او پس از لحظاتی ارام گرفت و اظهار کرد: شب عملیاّت مسلم بن عقیل(علیه السّلام) من امام زمان(عجّل الله فرجه) رو تو خواب دیدم. حضرت به من پیغامی دادن و فرمودند : این پیغام رو به آقای اشرفی بده وسفارش کن که ایشان در نماز جمعه به مردم بگویند. متن پیغام این بود : داستان شما رزمندگان اسلام مانند داستان آن هایی است که خداوند در سوره انفال آیه نهم تا دوازدهم بیان فرموده است.
سرویس فرهنگی شهدای ایران: حاج صادق آهنگران حماسه خوان 8 سال دفاع مقدس در قسمتی از خاطراتش درباره عملیات مسلم بن عقیل(ع) آورده است:عملیّات مسلم بن عقیل(علیه السّلام) برای من یادآور چندین صحنه معنوی و امداد غیبی می باشد. این عملیّات به تاریخ 9/7/1361 در منطقه غرب سومار که تقریباً کوهستانی بود و تپه های زیادی داشت، انجام شد. قبل از اعلام رمز عملیّات، گردان ها هر کدام دسته دسته در گودی یکی از این تپه ها و یا کنار تپه ها و شیارها مستقر شده بودند.
آن شب به همراه آیة الله حائری شیرازی، به تک تک این مقرها رفتیم و برنامه اجرا کردیم. ایشان سخنرانی می کرد و من نوحه می خواندم. شب دلپذیری بود. به محض اینکه یک جا در کنار یک تپه برنامه تمام می شد، به کنار تپه و شیار دیگر می رفتیم و بسیجی ها که در گوشه وکنار تپه ها منتظر ما بودند، به استقبالمان می آمدند.
ابتدا آقای حائری سخنرانی کوتاهی می کرد و بعد سینه زنی داشتیم. رزمندگان همگی آماده عملیّات بوده و از شور و نشاط خاصّی برخوردار بودند.
آهنگران می گوید : آسمان بسیار مهتابی و صاف و همه ی منطقه روشن بود که این مسأله نگرانی هایی را در سطح فرماندهان به وجود آورد. قبل از عملیّات در قرارگاه ذکر توسّلی پیدا کردیم (شهبد)آیة الله اشرفی اصفهانی نیز در قرارگاه حضور داشت. ایشان با آن با آن کهولت سن، خود را به منطقه رسانده و در جمع رزمندگان و فرماندهان حاضر شده بود.
آهنگران می گوید : آسمان بسیار مهتابی و صاف و همه ی منطقه روشن بود که این مسأله نگرانی هایی را در سطح فرماندهان به وجود آورد. قبل از عملیّات در قرارگاه ذکر توسّلی پیدا کردیم (شهبد)آیة الله اشرفی اصفهانی نیز در قرارگاه حضور داشت. ایشان با آن با آن کهولت سن، خود را به منطقه رسانده و در جمع رزمندگان و فرماندهان حاضر شده بود.
قبل از اجرای دعای کمیل، در ذکر توسّل، ماجرایی را که از سعید درفشان شنیده بودم، برای مستمعین خواندم. مضمون واقعه این بود که راوی می گوید : یک بار از تپه های شوش بالا می آمدم، صدای ناله ای توجّهم را جلب کرد. دنبال صدا را گرفتم، به یک بسیجی رسیدم که غرق در خون بود پشت تپه افتاده بود. با اوّلین نگاه فهمیدم که ماندنی نیست و لحظات آخر عمرش را سپری می کند. بسیجی در خون خود غوطه ور بود و رنگ به صورت نداشت. رفتم کنارش نشستم. با اشاره از من درخواست آب کرد. قمقمه ام را نگاه کردم. خالی بود و آب نداشت. از نگاه های بسیجی شرمنده شده بودم. سرش را روی زانویم گذاشتم. در این هنگام بسیجی گفت : اگه می شه زبونت رو روی زبونم بذار. زبونم خشک شده و عطش دارم وبالاخره آن بسیجی با لبان تشنه به شهادت رسید.
روضه که تموم شد، خواستم دعا را ادامه دهم، یک دفعه آیة الله "اشرفی اصفهانی"مجلس را به دست گرفت و روضه را این طور ادامه داد : ایشون که این جریان رو تعریف کردن، من یاد حضرت علی اکبر افتادم که وقتی از میدان جنگ برگشت، به پدرش امام حسین(علیه السّلام) فرمود : "ابتا، العطش قد قتلنی"بابا تشنگی داره منو از پا در میاره. امام حسین(علیه السّلام) زبان مبارک را بر روی زبان علی اکبر گذاشتن، علی اکبر شرمنده شد که زبان پدرش از زبان خودش خشکیده تره. شهیدان ما، همه راه علی اکبر رو ادامه می دهند و جنگ ما جنگ کربلاست. وقتی آیة الله اشرفی اصفهانی این روضه را می خواند، می خواند فضای معنوی خاصّی در قرارگاه حاکم شده بود و تمام فرماندهان اشک می ریختند.
بعد از این ذکر توسّل، دعای کمیل را شروع کردم. اواسط دعا، یکی از برادران که مسئول مراسم بود، اطّلاع داد که آیة الله اشرفی اصفهانی می خواهد به کمک شما بیاید و در قرائت دعا مشارکت کند. ایشان آمد و میکروفون را تقدیمشان کردم. چند فرازی از دعای کمیل را خواند وگفت : من همین طور که نشسته بودم و دعا رو در محضر شما عزیزان گوش می کردم، شمیم بوی عطر به مشامم رسید. این بوی عطر، عادّی نیست و من احساس کردم جود مبارک حضرت ولی عصر(عجّل الله فرجه) در بین ماست و ما در محضر مبارک حضرتش هستیم. بوی خوشی که فضا رو پر کرده، از عنایت پر برکت امام زمان است و به طور قطع و مسلّم امام عصر به ما نظر دارند. این بود که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و خودم را رساندم بین شما؛ قدر این فضا وزمان را بدانید.
بالاخره دعا تمام شد. حدود نیم ساعت مانده به آغاز عملیّات، ابرهای زیادی تمام منطقه را فرا گرفت و کلّ منطقه در تاریکی فرو رفت. فرماندهان از خوشالی در پوست خود نمی گنجیدند. چون اگر آسمان و منطقه مهتابی و روشن بود، باعث می شد دید دشمن بهتر شود و ما تلفات زیادی می دادیم.که به لطف خدا و عنایت حضرت صاحب الزّمان(عجّل الله فرجه) ابرهایی ظاهر شدند و منطقه در تاریکی محض فرو رفت و عملیّات آغاز شد.
بعدها از قول فرزند شهید آیة الله اشرفی اصفهانی خواندم که دو روز از عملیّات مسلم بن عقیل(علیه السّلام) گذشته بود که یکی از برادران به قصد ملاقات پدرم به منزل ما آمد. وقتی چشم این برادر پاسدار به حاج آقا افتاد، ناله ای زد و صدای گریه اش بلند شد. او پس از لحظاتی ارام گرفت و اظهار کرد: شب عملیاّت مسلم بن عقیل(علیه السّلام) من امام زمان(عجّل الله فرجه) رو تو خواب دیدم. حضرت به من پیغامی دادن و فرمودند : این پیغام رو به آقای اشرفی بده وسفارش کن که ایشان در نماز جمعه به مردم بگویند. متن پیغام این بود : داستان شما رزمندگان اسلام مانند داستان آن هایی است که خداوند در سوره انفال آیه نهم تا دوازدهم بیان فرموده است.
آیات فوق در ربطه داستان جنگ بدر است که اوّلین جنگ بین اسلام و مشرکین در زمان پیامبر بوده است. و چون عدّه مسلمان ها کم بود و تعداد مشرکین زیاد، مسلمان ها نگران بودند و استغاثه به خداوند کردند. خداوند نیز تعداد یک هزار ملک را به کمک مسلمان ها فرستاد وآن ها از این نگرانی نجات پیدا کردند و در نتیجه مسلمین در این جنگ پیروز شدند.
پس از صحبت های این برادر پاسدار، آیة الله اشرفی اصفهانی به بنده فرمودند قرآن را بیاورم تا آیات را تلاوت کنند. ایشان قرآن را بازکرده، آیات را پیدا و دقایقی مطالعه کردند. آنگاه برادر پاسدار را در آغوش گرفته و فرمودند : این خواب شما از رؤیاهای صادقانه است و واقعیّت دارد و جریان عملیّات مسلم ابن عقیل درست مانند جنگ بدر است.
آیات فوق در ربطه داستان جنگ بدر است که اوّلین جنگ بین اسلام و مشرکین در زمان پیامبر بوده است. و چون عدّه مسلمان ها کم بود و تعداد مشرکین زیاد، مسلمان ها نگران بودند و استغاثه به خداوند کردند. خداوند نیز تعداد یک هزار ملک را به کمک مسلمان ها فرستاد وآن ها از این نگرانی نجات پیدا کردند و در نتیجه مسلمین در این جنگ پیروز شدند.
پس از صحبت های این برادر پاسدار، آیة الله اشرفی اصفهانی به بنده فرمودند قرآن را بیاورم تا آیات را تلاوت کنند. ایشان قرآن را بازکرده، آیات را پیدا و دقایقی مطالعه کردند. آنگاه برادر پاسدار را در آغوش گرفته و فرمودند : این خواب شما از رؤیاهای صادقانه است و واقعیّت دارد و جریان عملیّات مسلم ابن عقیل درست مانند جنگ بدر است.