روز گذشته آیتالله غلامرضا حسنی ملقب به "ملاحسنی" امام جمعه مشهور و محبوب ارومیه در سن ۹۱ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ خبرنگار تسنیم در این گزارش به سوابق و مواضع این عالم انقلابی پرداخته است.
به گزارش شهدای ایران، روز گذشته آیتالله غلامرضا حسنی ملقب به "ملاحسنی" امام جمعه مشهور و محبوب ارومیه در سن 91 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
در این گزاش مروری بر سوابق و مواضع این عالم انقلابی داشتهایم که از منظرتان میگذرد:
"ملاحسنی"، پدرش را در 14 سالگی از دست داد و دو سال بعد از آن به توصیه مادرش یک اسلحه ورندل تهیه میکند تا بتواند از خود و خانوادهاش در برابر رخدادها دفاع کند. این نخستین آشنایی این طلبه جوان با اسلحه است که بعدها هیچ گاه از وی جدا نمیشود؛ او از مخالفان نظام شاهنشاهی پهلوی بود و به گفتهٔ خود از 18 سالگی تا امروز (قبل و بعد از انقلاب) همیشه اسلحه گرم به همراه داشته و به مبارزه مسلحانه با نظام پهلوی پرداخته است. او در ماههای انتهایی حکومت پهلوی هم از عوامل مؤثر در بسیج مردم علیه حکومت بود.
نقل کردهاند که در دوران پهلوی او یک روز، در بالای منبر بهطور غافلگیرانه یک کلاشینکف از زیر عبای خود درمیآورد و میگوید مردم این یک تفنگ است نوک مگسک قلب شاه! مردم با دیدن این صحنه به هیجان در میآیند و از آن تاریخ مردم ارومیه بهسرعت مسلح میشوند؛ ملاحسنی از همان نوجوانی و جوانی کشاورزی میکرد و تا آخرین روزهای عمر خویش با زراعت و کشاورزی امرارمعاش میکرد. برخی مورخان نوشته و گفتهاند که "ملاحسنی" در مبارزه با نظام شاهنشاهی چنان با قاطعیت و شجاعت سخن میگفت که رژیم پهلوی برای کنترل و مدیریت او عاجز مانده بود.
ملأ حسنی از سال 1324 علیه حکومت پهلوی مبارزه میکرده است. کریم حنیف، قائم مقام صداوسیمای آذربایجان غربی در این زمینه میگوید: «قبل از انقلاب با تعدادی حزب اللهی در ارومیه گروهی تشکیل میدهد و از سال 57 رسماً گروه مسلح مبارزین ژنرال حسنی در ارومیه و در استان شکل گرفت و من هم به آنها ملحق شدم و در تیمهای دو نفره و چهار نفره سازماندهی شدیم. مأموریت این گروهها حمایت از مردم شرکت کننده در تظاهرات در مقابل تعرض عوامل مسلح حکومتی بود. بیشتر این عملیاتها توسط آقای حسنی به عنوان فرمانده ارشد طراحی میشد و مردم به ایشان لقب ژنرال حسنی را داده بودند.» یکی از کارهای شگفت او در نزدیکی انقلاب آن است که روی منبر به آموزش استفاده از سلاح پرداخته است.
ملاحسنی در سال 1330 برای ادامه تحصیل به قم میآید. وی ادامه دروس سطح را نزد اساتید مبرز حوزه تمام میکند و از جمله در درس تفسیر علامه طباطبائی حاضر میشود. نزد دکتر مفتح هم منظومه ملأ هادی سبزواری را میخواند.
بعد از انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی (ره) بهعنوان امام جمعه ارومیه و نماینده ولیفقیه در استان آذربایجان غربی منصوب شد؛ او بعد از پیروزی انقلاب همچنان با همان شجاعت و قاطعیت با جریان انقلاب مبارزه میکرد؛ عدالتخواهی و شجاعت و صداقت او شامل فرزندش نیز شد بهطوری که بعد از انقلاب، فرزندش رشید حسنی که به سازمان کمونیستی چریکهای فدائیان خلق گرایش داشت را به دادگاه انقلاب معرفی و پس اعدامش میگوید که اصلاً از خبر اعدام فرزندم ناراحت نشدم چون به وظیفه خود عمل کردم.
ملاحسنی همچنین بعد از گذشت سیسال از اعدام فرزندش در یک گفتوگوی رسانهای تصریح کرده بود که اعدام فرزندش برای او «فوقالعاده سخت» بوده, او توضیح داده بود که اگر برای تربیت رشید بیشتر وقت میگذاشته، وی به چنین سرنوشتی دچار نمیشد.
ملاحسنی که بنا به اعلام مرکز اسناد انقلاب اسلامی 3 بار هدف ترور قرار گرفته بود، هیچگاه از ترور شدن باکی نداشت اما درعینحال گفته بود که از سن 18 سالگی همواره مسلح بوده است؛ او در دوران جنگ تحمیلی نقش بسزایی در جبههها داشته است؛ "ملاحسنی" علیرغم تخریبهای که اوایل انقلاب علیه او صورت میگرفت همواره مورد تائید و حمایت حضرت امام بود؛ رسول جعفریان در کتاب خاطرات آیتالله حسنی، نوشته است: یک بار استاندار آذربایجان غربی نزد امام میرود و نامهای در اعتراض به امام جمعه بودن آقای حسنی مینویسد. امام هم با او برخورد کرده میفرماید: شما حتماً همه کارهای مربوط به استانداری را به وجه احسن انجام دادهاید، آن وقت نوبت به این رسیده است که به کارهای من رسیدگی کنید! بعدهم نامه را کنار میگذارند و مشغول خواندن روزنامه میشوند که یعنی برخیزید و بروید.
و اما در دوران دولت اصلاحات، ملاحسنی را به یکی از چهرههای اصلی روزنامهها تبدیل میکند؛ اظهارت قاطعش علیه عملکرد دولتی که آنرا دولت افسادات و نه اصلاحات میخواند، موجب شده بود که روزانه با دهها توهین در روزنامههای زنجیرهای مواجه شود اما توهینها و تخریبها هرگز نتوانست این امام جمعه صریحاللهجه را در نقد عملکرد دولت اصلاحات ساکت کند؛ برخی روزنامههای اصلاحطلب اظهارات صریح آیتالله حسنی را به طنر پاسخ میدادند و حتی توهینهای که در قالب طنز در روزنامههای زنجیرهای علیه "ملاحسنی" میشد آنقدر شدید بود که نسل جوان امروز، ملاحسنی را با آن مطالب به اصطلاح طنز میشناسند.
ملاحسنی در دوران اصلاحات آنقدر از عملکرد رئیس آن دولت ناراضی بود که برخی گفتهاند، او هیچگاه حاضر نشده بود که رئیس دولت اصلاحات دست بدهد؛ در دولت احمدینژاد نیز او همچنان در دفاع از حقوق و منافع مردم از مسئولین دولتی انتقاد میکرد؛ به طور مثال درباره دریاچه ارومیه گفته بود که من از اول انقلاب پیگیر مشکل دریاچه ارومیه بودم تا مسئولان به این مسئله مهم توجه کنند.
ملاحسنی در فتنه 588 جزو اولین کسانی بود که موضع صریح و قاطع علیه فتنه و سران فتنه داشت و بر محاکمه و برخورد قاطع با سران فتنه تأکید میکرد؛ آن مرحوم بعد از تکاپوی فتنه گران برای بازگشت به عرصههای سیاسی گفته بود: "مادامیکه کلاشینکف در دست ماست اجازه نمیدهیم که فتنه گران دوباره برگردند. فتنهگران رؤیای بازگشت بهقدرت را دارند و بهگونهای طلبکارانه اظهارنظر میکنند که گویی نظام باید توبه کند و نه آنها یا نظام برائت بجوید و نه آنها. فکر میکنید این توهم که نظام بار دیگر بخواهد زمینه را برای حضور مجدد فتنه گران فراهم کند محقق میشود؟".
عملکرد انقلابی و قاطع آیتالله حسنی در فتنه 88 آنقدر صریح بود که آیتالله احمد خاتمی با تقدیر از مواضع انقلابی وی، گفته بود: جهاد و مبارزه حجتالاسلام حسنی در مقابل فتنهگران را مردم باید پاس دارند. در سال گذشته باوجودی که ایشان هدف موج عظیمی از تخریبها، هتاکیها و بیحرمتیها بودند، ولی با حفظ بصیرت همراه با مردم به مقابله با فتنه گران پرداختند.
و اما آیتالله حسنی مقبرهای برای خود در حاشیه همان بزرگآباد که روستای اوست، تدارک دیده تا آنجا دفن شود؛ ملاحسنی درباره محل دفن خود گفته بود: این زمین به خاطر سنگی بودن هیچ وقت بدرد کشاورزی نمیخورد و برای همین برای دفن مناسب است. ملاحسنی بهعنوان آخرین جمله میگوید: در سینه این کوه برای خودم محل دفن و قبر انتخاب کردم و راضی نیستم بعد از مردن، جنازهام، حتی یک متر از زمین کشاورزی و مستعد را اشغال کند.
*تسنیم
در این گزاش مروری بر سوابق و مواضع این عالم انقلابی داشتهایم که از منظرتان میگذرد:
"ملاحسنی"، پدرش را در 14 سالگی از دست داد و دو سال بعد از آن به توصیه مادرش یک اسلحه ورندل تهیه میکند تا بتواند از خود و خانوادهاش در برابر رخدادها دفاع کند. این نخستین آشنایی این طلبه جوان با اسلحه است که بعدها هیچ گاه از وی جدا نمیشود؛ او از مخالفان نظام شاهنشاهی پهلوی بود و به گفتهٔ خود از 18 سالگی تا امروز (قبل و بعد از انقلاب) همیشه اسلحه گرم به همراه داشته و به مبارزه مسلحانه با نظام پهلوی پرداخته است. او در ماههای انتهایی حکومت پهلوی هم از عوامل مؤثر در بسیج مردم علیه حکومت بود.
نقل کردهاند که در دوران پهلوی او یک روز، در بالای منبر بهطور غافلگیرانه یک کلاشینکف از زیر عبای خود درمیآورد و میگوید مردم این یک تفنگ است نوک مگسک قلب شاه! مردم با دیدن این صحنه به هیجان در میآیند و از آن تاریخ مردم ارومیه بهسرعت مسلح میشوند؛ ملاحسنی از همان نوجوانی و جوانی کشاورزی میکرد و تا آخرین روزهای عمر خویش با زراعت و کشاورزی امرارمعاش میکرد. برخی مورخان نوشته و گفتهاند که "ملاحسنی" در مبارزه با نظام شاهنشاهی چنان با قاطعیت و شجاعت سخن میگفت که رژیم پهلوی برای کنترل و مدیریت او عاجز مانده بود.
ملأ حسنی از سال 1324 علیه حکومت پهلوی مبارزه میکرده است. کریم حنیف، قائم مقام صداوسیمای آذربایجان غربی در این زمینه میگوید: «قبل از انقلاب با تعدادی حزب اللهی در ارومیه گروهی تشکیل میدهد و از سال 57 رسماً گروه مسلح مبارزین ژنرال حسنی در ارومیه و در استان شکل گرفت و من هم به آنها ملحق شدم و در تیمهای دو نفره و چهار نفره سازماندهی شدیم. مأموریت این گروهها حمایت از مردم شرکت کننده در تظاهرات در مقابل تعرض عوامل مسلح حکومتی بود. بیشتر این عملیاتها توسط آقای حسنی به عنوان فرمانده ارشد طراحی میشد و مردم به ایشان لقب ژنرال حسنی را داده بودند.» یکی از کارهای شگفت او در نزدیکی انقلاب آن است که روی منبر به آموزش استفاده از سلاح پرداخته است.
ملاحسنی در سال 1330 برای ادامه تحصیل به قم میآید. وی ادامه دروس سطح را نزد اساتید مبرز حوزه تمام میکند و از جمله در درس تفسیر علامه طباطبائی حاضر میشود. نزد دکتر مفتح هم منظومه ملأ هادی سبزواری را میخواند.
بعد از انقلاب اسلامی با حکم امام خمینی (ره) بهعنوان امام جمعه ارومیه و نماینده ولیفقیه در استان آذربایجان غربی منصوب شد؛ او بعد از پیروزی انقلاب همچنان با همان شجاعت و قاطعیت با جریان انقلاب مبارزه میکرد؛ عدالتخواهی و شجاعت و صداقت او شامل فرزندش نیز شد بهطوری که بعد از انقلاب، فرزندش رشید حسنی که به سازمان کمونیستی چریکهای فدائیان خلق گرایش داشت را به دادگاه انقلاب معرفی و پس اعدامش میگوید که اصلاً از خبر اعدام فرزندم ناراحت نشدم چون به وظیفه خود عمل کردم.
ملاحسنی همچنین بعد از گذشت سیسال از اعدام فرزندش در یک گفتوگوی رسانهای تصریح کرده بود که اعدام فرزندش برای او «فوقالعاده سخت» بوده, او توضیح داده بود که اگر برای تربیت رشید بیشتر وقت میگذاشته، وی به چنین سرنوشتی دچار نمیشد.
ملاحسنی که بنا به اعلام مرکز اسناد انقلاب اسلامی 3 بار هدف ترور قرار گرفته بود، هیچگاه از ترور شدن باکی نداشت اما درعینحال گفته بود که از سن 18 سالگی همواره مسلح بوده است؛ او در دوران جنگ تحمیلی نقش بسزایی در جبههها داشته است؛ "ملاحسنی" علیرغم تخریبهای که اوایل انقلاب علیه او صورت میگرفت همواره مورد تائید و حمایت حضرت امام بود؛ رسول جعفریان در کتاب خاطرات آیتالله حسنی، نوشته است: یک بار استاندار آذربایجان غربی نزد امام میرود و نامهای در اعتراض به امام جمعه بودن آقای حسنی مینویسد. امام هم با او برخورد کرده میفرماید: شما حتماً همه کارهای مربوط به استانداری را به وجه احسن انجام دادهاید، آن وقت نوبت به این رسیده است که به کارهای من رسیدگی کنید! بعدهم نامه را کنار میگذارند و مشغول خواندن روزنامه میشوند که یعنی برخیزید و بروید.
و اما در دوران دولت اصلاحات، ملاحسنی را به یکی از چهرههای اصلی روزنامهها تبدیل میکند؛ اظهارت قاطعش علیه عملکرد دولتی که آنرا دولت افسادات و نه اصلاحات میخواند، موجب شده بود که روزانه با دهها توهین در روزنامههای زنجیرهای مواجه شود اما توهینها و تخریبها هرگز نتوانست این امام جمعه صریحاللهجه را در نقد عملکرد دولت اصلاحات ساکت کند؛ برخی روزنامههای اصلاحطلب اظهارات صریح آیتالله حسنی را به طنر پاسخ میدادند و حتی توهینهای که در قالب طنز در روزنامههای زنجیرهای علیه "ملاحسنی" میشد آنقدر شدید بود که نسل جوان امروز، ملاحسنی را با آن مطالب به اصطلاح طنز میشناسند.
ملاحسنی در دوران اصلاحات آنقدر از عملکرد رئیس آن دولت ناراضی بود که برخی گفتهاند، او هیچگاه حاضر نشده بود که رئیس دولت اصلاحات دست بدهد؛ در دولت احمدینژاد نیز او همچنان در دفاع از حقوق و منافع مردم از مسئولین دولتی انتقاد میکرد؛ به طور مثال درباره دریاچه ارومیه گفته بود که من از اول انقلاب پیگیر مشکل دریاچه ارومیه بودم تا مسئولان به این مسئله مهم توجه کنند.
ملاحسنی در فتنه 588 جزو اولین کسانی بود که موضع صریح و قاطع علیه فتنه و سران فتنه داشت و بر محاکمه و برخورد قاطع با سران فتنه تأکید میکرد؛ آن مرحوم بعد از تکاپوی فتنه گران برای بازگشت به عرصههای سیاسی گفته بود: "مادامیکه کلاشینکف در دست ماست اجازه نمیدهیم که فتنه گران دوباره برگردند. فتنهگران رؤیای بازگشت بهقدرت را دارند و بهگونهای طلبکارانه اظهارنظر میکنند که گویی نظام باید توبه کند و نه آنها یا نظام برائت بجوید و نه آنها. فکر میکنید این توهم که نظام بار دیگر بخواهد زمینه را برای حضور مجدد فتنه گران فراهم کند محقق میشود؟".
عملکرد انقلابی و قاطع آیتالله حسنی در فتنه 88 آنقدر صریح بود که آیتالله احمد خاتمی با تقدیر از مواضع انقلابی وی، گفته بود: جهاد و مبارزه حجتالاسلام حسنی در مقابل فتنهگران را مردم باید پاس دارند. در سال گذشته باوجودی که ایشان هدف موج عظیمی از تخریبها، هتاکیها و بیحرمتیها بودند، ولی با حفظ بصیرت همراه با مردم به مقابله با فتنه گران پرداختند.
و اما آیتالله حسنی مقبرهای برای خود در حاشیه همان بزرگآباد که روستای اوست، تدارک دیده تا آنجا دفن شود؛ ملاحسنی درباره محل دفن خود گفته بود: این زمین به خاطر سنگی بودن هیچ وقت بدرد کشاورزی نمیخورد و برای همین برای دفن مناسب است. ملاحسنی بهعنوان آخرین جمله میگوید: در سینه این کوه برای خودم محل دفن و قبر انتخاب کردم و راضی نیستم بعد از مردن، جنازهام، حتی یک متر از زمین کشاورزی و مستعد را اشغال کند.
*تسنیم