نماینده دیگری زنگ زد که استاندار نیمه شب به خانه من آمده. به او میگویم آقای استاندار من فردا جلسه علنی دارم. میگوید من در خانهات هستم و تا وقتی امضایت را پس نگیری نمیروم!.
به گزارش شهدای ایران، نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: وزرا، مدیرکلها و استاندارها بسیج شده بودند؛ معاونین پارلمانی وزرا بسیج شده بودند و حتی یک نماینده ـ اگر لازم شد اسم هم میبرم ـ میگفت «اینها به شهر ما رفتند. خانمهای مورد اعتماد مردم را وادار کردند تا بیایند پیش مادر من. آنقدر روی فکر او کار کردند که به بچهات -که نماینده مجلس است- بگو امضایش را پس بگیرد تا اینکه مادرم گفت شیرم را حلالت نمیکنم اگر امضایت را پس نگیری!»
حجت الاسلام ذوالنوری در ادامهی تشریح مشکلاتی که برای نمایندگان سوالکننده ایجاد کرده بودند گفت: یک بار ساعت 3 شب نمایندهای با من تماس گرفت که «آقای ذوالنور؛ استاندار در به در دنبال من میگردد. من یک تکه فرش یک متر و نیمی برداشتم و به بیرون تهران رفتم تا یک گوشهای شب را به صبح برسانم تا اینها مرا رها کنند. »
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس تصریح کرد: نماینده دیگری زنگ زد که استاندار نیمه شب به خانه من آمده. به او میگویم آقای استاندار من فردا جلسه علنی دارم. میگوید من در خانهات هستم و تا وقتی امضایت را پس نگیری نمیروم!.