سال گذشته خبر شهادت شهید حججی موج عظیمی در میام مردم ایجاد نمود و همه را متاثر کرد. برای پرداختن به این مسئله در درجه اول بفرمایید بسترهای جامعه شناختی رشد چنین افرادی اعم از دهه هفتادیها چطور قابل تحلیل است؟
ما در کشورمان با وجود اینکه به نظر میرسد به ظاهر از فضای انقلابی گری فاصله گرفته ایم، اما این مربوط به کلیت جامعه ما نیست. ما در شهرها و روستاها با یک واقعیت متکثری روبرو هستیم که در عین حالی که یک نشانههایی مبنی بر فاصله گرفتن از برخی ارزشهای اسلامی و انقلابی درون برخی از مردم وجود دارد در یک گروه دیگری نشانههایی هست که اینها به شدت و بلکه راسختر از نسل اول انقلاب به آرمانهای انقلاب وفادارند و این آرمانها بازتولید میشود.
بسترهای این امر هم چند دسته است. یکسری بسترهای تاریخی دارد. جامعه ما یک جامعه شیعه است. فرهنگ شهادت و ولایت و ایثار در آن قوی است و محبت اهل بیت و حریم اهل بیت در جامعه ما یک امر جدیدی نیست و دائما در حال بازتولید است. هر محرم و صفری که ما هر سال شاهد هستیم، یک بار بازخوانی تبار تاریخی شیعه است. تشیع در این کشور دائماً در حال تجدید حیات است و روح تازه پیدا میکند.
نکته دیگر این است که در کنار فرهنگ دوستی اهل بیت ما یک تاریخ جنگ تحمیلی را داریم که باز هم بحث فرهنگ شهادت و ایثار را دارد. وقتی افرادی که به سوریه میروند، را میبینیم عمدتاً نوستالژی بازگشت به دوران جنگ در اینها وجود دارد. آنها از فرصتهای از دست رفته با حسرت یاد میکنند حالا وقتی میدان ایثار و شهادت فراهم میشود مشتاقانه شرکت میکنند.
ما با یک مسئلهای مواجه هستیم که آن مسئله مظلومیت تشیع است شما میبینید که گفتمان و پایگاه معرفتی شما با وجود منطقی بودن و حقانیت مورد ظلم واقع میشود و این یک شجاعتی ایجاد میکند.
اما در کنار بسترهای تاریخی و محیطی که ما میتوانیم نشان دهیم، چیزی که کمتر به آن توجه میشود این است که ما با یک مسئلهای مواجه هستیم که آن مسئله مظلومیت تشیع است. در اتفاقاتی که در سوریه و یمن و لبنان و افغانستان و... رخ داده است شما هیچ گاه ندیده اید که شیعه اقدام به خشونت کرده باشد. همیشه رفتار شیعه رفتاری دفاعی بوده و در یک فضای مظلومیت قرار داشته است.
شیعیان هیچ گاه به مساجد اهل سنت حمله نکرده اند. هیچگاه مراسم مذهبی اهل سنت را مورد تمسخر یا اذیت قرار نداده اند. وقتی شما در یک موضع مظلومیت قرار میگیرید. مظلومیت روی دیگر یک شجاعت است. شما میبینید که گفتمان و پایگاه معرفتی شما با وجود منطقی بودن و حقانیت مورد ظلم واقع میشود و این یک شجاعتی ایجاد میکند.
مثلا بحث انرژی هستهای در ایران یک جنبههای منطقی، جنبههای رسانهای و یک جنبههای واقعی و عینی دارد. در جنبههای عینی میبینید که گفتمان جمهوری اسلامی گفتمان مظلومی است و حتی کسانی که تمایل دارند ما با غرب گفتگو کنیم و کوتاه بیاییم متوجه هستند که در یک منطق زورگویی و یک طرفه قرار گرفته ایم. در مجموع به نظر میرسد که فهم مظلومیت یک شجاعتی به وجود میآورد.
علاوه بر این ما از بسترهای فردی و شخصی نیز نمیتوانیم غفلت کنیم. بسیاری از این آدمها انتخاب کرده اند که یک راه متفاوتی را طی کنند که البته راه پرخطری است و اینها خطرها را به جان پذیرفتند.
بعد از شهادت شهید حججی یک موج اجتماعی در جامعه به وجود آمد به نظر شما چه عواملی در بروز این موج تاثیرگذار بوده است؟
چند نکته را در فهم چرایی این موج باید در نظر گرفت. داستان شهید حججی یک داستان خاصی است به این معنا که وی دقیقاً در زمانی به شهادت میرسد که داعش در موقعیت ضعف است. ما احتمال نمیدادیم که چنین اتفاقی بیفتد. فضایی که هم در عراق و هم در سوریه وجود دارد این است که ما با پیروزیهای چشم گیری مواجه هستیم و هنوز هم روند همین است. ولی سال گذشته در این مسیر یک ناباوری اتفاق افتاد که آمریکاییها فضایی را در میدان جنگ ایزوله کردند و داعشیها توانستند بیایند و حدود چهل نفر را به شهادت برسانند. پس اصل اتفاق در یک فضای ناباوری بود.
سوال اصلی این است که در بین این همه شهید چرا شهید حججی دیده شد و بر آن مانور داده شد. یک تحلیلهای عادی رسانهای وجود دارد به این معنا که شهید حججی ابتدا اسیر شد، داعش بر روی اسارت وی مانور داد و یک عکس منتشر شد. این عکس از لحاظ نشانه شناسی خیلی عکس عجیبی است. به نظر میرسد فرد پشت سری در موقعیت ضعف قرار دارد و فردی که اسیر شده در موقعیت قدرت قرار دارد. این حالت انتزاع نسبت به سرنوشت این انسان مورد توجه قرار گرفت.
من نمیخواهم مقایسه کنم، اما چند سال پیش یکی از مشاهیر هنری در بستر بیماری بود و دائما خبر مرگ وی منتشر شده و تکذیب میشد. وقتی از دنیا رفت، این مرگ بازتاب رسانهای گستردهای داشت. وقتی شما از قبل اذهان را آماده یک آدم کرده اید، همه اخبار او را دنبال میکنند.
وقتی داعش صحنههایی از اسارت و شهادت شهید حججی را منتشر کرد همه اینها چرایی ایجاد موج اجتماعی را در منطق فهم رسانهای قابل تحلیل میکند.
تعلق خاطر او به این مسیر نشان میدهد که بخشی از بازتاب شهادت شهید حججی، الهی و آسمانی بودن آن است و با منطق تحلیلهای خبری و رسانهای ممکن است همخوان نباشد
گاهی در تحلیل این مسائل نمیتوانید امور مادی را مورد نظر قرار دهید. این حرفها هم درست است و موج رسانهای ایجاد میکند، اما وقتی که شما آمادگی شهید حججی از قبل از اعزام به سوریه را بشنوید، مسئله متفاوت میشود. شهید حججی با بسیاری از شهدای مدافع حرم در ایران عکس یادگاری داشته است یعنی شهید حججی به این راه یک بصیرت و توجه تام و تمامی داشته است و مدتها این مسیر را رصد میکرده و با آدمهایی که میرفتند عکس میگرفته و با خانوادههای آنها ارتباط داشته است. او بسیار هوشمندانه با خانواده خود خداحافظی میکند و بسیار هوشمندانه وصیت میکند.
تعلق خاطر او به این مسیر نشان میدهد که بخشی از بازتاب شهادت شهید حججی، الهی و آسمانی بودن آن است و با منطق تحلیلهای خبری و رسانهای ممکن است همخوان نباشد. اگرچه تمام منطقها در مورد شهید حججی هم صادق است، ولی این حجم از دیده شدن و تاثیرگذاری امری الهی است.
من بسیاری از پروفایلها را در فضای مجازی دیدم که عکس شهید حججی بود. بسیاری از آنها دانشجویان دختر و پسری بودند که ممکن است تعلق تام و تمامی هم به گفتمان انقلاب اسلامی نداشته باشند، ولی عکس پروفایل خود را عکس شهید حججی قرار داده بودند. بخشی از این بازتابها را میتوان در عرصه رسانهای فهم کرد که مثلا انتظار مرگ و نشانههای تصویری، مظلومیت و... باعث شد این شهید دیده شود، اما به نظر میرسد کارهایی که این شهید در دل خود انجام داده است و آمادگیای که از قبل داشته نشان میدهد که این راه را با بصیرت دنبال کرده و دیده شدن او هم پاداش آن بصیرت است.
اصلاً به نظر شما چه لزومی دارد که پدیدهای مانند شهید حججی را تفسیر اجتماعی کنیم و از این اتفاق یک تفسیر اجتماعی ارائه دهیم؟
واقعیتی که وجود دارد این است که ما در یک فضای ملتهبی به لحاظ ارزشی و اجتماعی قرار گرفته ایم که این فضا یک پیام میدهد که ارزشها و هنجارهای مذهبی و انقلابی در حال تضعیف است. پدیده شهید حججی دو کار انجام میدهد. یکی اینکه نشان میدهد فراروایتی که در حال ساخته شدن است و آن این است که جامعه ایران یک جامعه یکدست است، این یک فراروایت مجعول و تقلبی است. از آن طرف نمیخواهم بگویم که کلیت جامعه ایران یک جامعه ارزشی و انقلابی است. میخواهم بگویم جامعه ایرانی یک جامعه متکثری است.
چیزی که به عنوان یک تحلیل اجتماعی میتوان گفت: این است که پدیده شهید حججی نشان میدهد که جامعه ایران یک جامعه یکدست نیست. ما میخواهیم جامعه را درست بفهمیم و باید تکثرها را در کنار هم ببینیم.
ما باید کاری کنیم که در
فضای مجازی افتخار به خود و افتخار به شیعه بودن در بین نسل جوان جا باز
کند که بخشی از این امر با ارائه الگوهای برتر از جمله شهید حججی باید
اتفاق بیفتد
مسئله دیگر این است که گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان ارزشمندان است. یعنی وجود شهید حججیها یعنی ظرفیتهای انقلاب اسلامی و از آن طرف وجود جوانان ساختارشکن یعنی نقاط ضعف جامعه ما. ما از بستر فهم شهید حججی میتوانیم بفهمیم ظرفیتها و نقاط قوتمان در کجاست و در مقابل با فهم اجتماعی گروههای دیگر میتوانیم نقاط ضعف را احصا کنیم. این تکثرهای اجتماعی فهم ما را نسبت به جامعه واقعی میکند و نشان میدهد که کجاها موفق بوده ایم و درکجاها ضعف داشته ایم و اگر در جایی موفق بوده ایم به چه دلایلی بوده است؟ آیا ما دخیل بوده ایم؟ یا اینکه بررسی کنیم سهم ما در پدیدههای ساختار شکن چقدر است و...
لذا باید گفت: روایت یک دست از جامعه مجعول است. بسیاری از جوانان ما الان اخلاق را به رسمیت نمیشناسند و با مذهب و ارزشهای مذهبی مخالفت دارند. نمیگویم اکثریت اند بلکه میگویم هرچند اندک وجود دارند. جامعه ما نباید از کنار آنها بگذرد و باید برای آنها برنامه داشته باشد.
انقلاب اسلامی در بعضی جنبهها از نقاط قوت خود به شکل خوبی استفاده نکرده و آن نسل جوانی که با ارزشهای انقلاب فاصله دارند به چیزهایی احتیاج دارند که آن چیزها در داستان شهید حججی وجود دارد. معمولا نسلها نیازمند قهرمان اند. در بازتاب شهادت شهید حججی یک نکتهای که مطرح است این است که وی شهادتی بسیار قهرمانانه داشت. اگر شهید حججی یک اعترافات یا صحبتهایی مبنی بر ضعف کرده بود داعش آن را نشان میداد؛ لذا او در اوج صلابت و قدرت است. نسل جوان ما در عین حالی که به نظر میرسد یک سری فاصلههایی را با ارزشهای ما پیدا کرده اند، اما باید قهرمان داشته باشند.
داستان شهید حججی میتواند به نسل جوان ما الگوهای خواستنی و دوست داشتنی و قهرمانانه بدهد. البته این دیگر هنر رسانهها و تبلیغات ما است که بتواند این کار را انجام دهد. ما قهرمانهای بالفعلی داریم که میتوانیم از آن استفاده کنیم. ما باید برای جوان ایرانی هویت تعریف کنیم. نوعی فاصله گرفتن از ایرانیت و از تبار در نسل جدید ما بوجود آمده است که این فاصلهها را باید از بین ببریم. آن تبار ما باید بازسازی شود. ما باید کاری کنیم که در فضای مجازی افتخار به خود و افتخار به شیعه بودن در بین نسل جوان جا باز کند که بخشی از این امر با ارائه الگوهای برتر از جمله شهید حججی باید اتفاق بیفتد.
نسبت حاکمیت با پدیدههای اجتماعی چطور قابل تعریف است و این نسبت باید چگونه تنظیم شود؟
مسئولین نباید به پدیدههای اجتماعی ورود کنند. فرض کنید ما مسئله شهید حججی را صدا و سیمایی میکردیم. البته صدا و سیما با این موج همراهی کرد، ولی این همراهی به معنی تبعیت از این موج بود.
مسئله این است که معمولا شوکهای اجتماعی قابل پیش بینی نیستند. آنها دریچهای هستند به فهم جامعه و بازسازی فهمهای بنیادین و پیشینی. یعنی شوکهای به وجود آمده در جامعه مانند پدیده شهید حججی نشان میدهد که جامعه را نفهمیده ایم.
حرف ما با مسئولین از این منظر است که نسبت حاکمیت با فرهنگ چیست؟ حاکمیت چگونه میتواند فرهنگ را مدیریت کند؟ آیا میتواند فرهنگ را مدیریت کند؟ این بحث جداگانهای است.
مسئله این است که حاکمیت از شوکهای اجتماعی به نقاط ضعف خود میرسد تا آن را اصلاح کند. طیفهای مختلف مردم باید به میدان بیایند و نشان دهند که اگر ایران برای ما مهم است باید شهید حججی را ببینیم. حکومت باید این امر را تسهیل کند. اگر این مسئله را حکومتی کردیم به جایی نخواهیم رسید.
*مهر