این متن را با موبایل و در خانه دارم مینویسم! الحمدلله در جنوب شهر! زود هم باید جمع و جورش کنم تا برقمان نرفته! از همین مشکل قطعی برق بگیر تا دهها مشکل ریز و درشت دیگر، عمدتا مربوط به قوهای میشود به نام مجریه که اسمش رویش است! که رئیسش را من و شما با رأی خودمان انتخاب میکنیم!
گاهی خوب است برای خودمان یادآوری کنیم که رئیسجمهور، رئیس قوه مجریه نیز هست! و فیالواقع بیشتر همین است! آیا در ۹۲ و ۹۶ رأی دادیم که برای جمهور، رئیس معین کنیم یا خادم؟! مرد حرف یا میداندار عمل؟! اهل سخن یا وسط سنگر خدمت؟! قبول! مشکلات زیاد است و گلایهها هم عمدتا بر حق، لیکن فرض است بر شما مردم عزیز که وجدان خود را قاضی کنید؛ آیا سال پیش و ۴ سال پیشش، چقدر رأیتان به آقای روحانی، از این جهت بود که حجم مشکلات کم شود؟! ۹۲ را گیرم نمیدانستید اما ۹۶ چه؟! مگر تجربه ۴ ساله پیش چشم همه ما نبود؟! بله! یک وقت هست ما به جایی نقد داریم که نفراتش یا نفر اولش با انتصاب معین میشود لیکن مجلس و دولت چه؟! اینجا حکومت بستری فراهم کرده تا مسیر وضع قانون و چرخش امور، دست ما مردم باشد و برآمده از رأی ما باشد! هیچ آیا قدر این نعمت را میدانیم؟! و شأن رأی خود را رعایت میکنیم؟!
رأی باب دل سلبریتیهای برج عاجنشین که همین من پایینشهری را در اوج وقاحت، رعیت میخواند و یحتمل، تو را هم، معلوم است به حل مشکلات منجر نمیشود! سلبریتی شاید بازیگر خوبی یا بازیکن قابلی هم باشد ولی انتخاب خود را اگر ببری در فاز و فضا و هوا و هوس جماعت سلبریتی، این هم میشود وضع کشور! خب حالا! فحشش را به که باید داد؟! گفت: «از ماست که بر ماست!» والله مشکل بیکاری و رکود و گرانی، نه ربطی به شهید محمد بلباسی دارد، نه دخلی به شهید محسن حججی! به حاجقاسم هم مربوط نیست! کسی که دارد کار خودش را درست انجام میدهد تا من و شما زیر سایه لگد دشمن، احساس ناامنی نکنیم و تروریستها را در اخبار تلویزیون ببینیم، نه در کوچهپسکوچههای شهر، قابل تقدیر است، نه مستحق شماتت! پس عوض «نه غزه، نه لبنان» کمی مسؤولیتپذیر باشیم و اقلا معطوف به همین فراز «جانم فدای ایران» فحش خود را ارزانی همان سلبریتیای کنیم که با سوءاستفاده از محبوبیت خود، فریبمان داد! آری! نخستین قربانی رأی شکمی، شکم است! مهناز و باران و امیر و کوفت و زهرمار، با دلار n تومانی هم شکمشان سیر است و شاسی بیشرفیشان بلند ولی همسایه دیوار به دیوار ما چه؟!
هیچ آیا یادتان هست مباحث انتخابات را بدل کردید به دعوا سر بیخودترین دوگانهها؟! وقتی دوگانه، از دوگانه حرف و عمل تبدیل به دوگانه فلان خواننده و بهمان نوازنده میشود، باید هم نامزد دارای کارنامه روشن در خدمترسانی، انصراف بدهد! تهرانی که شهردارش یک مدیر جهادی از ساعت ۵ صبح تا آخر شب بود کجا و تهرانی که نجفی ساکن خیابان بهشتش بود کجا؟! با لجبازی که رأی بدهی، اول حال خودت را میگیری، بعد احوال نظام را! نه! ما هرگز بابت رأی قانونی شما مردم عزیز، کسی را کوفیصفت نخواندیم و حتی از شماری رفقا هم طعنه شنیدیم ولی بپذیریم که بخش عمدهای از این وضع، گناهکاری جز رأی خود ما ندارد!
وقتی دروغها را عین آب خوردن باور میکنیم، وقتی واقعا میترسیم نکند پیادهروها دیوارکشی شود، وقتی مواضع همین مدعیان را در دهه ۶۰ فراموش میکنیم، وقتی ۴ سال قبل طرف را نمیبینیم و صدالبته وقتی یکی را تا حد حسین بالا میبریم و دیگری را میکنیم یزید، معلوم است که این وسط، گوشت قربانی «خدمت» است! خدمت که نباشد و روحیه کار که نباشد، حتی برق هم میرود! شگفتا! اعضای این دولت، همانهایی بودند که در نقد دولت قبل از خود، مکرر میگفتند: علت مشکلات، بیتدبیری است، نه تحریم! و حالا هم علت مشکلات، بیتدبیری است! همه چیز را انداختند گردن هستهای مظلوم و دادند رفت تا تحریم، بیشتر هم بشود! و من و شما وقتی حرف را بیشتر از کار و حرافی را بیشتر از کارنامه و وعده را بیشتر از سابقه باور میکنیم و ذرهای قدر رأی خود را نمیدانیم، باید هم بخوریم به پست کلیدی که فقط نشان داده شد!
قطعا فرق هست میان عملیات برای خدمت و
عملیات برای بازی با روح و روان ملت! یک روز بحث تلگرام و دگر روز بحث رقص و
فردا هم حاشیه دیگری! و ما این روزها را میدیدیم که آن همه میگفتیم
مراقب باشید به که رأی میدهید! و اگر این روزها در نقد دولت، تند
نمیرویم، از سر آن ملاحظه است که در فضای آرامتر امکان کار و خدمت بیشتر
است و الا چه کسی لایقتر است برای نقد وضع موجود؟! ما یا سلبریتیها؟! ما
یا تَکرارکنندگان متقلب سیاستبازی؟! ما یا عشاق سینهچاک جناب پرزیدنت در
ایام ۲ انتخابات؟!
باشد عبرت بگیریم و صندلی را منبعث از رأی خود، این همه نسپاریم دست نااهلان کار و نامحرمان خدمت! شما آیا ماشین خود را به دست کسی که گواهینامه ندارد، میسپارید؟! اگر نه، پس اول رأی خود را و عواقب آن را مزهمزه کنیم و بعد بیندازیمش داخل صندوق! پای این صندوقها، خون شهید داده شده؛ ارزان نفروشیم رأی خود را! و شرف آنجاست که اشتباه خود را بپذیریم و به جای فرافکنی، لااقل زین پس، رأی درست بدهیم، نه رأی درشت! «من میدانم این نامزد، کاریتر است ولی چون فلان، پس بهمان» این مدلی کرده اوضاع کشور را! رأی لج یعنی بار کج! و «بار کج به منزل نمیرسد»! و اما سخنی با شورای نگهبان! اولا شما «شورای نگهبان» هستید، نه «مجمع تشخیص مصلحت نظام»! ثانیا آیا رسیدن به وضع فعلی، همان مصلحتی بود که باعث شد شما آن همه گشادهدستانه، تأیید کنید صلاحیتها را؟! که بنویسیم «مشارکت حداکثری» اما در مقام عمل مجبور شویم بخوانیم «ناکارآمدی حداکثری»؟! ثالثا فراموش نکنید شما زودتر از مردم، رأی دادید به صلاحیت آقای روحانی! پس همه برگردیم به «مر قانون»! از مردم گرفته تا دستاندرکاران! منی که کیلویی رأی میدهم، رأیم قانونی هست اما وجدانی نه! شرمنده اما جوری بعضی از ما مردم داریم به نظام بد و بیراه میگوییم کأنه اعضای دولت و مجلس را حکومت معین میکند! از قضا رهبر انقلاب چقدر گفتند نتیجه رأیتان به خودتان برمیگردد؟! تا برقمان نرفته، یک خواهش! زودتر روشن کنیم چراغ وجدان خود را! یا علی!