همینگونه رفتار میکرد، وسایل فیلمبرداری را به خوبی نگهداری میکرد. به جهت این که ممکن بود دوربینها در تست و تحقیقات دچار سانحه شوند، به نگهداری آنها توجه خاصی میکرد.
برخی وقایع پس از گذراندن یک روز پرتلاش، جهت آماده کردن دوربینهای فیلمبرداری، با حوصله مینشست و آنها مرتب در میان پتو میپیچید. پس از اتمام کار نیز این کار را تکرار میکرد.
همسرم ماشینی که با آن جا به جا میشد را بسیار تمیز نگه میداشت حتی یک خط هم روی آن نبود. بیت المال برای شهید نواب حکم فرزندش را داشت و در این خصوص میگفت: «بیت المال نیاز به مراقبت و رسیدگی دارد.».
اگر در ماموریت جیره غذایی و تنقلات میگرفت. باقی آن خوراکی را به خانه نمیآورد، میگفت: «این جیره برای ماموریت است.»
یکی از وصیتهایش به من این بود که اگر زمانی من نبودم، به نحو احسنت بیت المال را تحویل بده. نگهداری از بیت المال را هم به دخترمان آموزش داده بود. پس از شهادت همسرم، یکی از فرمانده از سپاه آمد تا اموال را تحویل بگیرد. از این همه سلیقه در چیدمان بیت المال و نگهداری از آنها لذت برد و فاتحه خواند. خدا را همیشه برای داشتن چنین همسری شکرگذارم.
فیلم شلیک موشک را همسرم ثبت میکرد
همسرم به جهت اهداف بزرگی که در زندگیاش داشت، او را خستگی ناپذیر کرده بود. از آنجایی که مهدی میدانست دوربین را کجا مستقر کند تا صحنه شلیک موشک را به درستی ثبت کند، فیلمهای خوبی ضبط میکرد. صحنه شلیک همزمان چندین موشک که در ابتدای اخبار نیمروزی پخش میشود، فیلم ضبط شده از سوی همسرم است.
لیاقت شهادت را داشت
سه روز قبل از شهادت همسرم، برف سنگینی بارید. او به سختی برفها را پارو کرد. با وجود این که خسته بود، برای دخترم کاردستی درست کرد. با دیدن این صحنه گفتم: لیاقت تو شهادت است نه اینکه در رختخواب بمیری. همسرم با شنیدن این جمله خندید و گفت که خدا از دهانت بشنود.
*دفاع پرس