محمد باقر قالیباف با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامی خود، به شرایط سخت زندگی یک خانواده اشاره کرد.
به گزارش شهدای ایران، محمدباقر قالیباف عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتشار پستی غمانگیز در اینستاگرام خود به شرح بخش کوچکی از شرایط سخت زندگی یک خانواده اشاره کرد.
قالیباف نوشت:
"معیشت برایشان سخت شده بود و از روستا زده بودند بیرون و چند سال در محله ازگل تهران سرایدار بودند. بعد که بچهها یکی یکی به دنیا آمدند (دو پسر و یک دختر) ساکنان مجموعه عذرشان را خواستند. یکی دو شب را در «صالحآباد» و شب دیگر را اطراف حرم امام گذرانده بودند. مرد به من گفت: «شما که خودت میدونی، اطراف حرم برای موندن جای خوبی نیست. من برای زن و دخترم ترسیدم».
دوباره برگشته بودند به روستا. حالا پسر بزرگتر (که شاید دوازده سیزده ساله بود و به دلیل سوءتغذیه هفت ساله به نظر میآمد) از روستا میآید تهران و در مترو دستفروشی میکند. درآمدش حدودا روزی بیست و پنج هزار تومان است. شبها را هم پیش کارگرهای هم طایفه میماند تا یک ماه. بعد میآید ده. این درآمد اصلی خانواده است، به اضافه چند گوسفندی که به عنوان چوپان امانت میگیرند و پروار میکنند و به صاحبش بر میگردانند.
در خانه جز آب، چیزی نبود.
زن تعریف کرد که چند شب پیشتر پسر کوچکتر (چهار پنج ساله) دندانش آبسه میکند و بیقرار میشود. نه مُسَکنی در دسترس هست، نه در ده کوچکشان دسترسی به دندانپزشکی هست که بشود دردش را درمان کرد. چند ساعت گریه کودک، مادر را بیطاقت میکند. گریهاش میگیرد. رو به آسمان میکند و میگوید:«خدایا وسط این بیابان تو هم ما را فراموش کردی؟!» خدا صدای زن را شنیده بود: صبح فردا تیم جهادی درمان، میرسند به این روستا و بچه را میبرند برای درمان.
پیرمردی از اهالی همین ده به من گفت آقای قالیباف زمان امام، حدودا سی و هفت سال پیش از جهاد سازندگی آمدند توی ده ما، وایستادند پای کار تا آبرسانی به روستا انجام شد. بعد از آن دیگر کسی نیامد سراغ ما تا همین چند روز پیش که دکترها [گروه جهادی درمان] آمده اینجا. .
تصویری که میبینید مدرسه ده است. نصف کانکسی خراب، با سقفی که به مدد ستون سرپاست. نصف دیگر کانکس انبار علوفه است. وسیله گرمایش مدرسه یک والر قدیمی است و پنج دانش آموز این ده روی نیمکتهای به هم فشرده درس میخوانند."