با برگزاری برنامه، یادواره و رونمایی ها باز هم نه باری ازروی دوش جانبازان وایثارگران 8 سال دفاع مقدس برداشت نه کمکی به احقاق پایمال شده آنان کرد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛آخرین روز از هفته دفاع مقدس در حال سپری شدن است هفته ای که با برگزاری برنامه، یادواره و رونمایی ها باز هم نه باری ازروی دوش جانبازان وایثارگران 8 سال دفاع مقدس برداشت نه کمکی به احقاق پایمال شده آنان کرد؛در این میان خانواده های شهدا هم در دل خود مدام از اینکه چرا فقط در هفته دفاع مقدس به یاد آنها و شهدا می افتند ناراحت بودند از بی توجهی چشمگیر صدا و سیما در برنامه های خود گرفته تا بنیاد شهید که در این هفته تنها به سه برنامه اکتفا کرده بود.
روز آخر از هفته دفاع مقدس به عنوان درس ها و عبرت ها از جنگ تحمیلی نام گذاری شده است. در این مطلب به بیان اجمالی ارزشها و دستاوردهای 8 سال دفاع مقدس می پردازیم.
1. اعتماد به نفس و خودباوري
از بركات مهم دفاع مقدس، تقويت اعتماد به نفس و خودباوري بوده است. ما در دوران دفاع مقدس به اين نتيجه رسيديم كه بايد خود را باور كنيم و با تكيه بر توانمنديهاي خود ـ به ويژه جوانان خداجو ـ كشور را اداره نماييم. تأثير اين خودباوري، بعد از جنگ در عرصههاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و فناوريهاي نوين دفاعي، نمود فزايندهاي داشت.
در جنگ و دفاع مقدس هشت ساله، به اين نتيجه رسيديم كه بايد بر روي پاي خود بايستيم و به اين خودباوري دست يافتيم كه، ميتوان ساليان سال عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها مبارزه كرد؛ همچنان كه حضرت امام(ره) فرمودند: «ما در اين جنگ، اُبهت دو قدرت شرق و غرب را شكستيم.»
شكستن اُبهت دو قدرت شرق و غرب، نه فقط در صحنههاي نبرد و جنگ، بلكه در تمامي صحنهها به دست آمد. با خودباوري و اعتماد به نفس ايجاد شده در مردم، به پيشرفتها و ابتكاراتي دست زديم كه تحسين دوست و دشمن را برانگيخت. درتحريم اقتصادي، صبورانه با روحيهي قناعت و صرفهجويي مقاومت كرديم و اقدام به ساخت وسايل و قطعات مختلف نموده، تا مرز خودكفايي در كالاها و محصولات اساسي پيش رفتيم و در يك جمله؛ ملت ما ثابت كرد كه، اگر بخواهيم، ميتوانيم و اينها همه از بركات جنگ تحميلي و تحريمهاي مختلف بود كه به قول امام(ره): «اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي،تحفهاي الهي بود كه ما از آن غافل بوديم»؛ و اين وصيت رهبر خودباور جامعه است كه «انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسي به شما در رسيدن به هدف،كه همان اسلام و پياده كردن احكام اسلام است، كمك كند. خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحقق ميبخشد، قيام كنيد.»
2. شكوفايي استعداد و خلاقيت
از جمله تحولاتي كه در جنگ طولاني هشت ساله رخ داد، بروز خلاقيتها، نوآوريها و اعمال بديعي بود كه در ابعاد مختلف صورت گرفت. از ابتكار عملهاي داهيانهي رهبر فقيد انقلاب اسلامي در مسايل و تصميمات استراتژيكي جنگ گرفته، تا ابتكارات و نوآوريهاي نيروهاي بيادعا و خالص بسيجي.
در مورد حركت هوشيارانهي شركت دادن نيروهاي مردمي در جنگ، به ياد داريم كه اين امر با مخالفت ليبرالها و جناح بنيصدر معزول روبهرو گرديد. آنها معتقد بودند كه جنگ را تنها بايد به ارتش واگذار كرد، ولي حضرت امام(ره) به دليل آگاهي عميقي كه از اهداف بنيادي دشمن، مبني بر براندازي نظام و انقلاب داشتند، راه چاره و رفع توطئه را در اين ميديدند كه ملت به مثابهي قيام پيروزمندانه در مقابل رژيم ستمشاهي، در جنگ نيز يكپارچه به مقابله برخيزند و اين استراتژي، البته تأثيري عميق و شگرف بر روند پيروزيهاي جبههي حق گذاشت؛ و بدين ترتيب بود كه راه بروز خلاقيتها و ابتكارات از سوي نهادهاي رسمي و غير رسمي مربوط در جنگ هموار گرديد. خلاقيتهاي بيشمار در زمينهي تدارك تجهيزات جنگي و لجستيكي ـ مانند ايجاد پلهاي خيبر و اروند رود ـ نقش ويژهاي در پيروزي عملياتها ايفا نمود.
3. رشد باورهاي ديني
رشد باورهاي ديني در دوران دفاع مقدس بسيار چشمگير بود. همه چيز ما در جبهه و پشت جبهه، رنگ و صبغهي الهي به خود گرفته بود. ميادين نبرد و سنگرهاي رزمندگان، آكنده از حضور خدا و اهل بيت(عليهم السلام) بود. نيايشها و شب زنده داريها و توسل خالصانهي رزمندگان و امت شهيد پرور به ائمهي معصومين(عليهم السلام) فضاي كشور را به عطر ايمان و معنويت معطر كرده بود و روح عبوديت در مردم موج ميزد؛ حتي بيتفاوتهاي جامعه در اين فضاي معنوي به خود آمده، تحول عميق دروني در آنها ايجاد شد.
خوشــا روزي كه گـرم جنگ بوديم
ميـان رنگها بـــيرنگ بـوديـم
دل هركس شهــادت را طلب داشت
حديث عشق و مستي را به لب داشت
خوشـا تنـهايــــي شبهـاي سنگر
كـه دل بـود و تمــنا بـود و دلـبر
4. تولد تفكر بسيجي
تفكر بسيجي كه ايدئولوژي كارآمد دفاع مقدس بود، در مدرسهي عشق امام راحل(ره) عينيت يافت و تربيتيافتگان اين مدرسه، زيباترين حماسهها را در تاريخ رقم زدند و امروز قداست و طهارت بسيج مرهون ايثار و شهادتطلبيهاي بسيجيان دوران دفاع مقدس است، كه هرگز نبايد مورد مصرف سياسي و صنفي قرار گيرد.
بعد از اشغال لانهي جاسوسي امريكا در ايران توسط دانشجويان پيرو خط امام، حضرت امام در طي يك سخنراني خطاب به اعضاي ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فرمودند كه بايد ارتش 20 ميليوني تشكيل شود. امام(ره) با اشاره به اين مطلب كه«مملكت اسلامي همهاش بايد نظامي باشد» و اين كه «اگر كشوري 20 ميليون جوان دارد، بايد 20 ميليون تفنگدار داشته باشد»، توجه فرماندهان سپاه را به اين امر مهم معطوف داشتند.
به دنبال فرمان امام، در طي مدت كوتاهي حدود يك ميليون و دويست هزار نفر در سراسر كشور در واحدهاي سپاه ثبت نام كردند،كه بعداً به چندين ميليون نفر رسيد. اينها از اقشار مختلف مردم بوده و اغلب در جريان انقلاب آموزشهايي هم ديده بودند.
بعد از رهنمود امام، ستاد ويژهاي تحت عنوان واحد بسيج مستضعفين در سپاه به وجود آمد و امر آموزش و سازماندهي نيروهاي مردمي را در سراسر ايران به طور ضربتي به عهده گرفت. دربارهي نقش نيروهاي مردمي، ميتوان گفت كه حضور آنها در نيروهاي منظم و نامنظم، به تقويت روحي و رزمي سپاهيان اسلام منجر شد. به علاوه، آنها در مسألهي تغذيه و تدارك جبهه، كندن سنگرهاي انفرادي و اجتماعي، رساندن مهمات، ساختن پل، گشت زني، كسب اطلاعات و تأمين نياز انساني جبههها، نقش عمدهاي ايفا كردند. اين نيروها در داخل شهرها نيز نقش مهمي در تهيهي تداركات براي جبهه، مسايل مربوط به مبارزه با ضد انقلاب و مراكز فساد، و غيره داشتند. در قسمتهاي ديگر، نهادهايي در رابطه با جنگ به وجود آمدند؛ مثل ستاد بسيج اقتصادي، بنياد امور جنگ زدگان، ستاد تداوم امداد به مناطق جنگي، ستاد جنگهاي نامنظم و غيره.
5. رشد فضايل اخلاقي و معنوي
از بركات ديگر دفاع مقدس، رشد فضايل اخلاقي و معنوي در افراد و تقويت ارزشهاي اجتماعي بود؛ به طوريكه همهي اقشار ملت تحت تأثير اخلاق رزمندگان و فضايل انساني خانوادهي آنان قرار داشتند؛ به ويژه موقعي كه مراسم تشييع شهدا برگزار ميشد، همگان شركت فعال داشته، از فضاي معنوي آن بهرهمند ميشدند.
بسيار ديدهايم يادگاران عزيز جنگ را كه بر سوگ از دست دادن جبهه و جنگ سخت ميگريند. گريهي آنان در حسرت خونريزي و خشونت جنگ نيست، بلكه براي از دست رفتن آن فضاي روحاني و معنوي است. بچههاي جنگ در آن فضاي معنوي به تصفيه و تزكيه ميپرداختند و دل خود را به نور حق مصفا ميكردند و به فرمودهي امام راحل(ره) راه صد ساله را يك شبه ميپيمودند؛ بدان گونه كه «پير ميكدهي عشق» آن رزمندهي سيزده ساله را رهبر خويش ميخواند و در «نماز عشق خود» به او اقتدا ميكند. اين بُعد از جنگ، يكي از زيباترين ابعاد جنگ است، از اين رو آشنايي با آن و زمينهي ايجاد شناخت آن، نياز مبرم جامعه خصوصاً جوانان است و اين مستلزم عبور از سطح ملموس جنگ و نقب به بطن و حقيقت جنگ است.
6. تحول در صنايع دفاعي كشور
جنگ تحميلي با توجه به نوپايي آن، نتايج بسيار با ارزش و مؤثري به همراه داشت. شرايط جنگي و فوقالعادهي كشور، فشارها و نيازها، يكي از بهترين فرصتها براي رشد صنايع و واحدهاي توليدي كشور محسوب گرديد و باعث شد جوانان متعهد، با خلاقيت و ابتكار دست به فعاليتهاي وسيعي جهت رفع نيازهاي روزمرهي جامعه ـ خصوصاً جنگ تحميلي ـ بزنند، كه در اين ميدان مبارزه، با حداقل سرمايه و امكانات دست به نوآوريهاي بزرگي زدند كه همين جرقههاي كوچك و ناچيز در اوايل جنگ نضج پيدا كرد و امروز در دوران سازندگي، استمرار آن خلاقيتها را در حركتهاي كلان اقتصادي و صنعتي به وضوح مشاهده ميكنيم.
يكي از مهمترين بركات جنگ، همين ابتكارات و نوآوريها در جنگ بود كه باعث شد شعار زيباي نياز ايراني بايد به دست ايراني برطرف گردد، از حالت آرماني به واقعيت تبديل شود و اولين جرقههاي اميد در دل جوانان اين مرز و بوم كه «ميتوان به خود متكي بود و كشوري مستقل داشت»، درخشيدن بگيرد.
معاملات تسليحاتي در دنياي كنوني، معادلات خاصي دارد؛ به طوري كه كشور فروشنده با فروش تسليحات به كشور خريدار، نوعي وابستگي نظامي را به خريدار تحميل ميكند و به گونهاي عمل ميشود كه بدون كشور فروشنده، تسليحات بدون استفاده باقي بماند. اگر به روابط تسليحاتي كشورهاي جهان سوم و خصوصاً كشورهاي عربي خليج فارس نگاه كنيم، به وضوح صحت اين مطلب را ميبينيم. تمام اين كشورها با خريد تسليحات، مجبور شدهاند چندين پايگاه نظامي خود را به كشورهاي فروشندهي تسليحات واگذار نمايند.
اين وضعيت و استعمار نو، در ايرانِ پيش از انقلاب نيز حاكم بود و جالب اين كه دشمنان انقلاب با همين پيش فرض، بعد از حملهي رژيم بعث عراق به ايران اسلامي، به واسطه خارج شدن وابستگان نظامي خارجي، فكر ميكردند تمام حركتهاي نظامي ايران راكد خواهد ماند و به زودي جمهوري اسلامي ايران شكست خواهد خورد.
به حول و قوهي الهي و رهبري داهيانهي حضرت امام(ره) و با رشادت و خلاقيت جوانان غيور و با ايمان اين كشور، تحولات شگرفي رخ داد. بيشك ميتوان گفت اگر جنگ نبود، و كشور در محاصرهي اقتصادي و سياسي دنيا قرار نميگرفت، اين پيشرفتهاي عظيم تسليحاتي و نظامي در كشور حاصل نميشد.
7. تزكيهي نظام اداري كشور
يكي از بركات جنگ، تزكيه و پالايش نيروهاي ضد انقلاب، به ويژه ستون پنجم، از نظام اداري كشور بود.
بدين طريق كه چون جنگ خارجي و اقدامات ستون پنجم داخلي به طور همزمان پيش ميرفت، عوامل وابسته به دشمن خارجي، خواه ناخواه دست به اقداماتي زدند كه اگر چه باعث خسارتهايي شد، اما موجبات افشاي آنها و تصفيهي ادارات را فراهم كرد.
اگر به اقدامات ليبراليسم وابسته در معوق گذاشتن استخدام نيروهاي انقلابي از يك سو، و تعطيلي ادارات به بهانهي پاكسازي از سوي ديگر توجه كنيم، ميتوانيم بفهميم كه دشمن در حملهي نظامي خارجي، تا چه ميزان روي اقدامات ستون پنجم خود حساب ميكرد. بروز جنگ، هواداران راستين انقلاب را روي اين نكته بيشتر حساس نمود و به رغم مقاومت ليبرالهاي وابسته، انقلاب را از گزند ستون پنجم حفظ كردند.
8. حضور داوطلبانهي مردم در جبههها
رژيم عراق قصد داشت سه روزه به اهداف نظامي خود برسد. صدام قول داده بود كه سه روز پس از شروع حمله، در اهواز سخنراني كند. شواهد چند روز اول جنگ نيز حاكي از احتمال وقوع اين پيش بيني بود، اما اول از همه مردم دلاور خوزستان و ديگر استانهاي مرزي مانع از تحقق اين امر شدند. مردم خوزستان كه صدام ماهها تبليغ كرده بود تا به خيال خود، آنها را عليه جمهوري اسلامي بشوراند، دليرانه ايستادند و جنگيدند. سپس نيروهاي مردمي به فرمان امام از سراسر كشور در جبههها حضور يافتند و مانع تجاوز و توسعهطلبي سران حزب بعث شدند.
عملياتهاي طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان و ... نبردهايي بود كه در آن مردمي بودن جنگ، آشكار شد و حضور آنان همراه با پيروزيهاي بزرگي براي كشور ما همراه بود. احتياجي به آمار و ارقام دال بر حضور خيل عظيم مردم در جبههها نيست. ما خود، شاهد اعزام داوطلبانه و چشمگير مسلماناني معتقد و كار آمد به ميادين جنگ بوديم. آنها جنگ را در بُعد اقتصادي تقويت كردند، و با صبر و استقامت خويش بر مصائب و مشكلات ناشي از جنگ فايق آمدند. حضور مردم در راهپيماييها و مراسم دعا و نيايش، جمعه و جماعات، رزمندگان و مسؤولان ادارهي جنگ را تشويق ميكرد تا با صلابت به دفاع بپردازند. اما انگيزههاي حضور گستردهي مردم در جبهه عبارتند از:
الف. احساس تكليف براي دفاع
يك مسلمان، انجام تكاليفي مثل جهاد را كه خداوند برايش مقرر كرده، واجب ميداند و براي اداي آن حاضر است از همه چيز خود بگذرد. مردم ما و رزمندگان، شركت در جنگ را يك تكليف شرعي، ملي و انقلابي ميدانستند و با امام و رهبرشان همصدا بودند كه؛ «ما هدفمان اين است كه تكليفمان را عمل كنيم. تكليف ما اين است كه از اسلام و ثغور آن صيانت كنيم. كشته شويم تكليف را عمل كرديم، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم.»
اين انگيزهي قوي مذهبي، نيرويي بود كه ملت ما را به عرصهي مصاف با دشمنانش ميكشاند.
ب. دفاع ازموجوديت اسلام و انقلاب اسلامي و حفظ تماميت ارضي كشور
استكبار و ايادياش با تحميل جنگ، نابودي اسلام و موجوديت انقلاب اسلامي را هدف قرار داده بودند. مردم ما كه آگاه به اين توطئهي نظامي دشمنان بودند، با حضورشان در جبهه، مانع تحقق آن شدند. از سوي ديگر، آنها مطلع بودند كه تا به حال هر جنگي كه در كشور ما درگرفته، منجر به تجزيهي بخشي از خاك كشورمان شده است. براي نمونه، طي دو جنگ ايران و روس، شهرها و سرزمينهايي به اندازهي نصف فعلي كشورمان از ايران جدا شد. اما اين بار در جنگ تحميلي عراق عليه ايران با بينش بالاي تاريخي خود، جلوي تجزيهي ايران را گرفتند و تماميت ارضي آن را حفظ كردند.
9. سنجش ظرفيت دفاعي مردم
در هر فرهنگي، ذهنيت خاصي در مردم براي دفاع از ميهن وجود دارد. بيشتر كشورها با برانگيختن احساسات ناسيوناليستي، سعي در بسيج نيروها براي دفاع از كشور دارند. تلاش براي حفظ موجوديت و زنده ماندن، و نيز استفاده از مفاهيمي چون مقابله با اهريمن و ظلمت، راههاي ديگري براي مقابله با تجاوز دشمن است. ولي در جنگ تحميلي، فرهنگهاي خاصي از دفاع به وجود آمد كه برآمده از ارزشهاي اسلامي بود. ارزشهايي چون جهاد، شهادتطلبي، پياده كردن حاكميت الهي، نفي سلطهي كافران بر امور مسلمين، ولايتپذيري و ظلمستيزي از جمله عناصر سازندهي اين فرهنگ بود و بنا به فرمودهي پيامبر(ص) كه «حب الوطن من الايمان» ميهن دوستي با ايمان همسو ميگردد.
اين فرهنگ، قدرت حماسي شگفتآور خود را در جنگ نشان داد و به رغم پشتيباني همهي قدرتهاي جهاني از نيروهاي بعثي، 2800 روز دفاع غرور آفرين خود را پشت سر گذاشت و با سربلندي و پيروزي، تجربهي موفقي در كارنامهي كشور به ثبت رساند، كه ازگذشته تا كنون سابقه نداشته است.
10. نيروهاي مردمي عشايري
عشاير، يكي از مهمترين بخشهاي مردمي در جبهههاي جنگ حق عليه باطل هستند. اين مردم غيور و شجاع، همواره نقش خود را در لحظات حساس تاريخ ايفا كردهاند. در حال حاضر نيز نقش خود را به خوبي ايفا ميكنند. بسيج عشايري طوايف ايران در صحنههاي جنگ، با تمام قدرت ادامه داشت. تك تيراندازان هفتاد سالهي عشاير در جنوب و غرب كشور كه در پشت سنگرهاي داغ دشت و كوه نشسته بودند، برنوهاي خود را نشانه گرفته، بدون اين كه حتي يك تيرشان به خطا رود، خالي سرخ بر پيشاني مزدوران بعثي مينشاندند.
مجموعه خصلتهاي عشايري ايلات ايران ـ يعني آزادي، آزادگي، قداكاري و ايثار در راه اسلام ـ هميشه نقشههاي شوم استعمارگران و ايادي آنها را نقش بر آب كرده است. عشاير به عنوان يك ركن قوي در حراست از مرزهاي ايران، بايد همواره مورد توجه باشند، و از همين رو حضرت امام در مورد عشاير فرمودند: «عشاير ذخاير انقلابند.»
نيروهاي مردمي در همهي صحنهها ـ از روستا گرفته تا شهرهاي كوچك و بزرگ ـ در كوهها، كويرها و دشتها و همهي صحنههاي نبرد حضور داشته، يار و ياور نيروهاي نظامي بودند.
11. تجارب سياسي
يكي از بركات دفاع مقدس، كسب تجارب سياسي در حوزههاي داخلي و خارجي است.
در جريان جنگ تجربه كرديم كه ما در دنيا تقريباً تنها هستيم و تنها پشتوانهي ما، نيروهاي مردمي دركشورهاي مسلمان و مردم جهان ميباشند، كه به دليل سلطهي رژيمهاي وابسته، دفاع فعال و عملي آنها از انقلاب با مشكلات اساسي روبرو بود. ولي به رغم اين مشكلات، نيروهاي مردمي ملل منطقه كمك كردند.
يكي ديگر از تجارب سياسي ما، ضرورت سازماندهي و تشكيلات بود. به هنگام حملهي غافلگيرانه دشمن به 800 كيلومتر از مرزهاي جنوب و غرب، ضرورت ايجاد سازماندهي و تشكيلات قوي نظامي و مردمي متناسب با ويژگيهاي انقلاب اسلامي مشخص شد.
ضرورت فعال شدن سياست خارجي در زمان جنگ براي توسعهي منابع قدرت انقلاب و به كار گرفتن امكانات در خارج از كشور، يكي ديگر از تجارب انقلاب اسلامي بود؛ به طوري كه اتخاذ ديپلماسي تماس با كشورهاي برادر، دوست و حتي غير متخاصم، يكي از حركتهاي وزارت خارجهي جمهوري اسلامي را تشكيل ميداد.
هماهنگي رسانههاي گروهي با جنگ و ضرورت گزارش اخبار جنگ از كانال مشخص و مورد تأييد شوراي عالي دفاع، يكي ديگر از تجارب سياسي حاصل از جنگ بود.
تجربهي ديگر ما، مبارزهي فعال با ضد انقلاب داخلي توأم با نبرد گسترده عليه تجاوز خارجي بود. در شرايطي كه صدام امريكايي به ايران انقلابي تجاوز كرده بود، كليهي گروههاي وابسته در كردستان، ديگر نميتوانستند انگيزهاي براي مقابله با حاكميت انقلابي مردم و انقلاب اسلامي داشته باشند.
12. تجارب اقتصادي
يكي از بركات اقتصادي جنگ، شناخت و معنويتگرايي در بخش مايحتاج عمومي بود.
مديريت انقلاب اسلامي با تكيه بر معنويت انقلاب، ميتوانست زمينهي مساعدي براي حركتهاي بنيادي در ابعاد مختلف مورد نياز خود به دست آورد. براي مثال، يكي از سنتهاي مردم ايران به دليل تهاجمات مكرر بيگانگان و ايجاد قحطي در مراحل خاص تاريخي، سنت ذخيره سازي بود. اين سنت در شرايط جنگي ميتوانست ضربهي كاري بر اقتصاد انقلاب در شرايط جنگ بزند؛ چرا كه با هجوم مردم و خريد گستردهي كالاهاي ضروري و مورد نياز، قحطي مصنوعي رخ ميداد. امّا معنويتگرايي مردم به عنوان يكي از اساسيترين ويژگيهاي انقلاب ما، مانع از ضربهپذيري اقتصاد انقلاب خصوصاً در زمان جنگ شد. هر چند كه قشر رفاهطلب جامعهي ما دست از ذخيرهي مواد اوليه و مورد نياز نكشيدند، ولي اكثريت مردم مسلمان ما مراعات شرايط سخت آن روز را ميكردند.
13. تجارب نظامي
تجاوز رژيم امريكايي صدام به مرزهاي جمهوري اسلامي، با انگيزهي نابودي انقلاب اسلامي در منطقهي حساس خاورميانه، زمينهي مساعد را براي انسجام و آبديده شدن نيروهاي نظامي ما فراهم كرد. اولين تجربهي ما در اين درگيري گستردهي نظامي، لزوم هماهنگي بين كليهي نيروهاي نظامي بود. حركت بر اساس اين تجربه، موجب موفقيتهاي بيشتر نظامي ميشد؛ به طوري كه متناسب با ميزان هماهنگي نيروهاي نظامي، پيروزيهاي نظامي افزايش مييافت.
يكي ديگر از تجارب ما، تكيه بر قدرت «ايمان» در نبرد با صدام بود. اساساً در پيروزي عمليات نظامي، عامل انساني در ميان ساير عوامل ـ يعني قدرت آتش و قدرت تحرك واحدهاي عملياتي ـ نقش محوري داشت؛ خصوصاً كه حاكميت ايمان مذهبي بر نيروهاي انساني موجب آن چنان قدرتي ميشود كه قدرت سلاح را از محوريت ساقط ميكند. بر اين اساس بود كه در عمل، بسيج گستردهي نيروهاي مردمي و تسليح و تشكيل آنها براي تداوم يك جنگ طولاني و فرسايشي به كار گرفته شد، و اين مهمترين تجربهي پيروزمند جنگ بود.
از تجارب نظامي ديگر ما، آموزش در حين عمليات، جذب نيرو در جريان نبرد، و شناسايي كادرهاي مردمي و ارتقاي آنها و كادر سازي در حين عمليات پي در پي و طولاني ما بود.
تكوين مهندسي رزمي در جريان نبرد و مشخص شدن ضرورتهاي آن و بهكار گرفتن تجارب كسب شده در حين عمليات و در عمليات بعدي، يكي ديگر از تجارب حاصل از جنگ بود. تجارب دقيق و ظريف ما در جنگ، توانست پيروزيهاي مراحل بعدي عمليات ما را بسيار آسان كند.
اميدواريم كه رزمندگان اسلامي در سپاه و ارتش و بسيج و ساير نيروهاي نظامي و مردمي، تجارب حاصل از جنگ را خصوصاً در مسايل نظامي، جمعآوري و تدوين كنند، تا بتوان اين دستاوردهاي گرانقدر را در واحدهاي آموزشي و تشكّلهاي نظامي بهكار گرفت.
14. تجارب فرهنگي
مهمترين تجارب فرهنگي در دوران دفاع مقدس، مهار فرهنگ سرمايهداري و رفاهطلبي و ترويج فرهنگ زهد و سادهزيستي بود؛ چرا كه بستر فرهنگي مبارزه با دشمن بر اساس تعاليم اسلام، زهد و قناعت و سادهزيستي است. امام راحل(ره) نيز به شدت مراقب نفوذ تفكر سرمايهداري در بدنهي نظام و دفاع مقدس بودند، كه در تعبيري زيبا فرمودند: «آنان كه رفاهطلبي با مبارزه را قابل جمع ميدانند، آب در هاون ميكوبند و با الفباي مبارزه بيگانهاند.»
افسوس كه بعد از دفاع مقدس اين فرهنگ زيبا كه ميتوانست بستر سازندگي كشور هم باشد، مورد آماج دنياخواهي سرمايهداران و مديران رفاهطلب قرار گرفت و اكنون اثري از آن باقي نيست.
15. تحكيم وحدت ملي
از بركات مهم دفاع مقدس، تحكيم وحدت ملي بين آحاد ملت به ويژه گروهها و احزاب سياسي كشور بود؛ به طوريكه همگان منافع حزبي و صنفي خود را در خدمت مصالح نظام و امنيت كشور قرار داده بودند.
آن چه كه توانست به انقلاب اسلامي ما مصونيت لازم را ببخشد، بركات و اثرات مثبت جنگ تحميلي بود، كه خداوند در سايهي رهبري حكيمانه و خردمندانهي امام(ره) به مردم ايران ارزاني داشت و درحقيقت، هشت سال جنگ حق، بيمهاي بودكه بايد پرداخت ميشد تا انقلاب اسلامي در مسير اسلام ناب محمدي پايدار بماند و الحق خون بهاي تمامي شهداي جنگ تحميلي، تداوم و استمرار حركت اصيل انقلاب اسلامي بود؛ چنان كه امام(ره) در خصوص جنگ ميفرمايند: «هر روز ما در جنگ بركتي داشتهايم كه در همهي صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نمودهايم؛ ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم؛ ما در جنگ پرده از چهرهي تزوير جهان خواران كنار زديم؛ ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختيم؛ ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شكستيم؛ ما در جنگ ريشههاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم؛ ما در جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يكايك مردممان بارور كرديم؛ ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال ميتوان مبارزه كرد؛ و از همهي اينها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابي، در پرتو جنگ تحقق يافت.»
16. رسوايي ليبرالها و منافقين
يكي از خطرهايي كه به طور جدي، انقلاب اسلامي را تهديد ميكرد، افتادن انقلاب به دام ليبرالها بود؛ چنان كه امام(ره) ميفرمايند: «من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي، همچون گذشته اعتراف ميكنم كه بعضي تصميمات اول انقلاب، در سپردن پستها و امور مهم كشور به گروهي كه عقيدهي خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشتهاند، اشتباهي بوده است كه تلخي آثار آن به راحتي از ميان نميرود... و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزي كمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و حركت به سوي امريكاي جهانخوار، قناعت نميكنند... و ما هنوز چوب اعتمادهاي فراوان خود را به گروهها و ليبرالها ميخوريم.»
در اين مسير، ميبينيم كه يكي از بركتهاي جنگ تحميلي، سپردن نقش اصلي نظام در تصميم گيريها به دست نيروهاي انقلابي است و اين جنگ تحميلي است كه ليبرالها و مرفهان بيدرد را رسوا ميسازد؛ همان گونه كه در صدر اسلام نيز رسوا ساخت.
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «و آنگاه كه سورهاي نازل شود كه به خداي يگانه ايمان آوريد و دركنار پيامبر جهاد كنيد، ثروتمندان و مرفهان از تو اجازه ميخواهند و ميگويند، بگذار ما با نشستگان بمانيم. راضي شدهاند كه با پيران وامانده باشند و بر قلبهايشان مهر زده شده تا (حقايق را) درك نكنند.»
از ديگر بركات جنگ، بر ملا شدن چهرهي واقعي منافقين بود؛ به طوري كه با كنار كشيدن گروههاي سياسي عمدتاً چپگرا از صحنههاي نبرد، آن هم با دلايل و توجيهات بياساس، مردم پي به ماهيت منحرف اين گروهها بردند؛ همچنان كه پيش از اين و در صدر اسلام، چهرهي پليد منافقين داخلي، نظير دار و دستهي «عبدالله ابن ابي» و يهوديان «بني قريظه» مشخص گرديده بود.
خداوند ميفرمايد: «آنچه در روز تلاقي دو گروه به شما رسيد، به اذن خدا بود تا مؤمنان را معلوم كند و آنان را كه نفاق ورزيدند نيز بشناساند. به آنها گفته شد بياييد و در راه خدا بجنگيد و يا دفاع كنيد؛ گفتند: اگر جنگ ميدانستيم، از شما پيروي ميكرديم. آنان امروز به كفر از ايمان نزديكترند. با دهانهايشان چيزهايي ميگويند كه در قلبهايشان نيست و خدا به آن چه كتمان ميكنند، آگاهتر است.»
17. آزمون روشنفكري
جنگ، عرصهي امتحاني سخت را براي جريان روشنفكري ايران فراهم نمود، تا آيندگان با مرور بر كارنامهي برخورد جريان روشنفكري با دفاع مقدس، بيماري روشنفكري در ايران را دريابند و هرگز به دام آن گرفتار نشوند.
مخاطب ما، روشنفكري كه نخواهد در سنت روشنفكري خويش تجديد نظر نمايد، نيست، بلكه مخاطب ما آيندگان هستند و نيز به اصطلاح روشنفكراني كه جرأت و ارادهي نقد ديدگاههاي خويش را داشته باشند. روشنفكري در ايران هرگز اصيل و ريشهدار نبوده است. جريان روشنفكري در ايران همزاد غربزدگي بوده است؛ چرا كه در بستر انديشه و تفكر غرب تولد يافت. روشنفكري در ايران بيش از آنكه جريان اصيل و ريشهدار باشد، جريان مقلد به شمار ميرود. روشنفكر؛ تقليدكوركورانه، مردمگريزي و سنتستيزي را ويژگي ذاتي روشنفكري ميداند. دردها، دغدغهها و آرزوهاي روشنفكر نيز از جنس ديگر است. روشنفكر غربي از واقعيات به دور بوده و با توهمات خويش مأنوس ميباشد. او هرگز در ميان تودهي مردم راه پيدا نكرد و تودهي مردم نيز هرگز از روشنفكر بيمار پيروي ننمود. هر چند اين واقعيت در انقلاب ظهور يافت، اما هشت سال دفاع مقدس، غبار هر گونه شك و ترديد را در اين باره بر طرف نمود. روشنفكر اگر در انقلاب حرف مردم را با شگفتي و ناباورانه به نفع خويش تفسير ميكرد، در جنگ به گوشهاي خزيد و مردمستيزي خويش را آشكار نمود.
جنگ، تجليگاه ارزشهاي انقلاب بود و از همين رو به خوبي ثابت نمود كه دردهاي روشنفكر در انقلاب، دردهاي ديگري بود و راه روشنفكر از راه مردم از همان ابتدا جدا بود. اي كاش دغدغهي روشنفكر، درد مردم بود، كه در آن صورت ميگفتيم در شناخت درد مردم دچار بيراهه شدهاند، اما چه كنيم كه روشنفكر بيمار روش خود را بر دشمني با دين، سنتها و اعتقادات مردم بنا نموده است. روشنفكر در هشت سال دفاع مقدس، نهتنها به زبان نيز مردم را همراهي و ياري نكرد، بلكه گاه زبان به ملامت و شكايت نيز ميگشود؛ حتي آنان كه دايم خود را دردمند وطن و ايران نشان ميدادند، در آزمون تاريخي دفاع مقدس مردود شدند. در اصل، آن چه در جنگ تحميلي هدف هجوم قرار گرفته بود، دين و انقلاب برخاسته از آن بود و ملت نيز نه فقط به قصد دفاع از ميهن، بلكه آگاه از قصد و نيت دشمن، به دفاع از اعتقاد و دين خويش بهپا خاسته بود؛ چيزي كه روشنفكر با آن ميانهي خوبي نداشت.
بيماري جريان روشنفكري در ايران كه همان غربزدگي ناشي از خودباختگي بوده است، بيارتباط با خسارت فرهنگي ناشي از شكست در جنگهاي دويست سالهي اخير كه پيشتر به آن اشاره شد، نيست. مقاومت و پيروزي افتخارآميز ملت ايران در دفاع مقدس، ميتواند خسارت آن شكستها را جبران كند و خودباختگي را به خودباوري تبديل نمايد و روشنفكر رميده از مردم را به آغوش ملت برگرداند.
18. تأثير در نگرشهاي علمي و پژوهشي دانشگاهها و مراكز عالي كشور
تحول در حوزهي صنايع دفاعي، اين باور را در مراكز دانشگاهي و علمي ـ پژوهشي كشور به وجود آورد كه خواستن توانستن است. همچنين مقابله با اتكاي به بيگانه در امر فناوريهاي جديد و درك فرايند رشد فناوري توسط متخصصان و نخبگان داخلي، استقلال علمي در دانشگاهها را رقم زد، و همگان ميدانند كه اين استقلال مرهون فرهنگ خودباوري بود كه در انديشهي رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس تجلي كرد.
از انصاف به دور است اگر دستيابي به سلولهاي بنيادي و دانش هستهاي توسط پژوهشگران و انديشمندان ايراني را متأثر از فرهنگ خودباوري و خلاقيت دوران دفاع مقدس ندانيم؛ چنان كه بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين حقيقت اشاره فرمودهاند.
19. آزمون كارآمدي نظام جمهوري اسلامي
هنوز مدت زيادي از پيروزي انقلاب سپري نشده بود و نظام ديني نخستين تجربههاي خود را پشتسر ميگذاشت كه جنگ به عنوان پديدهاي فراگير، خود را در ابعاد وسيع سياسي، فرهنگي و اجتماعي بر جامعه تحميل نمود و زمينهي آزموني سخت را براي كارآمدي نظام نوپاي جمهوري اسلامي فراهم آورد. به چالش كشاندن نظام جمهوري اسلامي از آغاز پيروزي انقلاب، همواره هدف قدرتهاي استكباري بود؛ چرا كه انقلاب در ايران و گسترش آن در منطقه، منافع آنان را به خطر افكنده بود و آنان در پيگيري اين هدف شوم، به تأثير مخرب جنگ اميد زيادي داشتند. جنگ در حالي آغاز شد كه مشكلات اقتصادي و محروميتها، نزاعهاي سياسي، كارشكني گروهكها، ترور و خرابكاري، كمبود نيروي انقلابي و متخصص، و تحريك قوميتها، نظام را رنج ميداد و انقلاب را تهديد ميكرد.
با مروري بر حوادث و رويدادهاي آن زمان، در مييابيم كه همان عواملي كه در پيروزي انقلاب نقش ايفا نمودند، همانها نيز بزرگترين سهم را در حفظ انقلاب و نجات آن در شرايط بحراني بعد از پيروزي داشتند: «اسلام، مردم، امام(ره)». ايمان مردم، بار ديگر به منزلهي«سيمان اجتماعي» فراتر از روحيههاي تفرقهانگيز برخاسته از تفاوتهاي زباني، نژادي و مذهبي، مردم را به يكديگر پيوند داد و از آنان جمعيتي واحد ساخت. آن چه ايران را نجات داد، نه «ايران» و نه «زبان»، بلكه «اسلام» بود. اين نكته در طول دوران دفاع مقدس بروز و ظهور كامل يافت. در اين مورد وصيتنامههاي شهدا به عنوان اسنادي تاريخي و ارزشمند، هيچ جاي شك و ترديد باقي نميگذارد.
حضور مستمر و پرقوت مردم در همهي عرصههاي سخت، حكايت از اين واقعيت دارد كه بزرگترين پشتوانه براي دولتها مردم هستند.
پشتيباني بيدريغ مردم از مسؤولان، از آن جهت بود كه مسؤولان از متن مردم برخاسته بودند و خود را خدمتگزار آنان دانسته، تعهد و صداقت خويش را به اثبات رساندند و موجبات اعتماد مردم را فراهم نمودند. بدون همكاري مردم با مسؤولان، گذشتن از بحرانهاي سخت اقتصادي، با وجود هزينههاي سنگين جنگ تحميلي و تحريمهاي اقتصادي، ممكن نبود. البته بودند كساني كه با سوء استفاده از وضعيت اقتصادي دوران جنگ، ثروتهاي هنگفت و نامشروعي كسب كردند، امّا تودهي مردم با درك وضعيت سخت جنگ، به وسيلهي كاهش چشمگير مصرف و گرايش به قناعت و صرفه جويي، در رفع موانع و مشكلات، با مسؤولان همكاري نمودند.
نقش مردم، تنها محدود به پشت جبهه نبود، بلكه اصولاً نيروهاي مسلح بدون استفاده از نيروهاي داوطلب مردمي نميتوانستند جنگ را اداره نمايند. در همان ماههاي ابتداي جنگ، ناكارآمدي روشهاي متداول وكلاسيك جنگ به اثبات رسيد و ايران تنها زماني از بن بست خارج شد كه خيل عظيم نيروهاي مردمي وارد صحنه شدند و طرحهاي نو، ابتكارات و خلاقيتهاي آنها در عرصهي نبرد اجازهي اجرا يافت.
در مورد نقش رهبري در روند تحولات و ادارهي جنگ، بايد توجه داشت كه ضروري است از يك سو ويژگيهاي شخصي حضرت امام(ره) مورد توجه قرار گيرد و از سوي ديگر شخصيت حقوقي وليّ فقيه و نقش مؤثر آن در رفع مشكلات در نظر گرفته شود. از جهت شخصيتي، حضرت امام(ره) داراي ويژگيهاي منحصر به فرد و بينظيري بودند. جدا از جنبهي علمي، شجاعت و بيباكي، توان بالا در ايجاد وحدت و همدلي بين نيروها و مردم سالاري ديني و سربلندي، اين الگوي نوين را در اداره جامعه به اثبات رساند. بيترديد مطالعه و بررسي نحوهي اداره و رفع معضلات جامعه در آن دوران، ميتواند الهامبخش مديران و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي باشد.
20. تأثير در حوزهي هنر و ادبيات
آموزههاي حماسي به ويژه اخلاق و سيرهي رزمندگان، تأثيري مستقيم در حوزهي هنر و ادبيات كشور داشته است و به جرأت ميتوان گفت كه ادبيات حماسي ـ عرفاني در اين دوره تولدي دوباره يافت، و حتي فضاي ذهني هنرمندان و فيلمنامهنويسان را تحت تأثير و تصرف خود در آورد. اگر چه هنر كلاسيك و آكادميك در هماهنگي خود با ادبيات دفاع مقدس بسياركند حركت ميكرد، اما هنرمنداني كه فارغ از معيارهاي كلاسيك به خلق سوژههاي ادبي و هنري دست زدند، به خوبي درخشيدند. ادبيات مقاومت، شاخهاي از فرهنگ و هنر جنگ است. شعر، داستانكوتاه، رمان، خاطره و فرهنگ جبهه، همه بخشهايي از ادبيات جنگ هستند. اين نوع ادبيات از جنبههاي گوناگون قابل بررسي است. شايد نخستين محور به لحاظ ترتيب منطقي، تبيين مفهوم يا تعريف آن باشد.
عدهاي ممكن است آن را ادبيات جبهه و جنگ، يعني ادبيات حماسي صرف تلقي كنند، يا ممكن است گروهي ديگر هويت وجودي چنين مقولهاي را در عرصهي ادبيات منكر شوند و با بياعتنايي از كنار آن بگذرند، ولي واقعيت اين است كه ادبيات مقاومت همزمان با شروع جنگ تحميلي پا به عرصهي وجود نهاد و برخاسته از فضاي معنوي و حماسي ويژهي جبههها و نيز شرايط حاكم بر جامعه بود، كه در آن، بخشي از افكار، اعتقادات، روابط و عاداتي كه در جبههها وجود داشت، تجلي پيدا كرد. اين ادبيات در عرصهي گفتار (زبان)، «نوشتار» (قلم) و رفتار به عنوان فرهنگ عمومي جبههها، نشان دهندهي قسمت اعظم رفتار و محتويات ذهني، روحيه و افق فكري، و ذوق و سليقهي رزمندگان جبههها در طول ساليان دفاع مقدس است.
خاستگاه ادبيات جنگ؛ زمينههاي روانشناختي، جامعهشناختي و معرفتي بودند كه به گونهاي در جنگ شكل گرفته و ريشه يافتند. اين كه چرا در دورهي جنگ، نويسندگان و پديدآورندگان آثار ادبي به آفرينش اين گونه آثار روي آوردند، نكتهاي است كه با نگاهي به شخصيت انساني افراد، كه متأثر از محيط پيرامون آنان است، ميتوان آن را دريافت. جنگ با همهي تحولات و جنبههاي گوناگون و تأثيرگذاريهايش، طبعاً زمينهي مناسبي براي نگاه نوين صاحبان انديشه و ذوق و استعداد ادبي فراهم كرده بود.
خاطرههاي رزمندگان، اولين و مهمترين آثار مربوط به ادبيات مقاومت را تشكيل ميدهد. همچنين شاعران بسياري در مورد جبههي جنگ و رزمندگان و مسايل متعدد مربوط به جنگ شعر سرودند و داستان نويسان نيز بر مبناي زمينههاي واقعي و پيش فرضهاي ذهني خود به خلق آثار كوتاه و بلند پرداختند.
سينماي جنگ، تكميل كنندهي ادبيات جنگ در كشورمان شد، كه به سينما و هنر دفاع مقدس شهرت يافت. در سينما، نمايش و موسيقي دوران جنگ، از ارزشهايي كه جنگ مدافع آنها بود، دفاع و پشتيباني ميشد؛ ارزشهايي كه درون مايهي جنگ را تشكيل ميدادند.
در حالتهاي عادي معمولاً افراد رفتارهاي معمولي و مشخص از خود نشان ميدهند و مردم همانند افرادي كه در حال دوچرخه سواري هستند، وضعيت خودشان را به خوبي درك نميكنند، ولي وقتي بخواهند بايستند و فكر كنند، آن وقت متوجه شرايط موقعيت و محيط پيرامون خود ميشوند، اما در دورهي تحولات چشمگير مانند انقلاب و جنگ، امكان كالبد شكافي برخي از مسايل و رويدادهاي ويژه فراهم ميشود. سينماگران و هنرمندان در دوران جنگ احساس وظيفه و تكليف ميكردند و تلاش مينمودند كه با امكانات موجود، جنگ و آثار آن را براي مردم و نسل آينده نشان داده و باقي بگذارند.
بر اساس آن چه تاكنون در اين نوشتار آمده، مشخص شد كه جنگ تحميلي با وجود اين كه مردم ايران را از يك دورهي حساس بازسازي محروم كرد و ضربههاي اقتصادي، اجتماعي و انساني فراواني بر كشور وارد نمود و نيروهاي بسياري را از تلاش براي سازندگي بازداشت، اما دستاوردهاي بزرگي در عرصههاي اجتماعي، فرهنگي و هنري به همراه آورد كه در موقعيتهاي عادي، بيترديد اين عرصهها ناپيموده باقي ميماند.
به طور كلي بايد گفت كه نتايج ارزشمند و تجربههاي خوبي از جنگ به دست آمده است. چون از نقطه آغاز شروع تا پايان جنگ، مضامين بكر و سوژههاي دست نخورده براي ثبت و ضبط خالقان آثار هنري وجود داشته است. جنگ تحميلي به لحاظ تفاوتهاي انكارناپذيرش با ساير جنگها و ويژگيهاي منحصر به فردي كه داشت، توانست از اين موقعيت بيشتر بهرهمند شود. برآورد دستاوردهاي هنري در جنگ، گر چه همانند ديگر پيامدهاي جنگ نسبي است، اما اين دستاوردها قابل تعميم و گسترش است و ميتوان با مطالعهي دقيق و نگاهي جامعه شناختي، به شناخت بيشتري در اين زمينه دست يافت.
در سالهاي جنگ تحميلي (1360ـ 1367) نزديك به 50 فيلم سينمايي بلند با مفهومي جنگي ساخته شد. موضوع بندي اين فيلمها عبارتند از: فيلمهايي كه همه يا بيشتر صحنههاي آنها در جبهه ميگذرد، فيلمهاي تبليغاتي ـ جنگي، فيلمهاي خانوادگي ـ جنگي، فيلمهاي كمدي ـ جنگي و فيلمهايي كه بيشتر صحنههاي آنها در ارتباط با جنگ نيست. البته پس از پايان جنگ نيز فيلمهاي بسياري با مضامين جنگي تهيه شده و تنها در سال 1368، 10 فيلم با مضامين جنگي و يا در ارتباط با موضوعهاي جنگ ساخته شد.
روز آخر از هفته دفاع مقدس به عنوان درس ها و عبرت ها از جنگ تحمیلی نام گذاری شده است. در این مطلب به بیان اجمالی ارزشها و دستاوردهای 8 سال دفاع مقدس می پردازیم.
1. اعتماد به نفس و خودباوري
از بركات مهم دفاع مقدس، تقويت اعتماد به نفس و خودباوري بوده است. ما در دوران دفاع مقدس به اين نتيجه رسيديم كه بايد خود را باور كنيم و با تكيه بر توانمنديهاي خود ـ به ويژه جوانان خداجو ـ كشور را اداره نماييم. تأثير اين خودباوري، بعد از جنگ در عرصههاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و فناوريهاي نوين دفاعي، نمود فزايندهاي داشت.
در جنگ و دفاع مقدس هشت ساله، به اين نتيجه رسيديم كه بايد بر روي پاي خود بايستيم و به اين خودباوري دست يافتيم كه، ميتوان ساليان سال عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها مبارزه كرد؛ همچنان كه حضرت امام(ره) فرمودند: «ما در اين جنگ، اُبهت دو قدرت شرق و غرب را شكستيم.»
شكستن اُبهت دو قدرت شرق و غرب، نه فقط در صحنههاي نبرد و جنگ، بلكه در تمامي صحنهها به دست آمد. با خودباوري و اعتماد به نفس ايجاد شده در مردم، به پيشرفتها و ابتكاراتي دست زديم كه تحسين دوست و دشمن را برانگيخت. درتحريم اقتصادي، صبورانه با روحيهي قناعت و صرفهجويي مقاومت كرديم و اقدام به ساخت وسايل و قطعات مختلف نموده، تا مرز خودكفايي در كالاها و محصولات اساسي پيش رفتيم و در يك جمله؛ ملت ما ثابت كرد كه، اگر بخواهيم، ميتوانيم و اينها همه از بركات جنگ تحميلي و تحريمهاي مختلف بود كه به قول امام(ره): «اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي،تحفهاي الهي بود كه ما از آن غافل بوديم»؛ و اين وصيت رهبر خودباور جامعه است كه «انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسي به شما در رسيدن به هدف،كه همان اسلام و پياده كردن احكام اسلام است، كمك كند. خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحقق ميبخشد، قيام كنيد.»
2. شكوفايي استعداد و خلاقيت
از جمله تحولاتي كه در جنگ طولاني هشت ساله رخ داد، بروز خلاقيتها، نوآوريها و اعمال بديعي بود كه در ابعاد مختلف صورت گرفت. از ابتكار عملهاي داهيانهي رهبر فقيد انقلاب اسلامي در مسايل و تصميمات استراتژيكي جنگ گرفته، تا ابتكارات و نوآوريهاي نيروهاي بيادعا و خالص بسيجي.
در مورد حركت هوشيارانهي شركت دادن نيروهاي مردمي در جنگ، به ياد داريم كه اين امر با مخالفت ليبرالها و جناح بنيصدر معزول روبهرو گرديد. آنها معتقد بودند كه جنگ را تنها بايد به ارتش واگذار كرد، ولي حضرت امام(ره) به دليل آگاهي عميقي كه از اهداف بنيادي دشمن، مبني بر براندازي نظام و انقلاب داشتند، راه چاره و رفع توطئه را در اين ميديدند كه ملت به مثابهي قيام پيروزمندانه در مقابل رژيم ستمشاهي، در جنگ نيز يكپارچه به مقابله برخيزند و اين استراتژي، البته تأثيري عميق و شگرف بر روند پيروزيهاي جبههي حق گذاشت؛ و بدين ترتيب بود كه راه بروز خلاقيتها و ابتكارات از سوي نهادهاي رسمي و غير رسمي مربوط در جنگ هموار گرديد. خلاقيتهاي بيشمار در زمينهي تدارك تجهيزات جنگي و لجستيكي ـ مانند ايجاد پلهاي خيبر و اروند رود ـ نقش ويژهاي در پيروزي عملياتها ايفا نمود.
3. رشد باورهاي ديني
رشد باورهاي ديني در دوران دفاع مقدس بسيار چشمگير بود. همه چيز ما در جبهه و پشت جبهه، رنگ و صبغهي الهي به خود گرفته بود. ميادين نبرد و سنگرهاي رزمندگان، آكنده از حضور خدا و اهل بيت(عليهم السلام) بود. نيايشها و شب زنده داريها و توسل خالصانهي رزمندگان و امت شهيد پرور به ائمهي معصومين(عليهم السلام) فضاي كشور را به عطر ايمان و معنويت معطر كرده بود و روح عبوديت در مردم موج ميزد؛ حتي بيتفاوتهاي جامعه در اين فضاي معنوي به خود آمده، تحول عميق دروني در آنها ايجاد شد.
خوشــا روزي كه گـرم جنگ بوديم
ميـان رنگها بـــيرنگ بـوديـم
دل هركس شهــادت را طلب داشت
حديث عشق و مستي را به لب داشت
خوشـا تنـهايــــي شبهـاي سنگر
كـه دل بـود و تمــنا بـود و دلـبر
4. تولد تفكر بسيجي
تفكر بسيجي كه ايدئولوژي كارآمد دفاع مقدس بود، در مدرسهي عشق امام راحل(ره) عينيت يافت و تربيتيافتگان اين مدرسه، زيباترين حماسهها را در تاريخ رقم زدند و امروز قداست و طهارت بسيج مرهون ايثار و شهادتطلبيهاي بسيجيان دوران دفاع مقدس است، كه هرگز نبايد مورد مصرف سياسي و صنفي قرار گيرد.
بعد از اشغال لانهي جاسوسي امريكا در ايران توسط دانشجويان پيرو خط امام، حضرت امام در طي يك سخنراني خطاب به اعضاي ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فرمودند كه بايد ارتش 20 ميليوني تشكيل شود. امام(ره) با اشاره به اين مطلب كه«مملكت اسلامي همهاش بايد نظامي باشد» و اين كه «اگر كشوري 20 ميليون جوان دارد، بايد 20 ميليون تفنگدار داشته باشد»، توجه فرماندهان سپاه را به اين امر مهم معطوف داشتند.
به دنبال فرمان امام، در طي مدت كوتاهي حدود يك ميليون و دويست هزار نفر در سراسر كشور در واحدهاي سپاه ثبت نام كردند،كه بعداً به چندين ميليون نفر رسيد. اينها از اقشار مختلف مردم بوده و اغلب در جريان انقلاب آموزشهايي هم ديده بودند.
بعد از رهنمود امام، ستاد ويژهاي تحت عنوان واحد بسيج مستضعفين در سپاه به وجود آمد و امر آموزش و سازماندهي نيروهاي مردمي را در سراسر ايران به طور ضربتي به عهده گرفت. دربارهي نقش نيروهاي مردمي، ميتوان گفت كه حضور آنها در نيروهاي منظم و نامنظم، به تقويت روحي و رزمي سپاهيان اسلام منجر شد. به علاوه، آنها در مسألهي تغذيه و تدارك جبهه، كندن سنگرهاي انفرادي و اجتماعي، رساندن مهمات، ساختن پل، گشت زني، كسب اطلاعات و تأمين نياز انساني جبههها، نقش عمدهاي ايفا كردند. اين نيروها در داخل شهرها نيز نقش مهمي در تهيهي تداركات براي جبهه، مسايل مربوط به مبارزه با ضد انقلاب و مراكز فساد، و غيره داشتند. در قسمتهاي ديگر، نهادهايي در رابطه با جنگ به وجود آمدند؛ مثل ستاد بسيج اقتصادي، بنياد امور جنگ زدگان، ستاد تداوم امداد به مناطق جنگي، ستاد جنگهاي نامنظم و غيره.
5. رشد فضايل اخلاقي و معنوي
از بركات ديگر دفاع مقدس، رشد فضايل اخلاقي و معنوي در افراد و تقويت ارزشهاي اجتماعي بود؛ به طوريكه همهي اقشار ملت تحت تأثير اخلاق رزمندگان و فضايل انساني خانوادهي آنان قرار داشتند؛ به ويژه موقعي كه مراسم تشييع شهدا برگزار ميشد، همگان شركت فعال داشته، از فضاي معنوي آن بهرهمند ميشدند.
بسيار ديدهايم يادگاران عزيز جنگ را كه بر سوگ از دست دادن جبهه و جنگ سخت ميگريند. گريهي آنان در حسرت خونريزي و خشونت جنگ نيست، بلكه براي از دست رفتن آن فضاي روحاني و معنوي است. بچههاي جنگ در آن فضاي معنوي به تصفيه و تزكيه ميپرداختند و دل خود را به نور حق مصفا ميكردند و به فرمودهي امام راحل(ره) راه صد ساله را يك شبه ميپيمودند؛ بدان گونه كه «پير ميكدهي عشق» آن رزمندهي سيزده ساله را رهبر خويش ميخواند و در «نماز عشق خود» به او اقتدا ميكند. اين بُعد از جنگ، يكي از زيباترين ابعاد جنگ است، از اين رو آشنايي با آن و زمينهي ايجاد شناخت آن، نياز مبرم جامعه خصوصاً جوانان است و اين مستلزم عبور از سطح ملموس جنگ و نقب به بطن و حقيقت جنگ است.
6. تحول در صنايع دفاعي كشور
جنگ تحميلي با توجه به نوپايي آن، نتايج بسيار با ارزش و مؤثري به همراه داشت. شرايط جنگي و فوقالعادهي كشور، فشارها و نيازها، يكي از بهترين فرصتها براي رشد صنايع و واحدهاي توليدي كشور محسوب گرديد و باعث شد جوانان متعهد، با خلاقيت و ابتكار دست به فعاليتهاي وسيعي جهت رفع نيازهاي روزمرهي جامعه ـ خصوصاً جنگ تحميلي ـ بزنند، كه در اين ميدان مبارزه، با حداقل سرمايه و امكانات دست به نوآوريهاي بزرگي زدند كه همين جرقههاي كوچك و ناچيز در اوايل جنگ نضج پيدا كرد و امروز در دوران سازندگي، استمرار آن خلاقيتها را در حركتهاي كلان اقتصادي و صنعتي به وضوح مشاهده ميكنيم.
يكي از مهمترين بركات جنگ، همين ابتكارات و نوآوريها در جنگ بود كه باعث شد شعار زيباي نياز ايراني بايد به دست ايراني برطرف گردد، از حالت آرماني به واقعيت تبديل شود و اولين جرقههاي اميد در دل جوانان اين مرز و بوم كه «ميتوان به خود متكي بود و كشوري مستقل داشت»، درخشيدن بگيرد.
معاملات تسليحاتي در دنياي كنوني، معادلات خاصي دارد؛ به طوري كه كشور فروشنده با فروش تسليحات به كشور خريدار، نوعي وابستگي نظامي را به خريدار تحميل ميكند و به گونهاي عمل ميشود كه بدون كشور فروشنده، تسليحات بدون استفاده باقي بماند. اگر به روابط تسليحاتي كشورهاي جهان سوم و خصوصاً كشورهاي عربي خليج فارس نگاه كنيم، به وضوح صحت اين مطلب را ميبينيم. تمام اين كشورها با خريد تسليحات، مجبور شدهاند چندين پايگاه نظامي خود را به كشورهاي فروشندهي تسليحات واگذار نمايند.
اين وضعيت و استعمار نو، در ايرانِ پيش از انقلاب نيز حاكم بود و جالب اين كه دشمنان انقلاب با همين پيش فرض، بعد از حملهي رژيم بعث عراق به ايران اسلامي، به واسطه خارج شدن وابستگان نظامي خارجي، فكر ميكردند تمام حركتهاي نظامي ايران راكد خواهد ماند و به زودي جمهوري اسلامي ايران شكست خواهد خورد.
به حول و قوهي الهي و رهبري داهيانهي حضرت امام(ره) و با رشادت و خلاقيت جوانان غيور و با ايمان اين كشور، تحولات شگرفي رخ داد. بيشك ميتوان گفت اگر جنگ نبود، و كشور در محاصرهي اقتصادي و سياسي دنيا قرار نميگرفت، اين پيشرفتهاي عظيم تسليحاتي و نظامي در كشور حاصل نميشد.
7. تزكيهي نظام اداري كشور
يكي از بركات جنگ، تزكيه و پالايش نيروهاي ضد انقلاب، به ويژه ستون پنجم، از نظام اداري كشور بود.
بدين طريق كه چون جنگ خارجي و اقدامات ستون پنجم داخلي به طور همزمان پيش ميرفت، عوامل وابسته به دشمن خارجي، خواه ناخواه دست به اقداماتي زدند كه اگر چه باعث خسارتهايي شد، اما موجبات افشاي آنها و تصفيهي ادارات را فراهم كرد.
اگر به اقدامات ليبراليسم وابسته در معوق گذاشتن استخدام نيروهاي انقلابي از يك سو، و تعطيلي ادارات به بهانهي پاكسازي از سوي ديگر توجه كنيم، ميتوانيم بفهميم كه دشمن در حملهي نظامي خارجي، تا چه ميزان روي اقدامات ستون پنجم خود حساب ميكرد. بروز جنگ، هواداران راستين انقلاب را روي اين نكته بيشتر حساس نمود و به رغم مقاومت ليبرالهاي وابسته، انقلاب را از گزند ستون پنجم حفظ كردند.
8. حضور داوطلبانهي مردم در جبههها
رژيم عراق قصد داشت سه روزه به اهداف نظامي خود برسد. صدام قول داده بود كه سه روز پس از شروع حمله، در اهواز سخنراني كند. شواهد چند روز اول جنگ نيز حاكي از احتمال وقوع اين پيش بيني بود، اما اول از همه مردم دلاور خوزستان و ديگر استانهاي مرزي مانع از تحقق اين امر شدند. مردم خوزستان كه صدام ماهها تبليغ كرده بود تا به خيال خود، آنها را عليه جمهوري اسلامي بشوراند، دليرانه ايستادند و جنگيدند. سپس نيروهاي مردمي به فرمان امام از سراسر كشور در جبههها حضور يافتند و مانع تجاوز و توسعهطلبي سران حزب بعث شدند.
عملياتهاي طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان و ... نبردهايي بود كه در آن مردمي بودن جنگ، آشكار شد و حضور آنان همراه با پيروزيهاي بزرگي براي كشور ما همراه بود. احتياجي به آمار و ارقام دال بر حضور خيل عظيم مردم در جبههها نيست. ما خود، شاهد اعزام داوطلبانه و چشمگير مسلماناني معتقد و كار آمد به ميادين جنگ بوديم. آنها جنگ را در بُعد اقتصادي تقويت كردند، و با صبر و استقامت خويش بر مصائب و مشكلات ناشي از جنگ فايق آمدند. حضور مردم در راهپيماييها و مراسم دعا و نيايش، جمعه و جماعات، رزمندگان و مسؤولان ادارهي جنگ را تشويق ميكرد تا با صلابت به دفاع بپردازند. اما انگيزههاي حضور گستردهي مردم در جبهه عبارتند از:
الف. احساس تكليف براي دفاع
يك مسلمان، انجام تكاليفي مثل جهاد را كه خداوند برايش مقرر كرده، واجب ميداند و براي اداي آن حاضر است از همه چيز خود بگذرد. مردم ما و رزمندگان، شركت در جنگ را يك تكليف شرعي، ملي و انقلابي ميدانستند و با امام و رهبرشان همصدا بودند كه؛ «ما هدفمان اين است كه تكليفمان را عمل كنيم. تكليف ما اين است كه از اسلام و ثغور آن صيانت كنيم. كشته شويم تكليف را عمل كرديم، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم.»
اين انگيزهي قوي مذهبي، نيرويي بود كه ملت ما را به عرصهي مصاف با دشمنانش ميكشاند.
ب. دفاع ازموجوديت اسلام و انقلاب اسلامي و حفظ تماميت ارضي كشور
استكبار و ايادياش با تحميل جنگ، نابودي اسلام و موجوديت انقلاب اسلامي را هدف قرار داده بودند. مردم ما كه آگاه به اين توطئهي نظامي دشمنان بودند، با حضورشان در جبهه، مانع تحقق آن شدند. از سوي ديگر، آنها مطلع بودند كه تا به حال هر جنگي كه در كشور ما درگرفته، منجر به تجزيهي بخشي از خاك كشورمان شده است. براي نمونه، طي دو جنگ ايران و روس، شهرها و سرزمينهايي به اندازهي نصف فعلي كشورمان از ايران جدا شد. اما اين بار در جنگ تحميلي عراق عليه ايران با بينش بالاي تاريخي خود، جلوي تجزيهي ايران را گرفتند و تماميت ارضي آن را حفظ كردند.
9. سنجش ظرفيت دفاعي مردم
در هر فرهنگي، ذهنيت خاصي در مردم براي دفاع از ميهن وجود دارد. بيشتر كشورها با برانگيختن احساسات ناسيوناليستي، سعي در بسيج نيروها براي دفاع از كشور دارند. تلاش براي حفظ موجوديت و زنده ماندن، و نيز استفاده از مفاهيمي چون مقابله با اهريمن و ظلمت، راههاي ديگري براي مقابله با تجاوز دشمن است. ولي در جنگ تحميلي، فرهنگهاي خاصي از دفاع به وجود آمد كه برآمده از ارزشهاي اسلامي بود. ارزشهايي چون جهاد، شهادتطلبي، پياده كردن حاكميت الهي، نفي سلطهي كافران بر امور مسلمين، ولايتپذيري و ظلمستيزي از جمله عناصر سازندهي اين فرهنگ بود و بنا به فرمودهي پيامبر(ص) كه «حب الوطن من الايمان» ميهن دوستي با ايمان همسو ميگردد.
اين فرهنگ، قدرت حماسي شگفتآور خود را در جنگ نشان داد و به رغم پشتيباني همهي قدرتهاي جهاني از نيروهاي بعثي، 2800 روز دفاع غرور آفرين خود را پشت سر گذاشت و با سربلندي و پيروزي، تجربهي موفقي در كارنامهي كشور به ثبت رساند، كه ازگذشته تا كنون سابقه نداشته است.
10. نيروهاي مردمي عشايري
عشاير، يكي از مهمترين بخشهاي مردمي در جبهههاي جنگ حق عليه باطل هستند. اين مردم غيور و شجاع، همواره نقش خود را در لحظات حساس تاريخ ايفا كردهاند. در حال حاضر نيز نقش خود را به خوبي ايفا ميكنند. بسيج عشايري طوايف ايران در صحنههاي جنگ، با تمام قدرت ادامه داشت. تك تيراندازان هفتاد سالهي عشاير در جنوب و غرب كشور كه در پشت سنگرهاي داغ دشت و كوه نشسته بودند، برنوهاي خود را نشانه گرفته، بدون اين كه حتي يك تيرشان به خطا رود، خالي سرخ بر پيشاني مزدوران بعثي مينشاندند.
مجموعه خصلتهاي عشايري ايلات ايران ـ يعني آزادي، آزادگي، قداكاري و ايثار در راه اسلام ـ هميشه نقشههاي شوم استعمارگران و ايادي آنها را نقش بر آب كرده است. عشاير به عنوان يك ركن قوي در حراست از مرزهاي ايران، بايد همواره مورد توجه باشند، و از همين رو حضرت امام در مورد عشاير فرمودند: «عشاير ذخاير انقلابند.»
نيروهاي مردمي در همهي صحنهها ـ از روستا گرفته تا شهرهاي كوچك و بزرگ ـ در كوهها، كويرها و دشتها و همهي صحنههاي نبرد حضور داشته، يار و ياور نيروهاي نظامي بودند.
11. تجارب سياسي
يكي از بركات دفاع مقدس، كسب تجارب سياسي در حوزههاي داخلي و خارجي است.
در جريان جنگ تجربه كرديم كه ما در دنيا تقريباً تنها هستيم و تنها پشتوانهي ما، نيروهاي مردمي دركشورهاي مسلمان و مردم جهان ميباشند، كه به دليل سلطهي رژيمهاي وابسته، دفاع فعال و عملي آنها از انقلاب با مشكلات اساسي روبرو بود. ولي به رغم اين مشكلات، نيروهاي مردمي ملل منطقه كمك كردند.
يكي ديگر از تجارب سياسي ما، ضرورت سازماندهي و تشكيلات بود. به هنگام حملهي غافلگيرانه دشمن به 800 كيلومتر از مرزهاي جنوب و غرب، ضرورت ايجاد سازماندهي و تشكيلات قوي نظامي و مردمي متناسب با ويژگيهاي انقلاب اسلامي مشخص شد.
ضرورت فعال شدن سياست خارجي در زمان جنگ براي توسعهي منابع قدرت انقلاب و به كار گرفتن امكانات در خارج از كشور، يكي ديگر از تجارب انقلاب اسلامي بود؛ به طوري كه اتخاذ ديپلماسي تماس با كشورهاي برادر، دوست و حتي غير متخاصم، يكي از حركتهاي وزارت خارجهي جمهوري اسلامي را تشكيل ميداد.
هماهنگي رسانههاي گروهي با جنگ و ضرورت گزارش اخبار جنگ از كانال مشخص و مورد تأييد شوراي عالي دفاع، يكي ديگر از تجارب سياسي حاصل از جنگ بود.
تجربهي ديگر ما، مبارزهي فعال با ضد انقلاب داخلي توأم با نبرد گسترده عليه تجاوز خارجي بود. در شرايطي كه صدام امريكايي به ايران انقلابي تجاوز كرده بود، كليهي گروههاي وابسته در كردستان، ديگر نميتوانستند انگيزهاي براي مقابله با حاكميت انقلابي مردم و انقلاب اسلامي داشته باشند.
12. تجارب اقتصادي
يكي از بركات اقتصادي جنگ، شناخت و معنويتگرايي در بخش مايحتاج عمومي بود.
مديريت انقلاب اسلامي با تكيه بر معنويت انقلاب، ميتوانست زمينهي مساعدي براي حركتهاي بنيادي در ابعاد مختلف مورد نياز خود به دست آورد. براي مثال، يكي از سنتهاي مردم ايران به دليل تهاجمات مكرر بيگانگان و ايجاد قحطي در مراحل خاص تاريخي، سنت ذخيره سازي بود. اين سنت در شرايط جنگي ميتوانست ضربهي كاري بر اقتصاد انقلاب در شرايط جنگ بزند؛ چرا كه با هجوم مردم و خريد گستردهي كالاهاي ضروري و مورد نياز، قحطي مصنوعي رخ ميداد. امّا معنويتگرايي مردم به عنوان يكي از اساسيترين ويژگيهاي انقلاب ما، مانع از ضربهپذيري اقتصاد انقلاب خصوصاً در زمان جنگ شد. هر چند كه قشر رفاهطلب جامعهي ما دست از ذخيرهي مواد اوليه و مورد نياز نكشيدند، ولي اكثريت مردم مسلمان ما مراعات شرايط سخت آن روز را ميكردند.
13. تجارب نظامي
تجاوز رژيم امريكايي صدام به مرزهاي جمهوري اسلامي، با انگيزهي نابودي انقلاب اسلامي در منطقهي حساس خاورميانه، زمينهي مساعد را براي انسجام و آبديده شدن نيروهاي نظامي ما فراهم كرد. اولين تجربهي ما در اين درگيري گستردهي نظامي، لزوم هماهنگي بين كليهي نيروهاي نظامي بود. حركت بر اساس اين تجربه، موجب موفقيتهاي بيشتر نظامي ميشد؛ به طوري كه متناسب با ميزان هماهنگي نيروهاي نظامي، پيروزيهاي نظامي افزايش مييافت.
يكي ديگر از تجارب ما، تكيه بر قدرت «ايمان» در نبرد با صدام بود. اساساً در پيروزي عمليات نظامي، عامل انساني در ميان ساير عوامل ـ يعني قدرت آتش و قدرت تحرك واحدهاي عملياتي ـ نقش محوري داشت؛ خصوصاً كه حاكميت ايمان مذهبي بر نيروهاي انساني موجب آن چنان قدرتي ميشود كه قدرت سلاح را از محوريت ساقط ميكند. بر اين اساس بود كه در عمل، بسيج گستردهي نيروهاي مردمي و تسليح و تشكيل آنها براي تداوم يك جنگ طولاني و فرسايشي به كار گرفته شد، و اين مهمترين تجربهي پيروزمند جنگ بود.
از تجارب نظامي ديگر ما، آموزش در حين عمليات، جذب نيرو در جريان نبرد، و شناسايي كادرهاي مردمي و ارتقاي آنها و كادر سازي در حين عمليات پي در پي و طولاني ما بود.
تكوين مهندسي رزمي در جريان نبرد و مشخص شدن ضرورتهاي آن و بهكار گرفتن تجارب كسب شده در حين عمليات و در عمليات بعدي، يكي ديگر از تجارب حاصل از جنگ بود. تجارب دقيق و ظريف ما در جنگ، توانست پيروزيهاي مراحل بعدي عمليات ما را بسيار آسان كند.
اميدواريم كه رزمندگان اسلامي در سپاه و ارتش و بسيج و ساير نيروهاي نظامي و مردمي، تجارب حاصل از جنگ را خصوصاً در مسايل نظامي، جمعآوري و تدوين كنند، تا بتوان اين دستاوردهاي گرانقدر را در واحدهاي آموزشي و تشكّلهاي نظامي بهكار گرفت.
14. تجارب فرهنگي
مهمترين تجارب فرهنگي در دوران دفاع مقدس، مهار فرهنگ سرمايهداري و رفاهطلبي و ترويج فرهنگ زهد و سادهزيستي بود؛ چرا كه بستر فرهنگي مبارزه با دشمن بر اساس تعاليم اسلام، زهد و قناعت و سادهزيستي است. امام راحل(ره) نيز به شدت مراقب نفوذ تفكر سرمايهداري در بدنهي نظام و دفاع مقدس بودند، كه در تعبيري زيبا فرمودند: «آنان كه رفاهطلبي با مبارزه را قابل جمع ميدانند، آب در هاون ميكوبند و با الفباي مبارزه بيگانهاند.»
افسوس كه بعد از دفاع مقدس اين فرهنگ زيبا كه ميتوانست بستر سازندگي كشور هم باشد، مورد آماج دنياخواهي سرمايهداران و مديران رفاهطلب قرار گرفت و اكنون اثري از آن باقي نيست.
15. تحكيم وحدت ملي
از بركات مهم دفاع مقدس، تحكيم وحدت ملي بين آحاد ملت به ويژه گروهها و احزاب سياسي كشور بود؛ به طوريكه همگان منافع حزبي و صنفي خود را در خدمت مصالح نظام و امنيت كشور قرار داده بودند.
آن چه كه توانست به انقلاب اسلامي ما مصونيت لازم را ببخشد، بركات و اثرات مثبت جنگ تحميلي بود، كه خداوند در سايهي رهبري حكيمانه و خردمندانهي امام(ره) به مردم ايران ارزاني داشت و درحقيقت، هشت سال جنگ حق، بيمهاي بودكه بايد پرداخت ميشد تا انقلاب اسلامي در مسير اسلام ناب محمدي پايدار بماند و الحق خون بهاي تمامي شهداي جنگ تحميلي، تداوم و استمرار حركت اصيل انقلاب اسلامي بود؛ چنان كه امام(ره) در خصوص جنگ ميفرمايند: «هر روز ما در جنگ بركتي داشتهايم كه در همهي صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نمودهايم؛ ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم؛ ما در جنگ پرده از چهرهي تزوير جهان خواران كنار زديم؛ ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختيم؛ ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شكستيم؛ ما در جنگ ريشههاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم؛ ما در جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يكايك مردممان بارور كرديم؛ ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال ميتوان مبارزه كرد؛ و از همهي اينها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابي، در پرتو جنگ تحقق يافت.»
16. رسوايي ليبرالها و منافقين
يكي از خطرهايي كه به طور جدي، انقلاب اسلامي را تهديد ميكرد، افتادن انقلاب به دام ليبرالها بود؛ چنان كه امام(ره) ميفرمايند: «من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي، همچون گذشته اعتراف ميكنم كه بعضي تصميمات اول انقلاب، در سپردن پستها و امور مهم كشور به گروهي كه عقيدهي خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشتهاند، اشتباهي بوده است كه تلخي آثار آن به راحتي از ميان نميرود... و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزي كمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و حركت به سوي امريكاي جهانخوار، قناعت نميكنند... و ما هنوز چوب اعتمادهاي فراوان خود را به گروهها و ليبرالها ميخوريم.»
در اين مسير، ميبينيم كه يكي از بركتهاي جنگ تحميلي، سپردن نقش اصلي نظام در تصميم گيريها به دست نيروهاي انقلابي است و اين جنگ تحميلي است كه ليبرالها و مرفهان بيدرد را رسوا ميسازد؛ همان گونه كه در صدر اسلام نيز رسوا ساخت.
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «و آنگاه كه سورهاي نازل شود كه به خداي يگانه ايمان آوريد و دركنار پيامبر جهاد كنيد، ثروتمندان و مرفهان از تو اجازه ميخواهند و ميگويند، بگذار ما با نشستگان بمانيم. راضي شدهاند كه با پيران وامانده باشند و بر قلبهايشان مهر زده شده تا (حقايق را) درك نكنند.»
از ديگر بركات جنگ، بر ملا شدن چهرهي واقعي منافقين بود؛ به طوري كه با كنار كشيدن گروههاي سياسي عمدتاً چپگرا از صحنههاي نبرد، آن هم با دلايل و توجيهات بياساس، مردم پي به ماهيت منحرف اين گروهها بردند؛ همچنان كه پيش از اين و در صدر اسلام، چهرهي پليد منافقين داخلي، نظير دار و دستهي «عبدالله ابن ابي» و يهوديان «بني قريظه» مشخص گرديده بود.
خداوند ميفرمايد: «آنچه در روز تلاقي دو گروه به شما رسيد، به اذن خدا بود تا مؤمنان را معلوم كند و آنان را كه نفاق ورزيدند نيز بشناساند. به آنها گفته شد بياييد و در راه خدا بجنگيد و يا دفاع كنيد؛ گفتند: اگر جنگ ميدانستيم، از شما پيروي ميكرديم. آنان امروز به كفر از ايمان نزديكترند. با دهانهايشان چيزهايي ميگويند كه در قلبهايشان نيست و خدا به آن چه كتمان ميكنند، آگاهتر است.»
17. آزمون روشنفكري
جنگ، عرصهي امتحاني سخت را براي جريان روشنفكري ايران فراهم نمود، تا آيندگان با مرور بر كارنامهي برخورد جريان روشنفكري با دفاع مقدس، بيماري روشنفكري در ايران را دريابند و هرگز به دام آن گرفتار نشوند.
مخاطب ما، روشنفكري كه نخواهد در سنت روشنفكري خويش تجديد نظر نمايد، نيست، بلكه مخاطب ما آيندگان هستند و نيز به اصطلاح روشنفكراني كه جرأت و ارادهي نقد ديدگاههاي خويش را داشته باشند. روشنفكري در ايران هرگز اصيل و ريشهدار نبوده است. جريان روشنفكري در ايران همزاد غربزدگي بوده است؛ چرا كه در بستر انديشه و تفكر غرب تولد يافت. روشنفكري در ايران بيش از آنكه جريان اصيل و ريشهدار باشد، جريان مقلد به شمار ميرود. روشنفكر؛ تقليدكوركورانه، مردمگريزي و سنتستيزي را ويژگي ذاتي روشنفكري ميداند. دردها، دغدغهها و آرزوهاي روشنفكر نيز از جنس ديگر است. روشنفكر غربي از واقعيات به دور بوده و با توهمات خويش مأنوس ميباشد. او هرگز در ميان تودهي مردم راه پيدا نكرد و تودهي مردم نيز هرگز از روشنفكر بيمار پيروي ننمود. هر چند اين واقعيت در انقلاب ظهور يافت، اما هشت سال دفاع مقدس، غبار هر گونه شك و ترديد را در اين باره بر طرف نمود. روشنفكر اگر در انقلاب حرف مردم را با شگفتي و ناباورانه به نفع خويش تفسير ميكرد، در جنگ به گوشهاي خزيد و مردمستيزي خويش را آشكار نمود.
جنگ، تجليگاه ارزشهاي انقلاب بود و از همين رو به خوبي ثابت نمود كه دردهاي روشنفكر در انقلاب، دردهاي ديگري بود و راه روشنفكر از راه مردم از همان ابتدا جدا بود. اي كاش دغدغهي روشنفكر، درد مردم بود، كه در آن صورت ميگفتيم در شناخت درد مردم دچار بيراهه شدهاند، اما چه كنيم كه روشنفكر بيمار روش خود را بر دشمني با دين، سنتها و اعتقادات مردم بنا نموده است. روشنفكر در هشت سال دفاع مقدس، نهتنها به زبان نيز مردم را همراهي و ياري نكرد، بلكه گاه زبان به ملامت و شكايت نيز ميگشود؛ حتي آنان كه دايم خود را دردمند وطن و ايران نشان ميدادند، در آزمون تاريخي دفاع مقدس مردود شدند. در اصل، آن چه در جنگ تحميلي هدف هجوم قرار گرفته بود، دين و انقلاب برخاسته از آن بود و ملت نيز نه فقط به قصد دفاع از ميهن، بلكه آگاه از قصد و نيت دشمن، به دفاع از اعتقاد و دين خويش بهپا خاسته بود؛ چيزي كه روشنفكر با آن ميانهي خوبي نداشت.
بيماري جريان روشنفكري در ايران كه همان غربزدگي ناشي از خودباختگي بوده است، بيارتباط با خسارت فرهنگي ناشي از شكست در جنگهاي دويست سالهي اخير كه پيشتر به آن اشاره شد، نيست. مقاومت و پيروزي افتخارآميز ملت ايران در دفاع مقدس، ميتواند خسارت آن شكستها را جبران كند و خودباختگي را به خودباوري تبديل نمايد و روشنفكر رميده از مردم را به آغوش ملت برگرداند.
18. تأثير در نگرشهاي علمي و پژوهشي دانشگاهها و مراكز عالي كشور
تحول در حوزهي صنايع دفاعي، اين باور را در مراكز دانشگاهي و علمي ـ پژوهشي كشور به وجود آورد كه خواستن توانستن است. همچنين مقابله با اتكاي به بيگانه در امر فناوريهاي جديد و درك فرايند رشد فناوري توسط متخصصان و نخبگان داخلي، استقلال علمي در دانشگاهها را رقم زد، و همگان ميدانند كه اين استقلال مرهون فرهنگ خودباوري بود كه در انديشهي رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس تجلي كرد.
از انصاف به دور است اگر دستيابي به سلولهاي بنيادي و دانش هستهاي توسط پژوهشگران و انديشمندان ايراني را متأثر از فرهنگ خودباوري و خلاقيت دوران دفاع مقدس ندانيم؛ چنان كه بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين حقيقت اشاره فرمودهاند.
19. آزمون كارآمدي نظام جمهوري اسلامي
هنوز مدت زيادي از پيروزي انقلاب سپري نشده بود و نظام ديني نخستين تجربههاي خود را پشتسر ميگذاشت كه جنگ به عنوان پديدهاي فراگير، خود را در ابعاد وسيع سياسي، فرهنگي و اجتماعي بر جامعه تحميل نمود و زمينهي آزموني سخت را براي كارآمدي نظام نوپاي جمهوري اسلامي فراهم آورد. به چالش كشاندن نظام جمهوري اسلامي از آغاز پيروزي انقلاب، همواره هدف قدرتهاي استكباري بود؛ چرا كه انقلاب در ايران و گسترش آن در منطقه، منافع آنان را به خطر افكنده بود و آنان در پيگيري اين هدف شوم، به تأثير مخرب جنگ اميد زيادي داشتند. جنگ در حالي آغاز شد كه مشكلات اقتصادي و محروميتها، نزاعهاي سياسي، كارشكني گروهكها، ترور و خرابكاري، كمبود نيروي انقلابي و متخصص، و تحريك قوميتها، نظام را رنج ميداد و انقلاب را تهديد ميكرد.
با مروري بر حوادث و رويدادهاي آن زمان، در مييابيم كه همان عواملي كه در پيروزي انقلاب نقش ايفا نمودند، همانها نيز بزرگترين سهم را در حفظ انقلاب و نجات آن در شرايط بحراني بعد از پيروزي داشتند: «اسلام، مردم، امام(ره)». ايمان مردم، بار ديگر به منزلهي«سيمان اجتماعي» فراتر از روحيههاي تفرقهانگيز برخاسته از تفاوتهاي زباني، نژادي و مذهبي، مردم را به يكديگر پيوند داد و از آنان جمعيتي واحد ساخت. آن چه ايران را نجات داد، نه «ايران» و نه «زبان»، بلكه «اسلام» بود. اين نكته در طول دوران دفاع مقدس بروز و ظهور كامل يافت. در اين مورد وصيتنامههاي شهدا به عنوان اسنادي تاريخي و ارزشمند، هيچ جاي شك و ترديد باقي نميگذارد.
حضور مستمر و پرقوت مردم در همهي عرصههاي سخت، حكايت از اين واقعيت دارد كه بزرگترين پشتوانه براي دولتها مردم هستند.
پشتيباني بيدريغ مردم از مسؤولان، از آن جهت بود كه مسؤولان از متن مردم برخاسته بودند و خود را خدمتگزار آنان دانسته، تعهد و صداقت خويش را به اثبات رساندند و موجبات اعتماد مردم را فراهم نمودند. بدون همكاري مردم با مسؤولان، گذشتن از بحرانهاي سخت اقتصادي، با وجود هزينههاي سنگين جنگ تحميلي و تحريمهاي اقتصادي، ممكن نبود. البته بودند كساني كه با سوء استفاده از وضعيت اقتصادي دوران جنگ، ثروتهاي هنگفت و نامشروعي كسب كردند، امّا تودهي مردم با درك وضعيت سخت جنگ، به وسيلهي كاهش چشمگير مصرف و گرايش به قناعت و صرفه جويي، در رفع موانع و مشكلات، با مسؤولان همكاري نمودند.
نقش مردم، تنها محدود به پشت جبهه نبود، بلكه اصولاً نيروهاي مسلح بدون استفاده از نيروهاي داوطلب مردمي نميتوانستند جنگ را اداره نمايند. در همان ماههاي ابتداي جنگ، ناكارآمدي روشهاي متداول وكلاسيك جنگ به اثبات رسيد و ايران تنها زماني از بن بست خارج شد كه خيل عظيم نيروهاي مردمي وارد صحنه شدند و طرحهاي نو، ابتكارات و خلاقيتهاي آنها در عرصهي نبرد اجازهي اجرا يافت.
در مورد نقش رهبري در روند تحولات و ادارهي جنگ، بايد توجه داشت كه ضروري است از يك سو ويژگيهاي شخصي حضرت امام(ره) مورد توجه قرار گيرد و از سوي ديگر شخصيت حقوقي وليّ فقيه و نقش مؤثر آن در رفع مشكلات در نظر گرفته شود. از جهت شخصيتي، حضرت امام(ره) داراي ويژگيهاي منحصر به فرد و بينظيري بودند. جدا از جنبهي علمي، شجاعت و بيباكي، توان بالا در ايجاد وحدت و همدلي بين نيروها و مردم سالاري ديني و سربلندي، اين الگوي نوين را در اداره جامعه به اثبات رساند. بيترديد مطالعه و بررسي نحوهي اداره و رفع معضلات جامعه در آن دوران، ميتواند الهامبخش مديران و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي باشد.
20. تأثير در حوزهي هنر و ادبيات
آموزههاي حماسي به ويژه اخلاق و سيرهي رزمندگان، تأثيري مستقيم در حوزهي هنر و ادبيات كشور داشته است و به جرأت ميتوان گفت كه ادبيات حماسي ـ عرفاني در اين دوره تولدي دوباره يافت، و حتي فضاي ذهني هنرمندان و فيلمنامهنويسان را تحت تأثير و تصرف خود در آورد. اگر چه هنر كلاسيك و آكادميك در هماهنگي خود با ادبيات دفاع مقدس بسياركند حركت ميكرد، اما هنرمنداني كه فارغ از معيارهاي كلاسيك به خلق سوژههاي ادبي و هنري دست زدند، به خوبي درخشيدند. ادبيات مقاومت، شاخهاي از فرهنگ و هنر جنگ است. شعر، داستانكوتاه، رمان، خاطره و فرهنگ جبهه، همه بخشهايي از ادبيات جنگ هستند. اين نوع ادبيات از جنبههاي گوناگون قابل بررسي است. شايد نخستين محور به لحاظ ترتيب منطقي، تبيين مفهوم يا تعريف آن باشد.
عدهاي ممكن است آن را ادبيات جبهه و جنگ، يعني ادبيات حماسي صرف تلقي كنند، يا ممكن است گروهي ديگر هويت وجودي چنين مقولهاي را در عرصهي ادبيات منكر شوند و با بياعتنايي از كنار آن بگذرند، ولي واقعيت اين است كه ادبيات مقاومت همزمان با شروع جنگ تحميلي پا به عرصهي وجود نهاد و برخاسته از فضاي معنوي و حماسي ويژهي جبههها و نيز شرايط حاكم بر جامعه بود، كه در آن، بخشي از افكار، اعتقادات، روابط و عاداتي كه در جبههها وجود داشت، تجلي پيدا كرد. اين ادبيات در عرصهي گفتار (زبان)، «نوشتار» (قلم) و رفتار به عنوان فرهنگ عمومي جبههها، نشان دهندهي قسمت اعظم رفتار و محتويات ذهني، روحيه و افق فكري، و ذوق و سليقهي رزمندگان جبههها در طول ساليان دفاع مقدس است.
خاستگاه ادبيات جنگ؛ زمينههاي روانشناختي، جامعهشناختي و معرفتي بودند كه به گونهاي در جنگ شكل گرفته و ريشه يافتند. اين كه چرا در دورهي جنگ، نويسندگان و پديدآورندگان آثار ادبي به آفرينش اين گونه آثار روي آوردند، نكتهاي است كه با نگاهي به شخصيت انساني افراد، كه متأثر از محيط پيرامون آنان است، ميتوان آن را دريافت. جنگ با همهي تحولات و جنبههاي گوناگون و تأثيرگذاريهايش، طبعاً زمينهي مناسبي براي نگاه نوين صاحبان انديشه و ذوق و استعداد ادبي فراهم كرده بود.
خاطرههاي رزمندگان، اولين و مهمترين آثار مربوط به ادبيات مقاومت را تشكيل ميدهد. همچنين شاعران بسياري در مورد جبههي جنگ و رزمندگان و مسايل متعدد مربوط به جنگ شعر سرودند و داستان نويسان نيز بر مبناي زمينههاي واقعي و پيش فرضهاي ذهني خود به خلق آثار كوتاه و بلند پرداختند.
سينماي جنگ، تكميل كنندهي ادبيات جنگ در كشورمان شد، كه به سينما و هنر دفاع مقدس شهرت يافت. در سينما، نمايش و موسيقي دوران جنگ، از ارزشهايي كه جنگ مدافع آنها بود، دفاع و پشتيباني ميشد؛ ارزشهايي كه درون مايهي جنگ را تشكيل ميدادند.
در حالتهاي عادي معمولاً افراد رفتارهاي معمولي و مشخص از خود نشان ميدهند و مردم همانند افرادي كه در حال دوچرخه سواري هستند، وضعيت خودشان را به خوبي درك نميكنند، ولي وقتي بخواهند بايستند و فكر كنند، آن وقت متوجه شرايط موقعيت و محيط پيرامون خود ميشوند، اما در دورهي تحولات چشمگير مانند انقلاب و جنگ، امكان كالبد شكافي برخي از مسايل و رويدادهاي ويژه فراهم ميشود. سينماگران و هنرمندان در دوران جنگ احساس وظيفه و تكليف ميكردند و تلاش مينمودند كه با امكانات موجود، جنگ و آثار آن را براي مردم و نسل آينده نشان داده و باقي بگذارند.
بر اساس آن چه تاكنون در اين نوشتار آمده، مشخص شد كه جنگ تحميلي با وجود اين كه مردم ايران را از يك دورهي حساس بازسازي محروم كرد و ضربههاي اقتصادي، اجتماعي و انساني فراواني بر كشور وارد نمود و نيروهاي بسياري را از تلاش براي سازندگي بازداشت، اما دستاوردهاي بزرگي در عرصههاي اجتماعي، فرهنگي و هنري به همراه آورد كه در موقعيتهاي عادي، بيترديد اين عرصهها ناپيموده باقي ميماند.
به طور كلي بايد گفت كه نتايج ارزشمند و تجربههاي خوبي از جنگ به دست آمده است. چون از نقطه آغاز شروع تا پايان جنگ، مضامين بكر و سوژههاي دست نخورده براي ثبت و ضبط خالقان آثار هنري وجود داشته است. جنگ تحميلي به لحاظ تفاوتهاي انكارناپذيرش با ساير جنگها و ويژگيهاي منحصر به فردي كه داشت، توانست از اين موقعيت بيشتر بهرهمند شود. برآورد دستاوردهاي هنري در جنگ، گر چه همانند ديگر پيامدهاي جنگ نسبي است، اما اين دستاوردها قابل تعميم و گسترش است و ميتوان با مطالعهي دقيق و نگاهي جامعه شناختي، به شناخت بيشتري در اين زمينه دست يافت.
در سالهاي جنگ تحميلي (1360ـ 1367) نزديك به 50 فيلم سينمايي بلند با مفهومي جنگي ساخته شد. موضوع بندي اين فيلمها عبارتند از: فيلمهايي كه همه يا بيشتر صحنههاي آنها در جبهه ميگذرد، فيلمهاي تبليغاتي ـ جنگي، فيلمهاي خانوادگي ـ جنگي، فيلمهاي كمدي ـ جنگي و فيلمهايي كه بيشتر صحنههاي آنها در ارتباط با جنگ نيست. البته پس از پايان جنگ نيز فيلمهاي بسياري با مضامين جنگي تهيه شده و تنها در سال 1368، 10 فيلم با مضامين جنگي و يا در ارتباط با موضوعهاي جنگ ساخته شد.