سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ انگار تمامی ندارد تعریف و تمجیدهای کلیشه ای! به محض اینکه آغاز می شود هفته دفاع مقدس کاروانهای تبلیغاتی هم راهی آسایشگاههای جانبازان می شوند و چنان خود را عاشق و شیفه ایثارگران نشان میدهند و برای دستبوسی آنان با یکدیگر به مسابقه می نشینند که اگر کسی آنها را نشناسد باور می کند که براستی عاشق هستند! اما غافل از اینکه این مردان خدا دستبوس نمیخواهند همسنگر می خواهند.
قابل توجه عاشقان دروغیِ این روزها باید متذکر شوم عشق زمان نمیشناسد و محدود به مکان هم نیست. عاشق عشقش را محدود به ۷ روز دفاع مقدس نمیداند و به آسایشگاه جانبازان با نگاه یک موزه تاریخی نمی نگرد.
عاشق عشقش را در گوشه آسایشگاه رها نمی کند و سالی یکبار (آنهم اگر روزمرگی ها اجازه دهد) به او سر نمیزند.
عاشق محترم! عشقبازی آداب دارد. تطهیر دل و روح می خواهد. با لشکرکشی در راهروهای "ساسان” و حیاط "ثارالله” که نمیتوان مدعی عشقبازی شد.
عاشق به معشوق اش خیانت نمیکند و به او "غیرت” دارد، تعصب دارد و اگر کسی پشت سرش سخنی به گزافه براند، رگ گردنش بیرون می زند و خون جلوی چشمانش را میگیرد و برای حمایت از او سینه میچاکد!
تو کدام یک از این خصلتها را داری؟
تا بحال چندبار در دفاع از ایثارگران سیلی خورده ای؟
تا بحال چندبار متهم شده ای به "امّل” بودن؟
تا بحال چندبار مثل کوه پشت سر یک فرزند شهید ایستاده ای تا جای خالی پدر را که نه اما جای خالی یک دوست و همراه را در کنارش حس نکند؟
تا بحال چندبار هم رنگ جماعت شدهای و خندیدی به "دانشجوی سهمیه”ای و به راحتی از کنارش گذشتی؟
چگونه خود را عاشق میخوانی در حالیکه در طول سال در برابر همه بیمهریها و اتهامات علیه ایثارگران و خانواده شهدا و آزادگان و جانبازان و … سکوت کردهای؟
مفهموم سکوت خواص را که حتما شنیدهای. وقتی تو عاشق باشی و ایثارگر معشوق، او میشود مخاطب خاص و تو هم میشوی خواص! و سکوت تو بیشتر خون به دل معشوق بیچاره می کند تا زخم زبان عدهای نافهم که حالشان معلوم است و البته ادعای عشق ندارند…
بی تعارف بگویم
اگر این رابطه را بتوان رابطه عاشق و معشوق نامید باید فاتحه خواند به عشقبازی یوسف و پرودگارش…
باید فاتحه عشق را خواند و در همان موزه جانبازان نه ببخشید آسایشگاه جانبازان گورش را کَند تا بوی تعفنش سراسر دنیا را برندارد.
آری دوست من؛ عشقبازی آداب دارد…
عشقبازی مرد می خواهد، باید ذوب شوی در رخ دلدار تا شاید بتوان "عاشق” خطاب قرارت داد…
عشقبازی را باید از همین مردانی آموخت که امروز در نقش معشوق خیالی من و تو خودنمایی می کنند.
عشقبازی را باید از کسی آموخت که پا ندارد اما برای احترام به سرود ملی کشورش تمام توانش را به کار می گیرد…
سعید ساداتی
قابل توجه عاشقان دروغیِ این روزها باید متذکر شوم عشق زمان نمیشناسد و محدود به مکان هم نیست. عاشق عشقش را محدود به ۷ روز دفاع مقدس نمیداند و به آسایشگاه جانبازان با نگاه یک موزه تاریخی نمی نگرد.
عاشق عشقش را در گوشه آسایشگاه رها نمی کند و سالی یکبار (آنهم اگر روزمرگی ها اجازه دهد) به او سر نمیزند.
عاشق محترم! عشقبازی آداب دارد. تطهیر دل و روح می خواهد. با لشکرکشی در راهروهای "ساسان” و حیاط "ثارالله” که نمیتوان مدعی عشقبازی شد.
عاشق به معشوق اش خیانت نمیکند و به او "غیرت” دارد، تعصب دارد و اگر کسی پشت سرش سخنی به گزافه براند، رگ گردنش بیرون می زند و خون جلوی چشمانش را میگیرد و برای حمایت از او سینه میچاکد!
تو کدام یک از این خصلتها را داری؟
تا بحال چندبار در دفاع از ایثارگران سیلی خورده ای؟
تا بحال چندبار متهم شده ای به "امّل” بودن؟
تا بحال چندبار مثل کوه پشت سر یک فرزند شهید ایستاده ای تا جای خالی پدر را که نه اما جای خالی یک دوست و همراه را در کنارش حس نکند؟
تا بحال چندبار هم رنگ جماعت شدهای و خندیدی به "دانشجوی سهمیه”ای و به راحتی از کنارش گذشتی؟
چگونه خود را عاشق میخوانی در حالیکه در طول سال در برابر همه بیمهریها و اتهامات علیه ایثارگران و خانواده شهدا و آزادگان و جانبازان و … سکوت کردهای؟
مفهموم سکوت خواص را که حتما شنیدهای. وقتی تو عاشق باشی و ایثارگر معشوق، او میشود مخاطب خاص و تو هم میشوی خواص! و سکوت تو بیشتر خون به دل معشوق بیچاره می کند تا زخم زبان عدهای نافهم که حالشان معلوم است و البته ادعای عشق ندارند…
بی تعارف بگویم
اگر این رابطه را بتوان رابطه عاشق و معشوق نامید باید فاتحه خواند به عشقبازی یوسف و پرودگارش…
باید فاتحه عشق را خواند و در همان موزه جانبازان نه ببخشید آسایشگاه جانبازان گورش را کَند تا بوی تعفنش سراسر دنیا را برندارد.
آری دوست من؛ عشقبازی آداب دارد…
عشقبازی مرد می خواهد، باید ذوب شوی در رخ دلدار تا شاید بتوان "عاشق” خطاب قرارت داد…
عشقبازی را باید از همین مردانی آموخت که امروز در نقش معشوق خیالی من و تو خودنمایی می کنند.
عشقبازی را باید از کسی آموخت که پا ندارد اما برای احترام به سرود ملی کشورش تمام توانش را به کار می گیرد…
سعید ساداتی