«عزاداری در ماه محرم و على الخصوص تاسوعا و عاشورا بسیار شورانگیز بود. برنامه این طور بود که چند نفر کنار پنجره میایستادند و مواظب آمدن نگهبانان میشدند و بقیه عزاداری میکردند. بچهها اسیر بودند و غم و اندوه شهادت اباعبدالله(ع) التهاب و شور بیشتری در عزاداری ایجاد میکرد و صدای یا حسین، یا زینب بچهها بی اختیار گاهی تمام فضا را پر میکرد.»
به گزارش شهدای ایران، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ چنان که از خاطرات و روایتهای اسراء و رزمندگان دفاع مقدس برمیآید، ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) از شیرینترین و جاودانهترین روزهای اسارات رزمندگان در اردوگاههای بعثی بود.
در کتاب "زندگی و مبارزات حجتالاسلام ابوترابی" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، درباره عزاداری اسرای دوران دفاع مقدس در اردوگاههای رژیم بعث عراق آمده است: اسراء و رزمندگان همواره بر عزادارای امام حسین(ع) در ماه محرم تأکید داشتند. حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابیفرد که مدت زیادی را در اسارت رژیم بعث عراق بود و از این رو به سیدالاسرا معروف شد هم همیشه میگفت چیزی که در این تنگنای اسارت میتواند دست ما را بگیرد، عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) است.
وی پیش از شروع محرم، طلبهها و مسئولان فرهنگی آسایشگاهها را جمع میکرد و از آنها میخواست بچههای روضه خوان را جمع کنند و تاریخ کربلا را برای آنها بگویند ولی از تحریف و دروغ نسبت به اهل بیت بپرهیزند. او تأکید داشت مراسم را به گونهای اجرا کنند که عراقیها متوجه نشوند، ولی هرگز دست از عزاداری برندارند و اگر عراقیها اجازه نمیدهند دسته جمعی عزاداری شود، دو نفر با هم بنشینند و یکی بخواند و دیگری گریه کند.
حجتالاسلام عاملی درباره حال و هوای عزاداریهای اسراء و رزمندگان اسلام در اردوگاههای رژیم بعث عراق در ماه محرم میگوید: «عزاداری در ماه محرم و على الخصوص تاسوعا و عاشورا بسیار شورانگیز بود. برنامه این طور بود که چند نفر کنار پنجره میایستادند و مواظب آمدن نگهبانان میشدند و بقیه عزاداری میکردند. بچهها اسیر بودند و غم و اندوه شهادت اباعبدالله(ع) التهاب و شور بیشتری در عزاداری ایجاد میکرد و صدای یا حسین، یا زینب بچهها بی اختیار گاهی تمام فضا را پر میکرد.»
به گفته شاهدان، حجتالاسلام ابوترابی هم در طول ماه محرم، هر روز ساعتی را خلوت میکرد. در میان باغچه در وسط بوتهها مینشست و یکی برایش روضه میخواند، او نیز چون ابر بهاری گریه میکرد. صدای هق هق گریه او زیباترین و دلنشینترین صدایی بود که دل اسیران را نوازش میداد. روزهای تاسوعا و عاشورا دیگر اختیار از دست سید خارج میشد. او دیگر ابوترابی همه روزه نبود؛ ساعتها در میان باغچه اردوگاه تنها مینشست و به یاد کلام مولا و صاحبش که میفرمود: «يا جدی اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و نتوانستم شما را یاری کنم، حالا آن قدر گریه میکنم تا اشک چشمم به خون تبدیل شود». گریه میکرد و با قطرات اشک او، زمین گل میشد.
حجتالاسلام ابوترابی در هنگام روضه چنان دگرگون میشد که گویی در کنار قتلگاه جد بزرگوارش ایستاده است و جسد قطعه قطعه شده مولا را میبیند. میگفت که روز عاشورا کفشهایتان را از پا در بیاورید و با پای برهنه به یاد بچههای اباعبدالله(ع) قدم بزنید و خود نیز با پای برهنه به راه میافتاد و "یا حسین" گویان راه میرفت. او معتقد بود که بقای اسلام و قرآن و تشیع به برکت کربلا و حسین(ع) است و میگفت این که پیامبر بزرگوار فرمودند: "حسین منی و انا من حسین" یعنی حسین پاره تن من و میوه دل من است و آن که میفرماید من از حسینم، یعنی بقای نام من و مکتب من از حسین است. وی این جمله زیبا را کرارا بیان میکرد که پیامبر خدا(ص) علت محدثه اسلام و امام حسین (ع) علت مبقیه اسلام است.