امیر 57 ساله مردی است که خود را به عنوان یک جانباز شیمیایی معرفی می کند و با چهره فریبنده ای که برای خودش درست کرده در نقش سردار و امیر ارتش اقدام به فریبکاری و اخاذی از طعمه هایش می کند. به گزارش مازنی خبر ، این مرد آنقدر راحت دروغ می گوید که […]
به گزارش شهدای ایران، امیر 57 ساله مردی است که خود را به عنوان یک جانباز شیمیایی معرفی می کند و با چهره فریبنده ای که برای خودش درست کرده در نقش سردار و امیر ارتش اقدام به فریبکاری و اخاذی از طعمه هایش می کند.
این مرد آنقدر راحت دروغ می گوید که نمی توان باور کرد که کدام حرف را درست می گوید و کدام دروغ است.
سابقه داری؟
سال 87 به خاطر غصب عنوان و کلاهبرداری دستگیر و پس از 6 ماه آزاد شدم.
شغل؟
کار بساز و بفروش بودم یا خانه های قدیمی را می خریدم و داخلش را بازسازی می کردم و می فروختم.
چرا دستگیر شدی؟
من جانباز بودم که کار خلاف کردم و شرمنده هستم.
شنیدم تو محل زندگی ات گفتی پسرت شهید شده است؟
خیلی دوست داشتم پسرم شهید مدافع حرم شود و وقتی فوت کرد عکس هایش را درکنار تصاویر شهید حججی و مدافعان حرم گذاشتم همه فکر می کنند پسرم شهید شده است.
علت فوت پسرت چه بود؟
سکته مغزی کرد.
داخل خانه ات هم نمایشگاهی از تجهیزات جنگی گذاشتی؟
نه، پسر خدابیامرزم رزمی کار بود و آن وسیله ها برای او بود که در رشته وشوو و کاراته ورزش می کرد.
چند فرزند داری؟
بجز پسرم که فوت کرد یک پسر و دختر دیگر دارم.
پسرت سابقه دار است؟
بله ولی جرمی انجام نداده بود.
گفتند که زورگیری کرده؟
چند سال قبل به خواهرم پول قرض داده بودم و بعد از 7 سال هر چه گفتم پولم را پس بده بی فایده بود تا اینکه پسرم به خانه خاله اش رفت و با آنها دعوا کرد تا پول را پس بگیرد که آنها با پلیس تماس گرفتند و ادعا کردند پسرم قصد زورگیری از آنها را داشته است.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
کلاهبردار و جعل.
به چه شیوه ای کلاهبرداری می کردی؟
در مجالس مختلف که حضور پیدا می کردم وقتی متوجه می شدم که از کسی به دنبال وام گرفتن است خودم را به آنها نزدیک کرده و درباره مشکلاتشان صحبت می کردم و سپس شماره تلفنم را به آنها می دادم و بعد از آن با ادعای اینکه سردار و امیر ارتش هستم از آنها پول می گرفتم که کارشان را برای گرفتن وام انجام دهم اما هیچ اتفاقی برای آنها نمی افتاد.
از هر نفر چقدر پول می گرفتی؟
بین 3 تا 6 میلیون تومان پول می گرفتم.
ماجرای سرقت پیکان چه بود؟
یک روز با پسرم در غرب تهران در حال خوردن شیرکاکائو با کیک بودیم که ناگهان خودروی پیکان به موتورمان زد و موتور به مرد دیگری که در کنار موتور ایستاده بود برخورد کرد و داخل جوی آب افتاد و در همین لحظه خودروی پیکان فرار کرد. مرد زخمی را با پسرم سوار بر موتور کردیم و به دنبال خودروی پیکان رفتیم اما ناپدید شده بود اما در مسیر بیمارستان بودیم که دیدیم خودروی پیکان در کنار میدان آزادی توقف کرده است. به سراغ پسر جوان رفتیم و او ادعا کرد از ترس فرار کرده که با اصرار ما به بیمارستان خصوصی رفتیم و از مرد زخمی عکسبرداری شد.
اداره پنجم - کشف کپسول اکسیژن و صندلی چرخ دار مورد استفاده از سوی متهمین (1)
خودرو را چطور برای خود کردید؟
پسرجوان می گفت که پول هزینه بیمارستان را ندارد به همین خاطر او را مجبور کردم که یک قلنامه با دست خط خودش بنویسد و ماشین را به ما بدهد و بعد هر وقت با پدرش آمد خودرو را به نام بزند مابقی پول را به آنها می پردازیم.
صاحب خودرو دنبال خودرویش آمد؟
یکبار تماس گرفت و سر قرار نیامد و گفت از شما شکایت می کنم که ما گفتیم هر کار می خواهید انجام دهید و خودرو را خودمان برداشتیم.
به مرد زخمی پول دادی؟
هزینه بیمارستان را پرداخت کردیم و 100 هزار تومان هم به او دادیم.
با خودرو چه کار کردی؟
چون خودروی اسقاطی بود بعد از چند وقت آمدند و خودرو به پارکینگ بردند.
شنیدم خیلی شیوه های مختلفی برای کلاهبرداری داشتی و انقدر حرفه ای بودی که کسی نمی توانست از شما شکایت کند؟
من شرمندم، هر چه پول به دست آوردیم به دست پسرم رسید و من یک ریال هم برداشت نکردم.
پس چرا نقش پردازی می کردی؟
به خاطر بزرگ بینی و اشتباه کردم.
هزینه زندگی را چطور تامین می کردی؟
پول زیاد دارم و نیازی به این پول های فریبکارانه نداشتم.
ماجرای دوو سیلو چه بود؟
پسرم یک خودرو در سایت دیوار دیده بود و گفت که می خواهد آن را بخرد، قیمت خودرو دوو در سایت 3 میلیون و پانصد هزار تومان بود و یک میلیون پانصد خلافی داشت و با 2 میلیون می توانستیم آن را بخریم که همراه پسرم سوار بر خودرو شدیم و بعد از دادن 500 هزار تومان قولنامه را خودمان نوشتیم و صاحب خودرو که به ما اعتماد کرده بود خودرویش را در اختیار ما قرار داد و فکر پسرم در یک لحظه قولنامه ای که باید دست صاحب خودرو باشد را از روی داشبورت برداشت و از آن زمان به بعد خودرو برای ما شد.
پسرت شما را جلوی صاحب خودرو پدرش معرفی کرد؟
نه، مرا سردار معرفی کرد و من هم دیگر نمی توانستم حرفی بزنم و کلی خوشحال بودم.
چرا پسرت را در کارهای خلاف همراهی کردی؟
ناخواسته بود.
خودت با او هم قدم شدی تا کلاهبرداری و اخاذی کنی، ناخواسته نبوده؟
درست می گویید، من شرمنده هستم.
آزاد شوی دوباره کلاهبرداری و نقش سردار قلابی را بازی می کنی؟
نه، هیچ کاری نمی کنم و سرم به کار زندگی خودم است.
پشیمانی؟
من بعد از فوت پسرم دیگر مغزم به اعداد و ارقام نمی کشید به همین خاطر این نقش ها را بازی کردم.
لباس نظامی هم تن می کردی؟
نه.
اما زمان دستگیری لباس نظامی در خانه داشتی؟
خوب من به این لباس ها علاقه دارم.
از کسی هم اخاذی کردی؟
فکر کنم 4 نفر.
حرف آخر؟
من شرمنده خانواده شهدا و جانبازان هستم و خجالت زده هستم.
بنا به این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار پلیس آگاهی تهران قرار گرفته اند و بازپرس شعبه 10 دادسرای ناحیه 10 خواست تا کسانیکه در دام فریبکاری این سردار قلابی و پسرش گرفتار شده اند به اداره 5 پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.