شهدای ایران shohadayeiran.com

پدر شهید زلفی گفت: شهرام پیش از شهادت در تماس تلفنی گفت، «بابا برای هفته بعد که برمی‌گردم، برای تمام اعضای خانواده بلیط مشهد تهیه کنید. دلتنگ امام رضا (ع) هستم.» بلیط‌ها را گرفتم، اما...
به گزارش شهدای ایران، شهید «شهرام زلفی» پسر اول خانواده و متولد ۸ مهر سال ۱۳۵۷ بود. شهرام در درس و اخلاق نمونه و پاسدار وظیفه‌شناسی بود که حتی خانواده‌ از مسوولیت‌های وی در سپاه اطلاعی نداشتند. شهرام از نیرو‌های یگان صابرین بود و سرانجام ۲۸ مهر ۱۳۸۸ به همراه سردار «نورعلی شوشتری» در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. از شهید زلفی یک فرزند پسر به نام «محمدعلی» به یادگار مانده است. محمدعلی هنگام شهادت پدر چهار سال بیش‌تر نداشت.


ای کاش برای آخرین بار صورت فرزندم را می‌بوسیدم

حاج «ارشد زلفی» پدر شهید زلفی در گفت‌وگو با  دفاع پرس، ضمن اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزند خود اظهار داشت: شهرام از کودکی پسری مودب، مومن و درس‌خوان بود. در مدارس نمونه و تیزهوشان تحصیل می‌کرد و با رتبه‌ خوب در کنکور سراسری رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی همیشه به من و مادر خود احترام می‌گذاشت و توجه بسیاری به خانواده داشت.


ای کاش برای آخرین بار صورت فرزندم را می‌بوسیدم

وی ادامه داد: شهرام پس از اخذ مدرک کارشناسی به سربازی رفت و پس از اتمام آن وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی شرایط استخدام در سازمان هواپیمایی را داشت؛ اما به دنبال علاقه خود رفت. شهرام تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد و زمانی مدرک وی آماده شد که به شهادت رسیده بود.

وقتی بلیط شهادت شهرام را امام رضایی می‌کند/‌ ای کاش برای آخرین بار صورت فرزندم را می‌بوسیدم.

پدر شهید در خصوص فعالیت‌های انقلابی فرزند خود بیان کرد: شهرام ارادت بسیاری به حضرت آقا داشت. وی هر کجا که فکر می‌کرد باید باشد، حضور پیدا می‌کرد. در فتنه سال ۸۸ نیز حضور فعالی داشت و مجروح نیز شد.

وی افزود: شهرام پیش از شهادت در درگیری با گروهک تروریستی «پژاک» در ارتفاعات شمال غرب به جانبازی نایل شده بود.

پدر شهید با اشاره به خاطره آخرین دیدار با فرزند خود توضیح داد: صبح یکی از روز‌های مهرماه ۱۳۸۸ بود. شهرام را تا فرودگاه مهرآباد رساندم. هنگام وداع خواستم وی را ببوسم، اما نگذاشت. گفت: «بابا من سرما خوردم، بوسم نکنید.» هنوز حسرت آن روز به دلم مانده است.‌ ای کاش برای آخرین بار صورت فرزندم را می‌بوسیدم. شهرام رفت و یک هفته بعد به شهادت رسید.

وقتی بلیط شهادت شهرام را امام رضایی می‌کند/‌ ای کاش برای آخرین بار صورت فرزندم را می‌بوسیدم.

پدر شهید زلفی گفت: شهرام پیش از شهادت در تماس تلفنی گفت، «بابا برای هفته بعد که برمی‌گردم، برای تمام اعضای خانواده بلیط مشهد تهیه کنید. دلتنگ امام رضا (ع) هستم.» بلیط‌ها را گرفتم، اما قسمت نشد که برویم. هنوز آن‌ها را نگه داشته‌ام. زمانی‌که چمدان شهرام را گشودم، سوغاتی‌هایی را دیدم که شهادت اجازه نداد، خودش آن‌ها را به ما برساند.

پدر شهید در خصوص آمادگی فرزندش برای شهادت بیان کرد: زمانی‌که تصمیم گرفت وارد سپاه شود، گفتم، «شغل خطرناکی را انتخاب کردی. ممکن است به شهادت برسی.» پاسخ داد، «هرچه قسمت باشد، همان می‌شود. حتی اگر در هواپیمایی باشم، سقوط هواپیما باعث مرگم می‌شود.» وی با توجه به شغلی که در آن بود، به ماموریت‌های بسیاری می‌رفت.

وقتی بلیط شهادت شهرام را امام رضایی می‌کند/‌ ای کاش برای آخرین بار صورت فرزندم را می‌بوسیدم.

وی در پایان با اشاره به توصیه‌های شهید به اطرافیان خود تصریح کرد: فرزندم همیشه به خواهران خود توصیه می‌کرد که هم‌چون حضرت زهرا (س) زندگی و حجاب خود را رعایت کنند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار