روزنامه هفت صبح در صفحه نخست شماره شنبه خود طی یادداشتی اپیزودیک، به زعم خود به طرح مشکلات اقتصادی پرداخته و در ترجیعبند تمام اپیزود یا بندهای این یادداشت نیز به خر بودن و خر نبودن اشاره کرده است!
ربه گزارش شهدای ایران،روزنامه هفت صبح در صفحه نخست شماره شنبه خود طی یادداشتی اپیزودیک، به زعم خود به طرح مشکلات اقتصادی پرداخته و در ترجیعبند تمام اپیزود یا بندهای این یادداشت نیز به خر بودن و خر نبودن اشاره کرده است!
مثلا نویسنده در اپیزود دوم این یادداشت مینویسد: صبح تا شب هرکس از راه میرسد نگران است. صبح تا شب هرکس از راه می رسد میگوید پوف! میگوید از این همه گرانی، جوان از راه میرسد میگوید به کجا میرسیم اخرش؟ پیر از راه میرسد میگوید چه میشود این مملکت آخرش؟ پولدارش، بیپولش، دیوانهاش، عاقلاش میپرسد میدانی این مملکت به کجا میرود؟ سرم را میاندازم پایین. میگویند شنیدی چه گفتیم؟ نه، من خرم، نمیشنوم.
و یا مثلاً در اپیزود چهارم این نوشته میخوانیم:
صبح بقال و چقال ور میزند که هرچیزی دستتان میرسد بخرید، فردا میکشد بالا، عصر شوفر تاکسی میگوید خدایا تا فردا زنده میمانیم ما؟ یا از فرط گرانی میمیریم؟ شب یارو پست میگذارد توی اینستاگرامش که من نگران عصیان تودههای بینشانم. نصف شب خواب میبینم که دارم تحلیلهای خیابانی و صدر را وسط کابوسهایم میشنوم و یکهو یک رویایی مرا میکشد کنار، میگوید اصلا میشنوی در مملکت چه خبر است؟ میگویم نه، من خرم، نمیشنوم.
در بند پایانی این یادداشت نیز امده است: آقاجان درست است که من خرم و نمیشنوم ولی شماها خواهشا خر نباشید و بشنوید!
*نویسنده این یادداشت، جان کلام خود را در بند پایانی بیان کرده و در واقع از مردم خواسته صدای اعتراضات را بشنوند و به چیزهایی مثل «عصیان تودههای بینشان» بیشتر بیاندیشند.
موارد مطروحه در این یادداشت هم اگرچه تلاش کرده از جنس دغدغههای مردم باشد اما نتوانسته از ژن سیاهنمایی که به تازگی مورد اعتراض رئیسجمهور هم قرار گرفت فرار کند.
به راستی آیا اوضاع کشور هماکنون بدینگونه است که گرسنگی شیوع پیدا کرده است و یا نان و کالاهای اساسی خانوار گرانی فزاینده پیدا کردهاند!؟
آیا هماکنون مردم ایران امیدی به فردای خود ندارند و منتظر مرگ هستند!؟
فیالجمله تصویری که این یادداشت ارائه داده است، تصویر جمهوری اسلامی ایران بعنوان هجدهمین اقتصاد جهان نیست بلکه تصویری از اتیوپی، سومالی یا اوگاندا و آنهم در مناطق بحرانی این کشورهاست.
و البته جالب است که اتیوپینمایی از جمهوری اسلامی ایران نیز این روزها به قاتق نان اصلاحطلبان تبدیل شده است!
در اشاره به این یادداشت همچنین بایستی اشاره کرد که دغدغههای روزنامه هفت صبح در مطالب این روزنامه بیشتر از یادداشت مذکور قابل رؤیت هستند. دغدغههایی که عموما از جنس برندینگ، دلمشغولیهای سلبریتیها و مقولات لاکچری است تا چیزی به نام دغدغههای واقعی مردم!
از طرفی مشکلات بزرگنمایی شده در یادداشت روزنامه هفت صبح در مقابل این حقیقت نیز قرار دارد که مشکلات مردم ایران که در دهه 60 و 70 در مقابل سوپرمارکتها تعریف میشد هماکنون به نمایندگیهای خودرو منتقل شده و این مسئله اگرچه کتمانکننده مشکلات و حتی مسائل حادّ کسانی از شهروندان عزیز ایرانی نیست اما بیانگر افزایش سطح عمومی رفاه و اقتصاد در ایران نیز هست.ََ
مثلا نویسنده در اپیزود دوم این یادداشت مینویسد: صبح تا شب هرکس از راه میرسد نگران است. صبح تا شب هرکس از راه می رسد میگوید پوف! میگوید از این همه گرانی، جوان از راه میرسد میگوید به کجا میرسیم اخرش؟ پیر از راه میرسد میگوید چه میشود این مملکت آخرش؟ پولدارش، بیپولش، دیوانهاش، عاقلاش میپرسد میدانی این مملکت به کجا میرود؟ سرم را میاندازم پایین. میگویند شنیدی چه گفتیم؟ نه، من خرم، نمیشنوم.
و یا مثلاً در اپیزود چهارم این نوشته میخوانیم:
صبح بقال و چقال ور میزند که هرچیزی دستتان میرسد بخرید، فردا میکشد بالا، عصر شوفر تاکسی میگوید خدایا تا فردا زنده میمانیم ما؟ یا از فرط گرانی میمیریم؟ شب یارو پست میگذارد توی اینستاگرامش که من نگران عصیان تودههای بینشانم. نصف شب خواب میبینم که دارم تحلیلهای خیابانی و صدر را وسط کابوسهایم میشنوم و یکهو یک رویایی مرا میکشد کنار، میگوید اصلا میشنوی در مملکت چه خبر است؟ میگویم نه، من خرم، نمیشنوم.
در بند پایانی این یادداشت نیز امده است: آقاجان درست است که من خرم و نمیشنوم ولی شماها خواهشا خر نباشید و بشنوید!
*نویسنده این یادداشت، جان کلام خود را در بند پایانی بیان کرده و در واقع از مردم خواسته صدای اعتراضات را بشنوند و به چیزهایی مثل «عصیان تودههای بینشان» بیشتر بیاندیشند.
موارد مطروحه در این یادداشت هم اگرچه تلاش کرده از جنس دغدغههای مردم باشد اما نتوانسته از ژن سیاهنمایی که به تازگی مورد اعتراض رئیسجمهور هم قرار گرفت فرار کند.
به راستی آیا اوضاع کشور هماکنون بدینگونه است که گرسنگی شیوع پیدا کرده است و یا نان و کالاهای اساسی خانوار گرانی فزاینده پیدا کردهاند!؟
آیا هماکنون مردم ایران امیدی به فردای خود ندارند و منتظر مرگ هستند!؟
فیالجمله تصویری که این یادداشت ارائه داده است، تصویر جمهوری اسلامی ایران بعنوان هجدهمین اقتصاد جهان نیست بلکه تصویری از اتیوپی، سومالی یا اوگاندا و آنهم در مناطق بحرانی این کشورهاست.
و البته جالب است که اتیوپینمایی از جمهوری اسلامی ایران نیز این روزها به قاتق نان اصلاحطلبان تبدیل شده است!
در اشاره به این یادداشت همچنین بایستی اشاره کرد که دغدغههای روزنامه هفت صبح در مطالب این روزنامه بیشتر از یادداشت مذکور قابل رؤیت هستند. دغدغههایی که عموما از جنس برندینگ، دلمشغولیهای سلبریتیها و مقولات لاکچری است تا چیزی به نام دغدغههای واقعی مردم!
از طرفی مشکلات بزرگنمایی شده در یادداشت روزنامه هفت صبح در مقابل این حقیقت نیز قرار دارد که مشکلات مردم ایران که در دهه 60 و 70 در مقابل سوپرمارکتها تعریف میشد هماکنون به نمایندگیهای خودرو منتقل شده و این مسئله اگرچه کتمانکننده مشکلات و حتی مسائل حادّ کسانی از شهروندان عزیز ایرانی نیست اما بیانگر افزایش سطح عمومی رفاه و اقتصاد در ایران نیز هست.ََ
*مشرق