کارشناس سیاسی روس گفت: قدرت نظامی نیروهای مسلح ایران باعث شده تا دشمنان این کشور به خصوص آمریکا و حامیان آن چه در داخل و خارج از منطقه فکر حمله به جمهوری اسلامی را به فراموشی بسپارند.
به گزارش شهدای ایران، کارشناس سیاسی روس گفت: قدرت نظامی نیروهای مسلح ایران باعث شده تا دشمنان این کشور به خصوص آمریکا و حامیان آن چه در داخل و خارج از منطقه فکر حمله به جمهوری اسلامی را به فراموشی بسپارند.
«گئورگی آساتریان» کارشناس مسائل افغانستان و خاورمیانه در «مسکو» در یادداشتی اختصاصی که در اختیار فارس در دوشنبه قرار داد، به بررسی جا به جاییهای اخیر در دولت آمریکا و پیامدهای احتمالی آن برای جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: در 23 مارس سال جاری میلادی «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا «جون بولتون» را که دارای دیدگاههای افراطی بوده و از نزدیکان نومحافظه کاران حزب جمهوریخواه میباشد، به عنوان مشاور امنیت ملی خود منصوب کرد.
طی هفتههای اخیر این دومین جا به جایی مهم در ترکیب دولت آمریکا بود.
در 14 مارس «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه آمریکا نیز برکنار و به جای وی «مایکل پومپئو» رئیس پیشین سازمان سیا منصوب شد.
همزمان برای نخستین بار در تاریخ سازمان سیا، ریاست آن به یک زن به نام «جینا هاسپل» واگذار شد.
در خصوص هاسپل این بحث مطرح است که از حامیان شکنجه در بازجوییهای سیا بوده و در مورد تحولات خاورمیانه دیدگاههای مشابهی با نومحافظه کاران دارد.
این نکته نیز مهم است که ژنرال «هربرت مک مستر» که به گونهای نقش «ترمز» را ایفا کرده و تا حدودی مانع اتخاذ تصمیمات نامناسب و درد سرساز ترامپ برای آمریکا و دنیا میشد، از سمت مشاور امنیت ملی کنار گذاشته شد.
بولتون و پمپئو تا قبل از این انتصابات بارها اعلام کرده بودند که جانبدار اقدامات نظامی علیه جمهوری اسلامی میباشند که حاکی از دیدگاههای مشترک آنان با رئیس جمهوری ترامپ میباشد.
از اوایل دهه 2000 بولتون و پومپئو با لابیهای حامی منافع عربستان سعودی و اسرائیل روابط نزدیک برقرار کرده و اهداف خاصی را دنبال میکنند.
در کنار این همچنین باید نسبت به افزایش تعاملات نظامی و سیاسی میان «واشنگتن» و «ریاض» و البته تشدید فعالیتهای سیاسی «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی در سطح داخلی و خارجی و به خصوص منطقهای توجه کرد، چرا که نومحافظه کاران (یعنی لابیگران سعودی) و «ریاض» شرکای دیرین هم به شمار میروند.
با توجه به موارد فوق میتوان گفت که موقعیتهای کلیدی در دولت آمریکا در اختیار سیاستمداران نومحافظه کار و طرفداران اقدامات قهرآمیز در عرصه سیاست خارجی قرار گرفته است.
به گفته یکی از کارشناسان آمریکایی، مهرههای جدید واشنگتن استفاده از بمب را بر دیپلماسی ترجیح میدهند.
بنابر این پرسشی مطرح است که تا کجا احتمال حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی امکان پذیر میباشد؟ آیا یک جنگ جدید در خاورمیانه اتفاق خواهد افتاد؟
چرا که هیچ یک از دولتهای آمریکا طی دهههای اخیر نتوانستند از درگیریهای مسلحانه پرهیز کنند به همین دلیل «بیل کلینتون»، «جورج بوش» و «باراک اوباما» وارد جنگ شدند.
امروز ترامپ به طور عمده در حلقه سیاستمداران ضد ایرانی قرار گرفته است و بولتون و پمپئو با این دیدگاه که ایران و ایرانیان قدرت خاورمیانه میباشند، نمیتوانند موافق باشند.
گذشته از آن موضوع «تغییر رژیم» جمهوری اسلامی عملا مطرح نمیشود، زیرا آنان و سایر سیاستمداران دارای چنین دیدگاههایی هستند و معتقدند که این «اتفاق» به تدریج جامه عمل میپوشد.
اما باز هم این پرسش حائز اهمیت است که تا کجا جنگ واقعی آمریکا علیه ایران ادامه خواهد داشت؟
البته این پرسش بی ربط نبوده و پس از به قدرت رسیدن ترامپ هر از چند گاهی مطرح میشود.
در واشنگتن تعداد زیادی از اتاقهای فکر، شرکتهای مجتمع صنایع نظامی، غولهای نفتی، نظامیان و سیاستمدارانی وجود دارند که خواستار بمباران ایران میباشند و آنهایی که مخالف چنین سناریویی هستند از قدرت کنار زده شده و در جایگاه مخالفت قرار گرفتند.
در این رابطه میتوان به 3 عامل اشاره کرد که 2 مورد از آن مخالف جنگ بوده و یک مورد از جنگ طرفداری میکند.
با توجه به مخالفتهای نخبگان در آمریکا، جنگ علیه ایران به لحاظ نظری میتواند تبدیل به برگ برنده در رویاروییهای سیاسی داخلی این کشور شود.
ترامپ و نزدیکترین همکاران و حتی خانوادهاش در رابطه با موضوع «ارتباط با روسیه» مورد رسیدگی قرار دارند و به این منظور یک کمیسیون ویژه نیز ایجاد شده که ریاست آن را «رابرت مولر» مدیر پیشین «افبیآی» بر عهده دارد.
چه کسی میتواند تضمین کند که در صورت قرار گرفتن در معرض خطر استیضاح یا شکست جدی، ترامپ از ایده انجام «یک جنگ کوچک پیروزی آور» منصرف شود؟
جنگ افغانستان، کشوری که به لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی به هیچ وجه قابل قیاس با ایران نمیباشد، 17 سال ادامه داشته و آمریکا و ناتو نتوانستند به نتایج مطلوب دست یابد.
عامل مهم دیگر که مانع حرکت نومحافظه کاران خواهد شد، مواضع «مسکو» و پکن میباشد که به هر شکلی در موقعیت حمایت از جمهوری اسلامی قرار گرفتند.
نکته مهم دیگر این است که امروز جمهوری اسلامی نیروهای مسلح و سرویسهای اطلاعاتی بسیار قوی در اختیار دارد که قادر به دفع هر گونه تجاوزی میباشند.
«گئورگی آساتریان» کارشناس مسائل افغانستان و خاورمیانه در «مسکو» در یادداشتی اختصاصی که در اختیار فارس در دوشنبه قرار داد، به بررسی جا به جاییهای اخیر در دولت آمریکا و پیامدهای احتمالی آن برای جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: در 23 مارس سال جاری میلادی «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا «جون بولتون» را که دارای دیدگاههای افراطی بوده و از نزدیکان نومحافظه کاران حزب جمهوریخواه میباشد، به عنوان مشاور امنیت ملی خود منصوب کرد.
طی هفتههای اخیر این دومین جا به جایی مهم در ترکیب دولت آمریکا بود.
در 14 مارس «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه آمریکا نیز برکنار و به جای وی «مایکل پومپئو» رئیس پیشین سازمان سیا منصوب شد.
همزمان برای نخستین بار در تاریخ سازمان سیا، ریاست آن به یک زن به نام «جینا هاسپل» واگذار شد.
در خصوص هاسپل این بحث مطرح است که از حامیان شکنجه در بازجوییهای سیا بوده و در مورد تحولات خاورمیانه دیدگاههای مشابهی با نومحافظه کاران دارد.
این نکته نیز مهم است که ژنرال «هربرت مک مستر» که به گونهای نقش «ترمز» را ایفا کرده و تا حدودی مانع اتخاذ تصمیمات نامناسب و درد سرساز ترامپ برای آمریکا و دنیا میشد، از سمت مشاور امنیت ملی کنار گذاشته شد.
بولتون و پمپئو تا قبل از این انتصابات بارها اعلام کرده بودند که جانبدار اقدامات نظامی علیه جمهوری اسلامی میباشند که حاکی از دیدگاههای مشترک آنان با رئیس جمهوری ترامپ میباشد.
از اوایل دهه 2000 بولتون و پومپئو با لابیهای حامی منافع عربستان سعودی و اسرائیل روابط نزدیک برقرار کرده و اهداف خاصی را دنبال میکنند.
در کنار این همچنین باید نسبت به افزایش تعاملات نظامی و سیاسی میان «واشنگتن» و «ریاض» و البته تشدید فعالیتهای سیاسی «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی در سطح داخلی و خارجی و به خصوص منطقهای توجه کرد، چرا که نومحافظه کاران (یعنی لابیگران سعودی) و «ریاض» شرکای دیرین هم به شمار میروند.
با توجه به موارد فوق میتوان گفت که موقعیتهای کلیدی در دولت آمریکا در اختیار سیاستمداران نومحافظه کار و طرفداران اقدامات قهرآمیز در عرصه سیاست خارجی قرار گرفته است.
به گفته یکی از کارشناسان آمریکایی، مهرههای جدید واشنگتن استفاده از بمب را بر دیپلماسی ترجیح میدهند.
بنابر این پرسشی مطرح است که تا کجا احتمال حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی امکان پذیر میباشد؟ آیا یک جنگ جدید در خاورمیانه اتفاق خواهد افتاد؟
چرا که هیچ یک از دولتهای آمریکا طی دهههای اخیر نتوانستند از درگیریهای مسلحانه پرهیز کنند به همین دلیل «بیل کلینتون»، «جورج بوش» و «باراک اوباما» وارد جنگ شدند.
امروز ترامپ به طور عمده در حلقه سیاستمداران ضد ایرانی قرار گرفته است و بولتون و پمپئو با این دیدگاه که ایران و ایرانیان قدرت خاورمیانه میباشند، نمیتوانند موافق باشند.
گذشته از آن موضوع «تغییر رژیم» جمهوری اسلامی عملا مطرح نمیشود، زیرا آنان و سایر سیاستمداران دارای چنین دیدگاههایی هستند و معتقدند که این «اتفاق» به تدریج جامه عمل میپوشد.
اما باز هم این پرسش حائز اهمیت است که تا کجا جنگ واقعی آمریکا علیه ایران ادامه خواهد داشت؟
البته این پرسش بی ربط نبوده و پس از به قدرت رسیدن ترامپ هر از چند گاهی مطرح میشود.
در واشنگتن تعداد زیادی از اتاقهای فکر، شرکتهای مجتمع صنایع نظامی، غولهای نفتی، نظامیان و سیاستمدارانی وجود دارند که خواستار بمباران ایران میباشند و آنهایی که مخالف چنین سناریویی هستند از قدرت کنار زده شده و در جایگاه مخالفت قرار گرفتند.
در این رابطه میتوان به 3 عامل اشاره کرد که 2 مورد از آن مخالف جنگ بوده و یک مورد از جنگ طرفداری میکند.
با توجه به مخالفتهای نخبگان در آمریکا، جنگ علیه ایران به لحاظ نظری میتواند تبدیل به برگ برنده در رویاروییهای سیاسی داخلی این کشور شود.
ترامپ و نزدیکترین همکاران و حتی خانوادهاش در رابطه با موضوع «ارتباط با روسیه» مورد رسیدگی قرار دارند و به این منظور یک کمیسیون ویژه نیز ایجاد شده که ریاست آن را «رابرت مولر» مدیر پیشین «افبیآی» بر عهده دارد.
چه کسی میتواند تضمین کند که در صورت قرار گرفتن در معرض خطر استیضاح یا شکست جدی، ترامپ از ایده انجام «یک جنگ کوچک پیروزی آور» منصرف شود؟
جنگ افغانستان، کشوری که به لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی به هیچ وجه قابل قیاس با ایران نمیباشد، 17 سال ادامه داشته و آمریکا و ناتو نتوانستند به نتایج مطلوب دست یابد.
عامل مهم دیگر که مانع حرکت نومحافظه کاران خواهد شد، مواضع «مسکو» و پکن میباشد که به هر شکلی در موقعیت حمایت از جمهوری اسلامی قرار گرفتند.
نکته مهم دیگر این است که امروز جمهوری اسلامی نیروهای مسلح و سرویسهای اطلاعاتی بسیار قوی در اختیار دارد که قادر به دفع هر گونه تجاوزی میباشند.