فرمانده حشد الشعبی عراق گفت: در پیروزیهای مقاومت علیه داعش در عراق و سوریه تلاشهای سردار حاج قاسم سلیمانی به همراه ولایمتداری جوانان مدافع حرم بسیار راهگشا بود.
شهدای ایران: به گزارش روابط عمومی مسجد مقدس جمکران، ابومهدی المهندس در آیین تجلیل از مهدی یاور سال مسجد مقدس جمکران با اشاره به اینکه آیت الله سید علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران از زمان سقوط صدام و زمانی که داعش عراق را تهدید کرد، در کنار مردم عراق ایستادند و این کشور را از خطر سقوط نجات دادند، اظهار کرد: مردم و جوانان عراق نیز با تبعیت از حکم مرجعیت و تشکیل حشدالشعبی در برابر داعش و گروههای تروریستی به پا خاستند و عتبات عالیات را از خطر رها کردند.
وی ادامه داد: در این پیروزیها، تلاشهای سردار حاج قاسم سلیمانی، به همراه ولایمتداری جوانان مدافع حرم بسیار راهگشا بود.
حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان تولیت مسجد مقدس جمکران نیز در این مراسم گفت: امروز میلیونها تن آمادهاند جان خود را در راه اسلام فدا کنند و این از آثار انقلاب اسلامی است.
در این مراسم پرچم متبرک حرم سامرا توسط ابومهدی المهندس به تولیت مسجد مقدس جمکران اهدا شد.
بنابر این گزارش، در این مراسم، سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس فرمانده حشدالشعبی عراق، به عنوان مهدی یاوران سال معرفی شدند.
در این مراسم فرمانده حشد الشعبی عراق تندیس مهدی یاور سال را از دستان تولیت مسجد مقدس جمکران دریافت کرد.
ابومهدی المهندس بعد از فتوای آیت الله سیستانی مبنی بر مبارزه مردمی با داعش، با سازماندهی مردم به عنوان فرمانده نیروهای حشد شعبی (گروه مبارزه مردمی علیه داعش) نائل آمد. ایالات متحده آمریکا وی را در لیست تروریستی خود به عنوان یکی از چند تروریست خطرناک جهان گنجانده است. فرمانده ای که برای حفظ میهن خویش از شرَ تکفیرها جهاد کرد.
این سرباز سرافراز امام زمان(علیه السلام) مهمترین لقبش «مهندس» است. که عموما همراه با کنیهاش ابومهدی ذکر میشود و این نام آشنا برای مجاهدین را میسازد: ابومهدی المهندس. هرچند تیم محافظش در مکالماتشان برای رعایت مسائل امنیتی اسمش را نمیآوردند و از کلمهی «الشایب» استفاده میکنند، ولی آشنایانش هر وقت بخواهند از او یاد کنند، فقط میگویند «حاجی.» حاجی، فقط اوست. فقط یک نفر دیگر هست که به او هم صرفا میگویند حاجی، البته به او یک کلمهی کبیر هم اضافه میکنند که میشود «الحاجی الکبیر»، یعنی همان سردار قاسم سلیمانی.
نام اصلی ابومهدی المهندس، جمال جعفر محمد است. او را باید یکی از تأثیرگذارترین چهرههای حال حاضر عراق شمرد. به این دلیل که به صورت «رسمی» نایب رئیس الحشد الشعبی و به صورت «عملی» رئیس آن است. اگر واقعا چنین باشد هم باید گفت که او فعالیتش را کاملا چراغ خاموش پیش میببرد: از دست دوربینها و روزنامهها فراری است و خیلی کم در رسانهها دیده میشود. این دور بودن از چشمها را برخیها به دلیل اتهامات امنیتیای میدانند که در گذشته داشته (و بر آن اساس تحت تعقیب بوده است): او یکی از ۱۷ تنی است که در قضیهی انفجار سفارت آمریکا و سفارت فرانسه در کویت در سال ۱۹۸۳ و همچنین قضیهی ترور امیر کویت جابر الاحمد الصباح در سال ۱۹۸۵ متهم شدند. او همچنین متهم شد که در نقشهی ربایش یکی از هواپیماهای خطوط هوایی کویت در سال ۱۹۸۴ دست داشته است.
اتهاماتی که باعث شد او دو بار مهاجرت را در زندگی خود تجربه کند: یک بار مهاجرت از کویت (که در آنجا زندگی میکرد) به ایران (تا پس از آن قضایا و در جریان پیگرد نیروهای امنیتی کویت دستگیر نشود) و هجرت دوم از عراق (که پس از سقوط صدام به آن برگشته بود) باز هم به تهران. دلیل هجرت دوم هم این بود که برخی گزارشهای رسانهای در اواخر سال ۲۰۰۶ اعلام کردند او یکی از اشخاصی است که آن اتهامات دربارهشان وجود دارد و همین، او را (با اینکه در آن زمان به نمایندگی مجلس عراق انتخاب شده بود) تحت پیگرد اشغالگران آمریکایی قرار میداد.
اما داستانهای مهم زندگی ابومهدی المهندس و فرارش از دست حکومتهایی که میخواستند او را دستگیر کنند، خیلی پیش از این دو مهاجرت آغاز شده بود: در سال ۱۹۷۹، «دادگاه انقلاب» وابسته به حکومت حزب بعث، او را متهم کرد که در ایجاد «حوادث ماه رجب» نقش داشته است (منظور، اعتراضات مردمیای بود که پس از دستگیری آیت الله سید محمد باقر صدر توسط بعثیها صورت گرفته بود). در آن روزها، سرکوبی حزب الدعوه (که ابومهدی المهندس از اوایل دههی هفتاد در آن فعال بود) از سوی حزب بعث به اوج خود (و حتی به حد اعدامهای گسترده) رسیده بود. چندی بعد که صدام حسین (از سمت معاونت ریاست جمهور) به ریاست جمهوری رسیده و آیت الله صدر را اعدام کرد، ابومهدی مجبور شد از عراق گریخته و در سال ۱۹۸۰ به کویت برود.
رابطهاش با ایران انقلابی، درست از همان اوایل آغاز شد. به محض تأسیس «سپاه بدر» (مجاهدین شیعه عراقی) توسط سپاه پاسداران در آغاز جنگ تحمیلی، به آن ملحق شد. پس از خروج از کویت و استقرار در ایران، به سرعت در سپاه بدر پیشرفت کرد تا پس از سه سال و از اواسط دههی هشتاد میلادی، فرمانده سپاه بدر شد.
در همان برهه بود که به مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (به رهبری آیت الله سید محمد باقر حکیم) هم ملحق شد و مدت زیادی نگذشته بود که به عضویت شورای فرماندهی هشت نفرهی مجلس اعلا هم انتخاب کردید.
ابومهدی المهندس هم چنان به مسئولیتهای سیاسیاش در مجلس اعلا و مسئولیتهای نظامیاش در سپاه بدر ادامه میداد تا آنکه در آغاز هزارهی سوم (و چنانکه برخیها میگویند در پی اختلافاتی با آیت الله حکیم) به کلی هم از سپاه بدر و هم از مجلس اعلای انقلاب اسلامی بیرون و فعالیتهای خود را به عنوان یک شخص مستقل و البته با حفظ روابطش با همهی یاران، ادامه داد.
پس از سقوط صدام و بازگشت به عراق، خیلی سریع وارد محافل مهم سیاسی شد. در مذاکرات شورای حکومتی کشور با مقتدا صدر (رهبر جریان صدر) فعالیت جدی داشت. کما اینکه در خاموش کردن بحرانی که بین دولت انتقالیایادعلاوی و جریان صدر و «سازمان بدر» ایجاد شده بود هم نقش ایفا نمود.
ابومهدی المهندس در تشکیل «ائتلاف ملی واحد عراق» و همچنین «ائتلاف ملی عراق» و سپس «ائتلاف ملی» فعلی هم صاحب نقش بود. کمااینکه گفته میشود او از طراحان و فعالان اصلی رسیدن ابراهیم الجعفری و سپس نوری المالکی به کرسی نخستوزیری بوده است. در کنار همهی اینها، نقش بارزی که او در ارتباط بین احزاب داخل حکومت عراق ایفا میکند را هم نباید فراموش کرد.
بعد از اشغال برخی استانهای عراق به دست داعش در ژوئن ۲۰۱۴، ابومهندس باز لباس نظامیاش را به تن کرد، در ۱۶ ژوئن بیانیهای صادر نمود و در آن از «کادر جهادیای که قبلا (برای جهاد با صدام) سلاح در دست داشتند» درخواست کرد که «فورا» به دفترهای تعیین شده در بغداد بپیوندند تا «حماسهای جهادی» ضد داعش خلق شود. از آن روز تا به حال که شر داعش تکفیری از سر عراق کم شده است، الحشد الشعبی (بنا کردن آن و ادارهاش و بهکارگیریاش) تمام هم و غم و زندگی ابومهدی المهندس را به خود اختصاص داده است.
وی ادامه داد: در این پیروزیها، تلاشهای سردار حاج قاسم سلیمانی، به همراه ولایمتداری جوانان مدافع حرم بسیار راهگشا بود.
حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان تولیت مسجد مقدس جمکران نیز در این مراسم گفت: امروز میلیونها تن آمادهاند جان خود را در راه اسلام فدا کنند و این از آثار انقلاب اسلامی است.
در این مراسم پرچم متبرک حرم سامرا توسط ابومهدی المهندس به تولیت مسجد مقدس جمکران اهدا شد.
بنابر این گزارش، در این مراسم، سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس فرمانده حشدالشعبی عراق، به عنوان مهدی یاوران سال معرفی شدند.
در این مراسم فرمانده حشد الشعبی عراق تندیس مهدی یاور سال را از دستان تولیت مسجد مقدس جمکران دریافت کرد.
ابومهدی المهندس بعد از فتوای آیت الله سیستانی مبنی بر مبارزه مردمی با داعش، با سازماندهی مردم به عنوان فرمانده نیروهای حشد شعبی (گروه مبارزه مردمی علیه داعش) نائل آمد. ایالات متحده آمریکا وی را در لیست تروریستی خود به عنوان یکی از چند تروریست خطرناک جهان گنجانده است. فرمانده ای که برای حفظ میهن خویش از شرَ تکفیرها جهاد کرد.
این سرباز سرافراز امام زمان(علیه السلام) مهمترین لقبش «مهندس» است. که عموما همراه با کنیهاش ابومهدی ذکر میشود و این نام آشنا برای مجاهدین را میسازد: ابومهدی المهندس. هرچند تیم محافظش در مکالماتشان برای رعایت مسائل امنیتی اسمش را نمیآوردند و از کلمهی «الشایب» استفاده میکنند، ولی آشنایانش هر وقت بخواهند از او یاد کنند، فقط میگویند «حاجی.» حاجی، فقط اوست. فقط یک نفر دیگر هست که به او هم صرفا میگویند حاجی، البته به او یک کلمهی کبیر هم اضافه میکنند که میشود «الحاجی الکبیر»، یعنی همان سردار قاسم سلیمانی.
نام اصلی ابومهدی المهندس، جمال جعفر محمد است. او را باید یکی از تأثیرگذارترین چهرههای حال حاضر عراق شمرد. به این دلیل که به صورت «رسمی» نایب رئیس الحشد الشعبی و به صورت «عملی» رئیس آن است. اگر واقعا چنین باشد هم باید گفت که او فعالیتش را کاملا چراغ خاموش پیش میببرد: از دست دوربینها و روزنامهها فراری است و خیلی کم در رسانهها دیده میشود. این دور بودن از چشمها را برخیها به دلیل اتهامات امنیتیای میدانند که در گذشته داشته (و بر آن اساس تحت تعقیب بوده است): او یکی از ۱۷ تنی است که در قضیهی انفجار سفارت آمریکا و سفارت فرانسه در کویت در سال ۱۹۸۳ و همچنین قضیهی ترور امیر کویت جابر الاحمد الصباح در سال ۱۹۸۵ متهم شدند. او همچنین متهم شد که در نقشهی ربایش یکی از هواپیماهای خطوط هوایی کویت در سال ۱۹۸۴ دست داشته است.
اتهاماتی که باعث شد او دو بار مهاجرت را در زندگی خود تجربه کند: یک بار مهاجرت از کویت (که در آنجا زندگی میکرد) به ایران (تا پس از آن قضایا و در جریان پیگرد نیروهای امنیتی کویت دستگیر نشود) و هجرت دوم از عراق (که پس از سقوط صدام به آن برگشته بود) باز هم به تهران. دلیل هجرت دوم هم این بود که برخی گزارشهای رسانهای در اواخر سال ۲۰۰۶ اعلام کردند او یکی از اشخاصی است که آن اتهامات دربارهشان وجود دارد و همین، او را (با اینکه در آن زمان به نمایندگی مجلس عراق انتخاب شده بود) تحت پیگرد اشغالگران آمریکایی قرار میداد.
اما داستانهای مهم زندگی ابومهدی المهندس و فرارش از دست حکومتهایی که میخواستند او را دستگیر کنند، خیلی پیش از این دو مهاجرت آغاز شده بود: در سال ۱۹۷۹، «دادگاه انقلاب» وابسته به حکومت حزب بعث، او را متهم کرد که در ایجاد «حوادث ماه رجب» نقش داشته است (منظور، اعتراضات مردمیای بود که پس از دستگیری آیت الله سید محمد باقر صدر توسط بعثیها صورت گرفته بود). در آن روزها، سرکوبی حزب الدعوه (که ابومهدی المهندس از اوایل دههی هفتاد در آن فعال بود) از سوی حزب بعث به اوج خود (و حتی به حد اعدامهای گسترده) رسیده بود. چندی بعد که صدام حسین (از سمت معاونت ریاست جمهور) به ریاست جمهوری رسیده و آیت الله صدر را اعدام کرد، ابومهدی مجبور شد از عراق گریخته و در سال ۱۹۸۰ به کویت برود.
رابطهاش با ایران انقلابی، درست از همان اوایل آغاز شد. به محض تأسیس «سپاه بدر» (مجاهدین شیعه عراقی) توسط سپاه پاسداران در آغاز جنگ تحمیلی، به آن ملحق شد. پس از خروج از کویت و استقرار در ایران، به سرعت در سپاه بدر پیشرفت کرد تا پس از سه سال و از اواسط دههی هشتاد میلادی، فرمانده سپاه بدر شد.
در همان برهه بود که به مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (به رهبری آیت الله سید محمد باقر حکیم) هم ملحق شد و مدت زیادی نگذشته بود که به عضویت شورای فرماندهی هشت نفرهی مجلس اعلا هم انتخاب کردید.
ابومهدی المهندس هم چنان به مسئولیتهای سیاسیاش در مجلس اعلا و مسئولیتهای نظامیاش در سپاه بدر ادامه میداد تا آنکه در آغاز هزارهی سوم (و چنانکه برخیها میگویند در پی اختلافاتی با آیت الله حکیم) به کلی هم از سپاه بدر و هم از مجلس اعلای انقلاب اسلامی بیرون و فعالیتهای خود را به عنوان یک شخص مستقل و البته با حفظ روابطش با همهی یاران، ادامه داد.
پس از سقوط صدام و بازگشت به عراق، خیلی سریع وارد محافل مهم سیاسی شد. در مذاکرات شورای حکومتی کشور با مقتدا صدر (رهبر جریان صدر) فعالیت جدی داشت. کما اینکه در خاموش کردن بحرانی که بین دولت انتقالیایادعلاوی و جریان صدر و «سازمان بدر» ایجاد شده بود هم نقش ایفا نمود.
ابومهدی المهندس در تشکیل «ائتلاف ملی واحد عراق» و همچنین «ائتلاف ملی عراق» و سپس «ائتلاف ملی» فعلی هم صاحب نقش بود. کمااینکه گفته میشود او از طراحان و فعالان اصلی رسیدن ابراهیم الجعفری و سپس نوری المالکی به کرسی نخستوزیری بوده است. در کنار همهی اینها، نقش بارزی که او در ارتباط بین احزاب داخل حکومت عراق ایفا میکند را هم نباید فراموش کرد.
بعد از اشغال برخی استانهای عراق به دست داعش در ژوئن ۲۰۱۴، ابومهندس باز لباس نظامیاش را به تن کرد، در ۱۶ ژوئن بیانیهای صادر نمود و در آن از «کادر جهادیای که قبلا (برای جهاد با صدام) سلاح در دست داشتند» درخواست کرد که «فورا» به دفترهای تعیین شده در بغداد بپیوندند تا «حماسهای جهادی» ضد داعش خلق شود. از آن روز تا به حال که شر داعش تکفیری از سر عراق کم شده است، الحشد الشعبی (بنا کردن آن و ادارهاش و بهکارگیریاش) تمام هم و غم و زندگی ابومهدی المهندس را به خود اختصاص داده است.