عباس سلیمی نمین در یادداشتی نوشت "هجمه به شخصیت علمی رحیمپور ازغدی بیشک رشد فکری برای جامعه ما رقم نخواهد زد."
به گزارش شهدای ایران ، عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی درباره نقدهای حسن رحیمپور ازغدی به کاستیها در تولید استنباطاتِ مرتبط با حیات امروز بشر در حوزه نوشت "شخصیتی مورد قبول حوزه و دانشگاه نظراتی را مطرح ساخته است؛ اگر آن را نمیپسندیم یا خطا میپنداریم زمینه نقد عالمانه آن را فراهم سازیم. هجمه به شخصیت علمی وی بیشک رشد فکری برای جامعه ما رقم نخواهد زد."
متن یادداشت سلیمینمین به شرح زیر است:
در عرصه فرهنگ به عنوان زیرساخت انقلاب اسلامی و هر تحول بنیادین دیگری، زمان، زمانِ تعارفات کلیشهای نیست، زیرا معالاسف بسیاری از فرصتها را از کف دادهایم. چرا نباید بتوانیم در مقام ریشهیابی تبعات برخی کاستیهای تولید فکر و اندیشه در جامعه امروزمان با یکدیگر صادقانه سخن گوییم؟ بزرگان و پیشقراولان اندیشهورزی در پنج دهه قبل در مقام آسیبشناسی ناهنجاریها از منظر جامعهشناختی، دیدگاههایی عرضه داشتند که عیناً برای شرایط امروزمان نیز صادق است.
این بدان معناست که در حوزه رشد معرفتی و پاسخگویی به ضرورتها و نیازهای فکری، بسیار کم کار بودهایم و الا نمیبایست ارزیابیهای نیم قرن قبل، امروز برای ما تازگی داشته باشد. باید توجه داشت موج بازگشت به "خویشتن خویش" محدود به جامعه ایران نبوده و ملتها بهویژه در جهان اسلام بهصورت روزافزونی همزمان با مأیوس شدن از نظام سرمایهداری، برای کسب استقلال به فرهنگ و هویت واقعی خود چشم دوختهاند. این بدان معناست که پاسخ موضوعات جدید را در اسلام عزیز میجویند. آیا در چنین شرایطی نباید حوزه و دانشگاه به ارزیابی عملکرد خود در میزان پاسخگویی به این مطالبه به حق ملتها مبادرت ورزند؟
اگر در این زمینه کم کاری هست –که هست- آیا نباید اجازه داد آسیبشناسی کارشناسانهای صورت گیرد؟ اصولاً کانونهای مولد استنباطهای جدید بدون تن دادن به قواعد و پیشنیازهای فضای تولید اندیشه و فکر هرگز توفیق چشمگیری را در پاسخگویی به نیازهای مبرم جامعه بشری نخواهد داشت.
اولین و بنیانیترین پیشنیاز در این عرصه، نقدپذیری و نراندن منتقد است. صرفنظر از برخی تلاشهای ارزنده که با انگیزههای فردی در حوزه و دانشگاه صورت میگیرد روند جاری در این دو کانون تعیین کننده و حیاتی نوعی درجا زدن است. در دانشگاه عمده اساتید علوم انسانی یک بار به ترجمه متنی -فارغ از این که مطالعات میدانی آن با جامعه ما تطبیق میکند یا خیر- همت میگمارند و هرساله همان ترجمه بدون کم و کاست مبنای تدریس قرار میگیرد؛ در حالی که به کرات دیده شده صاحب اثر سالهاست از نظرات خود عدول کرده و دیگر به آن معتقد نیست، اما با این وجود همان دیدگاههای منسوخ به تشنگان کسب دانش و معرفت در دانشگاه عرضه میشود. شرایط در حوزه نیز متأسفانه چندان متفاوت نیست.
محقق دلسوز و ارجمندی چون آقای رحیمپور ازغدی به عنوان دانش آموخته برجسته حوزه –که البته وی را باید از همان موارد نادر با انگیزه شخصیتی در تتبع در نیازهای فکری جامعه دانست- محترمانه و منطقی به آسیبشناسیِ علت کاستیها در تولید استنباطات مرتبط با حیات امروز بشر پرداخته است.
قبل از ایشان نیز برخی شخصیتها نظرات مشابهی از خود به یادگار گذاشتهاند. چرا میبایست این آزاد اندیشی در حوزه با برخوردهای نامتناسب مواجه شود؟ شخصیتی مورد قبول حوزه و دانشگاه نظراتی را مطرح ساخته است؛ اگر آن را نمیپسندیم یا خطا میپنداریم زمینه نقد عالمانه آن را فراهم سازیم. هجمه به شخصیت علمی وی بیشک رشد فکری برای جامعه ما رقم نخواهد زد. تنها راه تحول در حوزههای فکری اجازه دادن به شکلگیری موجهایی در این عرصههاست. چنین موجهایی اهل نظر و علم را به تحرک و مطالعه وا خواهد داشت. سکون و یکنواختی انگیزهای برای تحقیق و پاسخگویی به صاحبان دیدگاههای متفاوت بر نخواهد انگیخت.
ای کاش بزرگوارانی که الگوی جامعهاند اگر نظرات این محقق پر تلاش را دقیق نپنداشتهاند، شاگردان و یا اساتید همفکر و نظر خود را در مسیر پاسخگویی قرار میدادند. شکلگیری بستر تعاطی اندیشههای متفاوت شخصیتهای علمی دلسوز میتواند سبب رشد جهشی در حوزه و دانشگاه شود؛ امری که بیش از هر زمانی در تقویت روند تولید اندیشه به آن نیازمندیم.
متن یادداشت سلیمینمین به شرح زیر است:
در عرصه فرهنگ به عنوان زیرساخت انقلاب اسلامی و هر تحول بنیادین دیگری، زمان، زمانِ تعارفات کلیشهای نیست، زیرا معالاسف بسیاری از فرصتها را از کف دادهایم. چرا نباید بتوانیم در مقام ریشهیابی تبعات برخی کاستیهای تولید فکر و اندیشه در جامعه امروزمان با یکدیگر صادقانه سخن گوییم؟ بزرگان و پیشقراولان اندیشهورزی در پنج دهه قبل در مقام آسیبشناسی ناهنجاریها از منظر جامعهشناختی، دیدگاههایی عرضه داشتند که عیناً برای شرایط امروزمان نیز صادق است.
این بدان معناست که در حوزه رشد معرفتی و پاسخگویی به ضرورتها و نیازهای فکری، بسیار کم کار بودهایم و الا نمیبایست ارزیابیهای نیم قرن قبل، امروز برای ما تازگی داشته باشد. باید توجه داشت موج بازگشت به "خویشتن خویش" محدود به جامعه ایران نبوده و ملتها بهویژه در جهان اسلام بهصورت روزافزونی همزمان با مأیوس شدن از نظام سرمایهداری، برای کسب استقلال به فرهنگ و هویت واقعی خود چشم دوختهاند. این بدان معناست که پاسخ موضوعات جدید را در اسلام عزیز میجویند. آیا در چنین شرایطی نباید حوزه و دانشگاه به ارزیابی عملکرد خود در میزان پاسخگویی به این مطالبه به حق ملتها مبادرت ورزند؟
اگر در این زمینه کم کاری هست –که هست- آیا نباید اجازه داد آسیبشناسی کارشناسانهای صورت گیرد؟ اصولاً کانونهای مولد استنباطهای جدید بدون تن دادن به قواعد و پیشنیازهای فضای تولید اندیشه و فکر هرگز توفیق چشمگیری را در پاسخگویی به نیازهای مبرم جامعه بشری نخواهد داشت.
اولین و بنیانیترین پیشنیاز در این عرصه، نقدپذیری و نراندن منتقد است. صرفنظر از برخی تلاشهای ارزنده که با انگیزههای فردی در حوزه و دانشگاه صورت میگیرد روند جاری در این دو کانون تعیین کننده و حیاتی نوعی درجا زدن است. در دانشگاه عمده اساتید علوم انسانی یک بار به ترجمه متنی -فارغ از این که مطالعات میدانی آن با جامعه ما تطبیق میکند یا خیر- همت میگمارند و هرساله همان ترجمه بدون کم و کاست مبنای تدریس قرار میگیرد؛ در حالی که به کرات دیده شده صاحب اثر سالهاست از نظرات خود عدول کرده و دیگر به آن معتقد نیست، اما با این وجود همان دیدگاههای منسوخ به تشنگان کسب دانش و معرفت در دانشگاه عرضه میشود. شرایط در حوزه نیز متأسفانه چندان متفاوت نیست.
محقق دلسوز و ارجمندی چون آقای رحیمپور ازغدی به عنوان دانش آموخته برجسته حوزه –که البته وی را باید از همان موارد نادر با انگیزه شخصیتی در تتبع در نیازهای فکری جامعه دانست- محترمانه و منطقی به آسیبشناسیِ علت کاستیها در تولید استنباطات مرتبط با حیات امروز بشر پرداخته است.
قبل از ایشان نیز برخی شخصیتها نظرات مشابهی از خود به یادگار گذاشتهاند. چرا میبایست این آزاد اندیشی در حوزه با برخوردهای نامتناسب مواجه شود؟ شخصیتی مورد قبول حوزه و دانشگاه نظراتی را مطرح ساخته است؛ اگر آن را نمیپسندیم یا خطا میپنداریم زمینه نقد عالمانه آن را فراهم سازیم. هجمه به شخصیت علمی وی بیشک رشد فکری برای جامعه ما رقم نخواهد زد. تنها راه تحول در حوزههای فکری اجازه دادن به شکلگیری موجهایی در این عرصههاست. چنین موجهایی اهل نظر و علم را به تحرک و مطالعه وا خواهد داشت. سکون و یکنواختی انگیزهای برای تحقیق و پاسخگویی به صاحبان دیدگاههای متفاوت بر نخواهد انگیخت.
ای کاش بزرگوارانی که الگوی جامعهاند اگر نظرات این محقق پر تلاش را دقیق نپنداشتهاند، شاگردان و یا اساتید همفکر و نظر خود را در مسیر پاسخگویی قرار میدادند. شکلگیری بستر تعاطی اندیشههای متفاوت شخصیتهای علمی دلسوز میتواند سبب رشد جهشی در حوزه و دانشگاه شود؛ امری که بیش از هر زمانی در تقویت روند تولید اندیشه به آن نیازمندیم.