همسر شهید احمد حسین بخشی مینویسد: من همسرم را فدای حضرت زینب(س) کردم. از حضرت زینب(س) میخواهم که این توانایی را به من بدهد تا روزی پسرم را هم در این راه فدا کند.
به گزارش شهدای ایران، شهید «احمد حسین بخشی» یکی از شهدای فاطمیون است که در مرداد ماه سال 94 بهشهادت رسید. او یکی از رزمندگان گردان زرهی لشکر فاطمیون بود که با اصابت موشک کورنت توسط تروریستهای تکفیری در شهر تدمر در سوریه بهشهادت رسید. پیکر مطهر این شهید 32ساله حدود 40 روز بعد به محل سکونتش در شهر کاشان منتقل شد و در آرامگاه دارالسلام به خاک سپرده شد. شهید بخشی وقتی بهشهادت رسید، یک دختر 2ساله بهنام سمیرا و یک پسر داشت که هنوز به دنیا نیامده بود. سمیرای شهید بخشی الآن چهار ساله و برادرش محمد حسین یکساله است. چندی پیش فیلم دلتنگی سمیرای 4 ساله در دوری از پدر منتشر شد.
همسر شهید احمد حسین بخشی یادداشتی را در مورد ادامه راه همسرش نوشته است که در ادامه میآید:
هرکسی یک آرزو دارد و آرزوی احمد حسین هم این بود که شهید شود. میگفت: «در کودکی خواب دیدم که یکی از یاران امام حسین(ع) بودم. در یکی از جنگها بود که با امام حسین(ع) رفتیم و امام به نماز ایستاد. من با چند تن از یاران امام ایستادم که از امام حسین علیه السلام محافظت کنیم. ناگهان دشمن به طرف امام تیر انداخت من جلوی تیر را گرفتم. تیر به سینهام خورد و افتادم زمین. امام سرم را در بغل گرفته بود و نوازش میکرد.» میگفت: «بعد از این خواب فهمیدم من شهید میشوم.» به حرفش خیلی اعتماد داشت. آخرش هم به این آرزو رسید.
درست است که من دیگر همسرم را ندارم و بچههایم پدرشان را، ولی به هیچ عنوان ناراحت نیستم و افتخار میکنم که خداوند به من این ارزش را داده که همسر شهید باشم. همیشه از خدا و حضرت زهرا سلام الله علیها و ارواح پاک شهدا میخواهم که در این راه یاریام کنند که بتوانم بچههایم را درست تربیت کنم. پسرم را امام زمانی و دخترم را زهرایی بار بیاورم که در قیامت شرمنده بپدرشان نباشم.
از همه همسران شهدا میخواهم که این موضوع را درک کنند که شهدا برای چه رفتند و شهید شدند. شهدا رفتند تا دین اسلام خدشهدار نشود. تا دست تکفیریها به حرم نرسد. این شهدا از جان، مال و زندگی خود گذشتند تا حرم حضرت زینب(س) در امان باشد و دین خدا پابرجا بماند. انشاالله که همه فرزندان شهدا وقتی بزرگ شدند، درک کنند که پدرانشان در چه راهی به شهادت رسیدند.
من همسرم را فدای حضرت زینب(س) کردم. از حضرت زینب(س) میخواهم که این توانایی را به من بدهد تا روزی پسرم را هم در این راه فدا کند. همه تلاشم را میکنم تا بچههایم را درست تربیت کنم که در قیامت شرمنده پدرشان نباشم.