شهدای ایران shohadayeiran.com

«از فرماندهان خواهش می‌کنم که اگر خداوند توفیق شهادت را نصیبم کرد، اگر جنازه‌ام دست دشمنان اسلام افتاد، به هیچ وجه حتی اندکی از پول بیت‌المال را خرج گرفتن بنده‌ی حقیر نکنند.»
 شهدای ایران:شهید «سجاد طاهرنیا» از خانواده‌ای ساده‌ زیست و مذهبی قدم به عرصه‌ زندگی نهاد. وی نیز مسیر ساده زیستی که خانواده‌اش در پیش گرفته بودند را ادامه داد. جوانی آرام و محب اهل بیت (ع) و نظام بود. این خصوصیات را می‌شود از صحبت‌های پدر و و اطرافیانش فهمید.

شهیدی که وصیت کرد برای پیکرش از بیت‌المال خرج نکنند

دوران نوجوانی و جوانی سجاد را باید در مسجد صاحب الزمان (عج) و پایگاه مقاومت زادگاهش (رشت) خلاصه کرد. بیشتر نمازهایش را با پدرش «فتحعلی طاهرنیا» در مسجد اقامه می‌کرد و اکثر وقت خود را در پایگاه مقاومت بسیج همان مسجد می‌گذراند.


از دوران تحصیل تا پوشیدن رخت پاسداری و شهادت

دیپلم را که گرفت به‌خاطر جَوی که بر دانشگاه‌ها حاکم بود، ادامه تحصیل نداد. سپس با همکاری پدرش «فتحعلی طاهرنیا» موسسه‌ای فرهنگی مذهبی، در شهر رشت راه‌اندازی کرد و به فعالیت‌های فرهنگی پرداخت.

شهیدی که وصیت کرد برای پیکرش از بیت‌المال خرج نکنند

تا اینکه در سال 84 لباس پاسداری را بر تن کرد و به یگان ویژه صابرین ملحق شد. وی بعد از گذشت چند سال برای جهاد در راه اسلام برای مقابله با تروریست های تکفیری و دفاع از حریم اهل بیت راهی سوریه شد و در اول آبان‌ماه سال 94، همزمان با روز تاسوعای امام حسین (ع) در نبردی سنگین با تروریست‌های تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.



در ادامه فرازی از وصیت‌نامه‌ شهید «سجاد طاهرنیا» را می‌خوانید:

«یک روز مانده به محرم 94 و آغاز عملیات (در استان حلب سوریه)

با سلام به امام زمان (عج) نایب بر حقش امام خامنه‌ای (مدظله) عزیز

به‌نام آنکه عشق را آفرید تا ارباب عاشقان حسین (ع) شود.

پدر و مادر

با عرض سلام به شما عزیزان که تمام وجود هستی خودتان را فدای تربیت بنده‌ی حقیر کردید. از شما عزیزان ممنون هستم؛ ولی شرمنده که نتوانستم هیچ‌گاه کنار شما باشم و خدمتی برایتان انجام دهم. فقط می‌توانم بگویم ان‌شاءالله حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) اجرتان دهند و شفیع شما باشند؛ در آن روز سخت. مرا حلال کنید و این پسرتان را قربانی و فدایی پسر ارباب بی‌کفنمان کنید، از خداوند برای شما صبر و سلامتی خواستارم و از شما خواهش می‌کنم مثل همیشه کمک و پشتیبان همسر و فرزندانم باشید. دوست‌دار شما پسر شرمنده‌ی شما.

شهیدی که وصیت کرد برای پیکرش از بیت‌المال خرج نکنند


همسر عزیزم

با عرض سلام و خداقوت به شما که همه‌ی بار این زندگی و تربیت فرزندانمان به دوش شما می‌باشد. از حضرت زینب (س) و بی‌بی سه ساله برای شما آرزوی سلامتی، صبر و استقامت طلب می‌کنم. از شما به خاطر همه‌چیز ممنونم. از این که در تمام مراحل زندگی پشت بنده‌ی حقیر بودی مرا در تمامی لحظات یاری کردی و از خدا می‌خواهم در آخرت باهم باشیم. شاید سختی‌هایی که در زندگی با بنده کشیدی را جبران کنم. لطفا فاطمه رقیه و محمدحسین را ولایی تربیت کنید و به ‌آن‌ها بگویی که من به چه اندازه دوستشان دارم.

خداوند توفیق داد، هر روز 2 رکعت نماز برای عاقبت به‌خیری از روز تولد بچه‌ها تا الان خواندم اگر در توان شما بود برایشان بخوانید. یادتان باشد در تمامی مراحل زندگی فقط توکل کنید به خدا و قناعت کنید و به چیزی که خداوند به شما داده راضی باشید و از کسی جز خداوند چیزی نخواهید. ببخشید که در لحظات سخت نبودم؛ هرچند وظیفه‌ی بنده بود. اما به خاطر همه‌ی سختی‌ها از شما عذرخواهی می‌کنم. همیشه به یادتان هستم و برایتان دعا می‌کنم.

از خط ولایت جدا نشوید و چادر این هدیه‌ی حضرت زهرا (س) را که امانتی دست شماست، پاسداری کنید. سلام مرا به پدر و مادرتان برسان و به آن‌ها بگو تشکر می‌کنم برای همه‌چیز.

شهیدی که وصیت کرد حتی برای پیکرش از بیت‌المال خرج نشود

فرزندان

نمی‌دانم چه حکمتی می‌باشد. از خداوند 30 سال عمر هدیه گرفتم، اما خوب استفاده نکردم و فقط شاید افتخارم نوکری ارباب باشد و دختر سه‌ ساله‌ی ایشان که 2 فرزندم را هدیه‌ی این بی‌بی سه‌ ساله می‌دانم. درست در شبی که محمدحسین متولد شد و درست در همان ساعت بنده توفیق زیارت این خانم را داشتم و حس خوبی در آن ساعات پیدا کردم. خدا را شکر و سپاس به خاطر این 2 امانت.

فرزندانم فاطمه رقیه و محمدحسین

با عرض سلام به شما 2 امانت خداوند که خدا می‌داند شما را چه اندازه دوست دارم و عاشقتان هستم. از شما خواهش می‌کنم که به مادرتان کمک کنید و درستان را بخوانید و در تمام مراحل زندگی فقط از خدا و ائمه (ع) کمک بخواهید. شما 2 نفر عزیزتر از جانم هستید. شما را قسم می‌دهم که باعث روسفیدی مادرتان باشید.

خانم فاطمه‌ی عزیز حجابت را همیشه رعایت کن، مثل مادرت چادر را که دست شما امانت است، پاسداری کن.

محمدحسین عزیز شما را ندیدم، اما می‌دانم که شما هم مثل خواهرت هدیه‌ی حضرت رقیه به من هستید. به پدربزرگ و مادربزرگتان احترام بگذارید. با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمت، اما نشد. چون من صدای کمک خواستن بچه‌های شیعیان را می‌شنویدم و نمی‌توانستم به صدای کمک خواستن آن‌ها جواب ندهم.

در تمام مراحل زندگی برای شما 2 نفر آرزوی موفقیت می‌کنم. از پدرتان راضی باشید. مادرتان را تنها نگذارید و گوش به فرمان امام خامنه‌ای (مدظله) باشید.

دوست دارم خانم فاطمه حافظ قرآن و محمدحسین قاری قرآن شوند. دوست‌دار شما پدری که همیشه به یادتان هست.

خواهر و برادر و فرزندانشان

سلام

فقط می‌توانم بگویم که دوستتان دارم. از شما خواهش می‌کنم مواظب پدر و مادرتان باشید و همیشه به یاد امام زمان (عج) و پشتیبان امام خامنه‌ای باشید. مرا حلال کنید. زینب و علی را ولایی تربیت کنید و به آن‌ها یاد بدهید که باید گوش به فرمان، ولی فقیه باشند و درسشان را خوب بخوانند.

فرماندهان

از فرماندهان خواهش می‌‍کنم که اگر خداوند توفیق شهادت را نصیبم کرد. اگر جنازه‌ام دست دشمنان اسلام افتاد. به هیچ وجه حتی اندکی از پول بیت‌المال را خرج گرفتن بنده‌ی حقیر نکنند. از فرمانده‌ی محترم این عملیات و یا حاج قاسم سلیمانی درخواست دارم فرصت دیدار با امام و سیدمان را برای خانواده‌ی این حقیر ایجاد نمایند تا شاید این کار باعث شود زحمتشان را تا حدی جبران کرده باشم.

همه‌ی شما را دوست دارم و به یادتان هستم. مواظب فاطمه و محمدحسین من باشید و به همسرم کمک کنید تا روزی که خدا می‌داند.

التماس دعا»



*دفاع پرس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار