چهرهی قدیمی و منفی سیا در سینما تغییر کرده است. در آثار جدید به جای ترسیم سازمانی نالایق که به شدت درگیر ترورهای آشوبگرانه است، سازمانی موجه بازنمایی میشود که تهدیدهای امنیت ملی را خوب دفع میکند و مسئولیتهایی تحسینبرانگیز برای نیروهایش دارد. اما حقیقت چیست؟
به گزارش شهدای ایران، کتاب دلقکها و آدمکشها با عنوان فرعی «نقش سازمان سیا در هالیوود»، به بررسی تاثیرات «آژانس اطلاعات مرکزی امریکا» بر هالیوود و صنعت فیلمسازی امریکا میپردازد. جلد سادهی کتاب با دایرههای سرگیجهآوری که بیننده را به یاد فیلم «سرگیجه»ی هیچکاک میاندازد، پیچیدگی روابط و مافیای قدرت در رسانههای ایالات متحده را القا میکند. خواننده از همان آغاز میداند که با کتابی روبهروست که میخواهد لایههای پنهان و کمتر دیدهشدهی هالیوود، این غول سرگرمی جهان مدرن را آشکار کند و شاید این فاشگویی او را به سرگیجه و حیرت بیندازد. عناوین کتاب زیر خطوط این دایرهها از ریخت افتادهاند و این به طور نمادین هشداری برای درک این مسئله است که در جهانی چنین دیوانه هرچیز همان چیزی نیست که در واقع به نظر میرسد. عنوان کتاب با همهی سادگی بسیار طعنهآمیز و نیشدار است؛ او دو دسته را در نظام فیلمسازی هالیوود مشخص کرده است. دستهی اول را با نام «دلقکها» مشخص کرده است که وظیفهای جز سرگرمسازی مردم ندارند، اما دستهی دوم آدمکشها هستند که به سادگی سرگرم بازیها مخوف و خطرناکاند. خواننده از خود میپرسد آیا نقطهای هست که در آن دلقکها و آدمکشها به یک حد وسط برسند و دیگر نتوان هیچکدام از آنها را از هم تمییز داد؟ ارتباط این دو دسته در صنعت سرگرمی آمریکا چیست؟
مدتهاست نهادهای وابسته به دولت ایالات متحده برای ارتقای تصویر عمومیشان در رسانههای جمعی، نیروهایی را در ادارهی تعامل با صنعت سرگرمی به کار گرفتهاند. مثلا افبیآی در دههی ۱۹۳۰ ادارهای تاسیس کرد تا از این نهاد در برنامههای رادیویی، فیلمهای سینمایی و نمایشهای تلویزیونی تصویر مناسبی ارائه کند. تا سال ۱۹۶۶ سازمان سیا مسئول ارتباط با صنعت سرگرمی نداشت. به همین خاطر مردم تصور میکردند سازمان در دوران جنگ سرد در صنعت فیلمسازی کاملا منفعلانه عمل میکند. این فرضی اشتباه است. در واقع دیگر کارمندان سازمان برای پیشبرد عملیات مخفی و مبارزات تبلیغاتی با فیلمسازان همکاری میکردند. سیا نه تنها دربارهی وجههی خود نگران است بلکه به دقت آن را مدیریت میکند؛ مخصوصا در واکنش به حوادث و وقایعی که در جهان رخ داده و برداشت عمومی از سازمان را شکل میدهد. اما همیشه هم اینگونه نبوده است. سازمان سیا از سال ۱۹۴۷ در اولین سالهای آغاز به کار خود تا اوایل دههی ۶۰ میلادی دخالتی در توصیفات هالیوود از سیا نمیکرد تا اینکه پس از شکست رسواکنندهی «خلیج خوکها» در آوریل ۱۹۶۱، نقش سیا در تلاش نافرجام برای سرنگونی فیدل کاسترو رهبر کمونیست کوبا، روشن شد. از آن زمان تصویر سیا در تلویزیون و فیلمها بیش از پیش آشکار شد. با وجود دغدغههای اخلاقی و قانونی، بیش از پانزده سال از نفوذ نامحسوس سیا در صنعت فیلمسازی میگذرد. با نگاهی به فهرست فیلمهایی که با همکاری سازمان سیا تولید شدهاند میتوان متوجه شد که چهرهی قدیمی و منفی سیا در سینما تغییر کرده است. در این آثار به جای ترسیم سازمانی نالایق که به شدت درگیر ترورهای آشوبگرانه است، سازمانی موجه بازنمایی میشود که تهدیدهای امنیت ملی را خوب دفع میکند و مسئولیتهایی تحسینبرانگیز برای نیروهایش دارد. اما حقیقت چیست؟
سازمان سیا اغلب ادعا میکند همکاری با هالیوود را آغاز کرد تا چهرهی منفیاش را در سینما و تلویزیون ترمیم کند. برای همین دلقکها و آدمکشها در آغاز با نگاهی تاریخی شیوهی شروع کار سازمان در صنعت فیلمسازی امریکا را بررسی میکند. فصل اول (عوامل خودسر، آدمکشها و دلقکها) پنج رویکرد اصلی سازمان را در شروع کار تشریح میکند: ۱. سازمان در ترور مصمم است. ۲. عواملی خودسر دارد که نظارت زیادی بر عملکردشان نیست. ۳. از نیروهای خود حمایت و پشتیبانی نمیکند. ۴. فعالیتهایش اصول اخلاقی مبهم و یا قابل نکوهش دارند. ۵. سازمان مسحور آشفتگی مضحک و نومیدکنندهاش است. در ادامهی این فصل پیشینهی واقعی سیا، الزامهای داستان سرایی سینمایی و ماهیت سیاسی هالیوود در شکلگیری این بازنماییها بررسی میشود.
فصل دوم «گشودن درها» است. بحث با این موضوع باز میشود که چرا سال ۱۹۴۴ یعنی در فاصلهی زمانی پایان جنگ سرد و فاششدن خیانت آلدریچ ایمز، نگرانیها نسبت به تصویر منفی سیا در سینما و تلویزیون زیاد شد.
در فصل سوم «ضروری و شایسته» دو نمونه از نخستین همکاریهای سیا و هالیوود به طور دقیق بررسی میشود: فیلم «همپیمان با جاسوسان» و مجموعهی تلویزیونی «آژانس» که از شبکهی سیبیاس پخش شد. در هر دو پروژه دسترسی بیسابقه به کارکنان سیا و مرکز فرماندهی این سازمان برای فیلمبرداری فراهم بود. حتی اجرای مراسم فرش قرمز در منطقهی لنگلی برای اکران اول هم برنامهریزی شد. در این فصل به اسناد داخلی سیا و مصاحبه با نویسندگان، مشاوران تخصصی و تهیهکنندگان این آثار استناد شده است.
فصل چهارم «سالهای فعالیت چیس براندون» با تکیه بر اطلاعات ارائهشده در فصل سوم، دیگر همکاریهای سازمان سیا با رسانهها پس از حادثهی ۱۱ سپتامبر ببرسی میشود و در نتیجه گستره و ماهیت رابطهی سیا با هالیوود ترسیم میشود. این فیلم به طور خاص بر فیلمهای «دشمن دولت»، «اوج وحشت»، «آلیاس و عضو جدید» تکیه میکند و انگیزههای سیا برای همکاری را شرح میدهد.
شاید بتوان فصل پنجم را انتقادیترین فصل کتاب معرفی کرد. در این فصل که «معانی ضمنی اخلاقی و قانونی حضور سیا در هالیوود» نام دارد، از مسائل متعدد اخلاقی و قانونی دربارهی همکاری سیا با هالیوود سخن به میان میآید. ادعای دقیقتر جنکینز در فصل پنجم این است که حمایتنکردن سیا از همهی فیلمسازانی که بخواهند با آن سازمان همکاری کنند در حقیقت به معنای تخطی از حق آزادی بیان است؛ چیزی که در متمم اول قانون اساسی امریکا آمده است.
فصل پایانی «آخرین اشخاصی که در هالیوود میخواهیم» در تحلیل نقش افسران بازنشستهی سیا در هالیوود از آثاری سخن به میان میآید که سازمان سیا به طور رسمی از آنها حمایت کرده است. امتیازات و اشکالات فعالیت این افراد از نگاه بینندگان، فیلمسازان و خود سازمان سیا بررسی شده است. این فصل به طور خاص برای مطالعهی موردی بر فعالیت میلت بیردن و رابرت بائر در فیلمهای «چوپان خوب» و «سیریانا» تمرکز میکند و در سطحی پایینتر، «جنگ» چارلی ویلسن.
خلاصه اینکه «دلقکها و آدمکشها» برای علاقمندان مباحث سیاسی و نقش آن در حوزه فرهنگ و خاصه سینما، گزینهایست جذاب که می تواند به توصیف حضور فعال سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در هالیوود از اواخر قرن بیستم بدین سو پرداخته و به شکلی روشن و دقیق مناسبات آشکار و پنهان میان این دو را مورد واکاوی قرار دهد. ترشیا جنکینز با تمرکز روی ارتباط سیستم های کلان امنیتی آمریکا (در اینجا CIA) با کمپانیهای تولید کننده فیلم در صنعت سینمای آمریکا به خوبی نشان می دهد که چگونه سیا توانسته تصویر دلخواه و مطلوبی از خود در سینمای آمریکا به نمایش گذاشته و به تناسب آن در افکار عمومی تلقی موجود از این سازمان را ترمیم کند.