تلاشش به نتیجه نشست و بعد از دو شبانه روز اجازه دیدار امام نصیبش شد.
به گزارش شهدای ایران، مراسم ازدواج انجام شد که راه جماران را در پیش گرفت تا به آرزوی خودش جامه عمل بپوشاند اما انگار باید سختی بسیار می کشید تا شیرینی آن بیشتر بر جانش می نشست. دو شبانه روز پشت درهای بیت، بی آب و غذا منتظر ماند تا اینکه قاصدی نزد امام رفت و گفت که یکی از مشتاقانتان برای دیدار خصوصی پافشاری می کند و از اینجا دل نمی کند.
برای ورودش اجازه صادر شد. دل توی دلش نبود و از خوشحالی سر از پا نمی شناخت.
حالا او[1] بود و مرادش و زبانی که از شوق بند آمده بود. جلو رفت و دست امام را بوسید و او هم سر ناصر را بوسه ای زد و زیر گوشش چند جمله ای زمزمه کرد که برای همیشه در سینه اش مکتوم[2] ماند.
همسرش می گوید همیشه نگران این بود که مبادا روزی از یاری او دست برداریم و در فرمانبرداری اش سست شویم.[3]
شهید ناصر بهداشت، فرمانده گردان حمزه (ع) لشکر 25 کربلا که در نوزدهم اردیبهشت ماه سال 64 در ارتفاعات قلاویزان به شهادت رسید و جنازه این شهید بزرگوار 10 روز مفقود بود که به وسیله جانشین و دوست دیرینه اش شهید بهروز شیرسوار مورد شناسایی قرار گرفت.
پنهان.
برگرفته از خاطره همسر شهید.