«تاریخی که برای بزرگی بزرگان نوشته میشود، قابل اعتماد نیست!»؛ این فراز پایانی یادداشت کوتاه امیر دریابان علی شمخانی از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ درباره روایتی است که به تازگی درباره یکی از بزرگان دفاع مقدس بیان شده و متأسفانه مخدوش است!
شهدای ایران:همزمان با ۵ مرداد، سالروز
شکست منافقین در عملیات مرصاد، مطلبی به نقل از امیر سرتیپ احمدرضا
پوردستان، فرمانده نیروی زمینی ارتش در برخی خبرگزاری ها روایت شد که حکایت
از آن داشت که علت ترور شهید سرافراز، سپهبد صیاد شیرازی در فروردین ماه
سال 1387 توسط منافقین، ضربهای بود که این گروه در عملیات مرصاد در اثر
تدابیر و فرماندهی این شهید بزرگوار متحمل شده بودند.
این سخنان با واکنش محمد درودیان، پژوهشگر جنگ ایران و عراق مواجه شد، زیرا به زعم وی حاوی برخی اشتباهات تاریخی بود؛ اشتباهاتی که درودیان به استناد برخی اسناد و مدارک به دست آمده، درباره آن اینگونه نوشت:
۱- زمان عملیات مرصاد پنجم مرداد سال ۱۳۶۷ و قبل از برقراری آتشبس میان ایران و عراق، و در اوج درگیریهای نظامی و امنیتی بود، در حالی که در اظهارات فرمانده محترم نیروی زمینی ارتش، به فعالیت منافقین «پس از پایان جنگ تحمیلی که حالت نه جنگ و نه صلح بر مرزها حاکم بود»، اشاره شده است.
۲- شهید صیاد در زمان عملیات مرصاد، نماینده امام در شورایعالی دفاع بود. در حالی که در اظهارات امیر پوردستان، از شهید صیاد به عنوان «مسئول بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح» نام برده شده است.
۳- در این اظهارات، عقبنشینی منافقین در عملیات مرصاد به فعالیتهای شهید صیاد نسبت داده شده است. با فرض اینکه به گفته ایشان شهید صیاد معاون بازرسی ستاد کل بوده، در حالی که هیچ نیرویی تحت فرماندهی ایشان نبوده، چگونه امکان دارد عقبنشینی منافقین ناشی از عملکرد ایشان باشد؟ در حالی که باید شکست منافقین را مستند به عملکرد نیروهای میدان نبرد و نه صرفاً به شناخت و یا شهامت کمنظیر شهید صیاد و حضور میدانی ایشان ارجاع داد.
۴- درباره علت ترور شهید صیاد از سوی منافقین که به گفته ایشان در ۲۱ فروردین سال ۱۳۷۸ انجام شد، این پرسش وجود دارد که آیا شهید صیاد به دلیل نقشی که در عملیات مرصاد داشت، از سوی منافقین ترور شد؟
الف) عملیات مرصاد در مردادماه سال ۶۷ انجام شد، در حالیکه ترور شهید صیاد شیرازی در ۲۱ فروردین سال ۷۸، یعنی ۱۱ سال بعد صورت گرفت. شهید صیاد در حالی ترور شد که تنها یک سرباز به عنوان راننده در اختیار داشت که آن هم در روز ترور، همراه وی نبود و هیچ فرد دیگری از وی محافظت نمیکرد. بنابراین در تمام این سالهای پس از عملیات مرصاد، سازمان مجاهدین خلق به شهید صیاد دسترسی داشت، اما نه تنها علیه ایشان، بلکه هیچ عملیاتی را با هدف انتقام از کسانی که در عملیات مرصاد شرکت داشتند، انجام نداد. زیرا رفتار این سازمان تحت کنترل عراق بود و صدام به دنبال اقدام امنیتی در ایران نبود. با این توضیح، ترور شهید صیاد از سوی منافقین، ارتباط مستقیم با نقش ایشان در عملیات مرصاد نداشت. برابر اسنادی که با دستگیری عامل ترور شهید صیاد و بعدها با سقوط صدام به دست آمد، اقدام منافقین برای ترور شهید صیاد، سفارش صدام و در واکنش به اقدامی بود که با ترور فرزند وی «عدی» صورت گرفت. برابر این اسناد، صدام ترور آیتالله هاشمی رفسنجانی یا یکی از فرماندهان موثر دفاع مقدس را پیشنهاد میکند که منافقین به دلیل ناتوانی برای عبور از حلقه حفاظتی این افراد، ترور شهید صیاد را به عنوان یک هدف انتخاب کرد. در این زمینه گفتوگوی افسر سرویس عراق با نماینده سازمان که از نوار شماره ۷۰ پیاده شده، قابل توجه است:
افسر سرویس عراق: آیا شما عملیات ترور علیه مسئولین نظام خمینی را کنار گذاشتهاید؟
داوری، نماینده سازمان: در حال حاضر کنار گذاشتهایم، چون پس از چند عملیات، مسئولین درجه ۱ نظام از حفاظت بسیار بالایی برخوردار شدند و در حال حاضر مسئول ایرانی درجه ۳ هم دارای ۱۵ محافظ است (؟!)
افسر سرویس عراق: ائمه جمعه تهران مثل هاشمی رفسنجانی که در زمان مشخصی وارد آنجا میشود، حتماً در مسیرها نقطه ضعفی که بتوان رخنه کرد وجود دارد (تمایل افسر سرویس عراق را نشان میدهد که او را هدف قرار دهید).
داوری، نماینده سازمان: رفسنجانی نیروی محافظ زیاد دارد و هیچ وقت تحرکات و ترددهایش به یک شکل نیست. حتی با آمبولانس و وانت هم تردد میکند.
همچنین در گفتوگوی ژنرال حبوش، رئیس سازمان مخابرات عراق با مسعود رجوی که از نوار شماره پنج پیاده شده است نیز نکات قابل ملاحظهای وجود دارد. حبوش در این ملاقات به رجوی میگوید: «اگر اهدافی را ما مشخص کردیم و از مجاهدین خواستیم آن را انجام دهند، باید این کار را انجام دهند چون من از شما در اینجا (عراق) حمایت میکنم و در این وقت باید شما نیز این کار را انجام دهید تا من بتوانم آن کسی را که به عراق برای زدن مجاهدین میآید، ضربه بزنم و آنچه که من فهمیدم این است که بعضی اهداف را شما مایل نیستید روی آن عمل کنید و مخالف آن هستید... برادر مسعود (رجوی) به تو میگویم که ما سر هر مساله که به توافق برسیم، با شما خواهیم بود در اجرای آن. اما اگر به شما گفتیم ایست (عملیات متوقف شود)، باید شما علت آن را بدانید تا برای شما ابهامی پیش نیاید و نباید به شما بگوییم ایست و شما علت آن را ندانید و در ابهام باشید. با توجه به دشمن مشترک، چه بسا در آینده نزدیک با توجه به ایده و چشمانداز مخابرات، شما را برای مأموریتهایی مکلف کنیم. منبعد به عنوان یک تیم کار میکنیم یعنی از شما کارهایی را خواهیم خواست.»
رجوی نیز در بخشی از این گفتوگو، مسئولیت ترور شهید صیاد را پذیرفته و میگوید: «آنچه در خصوص عملیات که گفته میشود و عدم انجام آن از طرف مجاهدین باید بگویم، بعد از جریان عملیات صیاد شیرازی و تصفیه و زدن او، برادران مخابرات تعدادی اهداف و درخواستهای عملیاتی به ما دادند که ما آنها را قبول کردیم و تمام آن را انجام دادیم.»
ب) سردار غلامعلی رشید درباره چگونگی حضور شهید صیاد در عملیات مرصاد میگوید: «غروب روزی که منافقین حمله کرده بودند، به همراه آقای شمخانی میخواستیم از تهران به کرمانشاه برویم. آقای شمخانی معاون اطلاعات و عملیات ستاد کل قوا بود و من جانشین او و در مرکز فرماندهی سپاه داشتیم اخبار را دنبال و پیگیری میکردیم. به شمخانی پیشنهاد کردم که شهید صیاد را با خود ببریم و نکتهای که در ذهن من بود این بود که ایشان با هوانیروز آشنایی دارد و میتوانیم از توانمندیهای هوانیروز علیه منافقین بهرهگیری کنیم. من زنگ زدم به ایشان و قبول کرد. ۳-۲ ساعت بعد در فرودگاه حاضر شد و من با ایشان به وسیله یک فروند فالکن سپاه به کرمانشاه رفتیم. ساعت بین ۱۱ الی ۱۲ شب رسیدیم و آقای شمخانی دیرتر از ما آمد. ایشان با هواپیما رفته بود همدان و تا کرمانشاه بصورت زمینی آمد. شب دور هم جمع شدیم و قرار شد صبح زود شهید صیاد برود هوانیروز که آنها را آماده کند. شهید صیاد در آن شرایط سمت فرماندهی نداشت و از نیمه سال ۶۵ به بعد، صرفاً نماینده امام در شورای عالی دفاع بود. در آن روز حکمی از آقای شمخانی گرفت که برود اصغر مقدم (احمدیمقدم فرمانده سابق ناجا) را پشت ارتفاعات چهارزبر، معرفی کند. فرماندهان پشت خاکریز چهارزبر؛ احمدی مقدم، شهید شوشتری و دانشیار بودند.»
ج) شهید صیاد نیز در کتاب خاطرات خویش با عنوان «ناگفتههای جنگ» نوشته احمد دهقان، در این باره میگوید: «ساعت ۸.۵ شب معاون عملیات ستاد کل (رشید) به من زنگ زد و گفت: بیا برویم منطقه. گفتم: اول یک حکمی بنویسید که من رفتم آنجا، نگویند تو چکارهای؟ درست است که نماینده امام هستم، ولی نمایندگان امام از نظر فرماندهی، نقشی ندارند. گفت: هر حکمی بخواهی، بگو ما مینویسیم.»
۵- نقش شهید علی صیاد شیرازی در جنگ، نه به اعتبار شهادت، بلکه به اعتبار سهم او از مجاهدتها و رنجهای خالصانهای که متحمل شد و روح زخمخوردهاش به لقاء حق تعالی پیوست، همواره باید بازبینی و مورد تحلیل و تجلیل قرار بگیرد. شهید صیاد به دلیل تفکر و عملکردی که در تحولات امنیتی کردستان، همچنین نقشی که در ارتش و در جنگ داشته است، شایسته بهترین تقدیر است، اما نیازمند تجلیل از طریق تحریف تاریخ نیست!
۶- اینجانب با این ملاحظه و تأکید بر ضرورت بازبینی نقش شهید صیاد شیرازی در هویت و قدرتیابی ارتش در انقلاب و جنگ، یادداشت حاضر را نوشتم، زیرا امروز نسل جوان کشور، به جای مشاهده گزارههای تحریفآمیز و یا مبالغهگویی درباره شهدا، نیازمند آشنایی و تجزیه و تحلیل درباره عملکرد آنها است، تا موجب طرح این پرسش در ذهن آنها نشود که یک سرهنگ (شهید صیاد) چگونه در جنگ ارتش را اداره میکرد و یا یک روزنامهنگار (شهید باقری) چگونه از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ شد؟!
شمخانی: تاریخ عملیات مرصاد تحریف شده است
انتشار یادداشت درودیان موجب میشود که امیر دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور که در زمان عملیات مرصاد، معاون اطلاعات و عملیات ستاد فرماندهی کل قوا بوده، دو موضوع را درباره این عملیات و تاریخنگاری جنگ متذکر شود و نامهای بدان پیوست کند که میتواند برای جلوگیری از تحریف، تأثیر بسزایی داشته باشد و شبهات را پایان دهد. شمخانی در این باره مینویسد:
۱- «به دلیل اینکه در تماسهای تلفنی که بنده با هوانیروز برای انجام عملیات میگرفتم، آنها شک میکردند که این صدای کیست؟ (مع عملیات ق خاتم) لذا از شهید صیاد درخواست کردم و حکم کتبی مأموریتی به ایشان دادم (در اختیار سردار مقدم فرمانده سابق ناجا است) که مسئولیت هماهنگی با هوانیروز کرمانشاه را به عهده بگیرد. ضمناً توجه داشته باشید در آن زمان جنگ روانی حاکی از اینکه منافقین در پایگاه هوانیروز نفوذی دارند، به شدت وجود داشت».
۲- «مرصاد مطالب زیادی دارد که متأسفانه به تحریف رفته است. البته وقتی ما تاریخ را برای بزرگی بزرگان مینویسیم، بطور طبیعی دچار لغزش میشویم و این یکی از دلایل سکوت بنده تاکنون بوده است و به ادامه آن اصرار دارم تا تاریخ جنگ مصون از این نوع دستاندازیهای بیمورد که متأسفانه فراگیر شده، باقی بماند. از قضا امروز ظهر حین استراحت این جمله به ذهن من آمد و بعد این نامه را دیدم. گفتم که تاریخی که برای بزرگی بزرگان نوشته میشود، قابل اعتماد نیست! و ۲ ساعت بعد این نامه را دیدم».
*توضیح:این مطلب در 12 شهریور سال 1394 توسط سایت تابناک منتشر گردیده است.