پروفسور سیدعلی کاظم کاظمی، محقق و پژوهشگر تاریخ است که در دانشگاه ایالت لیتو هندوستان تدریس دارد.
به گزارش شهدای ایران ، پروفسور سیدعلی کاظم کاظمی،علاوه بر تخصص در رشته تاریخ، در حوزه سیاست و تاریخ سیاسی معاصر کشورهای ایران، عراق و خاورمیانه هم نیز صاحب نظریات قابل قبولی است برای همین از جمله کارشناسان مطرح و معتبر هندی در این زمینه محسوب میشود که در نشستهای پرسش و پاسخ دانشجویان حضور فعالی دارد. در سفری که برای دیدن ابنیه تاریخی به شهر اصفهان داشت فرصتی به دست آمد تا با این اندیشمند مسلمان هندی گپ و گفت: کوتاهی داشته باشیم.
با توجه به شناخت تاریخی و سیاسی که نسبت به ایران دارید، ایران را چطور کشوری میبینید؟
ایران کشوری با تاریخ کهن و فراز و فرودهای زیادی است. من پس از مطالعات و تحقیق درباره آن نظریات متعددی دارم. هندوستانیهای مشتاق و البته کنجکاو زیادی هستند که دوست دارند از ایران بیشتر بدانند و من سعی میکنم آنها را راهنمایی کنم تا ابهامات ذهنیشان در مورد ایران رفع شود. برای اینکه نمیتوان و نباید تنها از روی رسانهها به معرفی ایران پرداخت، نیاز به بررسی عمیقتر و دقیقتری از همه نظر است.
چطور؟
به این خاطر که برای شناخت ایران باید ابتدا آن را به دو بخش قبل و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم کرد و سپس هر دوره را براساس بستر زمانی و شرایط خود سنجید و بررسی کرد، دو بخشی که از زمین تا آسمان با هم فرق دارند. ایران بعد از پیروزی انقلاب توسعه و پیشرفتهای زیادی داشته است و به هیچ عنوان این دوران با قبل از پیروزی انقلاب قابل مقایسه نیست.
نظر شما درباره رهبران انقلاب اسلامی یعنی امام راحل و مقام معظم رهبری چیست؟
به صراحت باید گفت: رمز پیروزی و دوام انقلاب اسلامی ایران وجود همین دو شخصیت برجسته اسلامی یعنی امام خمینی و امام خامنهای است که علاوه بر هدایت و رهبری کشور ایران، همواره به اجرای عدالت و مساوات بین مردم در تمام نقاط این کشور، از شمال تا جنوب و غرب تا شرق تأکید فراوان داشتهاند و به مسئولان نظام توصیه کردهاند تا به همه مردم رسیدگی شود. از آنجا که خودشان سادهزیست و مردمی بوده و هستند الحمدلله نسبت به اجرایی شدن آن نیز در ایران حساس بودهاند؛ به طوری که با بررسی تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب میبینیم زمان قبل از انقلاب شاید تنها 5 درصد از مردم ایران رفاه نسبی داشتند و اغلب در شرایط بسیار بدی به سر میبردند، اما امروز وقتی به ایران سرمیزنیم میبینیم اکثریت تقریباً در رفاه هستند و زندگی خوبی دارند.
شما قبل و بعد از انقلاب به ایران سفر داشتهاید؟
قبل از انقلاب را حضوری به ایران نیامدهام، ولی به عنوان یک پژوهشگر مطالعات زیادی درباره آن دوران دارم. بعد از انقلاب هم تقریباً چهار بار فرصت سفر به ایران را پیدا کردهام که شرایط ایران را براساس منابع اطلاعاتی بسیارخوب و پیشرفته میبینم. این کاملاً برخلاف آن چیزی است که رسانههای غربی درباره ایران مطرح میکنند و به نظرم غیر از دشمنی به عدم شناخت آنها برمیگردد.
به چه شهرهایی سفرکردهاید؟
تهران، مشهد، قم و حالا هم در اصفهان هستم.
اگر اجازه بدهید گذر کوتاهی هم به تاریخ داشته باشیم. به نظر شما دوره صفویه چه تأثیراتی در روابط ایران و هند داشت؟
صفویه دوره طلایی و بسیار تأثیرگذار تاریخی در روابط ایران و هند بود. آن زمان مغولها بر هندوستان حکومت میکردند که ارتباط تنگاتنگی با ایران داشتند؛ البته گاهی درگیریهایی صورت میگرفت، ولی عمدتاً روابط دوستانه و همراه با تعامل بود. همین باعث شده بود تا دو کشور در حوزههای مختلف با هم ارتباط نزدیکی داشته باشند.
حاکم مغول در هند شیعه بود؟
خیر از مغولهای حاکم، کسی شیعه نبود، ولی مخالف و دشمن شیعیان هم نبودند و حتی آنها برخی از شخصیتهای برجسته و معتبر شیعی را در مناصب مختلف گمارده بودند که نشان از اعتماد به شیعیان بود.
به عنوان یک هندوستانی، در دوره صفویه هند هم بر ایران تأثیرات فرهنگی داشت؟
بدون تعصب و از روی شواهد تاریخی باید بگویم این ایران بود که تأثیرات زیادی بر هندوستان داشت درحالی که از طرف هند این اثرگذاری چندان نبود.
در تاریخ میخوانیم خیلی از مغولها مسلمان شدند، اما چرا دین اسلام در خود کشور مغولستان ترویج پیدا نکرد؟
بله همین طور است مغولها در هر کشوری که حضور داشتند به تدریج به آیین و مذهب آنجا گرایش پیدا میکردند، اما در خود کشورشان به دلیل اینکه بودیسم حاکمیت داشته است موفق نشدند اسلام یا حتی مسیحیت را رواج دهند، چون غیر از بوداییها هیچ دین دیگری اجازه ورود یا تبلیغ در مغولستان را نداشته است، برای همین در زادگاه خودشان موفق نشدند اسلام را نشر دهند، اما در کشور هند یا سرزمینهای دیگر، مسلمانان مغول زیادی بودهاند.
یعنی ما در نشر اسلام بین مغولها کار خاصی انجام ندادیم و آنها در هر منطقه تابع دین آنجا بودهاند؟
خیر به این صورت که اصلا مؤثر نبودهایم، چون به هرحال آنها خودشان با مسلمانان زندگی میکردند و از نزدیک با این دین و مسلک الهی آشنا میشدند در نتیجه طبیعتاً تحت تأثیر قرار میگرفتند و مسلمان میشدند، اما در مغولستان تنها بودیسم حاکمیت دارد و فرصت آشنایی با ادیان دیگر نیست برای همین عمدتاً در مناطق دیگر به ادیان دیگر گرایش پیدا میکنند، لذا با توجه به گستردگی اسلام در هند و ایران مغولهای ساکن خیلی تحت تأثیر اسلام بودند.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
* جوان