شهدای ایران shohadayeiran.com

در مساله قاچاق یا ارز ظاهرا دولت خوب عمل کرده و التهاب بازار را ساکت کرده است؛ اما نباید فراموش کرد که این آتش زیر خاکستر است و نباید گمان کرد که مشکل ارز به‌طور کامل حل‌ شده است. متاسفانه ما نتوانستیم مشکل ارزی خود را به‌معنای واقعی حل و آن را روان کنیم. اینکه دولت با اجبار دستورالعمل قیمت دلار را به 4200 تومان رسانده است، راه‌حل واقعی و درست این مساله نیست.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تولید ایرانی، ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است؛ این ضرب‌المثلی است که هرکدام از ما ایرانیان از آن برای یک «شروع جدید» استفاده می‌کنیم، اما این ضرب‌المثل فارسی مصداق و قرابت چندانی با مسائل توسعه کشور به‌ویژه در حوزه اقتصاد ندارد، چنانکه فرصت‌های اقتصادی با پیشرفت‌های تکنولوژیک به‌سرعت از دست می‌روند و بازارهای داخلی و خارجی نیز که در رقابت بین کالاهای برتر تعیین می‌شود، منتظر هیچ کشوری نمی‌مانند.

چین صنعت کفش و پوشاک ایران را قبضه کرده است!

این مساله امروز برای اقتصاد ایران به مساله محوری و مرکزی تبدیل‌شده است که چرا به‌‌رغم چندین دهه شعار حمایت از تولید ملی، عملکردهای بخش تولید با عقب‌ماندگی‌ها و ضعف‌های بسیار اساسی‌ای مواجه است؛ به‌طوری‌که گویی برنامه و اندیشه‌ای برای توسعه وجود نداشته است.

برای مثال حدود 60 سال (قبل و بعد از انقلاب اسلامی) است که دولتمردان، بخش خودروسازی کشور را به هر شکل ممکن حمایت می‌کنند، با این‌ حال تقریبا هیچ‌کدام از مسئولان دولتی از خودروی داخلی استفاده نمی‌کنند. اگر از تک‌تک مسئولان کشور سوال شود که چرا رفتارشان در این زمینه برخلاف گفتارشان است، پاسخ آنان کیفیت پایین خودروی داخلی خواهد بود، اما این تناقض‌ها فقط منحصر به بخش تولید نیست و در بخش‌های دیگر اقتصاد نیز به‌وفور مشاهده می‌شود.

«فرهیختگان» در گفت‌وگوی خود با دکتر عباسعلی ابونوری؛ اقتصاددان و استاد دانشگاه دلایل عقب‌ماندگی‌ها در حوزه تولید را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است که متن تفصیلی آن در ادامه می‌آید.  
به‌عنوان اولین سوال بفرمایید نقش سیاستگذاری دولت در حمایت از تولید داخلی چیست و با چه سیاست‌هایی می‌تواند به این روند کمک کند.
ضرب‌المثلی داریم که هروقت ماهی را از آب بگیری تازه است. البته متاسفانه ممکن است این ضرب‌المثل درباره مسائل اقتصادی مصداق چندانی نداشته باشد که هروقت حمایت از تولید ملی را آغاز کنیم، توان آن را داریم که در کوتاه‌مدت به نتیجه برسیم. ممکن است چنین چیزی بلافاصله ممکن نباشد که کل سیستم و اجزای مملکت و مردم، سیاستگذاران و مسئولان به‌یک‌باره بسیج شده و از تولید ملی حمایت کنند.

پس اگر چنین انتظاری در کوتاه‌مدت داشته باشیم، مطمئنا اشتباه است و روی همین روال هم بزرگ‌ترین اقتصاددانان معاصر معتقدند اقتصاد و سیاست هم‌تراز و موازی هم هستند و اگر بخواهیم به موضوعات اقتصادی فارغ از توجه به موضوعات سیاسی بپردازیم، نمی‌توانیم جنبه‌های اقتصادی را به‌خوبی تحلیل کنیم. برعکس این هم صادق است که بگوییم سیاستگذاری‌های قرن حاضر زیربنای اقتصادی در خود نداشته است.

پس اقتصاد و سیاست لازم و ملزوم هم هستند و اگر بخواهیم از تولید ملی حمایت کنیم، مسلما و متاسفانه دیر آغاز کرده‌ایم، زیرا همه روزنه‌ها را روی خود بسته‌ایم و بعد به فکر حمایت از تولید ملی افتاده‌ایم.

البته نه اینکه امکان این کار نباشد اما چون مسائل سیاسی خاصی حول‌وحوش ایران وجود دارد، متاسفانه شاید نتوان آن برنامه‌ریزی‌هایی را که سیاستگذاران انجام می‌دهند، همگام با مسائل اقتصادی پیش برد. حتی کشورهای همجوار ما مانند افغانستان و پاکستان یا عراق یا کشورهای دیگر که به‌ظاهر فقیرتر از کشور ایران هستند، تصور می‌کنیم که متقاضی کالای ایرانی هستند؛ اما درواقع چنین نیست.

عراق دراین‌باره در سال‌های اخیر آزمون خوبی نشان نداده است و با وجود اینکه از سمت شمال با داعش درگیر بود و امکان رابطه با ترکیه را نداشت، بعد از اینکه تا حدودی مساله داعش حل شد، بلافاصله مبادله اقتصادی خود را از ترکیه آغاز کرد و حتی اگر از نظر سیاسی هم با هم مشکل داشته باشند، اما از نظر اقتصادی عراق مایل به ارتباط اقتصادی با ترکیه است.

پس اگر ما از نظر سیاسی نتوانیم تعامل اقتصادی حتی با کشورهای همجوار و نه کشورهای اروپایی برقرار کنیم، با مشکل مواجه خواهیم بود. ممکن است گفته شود ما با کشورهای اروپایی رابطه داریم و به آنجا فولاد صادر می‌کنیم یا صادرات غیرنفتی به کشورهای اروپایی معادل 10 میلیارد دلار داریم و این خود ذهنیتی مثبت ایجاد کند. اما اگر مساله انرژی مجازی و آب مجازی را که بحث روز دنیاست در نظر بیاوریم، به‌هیچ‌عنوان حتی صادرات کالاهای غیرنفتی نیز به کشورهای دیگر دنیا برای ما اقتصادی نیست.

شاید از نظر سیاسی بگوییم که می‌خواهیم بازارهای اروپا را در دست داشته باشیم اما اگر قیمت انرژی که در ایران وجود دارد با معیار اصلی‌اش حساب شود، مسلما حتی صادرات یک عدد لیوان نیز به کشور اروپایی چون اسپانیا اقتصادی نیست زیرا ممکن است که به‌طور مثال یک لیوان در ایران هزینه تولیدش یک دلار باشد و وقتی صادر کنیم به قیمت سه‌دلار به اسپانیا بفروشیم که دو دلار به نفع و صرفه اقتصادی ماست.

در صورتی‌که اگر کشور اسپانیا بخواهد همان لیوان را در کشورش تولید کند، با توجه به قیمت انرژی که در کشورش وجود دارد، حدود هفت دلار تمام شود. پس برای اسپانیا صرفه اقتصادی دارد که لیوان را از ایران وارد کند و حدود چهار دلار به نفعش تمام شده است. از این ‌جهت اقتصاد چیزی نیست که بتوان یک‌شبه مشکلاتش را حل کرد که البته این نوع نگاه، نگاه بدبینانه به اقتصاد نیست.

به‌نظر می‌رسد هزینه حمل‌ونقل به کشورهای همجوار برای ما ارزان‌تر است یا اینکه ما نیروی کار نسبتا ارزانی داریم؛ اما با در نظر گرفتن همه این موارد بازهم در امر صادرات موفق نیستیم و به‌طور نمونه در کشور عراق و افغانستان در امر صادرات موفق نبودیم. به‌نظر شما دلیل این مساله چیست؟
یک روی سکه این ‌است که پاکستان با ایران رابطه اقتصادی برقرار کند؛ اما روی دیگر سکه این است که آمریکا و اروپا اجازه مبادله روان را بین ایران و پاکستان نمی‌دهند.

پس این نیست که چون به‌فرض عراق کشوری به‌ظاهر مستقل است و جنگ با داعش را تمام کرده، در پی ارتباط اقتصادی با ما باشد، زیرا از سوی دیگر هنوز التهاب ارتباط با ایران در آن کشور وجود دارد یا اینکه التهاب کشورهای ازبکستان و قرقیزستان که ظاهرا متمایل به ارتباط اقتصادی با ایران هستند، نخوابیده است و آمریکا و اروپا اجازه این ارتباط را به آنها در رابطه با ایران نمی‌دهند.

ممکن است که در ظاهر با ما رابطه خوبی داشته باشند، اما در باطن تمایل چندانی به ارتباط اقتصادی با ایران ندارند. حتی اگر ما بتوانیم تکنولوژی تولید محصولات خود را بالا ببریم و به‌نحو بسیار عالی ارتقا بخشیم و کالاهایی تولید کنیم که از نظر تکنولوژی در کیفیت بالایی باشند، بازهم ممکن است امکان صادرات برای ما وجود نداشته باشد.

الان در کردستان دندان‌های ایمپلنت باکیفیت بسیار بالا تولید می‌شود و شاید بتوان از آن در کل کشور استفاده کرد، اما بازهم امکان صادراتش وجود ندارد زیرا ایمپلنت کشور کره یا سوئد و آلمان بسیار ارزان‌تر در ایران به فروش می‌رسد و به‌راحتی بازار ایران را از دست نخواهند داد.

درمورد ایمپلنت اگر ما نمی‌توانیم به خارج صادر کنیم، حداقل می‌توانیم بازار داخلی را پوشش دهیم. چرا این کار انجام نمی‌شود تا حداقل واردات این محصول را نداشته باشیم؟
در مساله قاچاق یا ارز ظاهرا دولت خوب عمل کرده و التهاب بازار را ساکت کرده است؛ اما نباید فراموش کرد که این آتش زیر خاکستر است و نباید گمان کرد که مشکل ارز به‌طور کامل حل‌ شده است. متاسفانه ما نتوانستیم مشکل ارزی خود را به‌معنای واقعی حل و آن را روان کنیم. اینکه دولت با اجبار دستورالعمل قیمت دلار را به 4200 تومان رسانده است، راه‌حل واقعی و درست این مساله نیست.

به‌طور مثال درمورد ایمپلنت اگر بخواهیم که دیگر واردات آن را از کشور کره یا سوئد و آلمان نداشته باشیم و همه مردم ایران از محصول ایرانی آن استفاده کنند، در آن صورت شاید به‌طور نسبی  مشکل حل شود؛ اما چطور می‌توانیم جلوی قاچاق آن را بگیریم که دیگر به کشور وارد نشود.

در ایام عید امسال در همه فروشگاه‌ها منسوجات و پارچه‌های ترکیه‌ای به فروش می‌رسید، گویی که در بازار ترکیه قدم می‌زدیم. اگر هزینه حمل‌ونقل و بقیه موارد را در نظر بگیریم، قیمت کالای ترکیه‌ای در بازار ایران ارزان‌تر تمام می‌شود و مسلما این حالت دامپینگ پیدا می‌کند. دامپینگ به این معناست که یک کالا در کشور دیگر به قیمت ارزان‌تر از بازار خود کشور مبدأ و صادرکننده به فروش برسد. وقتی دامپینگ پوشاک در ایران ایجاد شود، همه بازارها و مغازه‌ها کالای ترکیه ‌را بفروشند، مسلما پوشاک ایران نمی‌تواند رشد کند.

حال اگر بخواهیم ورود کالاهای ترکیه به ایران را بایکوت کنیم، آیا از نظر سیاسی اردوغان چنین اجازه‌ای به ما می‌دهد؟ پس این مشکل اقتصادی، مشکل سیاسی هم در پی خواهد داشت و میان آقای روحانی و اردوغان اصطکاک ایجاد خواهد شد که چرا چنین اجازه‌ای به کشور ترکیه داده نشده است.


در صنعت نساجی و حتی صنعت حمل‌ونقل ترانزیت کالا به کشورهایی مانند ازبکستان و قرقیزستان برای ما ارزان‌تر تمام می‌شود که از طریق ایران به آب‌های آزاد کالا ببریم. شاید 50 سال پیش هم چنین سوالی بود که چرا کشورهای شمال ایران ‌دوست ندارند که از ایران کالاهای خود را به آب‌های آزاد ترانزیت کنند.

حتی آن کشورها هم متاسفانه راه‌هایی پیدا کردند که از طرق دیگر بتوانند ترانزیت ایران را خنثی کنند. الان ما با کشور قطر روابط خوبی داریم، اما نباید این را فراموش کرد که اگر مشکلات سیاسی قطر با عربستان برطرف شود، دیگر توجهی به ایران نخواهد داشت.

یعنی به‌نظر شما شرایط ما از خیلی از فرمول‌ها و راه‌های اقتصادی تبعیت نمی‌کند؟
زمانی که آقای گاندی انقلاب کرد، فردای همان روز او خودش را از مصرف کالای غیرهندی تحریم کرد، نه اینکه آمریکا و انگلستان کشور هند را تحریم کرده باشند و از همان ابتدای انقلاب این کار را کرد که به حرکت رژه نمک در هند معروف شد. گاندی این‌طور بیان کرد که کالاهایی را که وارد می‌کنیم، از این ‌پس سعی می‌کنیم که خودمان تولید کنیم. اگر ما نیز 40 سال پیش که انقلاب کردیم، چنین کاری را انجام می‌دادیم که ایرانی کالای ایرانی بخرد، ‌انگیزه مردم بسیار بالاتر از اکنون بود و موفقیت داشتیم.

به‌ظاهر این موضوع جزء شعارهای انقلاب بوده که محقق نشد.
در آن زمان ارتباط مردم با سیاستمداران بسیار بهتر و قوی‌تر بود. الان متاسفانه کوچک‌ترین مساله‌ای که در فضای مجازی منتشر می‌شود، بلافاصله ذهنیت منفی نسبت به دولت و نظام ایجاد می‌شود که اصلا اتفاق خوبی نیست. حال اگر هم بخواهیم چنین کاری انجام دهیم و به‌نوعی قسمت پر لیوان را ببینیم، می‌توانیم به‌راحتی انقلابی رفتار کنیم.

به‌عنوان‌ مثال بنده که یک استاد دانشگاه هستم از فردا به‌جای استفاده از ماژیک ژاپنی و تخته وایت‌برد در کلاس از گچ و تخته‌سیاه استفاده کنم؛ اما اگر نیمه‌ خالی لیوان را ببینیم ممکن است این‌طور قلمداد شود که این کار امکان‌پذیر نیست و ممکن است میان مردم التهاب ایجاد کند.

در این صورت هم باید به‌دنبال تولید یک ماژیک ایرانی باشیم. آیا نمی‌توانیم ماژیک تولید کنیم؟ به این معنا که کالاهایی که توان تولید آنها را داریم، تولید کنیم. می‌بینیم که دانشجوی ایرانی وقتی به خارج از کشور سفر می‌کند، در آنجا با وجود اینکه مشکلات عدیده‌ای وجود دارد، اما این فرد به‌خوبی و سخت در آنجا کار می‌کند و مسئولیت‌پذیری را هم دارد. آیا نمی‌تواند در کشور خودمان این‌طور رفتار کند و با مسئولیت کار کند؟

حدود 60 سال است که دولت از شرکت ایران‌خودرو حمایت می‌کند که اگر قبل از انقلاب را در نظر نیاوریم حدود 40 سال از این حمایت می‌گذرد. آیا طی این ‌همه سال ما نمی‌توانستیم کاربراتورهایی برای اتومبیل تولید کنیم که مصرف بنزین را کاهش دهد و آیا امکان این نبود که از توان دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در این موضوع استفاده کنیم تا با کمی تغییر مصرف بنزین را کاهش دهند. چطور است که کشور ژاپن می‌تواند این کار را انجام دهد و مصرف سوخت را به دو لیتر در هر 100 کیلومتر برساند، اما کشور ما نمی‌تواند.

خودروی سمند برای اینکه بتواند جزء افتخارات ملی باشد، آیا نباید میزان مصرف سوخت آن را کاهش می‌دادیم تا خریدار خارجی داشته باشد؟ فارغ از کشورهایی مانند سوریه و آذربایجان یا ازبکستان که سمند را از ما خریداری می‌کنند و به مسائل سیاسی هم بی‌ارتباط نیست، آیا کشورهای دیگر خودروی سمند را از ما می‌خرند و اصلا کیفیت خودروی سمند آنقدر بالا هست که کشورهای دیگر با اشتیاق آن را از ما بخرند؟ به همین دلیل است که در آمریکا با افزایش قیمت بنزین، مردم آن کشور به سمت مصرف خودروی تولیدی ژاپن اقبال نشان می‌دهند و اتومبیل ژاپنی می‌خرند. حال اگر قیمت بنزین در کشور ازبکستان افزایش یابد، آیا بازهم رغبتی به خرید سمند ایرانی خواهند داشت؟ مسلما این‌طور نیست چون مصرف بنزین این خودرو بالاست و در نتیجه آنها هم به اتومبیل تولیدی ژاپن اقبال نشان خواهند داد.

آیا در این مدت 40 ساله که از انقلاب اسلامی می‌گذرد، دانشجویان ما نمی‌توانستند کالایی تولید کنند که در جامعه استفاده دارد؛ البته منظور من نانوتکنولوژی و انرژی هسته‌ای نیست. همین کالاهایی که روزمره مورد استفاده همه اقشار جامعه است و نمونه آن اتومبیل یا همین ماژیک ساده است. مقام معظم رهبری فرمودند از کالای ایرانی حمایت کنیم، اما آیا این دید میان مردم ما وجود دارد که به آن توجه داشته باشند؟

به‌طور مثال نمونه این نوع حمایت از سوی بنده که یک استاد دانشگاه هستم در این است که از فردا سر کلاس درس به‌جای ماژیک و تخته وایت‌برد خارجی از تخته‌سیاه و گچ استفاده کنم. آیا از سوی دانشجویان و بقیه اساتید و همکاران مورد تمسخر قرار نمی‌گیرم. این در حالی است که در کشوری مانند آمریکا هنوز از تخته‌سیاه و گچ استفاده می‌شود.

مساله مهم دیگر این است که در حمایت از کالای ایرانی ابتدا باید از سه قوه شروع شود که با اصلاح قوانین و همکاری با هم، بازار ارز را کنترل کنند، اما متاسفانه ما مسیر را اشتباه پیموده‌ایم.

در برخی کالاها باید مزیت نسبی را در نظر داشت که در این صورت در کالاهایی که مزیت نسبی نداریم بازهم با تولید می‌توانیم بعد از چند سال تولید آن را بهبود دهیم و در داخل کشور استفاده کنیم. مثلا روی کاهش انرژی مصرفی اتومبیل‌های داخلی کار کنیم و بعد از دو، سه سال میزان دو لیتر از مصرف بنزین آن را کاهش دهیم. این حرکت‌ها خود می‌تواند نویدبخش باشد و التهابات بی‌جهت سیاسی و اقتصادی یک جامعه را تا حدودی ساکن یا کنترل کند.

تولید کالا در مرحله نهایی خود به صادرات منتهی می‌شود و برای اینکه کالایی صادرات‌محور باشد، به‌نظر می‌رسد که ابتدا باید بازار داخلی را تامین کرده و در خود کشور موفق عمل کرده باشد.

البته شاید به این شکل هم نباشد. ما باید به مزیت نسبی کالای موردنظر توجه کنیم. به‌طور مثال گندم در کشور پاکستان کیلویی 700 تومان و در سوریه کیلویی 800 تومان تولید می‌شود، این در حالی است که در ایران کیلویی1300 تومان تولید می‌شود. پس ما در تولید گندم مزیت نسبی نداریم؛ اما از آنجاکه گندم کالایی استراتژیک محسوب می‌شود، نمی‌توانیم آن را از کشورهایی که قیمت ارزان‌تر آن را تولید می‌کنند، وارد کنیم و این منطقی نیست.

اما در برخی از کالاها می‌توانیم با توجه به مزیت نسبی تولید یا کالا وارد کنیم؛ اما تا زمانی که در اندیشه صادرات هستیم نباید از مسائل سیاسی و اقتصادی پشت‌پرده غافل باشیم.

به‌طور مثال هرچقدر هم که آقای ظریف از نظر سیاسی تلاش کند تا حساسیت‌های سیاسی را کاهش دهد، ولی طرف دیگر قضیه این ‌است که کشور ازبکستان دست‌های گرم‌تری را با ترامپ و پوتین می‌فشارد و شاید در ظاهر روابط خوبی با ما داشته باشند، اما درنهایت به‌سوی آنها گرایش دارند که این خود دلسردکننده است. باید این را بدانیم کالاهایی مانند خوراک، پوشاک و مسکن جزء اساسی‌ترین نیازهای همه جامعه از فقیر و غنی و متوسط است. اگر از فردا از مردم بخواهیم که دیگر از پوشاک ساخت کشور ترکیه استفاده نکند و پوشاک ساخت داخل را مصرف کند.

می‌توانیم برای شروع از حمایت کالای داخلی از صنعت پوشاک و نساجی آغاز کنیم و دیگر مردم کالای ترکیه‌ای مصرف نکنند. اما در اینجا مشکلی که ایجاد می‌شود اینکه ممکن است از نظر سیاسی بین ایران و اردوغان در ترکیه مشکل ایجاد شود.

آیا این عدم مصرف کالای خارجی باید به‌اجبار باشد یا اینکه شرایط و قوانین به‌نحوی تنظیم شود که چنین اتفاقی رقم بخورد؟
مردم ما معمولا در مراسم تاسوعا و عاشورا یا 22 بهمن خودجوش حاضر می‌شوند و این‌طور نیست که هر سال از مردم خواسته شود که حضور داشته باشند و به‌نوعی این حضور جزئی از ذات مردم ما شده است. درباره مصرف کالای ایرانی هم باید این اتفاق بیفتد که مردم آن را جزء وظایف خود بدانند. در اینجا نیازی نیست که آقای روحانی این مساله را از مردم بخواهد بلکه اگر در نمازجمعه‌ها و حضور مردم این مساله به آنها گوشزد شود، می‌تواند کمک‌کننده باشد.

ابتدا برای حمایت از کالای ایرانی از صنعت نساجی آغاز کنیم. همان‌طور که در کشور هند زیربنای توسعه تولید را از صنعت نساجی آغاز کردند، ما نیز می‌توانیم برای گام نخستین از این صنعت شروع کنیم. الان هند در این زمینه کاملا خودکفا شده و صادرات نیز دارد. بعد از صنعت نساجی به سمت صنایع غذایی برویم. خوشبختانه ایران در صنایع غذایی توانسته خوب کار کند و جالب است که حتی آمریکا هم دوست دارد از ایران پنیر مصرفی خود را وارد کند. پس ایران می‌تواند با کمی همت در این صنعت خودکفا شود. ما می‌توانیم فعلا حمایت خود را از این دو صنعت شروع کنیم و بعد به سمت کالاهای صنعتی دیگر مانند خودرو و دیگر کالاها برویم.

در صنعت کفش نیز که به‌نوعی زیرمجموعه صنعت پوشاک است، متاسفانه کشور چین بازار ما را قبضه کرده است؛ اما می‌توانیم در این صنعت نیز فعالیت کنیم و امید پیشرفت وجود دارد. اگر بخواهیم در این صنعت هزینه تولید کفش را کاهش داده و با دیگر کشورها در این زمینه رقابت کنیم، امکان آن وجود دارد و فقط نیاز به همت دارد. همین‌طور در صنعت سیمان نیز به همین شکل است.

کشورهای همجوار ما کیفیت سیمان ایران را بهتر از جاهای دیگر می‌دانند به همین جهت می‌توانیم خودمان شناسایی کنیم که در تولید چه کالاهایی از نظر کیفیت و هزینه تولید، مزیت داریم که این کار برعهده کارشناسان است که این مزیت نسبی را تشخیص دهند. اگر از امروز این کار را شروع کنیم حدود پنج سال بعد به نتایج مطلوبی خواهیم رسید.

موضوع مهمی که وجود دارد سوق دادن منابع و سرمایه مردمی و دولتی به سمت تولید است که در فضای اقتصادی ما به علت اینکه فعالیت‌های غیرمولد سودده هستند، این اتفاق نمی‌افتد و نمونه آن بازار ارز است. افزایش ریسک فعالیت غیرمولد که می‌تواند باعث شود سرمایه مردم به سمت تولید سوق یابد، به چه شکل می‌تواند اتفاق بیفتد؟
به‌نظر من التهاب دو، سه‌ماهه اخیر در بازار ارز، یک پدیده اقتصادی نیست و اینکه به‌یک‌باره ارزش ملی پول ایران سقوط کند. مطمئنا مسائل سیاسی و پشت‌پرده‌ای وجود داشته که چنین شرایطی را برای ایران ایجاد کرده است.

به همین دلیل وقتی دولت و بانک مرکزی برای حمایت از تولیدکننده، نرخ بهره را کاهش می‌دهد، می‌بینیم مردم اگر این مساله را درک کنند و با نرخ بهره کمتر برای یکی، دو سال کنار بیایند، متوجه می‌شوند که در آینده‌ای نزدیک سرمایه‌گذاری‌ها به سمتی می‌رود که قیمت کالاهای مورد نیاز و ضروری زندگی مانند گوشت، برنج و... کاهش می‌یابد و آن را ارزان‌تر می‌خرد، در نتیجه تورم پایین می‌آید.

الان یک فرد برای این پول و منابع خود را در بانک می‌گذارد تا از آن انتفاع ببرد و آن سود را در هزینه‌های معمول زندگی خود خرج کند؛ اما اگر بتوان مردم را متقاعد کرد (که البته راه سختی هم نیست و نیاز به تحلیل روانشناسانه دارد) که دولت بهره را کاهش دهد به‌نفع تولیدکننده است و اگر مردم دو، سه‌سال صبوری کنند درنهایت سود این کار عاید خودشان می‌شود و قیمت محصولات نهایی ضروری موردنیاز کاهش می‌یابد و در اینجا آن سود کمتر بانکی جبرانشده است.

این مساله مستلزم این است که مردم به دولت  اعتماد کنند.
بله و اگر این اعتماد ایجاد نشود در بلندمدت به‌صورت تکاثری بالا می‌رود. وقتی دولتی قبل از انتخاب شدن قولی بدهد و بعد از انتخاب آن را عملی نکند، زمینه اعتماد را می‌سوزاند و در این صورت ارتباط خوبی بین دولت و مردم برقرار نخواهد شد که مساله ساده‌ای نیست. چندی‌پیش در شهرآورد استقلال و پرسپولیس یک نماینده از فیفا حضور داشت که قبل از بازی بارها به افراد گفته شد که در زمین‌ بازی سنگ نیندازید؛ اما متاسفانه عده‌ای این کار را کردند.

درمورد اقتصاد و سیاست نیز کشور ما چنین حالتی دارد که اگر دولت نتواند ارتباط مثبتی با مردم برقرار کند، عده‌ای هستند که در این ‌بین سنگ‌اندازی می‌کنند و این خود ذهنیت سرمایه‌گذاران خارجی را به ما منفی خواهد کرد. التهاب ارزی دو، سه ماه اخیر این اعتماد را از سرمایه‌گذاران خارجی گرفت. پس درنهایت باید رهبران سه قوه با هم همکاری کرده و جلوی این نوع مسائل را بگیرند و دولت هم در اتخاذ تصمیم‌های اقتصادی از تیم اقتصادی به‌نحو مطلوبی استفاده کند تا راه اشتباهی نرود.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار