اگر خیلی از اوقات، مقام عمل و رفتار کمتر از علم و آگاهی تلقی میشود، بهخاطر این است که «اثر رفتار، دیر ظاهر میشود» اما در عوض، اثرش قطعی است. مثال واضحش «ورزش» است؛ کسی که تازه ورزشکردن را آغاز کرده، هر روز نباید عضلات خودش را اندازهگیری کند تا ببیند چند سانت تغییر کرده است؟ باید ورزش را ادامه بدهد تا کمکم به نتیجه برسد.
به گزارش شهدای ایران، حجــتالاســـلام علیــــرضا پناهیـــان در دهــه اول محـــرم سلسلهگفتارهایی با موضوع «سبک زندگی موثرتر از آگاهی و ایمان» در اختیار «فرهیختگان» قرار میدهد. بخش پنجم این گفتار را در زیر میخوانید.
اگر خیلی از اوقات، مقام عمل و رفتار کمتر از علم و آگاهی تلقی میشود، بهخاطر این است که «اثر رفتار، دیر ظاهر میشود» اما در عوض، اثرش قطعی است. مثال واضحش «ورزش» است؛ کسی که تازه ورزشکردن را آغاز کرده، هر روز نباید عضلات خودش را اندازهگیری کند تا ببیند چند سانت تغییر کرده است؟ باید ورزش را ادامه بدهد تا کمکم به نتیجه برسد.
اینکه عمل، اثرش را زود نشان نمیدهد، معمولا یک عیب یا «امتیاز منفی» برای عمل تلقی میشود، ولی انصافا این عیب نیست بلکه حسن است. عمل این امتیاز مثبت را دارد که شما را صبور بار میآورد و رشد میدهد. یکی از نقایص فرهنگی و فکری جامعه ما این است که وقتی به عمل بها ندادیم و برای کنترل عمل برنامهریزی نکردیم، کلا آدمهای بیحوصله و عجولی میشویم و کلا دوست داریم از همهچیز، زود نتیجه بگیریم.
اگر آنطور که باید و شاید، به رفتار بها میدادیم آنوقت این باور برایمان جا میافتاد که «در این دنیا، کلا همهچیز طول میکشد و همهچیز بهتدریج و تأنی انجام میشود» اگر این تدریج و تأنی را نپذیری، نمیتوانی درست زندگی کنی! در روایات فرمودهاند که اگر خواستی از یک رفتار خوب اثر بگیری، باید حداقل یکسال آن را ادامه بدهی! (دعائمالاسلام/1/214)
امامباقر(ع) میفرمود: من دوست دارم کاری را که میخواهم انجام بدهم، ادامه بدهم. اگر شب بنا بوده انجامش بدهم و انجام ندادم، روز قضایش را بجا میآورم و بالعکس (اصول ستهعشر/237). از آقای بهجت پرسیدند: چهکار کنیم به نماز شب مداومت پیدا کنیم؟ فرمود: هر شب نتوانستی بخوانی، روز بعد قضایش را بجا بیاور!
در ادامه روایت میفرماید: محبوبترین کارها، عمل مداوم است... اگر خواستی نفست را به یک عمل عادت بدهی، یکسال آن را ادامه بده (اصول ستهعشر/237) کمکم بحث ما به مفهوم سبک زندگی نزدیک میشود، یعنی سراغ رفتارهایی میرویم که استمرار دارند و معنای سبک زندگی در اینجا خودش را نشان میدهد. هر کاری را انسان بخواهد انجام بدهد، معمولا طول میکشد تا به نتیجه برسد. قبلا در دوران دبستان به بچهها میگفتند «لوبیا بکارید» اینکه بچهها با کاشت یک محصول آشنا شوند خوب است، اما کاش در مدسه به بچهها بگویند یک درخت میوه هم بکارید! اگر یک دانشآموز مثلا چهار سال تحمل کرد تا درختش رشد کند، اصلا خودش هم بزرگ میشود و به یک بلوغی میرسد. یکی از ابعاد رشد شخصیت و رشد انسان-حتی در زمینههای ذهنی و فکری- همین صبر است. آدم بیصبر نمیتواند از نظر فکری رشد کند!
درسخواندن هم باید مداوم و قطرهای باشد تا مطلب برای انسان جا بیفتد. وقتی دانشآموز، دانشجو یا طلبه، در شب امتحان حجم بالایی از درس را میخواند، درواقع علم و خلاقیت خودش را نابود میکند. طلبههای گرامی هم متاسفانه به این سیستم ترمی-واحدی و امتحاندادن، ملحق شدهاند. وقتی امتحان دادی، یعنی آن درس را تمامش کردی و دور ریختی! ذهن انسان بعد از امتحان، اکثر آن داراییها را دور میریزد.
قدیمها در حوزه یکطور دیگری درس میخواندند (نه بهصورت سالی و ترمی) مثلا میگفتند «تو باید کتاب سیوطی را بخوانی» و این کار هم دو سال طول میکشید. الان هم بعضی از درسهای حوزه همینطور است و هنوز همه درسهای حوزه «ترمی-واحدی» نشده؛ اگر همه «ترمی-واحدی» بشود دیگر بهسختی میتوان انتظار پرورش «مجتهد» داشت! قطعیبودن اثر عمل را در این روایت ببینید. خداوند در حدیث معراج میفرماید: وقتی بنده من شکمش را گرسنه نگه دارد و زبانش را کنترل کند به او حکمت یاد میدهم (یعنی اگر کسی همین دو رفتار را انجام دهد، قطعا به او حکمت میدهم) اگر کافر هم باشد به او حکمت میدهم اما این حکمت در روز قیامت، وبال گردنش و حجتی علیه خودش میشود (به او میگویند: تو که میفهمیدی، چرا؟)
بعد میفرماید: «و اگر مومن باشد، حکمتش نور و برهان میشود... بینا و بصیر میشود و اولین چیزی که به او یاد میدهم عیبهای خودش است» یعنی به خودش آگاه میشود و میتواند از بالا به خودش نگاه کند. و بعد میفرماید: «وقتی او را آگاه به عیوب خودش کردم او را نسبت به عیوب دیگران بیتوجه میکنم!» یعنی روابط اجتماعیاش را اصلاح میکنم؛ با همه مهربان میشود، غیبت نمیکند، از کسی کینه به دل نمیگیرد، ناراحت نمیشود و میگوید «بگذار مشغول خودمان باشیم.» همه آثاری که در این روایت ذکر شده، از نوع «بینش» است (حکمت، بصیرت و...) یعنی اگر دو رفتار خودت را کنترل کنی، اینهمه آثار بینشی دارد. اصلا لازمه دانشمندشدن کنترل رفتار است! حالا اگر جرأت کردی، این حرف را در دانشگاهها مطرح کن! چرا نمیتوانی؟ بهخاطر سلطه فرهنگ مبتذل صهیونیستی که میخواهد انسانها را «برده» بار بیاورد؛ البته در ظاهر یک «پوزیشن علمی» هم به آن میدهند! یک سلطه متعصبانه کورکورانه جاهلانهای وجود دارد که نمیگذارد برخی از علوم تجربی رو بیایند؛ چه برسد به علوم دینی!
اولین چیزی که در مدرسه باید کنترل شود «رفتار» است. شخصیتدادن به دانشآموز این نیست که بگویید «برو هر کاری دلت میخواهد انجام بده!» اتفاقا این یعنی حیوان بار آوردن! مگر نمیخواهی دانشمند بار بیاید؟ خب رفتارش باید کنترل بشود! حالا رفتار را باید با آییننامه کنترل کنیم؟ نه؛ با فرهنگ و رعایت ادب باید کنترل کنیم! بنده زیاد به آییننامه هم معتقد نیستم، چون تشویق و تنبیه فوری خودش ضرر دارد، قانون و مقررات زیادی هم ضرر دارد.
عمل که اینقدر قدرتمند و تاثیرگذار است، اصلش «عمل مدوام» است. چون ما از عمل در درازمدت تاثیر میپذیریم، پس باید اعمالمان مداوم باشد، پس باید به اعمال خوب عادت کنیم، پس باید برای رفتارها و سبکزندگیمان برنامه داشته باشیم! از صبح که بلند میشوی، رفتارهایت را یکییکی بشمار، ببین به چه سبکی رفتار میکنی؟ ببین عروسیها و عزاهای شما چگونه است؟ «هرهریمسلک بودن» یعنی مثل حیوان زندگیکردن، یعنی هر کاری دلمان بخواهد انجام دهیم.
دین به ما سبک زندگی یاد میدهد. مثلا اینکه در مراسم ختم، صاحبعزا دم در میایستد و سلام و علیک میکند، درواقع سفارش دین است. طبق روایت، هرموقع کسی از دوستانت عزادار شد، باید بروی خودت را به او نشان بدهی (منلایحضرهالفقیه /1/174) قدیمیها این روایت را بلد بودند و اجرا میکردند. یعنی صاحبعزا دم در میایستد و همه میآیند خودشان را نشان میدهند و این ادب، اجرا میشود. چرا هر رفتاری را انجام میدهی؟! این سوال کلیدی بحث ماست. چرا طرز لباسپوشیدن خودت را عوض کردی؟ چرا لباس خودت را کوتاه کردی؟ آفرین به برخی اقوام ایرانی که هنوز لباسهای خودشان را حفظ کردهاند، آفرین به برخی کشورهای همسایه که لباس خود را حفظ کردهاند (مثلا در شرق، هنوز لباسهای خودشان را حفظ کردهاند) این یعنی آدمیت! یعنی کسی حق ندارد لباس ما را عوض کند.
چرا باید اجازه دهیم غذاهای ما را عوض کنند؟ چرا باید از سبک غذاخوردن و لباسپوشیدن دیگران تقلید کنیم؟ چرا اسم غذاهای خارجی را به در و دیوار میزنیم؟ چرا کسی اینجاها تعصب ندارد؟ این چه تناسبی با فرهنگ ما دارد؟!
سبک زندگی یعنی «ببین کدام رفتارها را معمولا انجام میدهی؟ برای دانهدانه این رفتارها باید برنامهریزی کنی!» در مملکت ما -در اثر تعلیمات غلطی که حوزه و آموزشوپرورش و دانشگاه به جامعه میدهد و در اثر تعلیمات و تبلیغات غلط دینی و غیردینی- چیزی بهنام «سبک زندگی» مهم نیست.
یککمی خودت باش! چرا هر موسیقیای را گوش میکنی؟ چرا موسیقیای که برای یک فرهنگ و یک سرزمین دیگر است و متناسب با آن فرهنگ و خاک است، به خورد خودت میدهی؟! نسبت به موسیقی کشور خودت تعصب داشته باش! بگو: من موسیقی ایرانی خودمان را میخواهم؛ حتی اگر موسیقی بد هم باشد، موسیقی بد ایرانی خودم باشد و اگر موسیقی خوب است، موسیقی خوب ایرانی خودم باشد؛ ایرانی باشد؛ مال همین خاک باشد.
اندیشه انسان تحتتاثیر رفتارش قرار دارد. ما چگونه رفتار میکنیم؟ همانگونه میاندیشیم! ما چگونه غذا میخوریم؟ همانگونه خواهیم اندیشید! لذا صهیونیستها تلاش میکنند سبک زندگی ما را تغییر دهند، چون آنها میدانند که وقتی سبک زندگی ما تغییر کرد، اندیشه ما هم تغییر خواهد کرد. صهیونیستها میگویند: هر دین و اعتقاد و اندیشهای که میخواهید داشته باشید؛ فقط سبک زندگیتان را از ما بگیرید! برای زمان و نحوه غذاخوردن و نوع خوردنیها در خانه خودتان برنامه داشته باشید. وقتی کسی به خانه شما آمد و خواستید با هم آشنا بشوید، اعلام کنید که ما در خانوادهمان این غذاها را میخوریم. مثلا ما بعد از غذا میوه نمیآوریم، چون -طبق سفارش حکما و اطبا- باید میوه را با فاصله بخوریم، چون اگر میوه بلافاصله بعد از غذا خورده شود، مشکل ایجاد میکند.
چقدر ما نسبت به چیزی بهنام رفتار و سبک زندگی بیدقت هستیم! ما باید برای رفتارمان برنامه داشته باشیم، سبک داشته باشیم و به فرمها بپردازیم. آنوقت ببینید چه آثاری دارد!شاید برخی بگویند: «مجلس امامحسین(ع) که جای این حرفها نیست!» ما که برای امامحسین(ع) سینه میزنیم، چرا باید لباس و غذای ما را یزیدیها طراحی کنند و سبکزندگی ما مثل یزیدیها باشد؟
حسینیها! از امامحسین(ع) سبک زندگی یاد بگیرید، سبک زندگی و ادب بچههای حسین را ببینید! یکی از فرماندهان یزید ملعون گفت: ما در طول این راه با این اسرای کربلا خیلی بدرفتاری کردیم، خیلی کتکشان زدیم، اما این بچههای حسین یکبار یککدامشان حرف بد به زبانش جاری نشد، اینها چقدر بچههای باادبی هستند.