سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ایران بعد از تصرف خرمشهر در وضعیت بدی به سر میبرد. از طرفی علاوه بر تصرف خرمشهر، آبادان نیز به محاصره درآمده بود و از طرف دیگر نیروهای عراقی پیشرویهای خود را در چند نقطه مرزی کشور آغاز کرده بودند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه کرمانشاه، اوضاع داخل هم تعریفی نداشت و بنی صدر هنوز مانع جدی اتحاد ارتش و سپاه بود و نمی گذاشت این دو کاری از پیش ببرند.
این اوضاع ادامه داشت تا زمانی که خیانتهای بنی صدر برای مجلس آن دوره محرز شد و در پی اخطار امام(ره) مبنی بر تخطی بنی صدر از قانون در یک نطق تاریخی صراحتاً به بنی صدر و متحدانش از جمله گروهک منافقین اعلام کرد که " آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی است یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت میکنم...نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد... همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو برخلاف رای شما باشد"
اخطارهای مکرر امام (ره) به بنی صدر در خصوص اقدامات غیر قانونی و طرفداری از گروهک منافقین و نیز آشوبگری طرفداران او در نقاط مختلف کشور و کشته شدن بسیای از مردم بی گناه به دست گروه منافقین موجب شد تا بالاخره در تاریخ 31 خرداد سال 1360 با اکثریت رای نمایندگان مجلس، بنی صدر از ریاست جمهوری عزل شده و به شکل مفتضحانهای از کشور فرار کند...
بعد از فرار بنی صدر حالا ارتش و سپاه میتوانستند مثل دو برادر در کنار یکدیگر بمانند و از کشور با تمام وجودشان دفاع کنند.
از همین تاریخ و با اتحاد ارتش و سپاه نیروی نظامی کشور جان دوبارهای گرفت و بعد از یکسال تلاش بالاخره آبادان از محاصره دشمن در آمد.
نیروهای مردمی نیز در قالب بسیج مردمی به جبههها اعزام میشدند و مردم با تمام توانشان مقابل دشمن ایستادند.
حالا همه مردم یکی شده بودند در برابر دشمن، آنها که میتوانستند جلو میرفتند و میجنگیدند و آنها که برایشان جنگیدند مقدور نبود به حد بضاعتشان برای دفاع از کشور کمک میکردند، هر که هر چه داشت میآورد و برای جنگ و رزمندگان میفرستاد. از شانه های تخم مرغی که زنان روستایی به پایگاههای نیروهای هوایی میبردند تا قلکهای بچههایی که برای کمک به رزمندگان شکسته می شد.
همه خوشحال از این همکاری اما دلتنگ از اسارت خرمشهرشان بودند، امام و رزمندهها هم می دانستند برگشتن خرمشهر چه کمکی در این جنگ به ایران خواهد کرد و روحیه مردم را تا چه حد بالا خواهد برد.
رزمندهها که توان دیدن خرمشهر را در اسارت نداشتند به هر آب و آتشی زدند تا خرمشهر را پس بگیرند، اما عملیاتهای نصر و توکلشان نتوانست خرمشهر را به ایران برگرداند.
بالاخره و بعد از نزدیک به دو سال تلاش، سپیده دم سوم خردادماه سال 1362 بود که خرمشهر دوباره به ایران برگشت.
عملیات آزاد سازی خرمشهر ایران که حالا خونین شهر نام گرفته بود با رمز "یا علی بن ابیطالب" در ساعت یک بامداد روز 10 اردیبهشت سال 1361 آغاز شد.
در این عملیات که در چهار مرحله انجام گرفت سرانجام رزمندههای ایرانی موفق شدند تا خرمشهر را بعد از 575 روز اسارات طی 25 روز عملیات در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد سال 1361 دوباره به آغوش ایران برگرداندند...
هنوز صدایی که میگفت "شنودگان عزیز توجه فرمایید خرمشهر شهر خون آزاد شد" را همه ایرانیها آن زمان به یاد دارند.
شنیدن واژه آزادی در کنار خرمشهر موجب شد تا آن روز و شب تمام مردم ایران به خیابانها بریزند و لحظهای تلخی جنگ از یاد همه برود و همه به غیرت فرزندانشان برای بازپس گیری خاکشان ببالند و افتخار کنند.
کلام تاریخی امام که فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد و تیتر درشت روزنامههای سراسر کشور یاد همه انداخت که خدا در کنار مردم ایران است و هیچوقت اجازه نخواهد داد ظلم در این جنگ پیروز شود.
آزاد سازی خرمشهر حالا جانی شده بود در رگهای همه رزمندگان و حالا زمانی بود که سکه جنگ روی دیگر خود را نشان داد.
حالا رزمندگان با شور و شوق فراوانی برای راندن دشمن از خاک و سرزمینشان تلاش میکردند و مردم بیش از پیش به آینده جنگ امیدوار شدند و دشمنان مایوس...
این یاس و سرخوردگی به حدی بود که برخی کشورهای غربی احتمال باخت صدام را در این جنگ اعلام کنند و همین پیش بینی احتمالی منجر شد تا پس از فتوحات بسیار ایرانیان در عملیاتهای ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و...، صدام که موقعیت خود را در خطر دید ناجوانمردانه دست به سلاح شیمیایی ببرد...
سردشت، گیلانغرب و سرپل ذهاب تنها تعداد معدودی از شهرهای ایران بودند که صدام برای کشتار مردم بی گناه در آنها از سلاح شیمیایی استفاده کرد تا 100 هزار نفر مجروح باقی مانده از این حملات تا پایان عمر آثار این حمله وحشیانه را روی جسم و جانشان داشته باشند...
استفاده از سلاحهای شیمیایی هم نتوانست خیال صدام را از شکست ایران راحت کند و پیشرویهای هر چه بیشتر ایران منجر به این شد که در آخرین سال جنگ 30 کشوری که به صدام در طول سالهای جنگ مهمات میرساندند این بار به طور مستقیم در جبهه نبرد علیه ایران قرار گیرند...
به گونهای که در 30 فروردین سال 1367 آمریکا به نفت کشها و سکوهای غیر نظامی ایران در خلیج فارس حمله کرد...
آمریکا دو روز قبل از این حمله نیز به طور مستقیم به کمک صدام شتافت و ایران که توان همزمان مبارزه با دو کشور تا دندان مسلح را نداشت دوباره جزیره فاو خود را از دست داد...
آمریکا که در این جنگ حامی صدام بود، 12 تیر 1367 هواپیمای مسافربری غیر نظامی ایرباس ایران را مورد هدف قرار داد که طی آن 290 نفر از هموطنانمان بی گناه کشته شدند و در آبهای خلیج فارس تا ابد آرام گرفتند.
این حملات در حالی بود که ایران حالا به مرزهای خود رسیده بود و تمام اراضی اشغالی خود را پس گرفته بود و حالا دنیا که می دید توان مقابله با ایران را ندارد قبول قطعنامه آتش بس را از ایران خواستار شدند.
امام امت علی رغم میل باطنی و تنها به خاطر فشار تحریمها و مصیبتهای جنگی که به ملت وارد شده بود با توجه به اینکه ایران تمام اراضی اشغالی را پس گرفته بود و دشمن را از خاک بیرون رانده بود سرانجام این قطعنامه را در تاریخ 27 تیر ماه سال 1367 پذیرفت.
پذیرفتی که به گفته خود امام از نوشیدن جام زهر هم کشنده تر بود و امام تنها آن را برای رضای خدا پذیرفته بود...
قبول تلخ این قطعنامه از سوی ایران در ظاهر یعنی اینکه جنگ عراق و ایران بعد از هشت سال پایان یافت.
اما نامردیها همچنان ادامه داشت و صدام با همکاری منافقین به گمان اینکه پذیرش قطعنامه از سوی ایران یعنی اینکه ایران دیگر توان مقابله ندارد باز هم دچار توهم شدند و خیال خام هشت سال پیش صدام برای تصرف چند روزه تهران این بار به 33 ساعت تقلیل یافته بود.
اما این بار این کمینگاه خدا بود که منتظر منافقین و صدامیان بود، مسعود رجوی سرکرده منافقین که رهبری این عملیات را بر عهده داشت نیروهای خود را یک هفته پس از پذیرش قطعنامه روانه مرزهای ایران و عراق کرد و طی عملیاتی به نام "فروغ جاویدان" به مرزهای کرمانشاه حمله کرد.
اما فروغ جاویدان منافقین در کمینگاه مرصاد برای همیشه به خاموشی جاویدانی در طول تاریخ تبدیل شد و مرصاد مهر پایان حضور منافقین در ایران و پرونده جنگ عراق و ایران شد...
.... جنگ با 188 هزار شهید که بیشترینشان را نوجوانان و جوانان 16 تا 25 ساله تشکیل میدادند تمام شد...
جنگ تمام شد در حالی که هنوز نزدیک به چهارصد هزار نفر آثار جنگ را بر جسم و روحشان دارند و هنوز کسی جوابگوی خسارت 1.1 تریلیون تومانی ایران در هشت سال جنگ تحملیلی نبوده و نیست.
جنگ ایران طولانیترین جنگ کلاسیک قرن 20 نام گرفت اما این جنگ را باید طولانی ترین جنگی نامید که یک کشور در برابر بیشتر ابرقدرتهای دنیا با دست خالی ایستاد....
در طول تاریخ مناطق بسیاری از ایران جدا شد و به تصرف دشمنان درآمد، اما در طول هشت سال جنگ تحمیلی این اولین بار بود که حتی یک وجب از خاک ایران نصیب دشمنان نشد و ایرانیان با دستهای خالی توانستند مرزهای ایرانشان را حفظ کنند....
حفظ این مرزها تنها با رشادتها و فداکاریهای بسیار ایرانیان در جبههها انجام شد، فداکاریهایی که در همان هشت سال جنگ ماند و هیچگاه بازتابی که جهانی و شایسته این رشادتها باشد پیدا نکرد...
جنگ حالا میراث معنوی با ارزش ماست که باید تلاش بسیاری برای حفظ آن شود تا نسلهای بعدی هم این رشادتها را بشنوند و ایستادن در برابر ابر قدرتهای دنیا را با دست خالی غیر ممکن ندانند...