این نفتکش، در فاصلهي 13 مایلی غرب جزیرهي فارسی، در اثر برخورد با مین های کار گذاشته شده توسط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوری که حفره ای به بزرگی 43 متر مربع در بدنهي آن ایجاد گردید.
به گزارش شهدای ایران به نقل از بولتن؛ در سالهای پایانی جنگ، خلیج فارس برای ایران بسیار
ناامن شده بود؛ عراق خیلی راحت کشتی ها و سکوهای نفتی ایران را می زد. کویت
بخشی از سرزمین و عربستان، آسمانش را در اختیار صدام قرار داده بودند.
فرماندهان عالی رتبهي سپاه، جریان عبور آزاد و متکبرانهي ناوهای جنگی
آمریکا و نیز سایر کشتی ها و شناورهای تحت حمایت این کشور را به عرض امام
(ره) رسانده بودند.
حضرت امام (رض) فرموده بود: «اگر من بودم، می زدم.» همین حرف امام، برای سردار شهید مهدوی و جانشینش سردارشهید بیژن گرد و نیز همرزمان آنها کافی بود تا خود را برای انجام یک عملیات مقابله به مثل و اثبات این موضوع که با همت و رشادت دلیرمردان ایران اسلامی، خلیج فارس، چندان هم برای آمریکاییها و نوکرانشان امن نیست، آماده سازند.
حضرت امام (رض) فرموده بود: «اگر من بودم، می زدم.» همین حرف امام، برای سردار شهید مهدوی و جانشینش سردارشهید بیژن گرد و نیز همرزمان آنها کافی بود تا خود را برای انجام یک عملیات مقابله به مثل و اثبات این موضوع که با همت و رشادت دلیرمردان ایران اسلامی، خلیج فارس، چندان هم برای آمریکاییها و نوکرانشان امن نیست، آماده سازند.
اولین
کاروان از نفتکش های کویتی آنهم با پرچم امریکا و اسکورت کامل نظامی توسط
ناوگان جنگی این کشور در تیرماه سال 1366 به راه افتادند. در این بین،
دولت آمریکا عملیات سنگینی را در ابعاد روانی، تبلیغی، سیاسی، نظامی و
اطلاعاتی جهت انجام موفقیت آمیز این اقدام انجام داده بود.
در این کاروان، نفتکش کویتی «اَلرَخاء» با نام مبدل «بریجتون» حضور داشت که در بین یک ستون نظامی، به طور کامل، اسکورت می شد. این نفتکش، در فاصلهي 13 مایلی غرب جزیرهي فارسی، در اثر برخورد با مین های کار گذاشته شده توسط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوری که حفره ای به بزرگی 43 متر مربع در بدنهي آن ایجاد گردید.
پس از اقدام دلیرانهي سردار شهید مهدوی و همرزمانش در انفجار کشتی بریجتون، به پاس قدردانی از این عزیزان، برنامهي دیدار با حضرت امام(ره) تدارک دیده شد و این شیران بیشهي مردانگی و ایثار و شهادت، به دیدار پیر و مراد خود نائل آمدند.
در این دیدار، حضرت امام(رض) یکایک این سربازان جان برکف اسلام را مورد ملاطفت و تفقد خود قرار میدهد و پیشانی سردار شهید مهدوی را میبوسد. شهید، خود دراینباره چنین میگوید: «پس از اطلاع از اینکه حضرت امام(رض) از شنیدن خبر روی مین رفتنِ کشتی کویتی و شکست اولین اقدام آمریکا، متبسم شده اند، چنان مسرور گردیدم که همیشه این تبسم را موجب افتخار خود و رزمندگانِ همراه، میدانم. برای ما رزمندگانِ خلیج فارس، همین تبسم و شادی امام (ره) در ازای همهي زحمات شبانه روزی کافی است و اگرتا آخر عمر، موفق به انجام خدمتی نگردیم، باز شادیم که حداقل برای یکبار هم که شده، موجب رضایت و شادی و تبسم امام عزیزمان گردیده ایم.»
در عصر روز پنجشنبه مورخهي 16/07/1366 سردار شهید نادر مهدوی همراه با تنی چند از همرزمانش نظیر سردار شهید غلامحسین توسلی، سردار شهید بیژن گرد، سردار شهید نصرالله شفیعی، سردار شهید آبسالانی، سردار شهید محمدیها، سردار شهید مجید مبارکی و عده ای دیگر، جهت انجام گشتزنی و حفاظت از آبهای نیلگون خلیج فارس، با استفاده از دو فروند قایق تندرو توپدار به نام «بعثت» و یک فروند ناوچه به نام «طارق» به سمت جزیره فارسی حرکت می کنند. تعدادشان نه نفر بود که قرار بود دو نفر دیگر هم به جمع آنها اضافه شود.
در یک قایق، اکیپ فیلم برداری از عملیات متشکل از کریمی، محمدیها و حشمت الله رسولی و در قایق دیگر هم شهید آبسالان و شهید نصرالله شفیعی سوار بودند. در ناوچه طارق هم سرداران شهید مهدوی، بیژن گُرد، مجید مبارکی و غلامحسین توسلی بودند. فرماندهي عملیات نیز سردار شهید مهدوی بود. پس از مدتی حرکت، به ساحل جزیره فارسی می رسند و وسایل و امکانات مورد نیاز خود را از داخل لنجی که قبلاً به جزیره رسیده بود، به داخل قایق های خود منتقل می کنند. پیاده می شوند و در کنار ساحل، نماز مغرب و عشا به جا می آورند.
در این کاروان، نفتکش کویتی «اَلرَخاء» با نام مبدل «بریجتون» حضور داشت که در بین یک ستون نظامی، به طور کامل، اسکورت می شد. این نفتکش، در فاصلهي 13 مایلی غرب جزیرهي فارسی، در اثر برخورد با مین های کار گذاشته شده توسط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوری که حفره ای به بزرگی 43 متر مربع در بدنهي آن ایجاد گردید.
پس از اقدام دلیرانهي سردار شهید مهدوی و همرزمانش در انفجار کشتی بریجتون، به پاس قدردانی از این عزیزان، برنامهي دیدار با حضرت امام(ره) تدارک دیده شد و این شیران بیشهي مردانگی و ایثار و شهادت، به دیدار پیر و مراد خود نائل آمدند.
در این دیدار، حضرت امام(رض) یکایک این سربازان جان برکف اسلام را مورد ملاطفت و تفقد خود قرار میدهد و پیشانی سردار شهید مهدوی را میبوسد. شهید، خود دراینباره چنین میگوید: «پس از اطلاع از اینکه حضرت امام(رض) از شنیدن خبر روی مین رفتنِ کشتی کویتی و شکست اولین اقدام آمریکا، متبسم شده اند، چنان مسرور گردیدم که همیشه این تبسم را موجب افتخار خود و رزمندگانِ همراه، میدانم. برای ما رزمندگانِ خلیج فارس، همین تبسم و شادی امام (ره) در ازای همهي زحمات شبانه روزی کافی است و اگرتا آخر عمر، موفق به انجام خدمتی نگردیم، باز شادیم که حداقل برای یکبار هم که شده، موجب رضایت و شادی و تبسم امام عزیزمان گردیده ایم.»
در عصر روز پنجشنبه مورخهي 16/07/1366 سردار شهید نادر مهدوی همراه با تنی چند از همرزمانش نظیر سردار شهید غلامحسین توسلی، سردار شهید بیژن گرد، سردار شهید نصرالله شفیعی، سردار شهید آبسالانی، سردار شهید محمدیها، سردار شهید مجید مبارکی و عده ای دیگر، جهت انجام گشتزنی و حفاظت از آبهای نیلگون خلیج فارس، با استفاده از دو فروند قایق تندرو توپدار به نام «بعثت» و یک فروند ناوچه به نام «طارق» به سمت جزیره فارسی حرکت می کنند. تعدادشان نه نفر بود که قرار بود دو نفر دیگر هم به جمع آنها اضافه شود.
در یک قایق، اکیپ فیلم برداری از عملیات متشکل از کریمی، محمدیها و حشمت الله رسولی و در قایق دیگر هم شهید آبسالان و شهید نصرالله شفیعی سوار بودند. در ناوچه طارق هم سرداران شهید مهدوی، بیژن گُرد، مجید مبارکی و غلامحسین توسلی بودند. فرماندهي عملیات نیز سردار شهید مهدوی بود. پس از مدتی حرکت، به ساحل جزیره فارسی می رسند و وسایل و امکانات مورد نیاز خود را از داخل لنجی که قبلاً به جزیره رسیده بود، به داخل قایق های خود منتقل می کنند. پیاده می شوند و در کنار ساحل، نماز مغرب و عشا به جا می آورند.
هنوز
مغرب بود و سرخی مغرب در کرانهي باختری آسمان، کماکان خودنمایی میکرد. در
این اثنا صدای انفجار مهیبی همه را متوجه خود می سازد. رادار پایگاه
فرماندهی از سوی بالگردهای آمریکایی هدف قرار گرفته و منهدم شده بود.
ارتباط ناوگروه با مرکز به کلی قطع شد و بیسیم در دست «نادر» جان داد.
لحظاتی بعد، سردار شهید مهدوی و همرزمانش یک فروند بالگرد بزرگ کبری به نام MS6 متعلق به نیروهای آمریکایی را بالای سر خود می بینند. این نوع بالگردها بسیار کم صدا هستند و در صحنهي گیر و دار نظامی غالباً موقعی می توان پی به وجود آنها برد که دیگر با اشراف کامل به بالای سر هدف رسیده باشند.
سردار شهید مهدوی بلافاصله نیروهای تحت امر خود را جهت انجام عملیات مقابله به مثل فرا می خواند. هنوز دقایقی از انهدام رادار فرماندهی نگذشته بود که قایق حامل شهید آبسالان و شهید نصرالله شفیعی نیز هدف اصابت موشک آمریکاییها قرار می گیرد. موشک دیگری نیز از سوی دشمن به سمت اعضای ناوگروه شلیک می شود که به هدف اصابت نمی کند و به درون آب فرو می رود.
بالگردها نیز با شدت ، شروع به تیراندازی می کنند. سردار شهید مهدوی و یارانش، به شدت در تب و تاب این می افتند که بالگرد را بزنند. پس از پانزده دقیقه درگیری شدید، کریمی در یک چرخش سریع موفق می شود با استفاده از یک فروند موشک استینگر، یکی از این بالگردها را منفجر سازد.
بالگرد، با انفجار مهیبی متلاشی و قطعاتش روی آب پراکنده می شود. شب تاریک از انفجار این بالگرد، چون روز روشن می شود و پشت دشمن به لرزه در می آید و امواج قدرت ایمانِ نیروهای اسلام، آنان را سخت به وحشت می اندازد. همگی با همهي وجود صلوات می فرستند.
سرداران شهید گرد و توسلی فریاد می زنند که دومی را شلیک کن. در این اثنا قایق دیگر هم از چند طرف هدف قرار می گیرد. تعداد خفاشهای پرنده دشمن کم نبود و هریک از سویی به سردار شهید مهدوی و همرزمانش، حمله ور شده بودند. بسیاری از یاران نادر همچون سردار شهید توسلی که در حیات دنیوی همدیگر را برادر خطاب می کردند، در برابر چشمانش پرپر می شوند. حالا دیگر تنها ناوچهي طارق که سردار شهید مهدوی بر آن سوار بود، سالم مانده بود و دو قایق دیگر هدف قرار گرفته و در آتش می سوختند.
نادر می توانست به سلامت از میدان بگریزد اما با رشادت و مردانگی تمام در پی گرفتن زخمی ها و پیکرهای مطهر شهدا از آب برمی آید. لذا به اتفاق بیژن، هم با دوشکا به طرف بالگردهای آمریکایی در هوا شلیک می کردند و هم در پی گرفتن شهدا و زخمی ها از آب بودند. آنها با همهي توان سعی می کردند که اجازه ندهند تا بالگردهای آمریکایی به طرف آنها نزدیک شوند لذا به صورت مداوم، آسمان منطقه را با دوشکا آتشباران می کردند تا فضا ناامن شود و بالگردهای آمریکایی نتوانند به آنها نزدیک شوند. اما کار سختی بود زیرا این بالگردها بسیار کم صدا بودند و موقعیت یابی آنها در آسمان بسیار مشکل بود.
نادر و بیژن همچنان مردانه به مقاومت سرسختانه در مقابل آمریکایی های تا بن دندان مسلح ادامه می دهند. دشمن، همه شناورها و تجهیزات ناوگروه را زده بود و نادر و بیژن و چهار نفر دیگر، در حالیکه خود را با ترکش تهی مییابند، پس از بیست دقیقه رزم جانانه و مردانه، زنده به چنگال دشمن میافتند.
لحظاتی بعد، سردار شهید مهدوی و همرزمانش یک فروند بالگرد بزرگ کبری به نام MS6 متعلق به نیروهای آمریکایی را بالای سر خود می بینند. این نوع بالگردها بسیار کم صدا هستند و در صحنهي گیر و دار نظامی غالباً موقعی می توان پی به وجود آنها برد که دیگر با اشراف کامل به بالای سر هدف رسیده باشند.
سردار شهید مهدوی بلافاصله نیروهای تحت امر خود را جهت انجام عملیات مقابله به مثل فرا می خواند. هنوز دقایقی از انهدام رادار فرماندهی نگذشته بود که قایق حامل شهید آبسالان و شهید نصرالله شفیعی نیز هدف اصابت موشک آمریکاییها قرار می گیرد. موشک دیگری نیز از سوی دشمن به سمت اعضای ناوگروه شلیک می شود که به هدف اصابت نمی کند و به درون آب فرو می رود.
بالگردها نیز با شدت ، شروع به تیراندازی می کنند. سردار شهید مهدوی و یارانش، به شدت در تب و تاب این می افتند که بالگرد را بزنند. پس از پانزده دقیقه درگیری شدید، کریمی در یک چرخش سریع موفق می شود با استفاده از یک فروند موشک استینگر، یکی از این بالگردها را منفجر سازد.
بالگرد، با انفجار مهیبی متلاشی و قطعاتش روی آب پراکنده می شود. شب تاریک از انفجار این بالگرد، چون روز روشن می شود و پشت دشمن به لرزه در می آید و امواج قدرت ایمانِ نیروهای اسلام، آنان را سخت به وحشت می اندازد. همگی با همهي وجود صلوات می فرستند.
سرداران شهید گرد و توسلی فریاد می زنند که دومی را شلیک کن. در این اثنا قایق دیگر هم از چند طرف هدف قرار می گیرد. تعداد خفاشهای پرنده دشمن کم نبود و هریک از سویی به سردار شهید مهدوی و همرزمانش، حمله ور شده بودند. بسیاری از یاران نادر همچون سردار شهید توسلی که در حیات دنیوی همدیگر را برادر خطاب می کردند، در برابر چشمانش پرپر می شوند. حالا دیگر تنها ناوچهي طارق که سردار شهید مهدوی بر آن سوار بود، سالم مانده بود و دو قایق دیگر هدف قرار گرفته و در آتش می سوختند.
نادر می توانست به سلامت از میدان بگریزد اما با رشادت و مردانگی تمام در پی گرفتن زخمی ها و پیکرهای مطهر شهدا از آب برمی آید. لذا به اتفاق بیژن، هم با دوشکا به طرف بالگردهای آمریکایی در هوا شلیک می کردند و هم در پی گرفتن شهدا و زخمی ها از آب بودند. آنها با همهي توان سعی می کردند که اجازه ندهند تا بالگردهای آمریکایی به طرف آنها نزدیک شوند لذا به صورت مداوم، آسمان منطقه را با دوشکا آتشباران می کردند تا فضا ناامن شود و بالگردهای آمریکایی نتوانند به آنها نزدیک شوند. اما کار سختی بود زیرا این بالگردها بسیار کم صدا بودند و موقعیت یابی آنها در آسمان بسیار مشکل بود.
نادر و بیژن همچنان مردانه به مقاومت سرسختانه در مقابل آمریکایی های تا بن دندان مسلح ادامه می دهند. دشمن، همه شناورها و تجهیزات ناوگروه را زده بود و نادر و بیژن و چهار نفر دیگر، در حالیکه خود را با ترکش تهی مییابند، پس از بیست دقیقه رزم جانانه و مردانه، زنده به چنگال دشمن میافتند.
دستگیری
نادر برای دشمن بسیار با اهمیت بوده آن چنان که پس از دستگیری اعضای
بازمانده ناوگروه، بلافاصله در صدد شناسایی او بر می آیند و از تک تک اسرا
دربارهي نادر می پرسند. دست و پای نادر به صورت مچاله، توسط دشمن بسته می
شود ولی او کماکان روحیه خود را تسلیم دشمن نمیکند و همچنان مقاومت می
نماید.
هنگامی که جنازه مطهرش به خاک پاک میهن رسید، دست ها و پاهایش به صورت خیلی محکم بسته شده بود و نشان می داد که دشمن، حتی از جسم بی جان این سردار شهید نیز می ترسید. نادر بر عرشهي ناو جنگی «یو. اس. اس. چندلر» آماج شکنجه های وحشیانهي دشمن قرار می گیرد و سینه اش با میخ های بلند آهنین سوراخ می شود و بدین ترتیب مظلومانه به شهادت می رسد.
سردار شهيدمهدوي در همان شب نبرد با امريكايي ها به شهادت رسيده بود اما شش روز گذشت تا در اين باره يقين حاصل شود. بالاخره پس از گذشت شش روز، پيكرهاي شهدا و اسرا از مسقط پايتخت كشور سلطان نشين عمان تحويل گرفته شد و از مرز هوايي وارد فرودگاه مهرآباد تهران گرديد.
آنچه كه از ظاهر پيكر شهيد مشاهده گرديد، اين است كه امريكاييها سينه آن عزيز را با ميخ هاي فولادي بلند سوراخ كرده و پس از آن يك تير به بازو يك تير به قلب و يك تير به سجده گاهش زده و بدينگونه تحت شكنجه هاي قرون وسطايي شهيدش كرده بودند.
هنگامی که جنازه مطهرش به خاک پاک میهن رسید، دست ها و پاهایش به صورت خیلی محکم بسته شده بود و نشان می داد که دشمن، حتی از جسم بی جان این سردار شهید نیز می ترسید. نادر بر عرشهي ناو جنگی «یو. اس. اس. چندلر» آماج شکنجه های وحشیانهي دشمن قرار می گیرد و سینه اش با میخ های بلند آهنین سوراخ می شود و بدین ترتیب مظلومانه به شهادت می رسد.
سردار شهيدمهدوي در همان شب نبرد با امريكايي ها به شهادت رسيده بود اما شش روز گذشت تا در اين باره يقين حاصل شود. بالاخره پس از گذشت شش روز، پيكرهاي شهدا و اسرا از مسقط پايتخت كشور سلطان نشين عمان تحويل گرفته شد و از مرز هوايي وارد فرودگاه مهرآباد تهران گرديد.
آنچه كه از ظاهر پيكر شهيد مشاهده گرديد، اين است كه امريكاييها سينه آن عزيز را با ميخ هاي فولادي بلند سوراخ كرده و پس از آن يك تير به بازو يك تير به قلب و يك تير به سجده گاهش زده و بدينگونه تحت شكنجه هاي قرون وسطايي شهيدش كرده بودند.