جانبازانی که با توجه به فعالیتهای قبل و بعد از جانبازی در فضای جامعه جزئی از نخبگان جامعه ایثارگری هستند، کمتر از خود میگویند و هر کس از مشکلات و دغدغههای طیف دیگری از جانبازان میگوید که کمتر در جامعه دیده شدهاند.
به گزارش شهدای ایران ، چهار تن از جانبازان مدافع حرم، فاطمیون، دفاع مقدس و مقابله با فتنه 88 در نشستی صمیمی میهمان خبرگزاری تسنیم بودند و از مشکلات، دغدغهها و فرهنگسازی در مورد مسئله جانباز سخن گفتند. جانبازان سالهاست که درگیر مشکلات مجروحیت خود هستند اما در لباس جانبازی نیز ایثارگری را هر روز و هر ساعت ادامه میدهند و برای رفع مشکلات جانبازان تلاش میکنند. این جانبازان که با توجه به فعالیتهای قبل و بعد از جانبازی در فضای جامعه به نخبگان جامعه ایثارگری نیز تعلق دارند، کمتر از خود میگویند و هر کس از مشکلات و دغدغههای طیف دیگری از جانبازان میگوید که کمتر در جامعه دیده شدهاند؛ یکی از مشکلات مضاعف جانبازان فاطمیون میگوید و دیگری از جانبازان فراموششده اعصاب و روان. یکی از عدم توجه به مدافعان حرم سخن میگوید و دیگری از جانبازانی میگوید که انجمنی برای حمایت ندارند.
حسین اسرافیلی، یک جانباز 70 درصد قطع نخاعی هشت سال دفاع مقدس محسوب میشود، او رئیس هیئت مدیره انجمن جانبازان نخاعی کشور، رئیس شورای عالی انجمنهای ایثارگران و مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزشی ایثار است.
سیدحسن انتظاری، متولد 1352 در محله پیروزی تهران است. لیسانس مدیریت نظامی را در دانشگاه امام حسین(ع) به اتمام رساند و بعد مطالعات منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا را در رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد. او هم برادر شهید و هم فرزند شهید است، بهعنوان مستشار نظامی به سوریه رفت و حالا نخستین جانباز نخاعی مدافع حرم است. آموزش نیروهای دفاع وطنی سوریه که خط مقاومت را در سوریه احیا کردهاند، برای او از افتخارات روزهای حضور در سوریه است.
هادی خیاطزاده متولد 1365 است. در 23سالگی و در جریانات مبارزه با فتنه سال 88 جانباز شد و هماکنون جوانترین جانباز قطع نخاع کشور است. او بعد از جانبازی درسش را در رشته حقوق ادامه داد و هماکنون در بنیاد شهید کار میکند.
سید محمد موسوی یکی از رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون است که در سومین اعزام خود به سوریه در عملیات بازپسگیری شهر حلب از تروریستهای تکفیری از ناحیه پای راست مجروح شد. او پیش از این در سپاه محمد(ص) در جهاد افغانستان حضور داشت و تجربه مجاهدت را پیشتر کسب کرده بود.
گزیدههایی از نشست تسنیم با جانبازان بههمراه فیلم آن در ادامه میآید:
اسرافیلی:سال 87 در معاونت اجتماعی سازمانهای مردمنهاد، انجمن جانبازان نخاعی کشور را بهثبت رساندیم. توانستیم هم در بنیاد شهید و هم در سایر نهادها و وزارتخانهها کار جانبازان را پیگیری کنیم. دو سال یکبار این انجمن انتخابات دارد و در 20 استان کشور نمایندگی داریم که از این طریق مسائل و مشکلات جانبازان کل کشور در انجمن پیگیری میشود.
یک سال پیش با انجمنهای فعال کشوری شورایی را تشکیل دادیم که کار کل ایثارگران را پیگیری کنیم، یعنی علاوه بر صنف جانبازان نخاعی، با انجمن خانه نور ایرانیان بصیر که متعلق به جانبازان نابینای دوچشم است، جمعیت آزادگان دفاع مقدس، انجمن راستقامتان که متعلق به جانبازان قطع دو پا و قطع عضو است، جمعیت فرزندان نواندیش خدمتگزار که متعلق به فرزندان شهداست، انجمن ریههای خسته که متعلق به جانبازان شیمیایی است و چند تشکل دیگر شورایی تحت عنوان شورای عالی انجمنهای ایثارگران را تشکیل دادیم و در آن فعالیت کرده و جلسات هفتگی داریم. در این شورا کار کلی ایثارگران یعنی از جانبازان 5 درصد تا جانبازان 70 درصد، ایثارگرانی که انجمن نداشتند همچون جانبازان اعصاب و روان را که فراموش شده و بسیار مظلوم هستند و سایر ایثارگران را پیگیری میکنیم.
انتظاری:شخصاً سعی کردهام با دیگر رزمندگان و جانبازان فاطمیون و زینبیون ارتباط بیشتری بگیرم. کموبیش با جانبازان در ارتباطم و از مشکلاتشان نیز خبر دارم که محدودیتها و مشکلات بسیاری دارند، بهخصوص جانبازان فاطمیون و زینبیون بهنسبت جانبازان ایرانی مشکلاتشان مضاعف است. بهنظر من اگر رسیدگی به این جانبازان در قالب بنیاد شهید انجام شود، بسیاری از مشکلاتشان حل میشود. هرچند بخشی از مشکلات را نهادها سعی کردهاند حل کنند اما با توجه به تجربه بنیاد شهید برای رسیدگی به مسائل جانبازان را دستگاههای دیگر ندارند و اگر رسیدگی از جانب بنیاد شهید صورت گیرد، بسیاری از مشکلات سهل خواهد شد.
خیاطزاده: برای زندگی روی صندلی چرخدار، هر راهنمایی و حمایتی ارزش دارد. آقای اسدزاده و اسرافیلی و پرکره که از جانبازان دفاع مقدس هستند، برای ما زحمتهای بسیاری کشیدهاند، تجربهای که آنها در اختیارم گذاشتند، باعث شد در جامعه راحتتر زندگی کنم، خانواده تشکیل دهم سرکار بروم و تفریح کنم. خیلی از جانبازان سال 88 افسرده و گوشهگیر شدند و این کمتحرکی و افسردگی جانبازان نخاعی را از پا در میآورد. ما با جان و دل این راه را انتخاب کردیم. هیچ توقعی هم نداریم. اما بعضی مواقع ناراحتکننده است که با ما برخوردهای بدی میشود. متأسفانه هیچ جا از جانبازان فتنه صحبتی نشده است، وقتی میگویند جانباز، مردم فکر میکنند متعلق به هشت سال دفاع مقدس بوده و جانبازان مقابله با فتنه و دفاع از حرم را نمیشناسند و گاهی خوب هم برخورد نمیکنند.
موسوی: یک عشقی بود که ناگهانی بلند شدم و 5 بچهام را گذاشتم و به فاطمیون پیوستم. جوری شد که دلم طاقت نیاورد، گفتم باید برای دفاع از حرم رفت. وقتی فهمیدم تا 5کیلومتری حرم رفتهاند نتوانستم تحمل کنم. همهاش عشق به خانواده امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) بود. برخی میگویند "شما بهخاطر پول رفتید". الآن در مقابل 100 میلیون هم کسی حاضر نمیشود عضوی از بدنش را بدهد.
اسرافیلی:متأسفانه ما هنوز بعد از 40 سال هم نتوانستهایم در بحث ترویج فرهنگ ایثار شهادت خوب کار کنیم. یک نظام جامع درمان، معیشت و رفاه، آموزش، اشتغال و کارآفرینی تعریف کردهایم اما نمیگذارند. ما در جامعه این فرهنگ را ترویج نکردهایم. آنطور که باید انجام میدادیم، ندادهایم. کارهایی شده ولی چیزی که انتظار میرود انجام نشده، کمتر از وجود رزمندگان استفاده شده است. رسانهها و صدا و سیما هفتهای باید بخشی از برنامههایشان را اختصاص دهند یا وزارتخانهها بخشی از بودجه فرهنگی را به این مبحث اختصاص دهند.
روند مسایل و اجرای قانون در این موارد کند است. ما نتوانستهایم امکاناتی را فراهم کنیم که جانباز را از خانه بیرون آوریم و به همین دلیل برخی جانبازان افسرده شدهاند. برخی از جانبازان وضعیتشان بهگونهای شده که از تنهایی میگویند "فقط با من یک ربع حرف بزن". آنقدر در خانه ماندهاند که حالا حتی جامعه هم فراموششان کرده است.
حسین اسرافیلی، یک جانباز 70 درصد قطع نخاعی هشت سال دفاع مقدس محسوب میشود، او رئیس هیئت مدیره انجمن جانبازان نخاعی کشور، رئیس شورای عالی انجمنهای ایثارگران و مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزشی ایثار است.
سیدحسن انتظاری، متولد 1352 در محله پیروزی تهران است. لیسانس مدیریت نظامی را در دانشگاه امام حسین(ع) به اتمام رساند و بعد مطالعات منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا را در رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد. او هم برادر شهید و هم فرزند شهید است، بهعنوان مستشار نظامی به سوریه رفت و حالا نخستین جانباز نخاعی مدافع حرم است. آموزش نیروهای دفاع وطنی سوریه که خط مقاومت را در سوریه احیا کردهاند، برای او از افتخارات روزهای حضور در سوریه است.
هادی خیاطزاده متولد 1365 است. در 23سالگی و در جریانات مبارزه با فتنه سال 88 جانباز شد و هماکنون جوانترین جانباز قطع نخاع کشور است. او بعد از جانبازی درسش را در رشته حقوق ادامه داد و هماکنون در بنیاد شهید کار میکند.
سید محمد موسوی یکی از رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون است که در سومین اعزام خود به سوریه در عملیات بازپسگیری شهر حلب از تروریستهای تکفیری از ناحیه پای راست مجروح شد. او پیش از این در سپاه محمد(ص) در جهاد افغانستان حضور داشت و تجربه مجاهدت را پیشتر کسب کرده بود.
گزیدههایی از نشست تسنیم با جانبازان بههمراه فیلم آن در ادامه میآید:
اسرافیلی:سال 87 در معاونت اجتماعی سازمانهای مردمنهاد، انجمن جانبازان نخاعی کشور را بهثبت رساندیم. توانستیم هم در بنیاد شهید و هم در سایر نهادها و وزارتخانهها کار جانبازان را پیگیری کنیم. دو سال یکبار این انجمن انتخابات دارد و در 20 استان کشور نمایندگی داریم که از این طریق مسائل و مشکلات جانبازان کل کشور در انجمن پیگیری میشود.
یک سال پیش با انجمنهای فعال کشوری شورایی را تشکیل دادیم که کار کل ایثارگران را پیگیری کنیم، یعنی علاوه بر صنف جانبازان نخاعی، با انجمن خانه نور ایرانیان بصیر که متعلق به جانبازان نابینای دوچشم است، جمعیت آزادگان دفاع مقدس، انجمن راستقامتان که متعلق به جانبازان قطع دو پا و قطع عضو است، جمعیت فرزندان نواندیش خدمتگزار که متعلق به فرزندان شهداست، انجمن ریههای خسته که متعلق به جانبازان شیمیایی است و چند تشکل دیگر شورایی تحت عنوان شورای عالی انجمنهای ایثارگران را تشکیل دادیم و در آن فعالیت کرده و جلسات هفتگی داریم. در این شورا کار کلی ایثارگران یعنی از جانبازان 5 درصد تا جانبازان 70 درصد، ایثارگرانی که انجمن نداشتند همچون جانبازان اعصاب و روان را که فراموش شده و بسیار مظلوم هستند و سایر ایثارگران را پیگیری میکنیم.
انتظاری:شخصاً سعی کردهام با دیگر رزمندگان و جانبازان فاطمیون و زینبیون ارتباط بیشتری بگیرم. کموبیش با جانبازان در ارتباطم و از مشکلاتشان نیز خبر دارم که محدودیتها و مشکلات بسیاری دارند، بهخصوص جانبازان فاطمیون و زینبیون بهنسبت جانبازان ایرانی مشکلاتشان مضاعف است. بهنظر من اگر رسیدگی به این جانبازان در قالب بنیاد شهید انجام شود، بسیاری از مشکلاتشان حل میشود. هرچند بخشی از مشکلات را نهادها سعی کردهاند حل کنند اما با توجه به تجربه بنیاد شهید برای رسیدگی به مسائل جانبازان را دستگاههای دیگر ندارند و اگر رسیدگی از جانب بنیاد شهید صورت گیرد، بسیاری از مشکلات سهل خواهد شد.
خیاطزاده: برای زندگی روی صندلی چرخدار، هر راهنمایی و حمایتی ارزش دارد. آقای اسدزاده و اسرافیلی و پرکره که از جانبازان دفاع مقدس هستند، برای ما زحمتهای بسیاری کشیدهاند، تجربهای که آنها در اختیارم گذاشتند، باعث شد در جامعه راحتتر زندگی کنم، خانواده تشکیل دهم سرکار بروم و تفریح کنم. خیلی از جانبازان سال 88 افسرده و گوشهگیر شدند و این کمتحرکی و افسردگی جانبازان نخاعی را از پا در میآورد. ما با جان و دل این راه را انتخاب کردیم. هیچ توقعی هم نداریم. اما بعضی مواقع ناراحتکننده است که با ما برخوردهای بدی میشود. متأسفانه هیچ جا از جانبازان فتنه صحبتی نشده است، وقتی میگویند جانباز، مردم فکر میکنند متعلق به هشت سال دفاع مقدس بوده و جانبازان مقابله با فتنه و دفاع از حرم را نمیشناسند و گاهی خوب هم برخورد نمیکنند.
موسوی: یک عشقی بود که ناگهانی بلند شدم و 5 بچهام را گذاشتم و به فاطمیون پیوستم. جوری شد که دلم طاقت نیاورد، گفتم باید برای دفاع از حرم رفت. وقتی فهمیدم تا 5کیلومتری حرم رفتهاند نتوانستم تحمل کنم. همهاش عشق به خانواده امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) بود. برخی میگویند "شما بهخاطر پول رفتید". الآن در مقابل 100 میلیون هم کسی حاضر نمیشود عضوی از بدنش را بدهد.
اسرافیلی:متأسفانه ما هنوز بعد از 40 سال هم نتوانستهایم در بحث ترویج فرهنگ ایثار شهادت خوب کار کنیم. یک نظام جامع درمان، معیشت و رفاه، آموزش، اشتغال و کارآفرینی تعریف کردهایم اما نمیگذارند. ما در جامعه این فرهنگ را ترویج نکردهایم. آنطور که باید انجام میدادیم، ندادهایم. کارهایی شده ولی چیزی که انتظار میرود انجام نشده، کمتر از وجود رزمندگان استفاده شده است. رسانهها و صدا و سیما هفتهای باید بخشی از برنامههایشان را اختصاص دهند یا وزارتخانهها بخشی از بودجه فرهنگی را به این مبحث اختصاص دهند.
روند مسایل و اجرای قانون در این موارد کند است. ما نتوانستهایم امکاناتی را فراهم کنیم که جانباز را از خانه بیرون آوریم و به همین دلیل برخی جانبازان افسرده شدهاند. برخی از جانبازان وضعیتشان بهگونهای شده که از تنهایی میگویند "فقط با من یک ربع حرف بزن". آنقدر در خانه ماندهاند که حالا حتی جامعه هم فراموششان کرده است.