اخیراً متنی با عنوان «بفرمایید شام» در شبکههای اجتماعی و برخی سایتهای خبری منتشر شده است. نویسنده محترم، فرضیهای دارد که «هر کار فرهنگیِ انقلابی که با حمایت حکومت باشد، حتماً خراب و غلط و اشتباه است.» پس در هر اتفاق و واقعه درست و غلطی سعی میکند شواهدی برای اثباتِ فرضیهاش تنظیم کند تا آنرا به نظریه تبدیل کند! و هرگز احتمال نمیدهد که شاید فرضیهام غلط باشد. حتی اگر مثالهای متعددی از کارهای موفق فرهنگیِ حکومتی (از اعتکاف گرفته تا روز مادر و...) بیاوری، بهنحوی از گوشهای یک سوتی مییابد و کل کار را به سخره خواهد گرفت.
شهدای ایران:اخیراً متنی با عنوان «بفرمایید شام» در شبکههای اجتماعی و برخی سایتهای خبری منتشر شده است. نویسنده مطلب بر این اساس که فیلمِ «به وقت شام» ماندگار نیست، نتیجه میگیرد هر کاری که با حمایتِ سپاه انجام شود، غلط است!. در ادامه در قالب چند نکته به بررسیِ این متن (https://t.me/mohsenhesammazaheri/702) میپردازیم:
* محورِ متنِ منتشر شده این است: «به گمان من، دراینجا مشکل فقط از خود هنرمند نیست. بیش از او، علت را باید در سازوکارها و مناسبات سیاسی حاکم بر فرهنگ جست که هنرمندان موفقی مثل حاتمیکیا و مجیدی را به چنین وضعیتی دچار میسازد.» یعنی همه علل و عوامل بیتأثیر هستند و فقط نهادهای انقلابی مشکل دارند. ناشناخته و بکر بودنِ موضوع، سختیِ کار با عواملِ غیرِ ایرانی، قوت و ضعفِ فیلمنامه، بازیِ بازیگران و... هیچ تأثیری ندارند و فقط تقصیر تهیه کننده است که آب ریخته است در لانه مورچگان...
* در یک نگاه کلی میتوان گفت متأسفانه نویسنده محترم، فرضیهای دارد که «هر کار فرهنگیِ انقلابی که با حمایت حکومت باشد، حتماً خراب و غلط و اشتباه است.» پس در هر اتفاق و واقعه درست و غلطی سعی میکند شواهدی برای اثباتِ فرضیهاش تنظیم کند تا آنرا به نظریه تبدیل کند! و هرگز احتمال نمیدهد که شاید فرضیهام غلط باشد. حتی اگر مثالهای متعددی از کارهای موفق فرهنگیِ حکومتی (از اعتکاف گرفته تا روز مادر و...) بیاوری، بهنحوی از گوشهای یک سوتی مییابد و کل کار را به سخره خواهد گرفت. و صد البته هرگز فرضیهاش را در کارهای فرهنگیِ غیر انقلابی یا ضدانقلابی که با حمایت دولتِ دلخواهش یا حمایت بیگانگان انجام میشود، نخواهد سنجید.
* من هنوز به وقت شام را ندیدهام. پس پیرامونش قضاوتی ندارم. اما کیفیتِ آثارِ استاد فرشچیان برایم نقضِ کلیتِ این مدعا است: « هرچه تبرج و گشادهدستی از بیتالمال در حمایت مالی از هنرمندان و آثارشان بیشتر میشود، کیفیت آثارشان تنزل مییابد.» همچنان که برخی تولیداتِ هالیوود را نقض دیگر این ادعا میدانم: «نسبت معکوسی هست میان خرج و برج یک اثر و غنای درونمایهاش.»
* قوت یا ضعفِ درونمایه فیلم بیش از کارگردان در گروِ نویسنده آن است. پس نمیتوان نوشت «گویی کارگردان ما اینبار از خودش شکست خورده.» و اگر این برداشتها از ضعفِ به وقت شام درست باشد، به همراهان و حامیانِ حاتمیکیا میتوان توصیه کرد برای تقویتِ درونمایه آثارِ بعدیِ حاتمیکیا، یک «نویسنده» کنارش بنشانند، نه اینکه دیگر از او حمایت نکنند!
* صد البته با نویسنده موافقم که از برکاتِ هشتادواشک، تشکیل بنیاد فرهنگی خاتمالاوصیاء بود. یکی از برکاتِ فتنه این بود که نهادهای مردمیِ خودجوش دیده شدند. اما کاش گشادهدستیِ سپاه نسبت به جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ادامه مییافت. کاش میشد صدایمان را بلند کنیم که «گشادهدستیِ اوج در موردِ یک فیلمِ خاص را به همه جا سرایت ندهید.» و کاش میشد به آقای جامعهشناس فهماند که اینقدر سریع از یک مصداق به حکم کلی نرس! آخر چگونه از حمایت بنیاد مستضعفان از فیلمِ مجید مجیدی، نتیجه گرفتی که «بازوی نظامی ـ ایدئولوژیک نظام مأموریت یافت...»!؟ بجان خودت! سپاه ربطی به بنیاد مستضعفان ندارد!
* همانطور که نمیفهمم وقتی هنوز اکرانِ به وقتِ شام به نیمهاش هم نرسیده است چگونه میشود ادعا کرد «ماندگار نخواهد شد»!؟؛ وقتی هنوز پنج قسمت از پایتخت5 پخش نشده، نمیفهمم چه «بلایی که بر سر سریال محبوب و مردمی «پایتخت» آمده» است!؟
*بگذریم از آن که «ماندگاری» از نشانههای عدمِ موفقیتِ فیلم نیست. همچنان که همه کتابها برای تاریخ نوشته نمیشوند، همه فیلمها هم برای تاریخ ساخته نمیشوند! برخی اتفاقات و کارها و کتابها و فیلمها شاید هرگز ماندگار نشوند ولی در زمانه خودشان جریانساز و مؤثر و مفید باشند. شاید یک اردوی راهیان نور هیچوقت تکرار نشود، هیچجا خاطراتش بازگو نشود، هیچکس یادش نیاید که روزی چنین اردویی هم برگزار شده است؛ ولی همان اردو مسیرِ زندگیِ ده نفر را به سمت خدا تغییر دهد... برای من، این اردو صد شرافت دارد به اردویی که با پنج دوربین فیلمبرداری ضبط و ماندگار میشود ولی هیچ تأثیری در هیچ کس نمیگذارد.
* اما سؤال من از همه اعزه و مخاطبانِ متن این است: ادعاهای مربوط به «هیأتهای مذهبی» را چقدر صادق و منطبق با حقیقت مییابید؟ آیا در منطقه سکونت شما «همه مراکز فرهنگی کوچک خودجوش و هیئات مذهبی انقلابی و مجامع هنری مستقل ارزشی، نسبت به قبل از سال ۸۸ فربهتر و برخوردارتر شدهاند»؟ آیا به نظر شما «به همان نسبت از نفوذ کلام و قدرت اثرگذاری و خلوص مذهبی و انقلابیشان کاسته شده»؟ (من در هیأتهای متعددی که با آنها مرتبط هستم، چنین چیزی را نمییابم. اما شما اگر مواردی در تأیید یا نقض سراغ دارید، حتماً به حقیر منتقل بفرمایید.)
* طبیعتاً از مقدمه غلط به نتیجه غلط خواهیم رسید. پس نتیجه بحث را هم نمیتوانیم قبول داشته باشیم! من قبول ندارم که «جمهوری اسلامی با هزینه خودش به تخریب سرمایههای اجتماعی و فرهنگی نظام و تضعیف بدنهی حامی خود (به اسم تقویت و حمایت از آنها) پرداخته و روزبهروز از گستره و نفوذ قدرت نرم خود میکاهد.» من از بنِ دندان معتقدم (این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند... روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند.) که اگر (آغوش خود را به روی بچّهمسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی بچّههای حزباللّهی باز) نکنند؛ لاجرم به برخی دیگر کمک خواهند کرد: (دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند،) (آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را) باز خواهند کرد و میکنند.
* من نگرانیِ این نویسنده و همه مخالفانِ اوج و سراج و مشعر و خاتم را درک میکنم! مشکلِ همه آنها این است که (اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همهی زمینهها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند.) مشکلِ منتقدانِ ظاهر الصلاح فقط امروز نیست! مشکل فردا است! (جوانان عزیز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛) و این پرت و پلاها عزمِ هیچِ جوانِ مؤمنِ انقلابی را سست نمیکند؛ چرا که به وعده نائب امام زمان اعتقاد دارد: (بدانید شما اگر در میدان باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به خود داشته باشید، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.)
* اما نتیجه بحثِ نویسنده که زیرتیتر را هم بر مبنای آن انتخاب کرده این است که «ماحصل این سیاست، جایگزینی الگوی «حامیان منتفع» نظام است در نسل جدید بهجای الگوی «حامیان معتقد» در نسل قبلی انقلابیون.» نمیدانم چگونه به نویسنده ظاهراً تحصیلکرده بگویم که ببم جان! این ره که تو میروی به ترکستان است! به اعتقاد من اصولاً حاتمیکیا و مجیدی، در سالهای اخیر، قبل از این پشتیبانیها، حامی نظام (با معنایی که مد نظر شما است) نبودند که حالا بخواهند معتقد باشند یا منتفع! اتفاقاً در این سالها بهواسطه بیتوجهیها و کممحلیهای دستگاههای فرهنگی، بسیار رنجیدهخاطر و ناخوشاحوال بودند و بههمینخاطر گوشهسکوت اختیار کردهبودند، این هنر نظام بود که دو هنرمندِ قویِ ساکت را به حامیِ وابسته به نظام تبدیل کرد. صد البته که این تغییر، خیلیها را میسوزاند! اما موجب نمیشود که استدلالِ غلطِ شما درست شود! سعی کردید با یک مصداقِ خیلی خاص و استثنائی به حکمِ کلی برسید؛ اما متأسفانه یا خوشبختانه مصداقتان هم غلط از آب درآمد.
* «بحران کارآمدی و مشروعیتیِ نظام در بین حامیان مذهبی خود» و «ریزش بدنهی حامیان» انقلاب را قبول ندارم؛ اما قطعاً شخصِ شما جزو ریزشها هستید! که بلافاصله بعد از صحبتهای صریح و دقیق اخیر رهبر انقلاب درباره حجاب موضع میگیرید: «رهبر انقلاب بدون منطق میخواهد به هر قیمت مقابل تغییراتِ فرهنگی ایستادگی کند و حکومت را مغلوب کند.» (نقل به مضمون) بهنظر من بیش از بحران، در این سالها شاهدِ بحراننمایی توسطِ قلمبهدستانی هستیم که بعید است برای رضای خدا اینقدر همهچیز و همهجا را سیاه و کثیف و غلط جلوه دهند.
* آقای نویسنده! کاش سری به اقصی نقاط کشور میزدید و میدیدید که چقدر راه را غلط رفتهاید و راه را غلط مینمایانید. کاش از تهران خارج میشدید و میدید که (الآن در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند). کاش دوستانِ قرب بلد بودند که ظرفیتِ نادیدهگرفتهشده تشکلهای مردمی را به شما و مسئولان کشور نشان دهند. تا شاید جمعی دیگر (در کشور پیدا شدند که بدانند، بفهمند کشورشان چیست؟ کیست؟ ظرفیتها چیست؟ ما که هرچه به بعضیها راجع به ظرفیتهای کشور، راجع به امکانات کشور و اینها میگوییم خیلی باور نمیکنند.) و اساساً تعبیر «خودجوش» و حکمِ «آتش به اختیار» از همینجاها و همین تعلقات فکری و مذهبی حامیانِ انقلاب اسلامی که به کوریِ چشم دشمنان روز به روز پررنگتر میشود، نشأت گرفته است.
* بد نیست همینجا اشارهای به عکس نقیض صحبتهای نویسنده، هم داشته باشیم! یعنی از نویسنده بخواهیم برای ما تبیین کند که بر مبنای همین تبیین و تفسیری که ارائه فرمودند، پولپاشیهای امریکا را برای حمایت از اپوزیسیون و مقابله با حجاب تحلیل کند. یعنی مثلاً بگوید آیا آنجا هم معتقد است «در شرایط فعلی، ضد انقلابیبودن بیمایه فطیر است. حفظ اپوزیسیون، هزینه دارد. و دیگر مانند دهههای قبلی نمیشود صرفاً بر تعلقات فکری مخالفان (که روز به روز کمرنگتر شده) تکیه کرد. این پیامی است که پولدارترین و محکمترین دشمن نظام (یعنی امریکا) به بدنهی حامیانش ارسال میکند: «چند میگیری ضد انقلابی باشی؟».»؟
* در پایان آرزو میکنم چنین متنهای بهظاهر منتقدانهای که جایگاه و ظرفیتِ بیبدیلِ مجموعههای خودجوش فرهنگی مؤمنِ انقلابی را نمایش میدهد، در BBC و VOA و... منتشر شود نه در یک کانالِ شخصی. کاش چنین متنهایی بیشتر نوشته شود تا شاید جایگاه استراتژیک و اهمیت راهبردی قرارگاه قرب و بنیاد خاتم بیش از پیش بر همگان روشن شود.
*حلقه وصل
* محورِ متنِ منتشر شده این است: «به گمان من، دراینجا مشکل فقط از خود هنرمند نیست. بیش از او، علت را باید در سازوکارها و مناسبات سیاسی حاکم بر فرهنگ جست که هنرمندان موفقی مثل حاتمیکیا و مجیدی را به چنین وضعیتی دچار میسازد.» یعنی همه علل و عوامل بیتأثیر هستند و فقط نهادهای انقلابی مشکل دارند. ناشناخته و بکر بودنِ موضوع، سختیِ کار با عواملِ غیرِ ایرانی، قوت و ضعفِ فیلمنامه، بازیِ بازیگران و... هیچ تأثیری ندارند و فقط تقصیر تهیه کننده است که آب ریخته است در لانه مورچگان...
* در یک نگاه کلی میتوان گفت متأسفانه نویسنده محترم، فرضیهای دارد که «هر کار فرهنگیِ انقلابی که با حمایت حکومت باشد، حتماً خراب و غلط و اشتباه است.» پس در هر اتفاق و واقعه درست و غلطی سعی میکند شواهدی برای اثباتِ فرضیهاش تنظیم کند تا آنرا به نظریه تبدیل کند! و هرگز احتمال نمیدهد که شاید فرضیهام غلط باشد. حتی اگر مثالهای متعددی از کارهای موفق فرهنگیِ حکومتی (از اعتکاف گرفته تا روز مادر و...) بیاوری، بهنحوی از گوشهای یک سوتی مییابد و کل کار را به سخره خواهد گرفت. و صد البته هرگز فرضیهاش را در کارهای فرهنگیِ غیر انقلابی یا ضدانقلابی که با حمایت دولتِ دلخواهش یا حمایت بیگانگان انجام میشود، نخواهد سنجید.
* من هنوز به وقت شام را ندیدهام. پس پیرامونش قضاوتی ندارم. اما کیفیتِ آثارِ استاد فرشچیان برایم نقضِ کلیتِ این مدعا است: « هرچه تبرج و گشادهدستی از بیتالمال در حمایت مالی از هنرمندان و آثارشان بیشتر میشود، کیفیت آثارشان تنزل مییابد.» همچنان که برخی تولیداتِ هالیوود را نقض دیگر این ادعا میدانم: «نسبت معکوسی هست میان خرج و برج یک اثر و غنای درونمایهاش.»
* قوت یا ضعفِ درونمایه فیلم بیش از کارگردان در گروِ نویسنده آن است. پس نمیتوان نوشت «گویی کارگردان ما اینبار از خودش شکست خورده.» و اگر این برداشتها از ضعفِ به وقت شام درست باشد، به همراهان و حامیانِ حاتمیکیا میتوان توصیه کرد برای تقویتِ درونمایه آثارِ بعدیِ حاتمیکیا، یک «نویسنده» کنارش بنشانند، نه اینکه دیگر از او حمایت نکنند!
* صد البته با نویسنده موافقم که از برکاتِ هشتادواشک، تشکیل بنیاد فرهنگی خاتمالاوصیاء بود. یکی از برکاتِ فتنه این بود که نهادهای مردمیِ خودجوش دیده شدند. اما کاش گشادهدستیِ سپاه نسبت به جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ادامه مییافت. کاش میشد صدایمان را بلند کنیم که «گشادهدستیِ اوج در موردِ یک فیلمِ خاص را به همه جا سرایت ندهید.» و کاش میشد به آقای جامعهشناس فهماند که اینقدر سریع از یک مصداق به حکم کلی نرس! آخر چگونه از حمایت بنیاد مستضعفان از فیلمِ مجید مجیدی، نتیجه گرفتی که «بازوی نظامی ـ ایدئولوژیک نظام مأموریت یافت...»!؟ بجان خودت! سپاه ربطی به بنیاد مستضعفان ندارد!
* همانطور که نمیفهمم وقتی هنوز اکرانِ به وقتِ شام به نیمهاش هم نرسیده است چگونه میشود ادعا کرد «ماندگار نخواهد شد»!؟؛ وقتی هنوز پنج قسمت از پایتخت5 پخش نشده، نمیفهمم چه «بلایی که بر سر سریال محبوب و مردمی «پایتخت» آمده» است!؟
*بگذریم از آن که «ماندگاری» از نشانههای عدمِ موفقیتِ فیلم نیست. همچنان که همه کتابها برای تاریخ نوشته نمیشوند، همه فیلمها هم برای تاریخ ساخته نمیشوند! برخی اتفاقات و کارها و کتابها و فیلمها شاید هرگز ماندگار نشوند ولی در زمانه خودشان جریانساز و مؤثر و مفید باشند. شاید یک اردوی راهیان نور هیچوقت تکرار نشود، هیچجا خاطراتش بازگو نشود، هیچکس یادش نیاید که روزی چنین اردویی هم برگزار شده است؛ ولی همان اردو مسیرِ زندگیِ ده نفر را به سمت خدا تغییر دهد... برای من، این اردو صد شرافت دارد به اردویی که با پنج دوربین فیلمبرداری ضبط و ماندگار میشود ولی هیچ تأثیری در هیچ کس نمیگذارد.
* اما سؤال من از همه اعزه و مخاطبانِ متن این است: ادعاهای مربوط به «هیأتهای مذهبی» را چقدر صادق و منطبق با حقیقت مییابید؟ آیا در منطقه سکونت شما «همه مراکز فرهنگی کوچک خودجوش و هیئات مذهبی انقلابی و مجامع هنری مستقل ارزشی، نسبت به قبل از سال ۸۸ فربهتر و برخوردارتر شدهاند»؟ آیا به نظر شما «به همان نسبت از نفوذ کلام و قدرت اثرگذاری و خلوص مذهبی و انقلابیشان کاسته شده»؟ (من در هیأتهای متعددی که با آنها مرتبط هستم، چنین چیزی را نمییابم. اما شما اگر مواردی در تأیید یا نقض سراغ دارید، حتماً به حقیر منتقل بفرمایید.)
* طبیعتاً از مقدمه غلط به نتیجه غلط خواهیم رسید. پس نتیجه بحث را هم نمیتوانیم قبول داشته باشیم! من قبول ندارم که «جمهوری اسلامی با هزینه خودش به تخریب سرمایههای اجتماعی و فرهنگی نظام و تضعیف بدنهی حامی خود (به اسم تقویت و حمایت از آنها) پرداخته و روزبهروز از گستره و نفوذ قدرت نرم خود میکاهد.» من از بنِ دندان معتقدم (این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند... روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند.) که اگر (آغوش خود را به روی بچّهمسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی بچّههای حزباللّهی باز) نکنند؛ لاجرم به برخی دیگر کمک خواهند کرد: (دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند،) (آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را) باز خواهند کرد و میکنند.
* من نگرانیِ این نویسنده و همه مخالفانِ اوج و سراج و مشعر و خاتم را درک میکنم! مشکلِ همه آنها این است که (اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همهی زمینهها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند.) مشکلِ منتقدانِ ظاهر الصلاح فقط امروز نیست! مشکل فردا است! (جوانان عزیز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛) و این پرت و پلاها عزمِ هیچِ جوانِ مؤمنِ انقلابی را سست نمیکند؛ چرا که به وعده نائب امام زمان اعتقاد دارد: (بدانید شما اگر در میدان باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به خود داشته باشید، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.)
* اما نتیجه بحثِ نویسنده که زیرتیتر را هم بر مبنای آن انتخاب کرده این است که «ماحصل این سیاست، جایگزینی الگوی «حامیان منتفع» نظام است در نسل جدید بهجای الگوی «حامیان معتقد» در نسل قبلی انقلابیون.» نمیدانم چگونه به نویسنده ظاهراً تحصیلکرده بگویم که ببم جان! این ره که تو میروی به ترکستان است! به اعتقاد من اصولاً حاتمیکیا و مجیدی، در سالهای اخیر، قبل از این پشتیبانیها، حامی نظام (با معنایی که مد نظر شما است) نبودند که حالا بخواهند معتقد باشند یا منتفع! اتفاقاً در این سالها بهواسطه بیتوجهیها و کممحلیهای دستگاههای فرهنگی، بسیار رنجیدهخاطر و ناخوشاحوال بودند و بههمینخاطر گوشهسکوت اختیار کردهبودند، این هنر نظام بود که دو هنرمندِ قویِ ساکت را به حامیِ وابسته به نظام تبدیل کرد. صد البته که این تغییر، خیلیها را میسوزاند! اما موجب نمیشود که استدلالِ غلطِ شما درست شود! سعی کردید با یک مصداقِ خیلی خاص و استثنائی به حکمِ کلی برسید؛ اما متأسفانه یا خوشبختانه مصداقتان هم غلط از آب درآمد.
* «بحران کارآمدی و مشروعیتیِ نظام در بین حامیان مذهبی خود» و «ریزش بدنهی حامیان» انقلاب را قبول ندارم؛ اما قطعاً شخصِ شما جزو ریزشها هستید! که بلافاصله بعد از صحبتهای صریح و دقیق اخیر رهبر انقلاب درباره حجاب موضع میگیرید: «رهبر انقلاب بدون منطق میخواهد به هر قیمت مقابل تغییراتِ فرهنگی ایستادگی کند و حکومت را مغلوب کند.» (نقل به مضمون) بهنظر من بیش از بحران، در این سالها شاهدِ بحراننمایی توسطِ قلمبهدستانی هستیم که بعید است برای رضای خدا اینقدر همهچیز و همهجا را سیاه و کثیف و غلط جلوه دهند.
* آقای نویسنده! کاش سری به اقصی نقاط کشور میزدید و میدیدید که چقدر راه را غلط رفتهاید و راه را غلط مینمایانید. کاش از تهران خارج میشدید و میدید که (الآن در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند). کاش دوستانِ قرب بلد بودند که ظرفیتِ نادیدهگرفتهشده تشکلهای مردمی را به شما و مسئولان کشور نشان دهند. تا شاید جمعی دیگر (در کشور پیدا شدند که بدانند، بفهمند کشورشان چیست؟ کیست؟ ظرفیتها چیست؟ ما که هرچه به بعضیها راجع به ظرفیتهای کشور، راجع به امکانات کشور و اینها میگوییم خیلی باور نمیکنند.) و اساساً تعبیر «خودجوش» و حکمِ «آتش به اختیار» از همینجاها و همین تعلقات فکری و مذهبی حامیانِ انقلاب اسلامی که به کوریِ چشم دشمنان روز به روز پررنگتر میشود، نشأت گرفته است.
* بد نیست همینجا اشارهای به عکس نقیض صحبتهای نویسنده، هم داشته باشیم! یعنی از نویسنده بخواهیم برای ما تبیین کند که بر مبنای همین تبیین و تفسیری که ارائه فرمودند، پولپاشیهای امریکا را برای حمایت از اپوزیسیون و مقابله با حجاب تحلیل کند. یعنی مثلاً بگوید آیا آنجا هم معتقد است «در شرایط فعلی، ضد انقلابیبودن بیمایه فطیر است. حفظ اپوزیسیون، هزینه دارد. و دیگر مانند دهههای قبلی نمیشود صرفاً بر تعلقات فکری مخالفان (که روز به روز کمرنگتر شده) تکیه کرد. این پیامی است که پولدارترین و محکمترین دشمن نظام (یعنی امریکا) به بدنهی حامیانش ارسال میکند: «چند میگیری ضد انقلابی باشی؟».»؟
* در پایان آرزو میکنم چنین متنهای بهظاهر منتقدانهای که جایگاه و ظرفیتِ بیبدیلِ مجموعههای خودجوش فرهنگی مؤمنِ انقلابی را نمایش میدهد، در BBC و VOA و... منتشر شود نه در یک کانالِ شخصی. کاش چنین متنهایی بیشتر نوشته شود تا شاید جایگاه استراتژیک و اهمیت راهبردی قرارگاه قرب و بنیاد خاتم بیش از پیش بر همگان روشن شود.
*حلقه وصل