امام رضا (ع)، از خیزران (سبیکه) به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد میکرد و میفرمود: «سبیکه در قداست و پاکی شبیه حضرت مریم (س) است و پاک و پاکیزه آفریده شده است».
شهدای ایران:امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت . پدرش علی بن موسی الرضا(ع) و مادرش، خیزران (سبیکه)، از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) بود. وی از نظر فضایل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و جزو برترین زنان عصر خود بود. پیامبر اکرم (ص) در روایتی، سبیکه را خیره الاماء (بهترین کنیزان) نامیدهاند.
امام هفتم سالها پیش از آن که این بانو به خانه امام رضا (ع) وارد شود، برخی از خصوصیات وی را بیان فرمودند و توسط یکی از یاران خود (یزید بن سلیط) برایش سلام فرستادند.
امام رضا (ع)، از خیزران (سبیکه) به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد میکرد و میفرمود: «سبیکه در قداست و پاکی شبیه حضرت مریم (س) است و پاک و پاکیزه آفریده شده است».
شجاعت در گفتار
امام جوادعلیه السلام تمام فضائل اخلاقی و کمالات انسانی را از اجداد طاهرین خود به ارث برده بود. یکی از خصلت های والائی که آن گرامی به تمام معنا حائز بود، شجاعت و صراحت لهجه در گفتارهای حق طلبانه بود.
روزی مأمون الرشید از گذرگاهی عبور می کرد، کودکانی که در کوچه بازی می کردند از مشاهده موکب سلطنتی مأمون ترسیده و پا به فرار گذاشتند. فقط یک کودک در جای خود ایستاده بود. مأمون به نزد کودک رسیده و از او پرسید: چرا تو مثل دیگر بچه ها فرار نکردی؟ و از سر راه ما کنار نرفتی؟ کودک با کمال شجاعت اظهار داشت: من گناهی مرتکب نشده ام تا به خاطر ترس از کیفر آن فرار کنم و راه هم که برای خلیفه تنگ نیست تا با کنار رفتنْ آن را بگشایم. تو از هر کجای راه دوست داری، بگذر!
مأمون که از منطق قوی و صراحت لهجه کودک تعجب کرده بود، گفت: تو کیستی؟ کودک با افتخار تمام گفت: من، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام هستم. مأمون پرسید: چقدر از علوم و دانش مطلع هستی؟ امام جوادعلیه السلام فرمود: علوم و گزارش های آسمانی از من بپرس! مأمون با او خدا حافظی کرده و رفت. او، یک باز شکاری داشت که در سفرها برای تفریح با آن به شکار می پرداخت. وقتی از امام نهم علیه السلام فاصله گرفت، پرنده شکاری را برای صید رها کرد و باز شکاری به سرعت در آسمان ها به پرواز در آمد و لحظاتی از افق دید خلیفه ناپدید شد. سپس بازگشت، در حالی که او ماهی کوچکی در منقار خود داشت که هنوز نمرده بود. مأمون از آن صید غیر عادی تعجب کرد. آن ماهی را در کف دست خود گرفته و به سوی شهر آمد. وقتی به همان محلّ بازی کودکان رسید، دوباره همه کودکان پراکنده شدند اما امام جوادعلیه السلام از جای خود حرکت نکرد. مأمون پرسید: ای محمد! در دست من چیست؟ فرمود: ای خلیفه! پدرم از پدرانش و آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و آن حضرت توسط جبرئیل از پروردگار عالمیان نقل کرده است که: خداوند متعال دریاهائی آفریده است که بخار آب از آن دریاها بلند شده و ماهیان ریز دریا را همراه خود به آسمان برده و ابرهای متراکمی را تشکیل می دهند. پادشاهان بازهای شکاری خود را به آسمان می فرستند و آنان، آن ماهی های ریز را شکار کرده و به نزد شاهان می آورند. پادشاهان آنها را به کف دست گرفته و تلاش می کنند تا سلاله نبوّت و جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را با آن بیازمایند.
مأمون که از هوش سرشار، علم بی کران و منطق عقلانی و شجاعت آن سلاله نبوّت به شدّت متعجب شده بود، بی آنکه از ته دل راضی باشد، زبان به تحسین امام جوادعلیه السلام گشوده و گفت: راست گفتی و پدرانت و پروردگارت هم صادقانه سخن گفته اند. به راستی که تو فرزند امام رضاعلیه السلام هستی.
نظر امام جواد(ع) درباره شنیدن و گزینش بهترین اقوال
خدای سبحان در قرآن کریم در سوره «زمر» به همه ما امر کرد و بشارت داد و فرمود:آنها که مکتب های گوناگون آراء مختلف را بررسی می کنند و بهترینش را برمی گزینند به آنها مژده بده «فَبَشِّرْ عِبادِی الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ».
وجود مبارک امام جواد(ع) برای تبیین این گونه از آیات به همه ما فرمود:شما مواظب باشید سخن هر کس را گوش می دهید و کتاب هر کس را می خوانید (اعم از روزنامه، مجله، فصلنامه و هر چه می خوانید)، اگر در حد بررسی باشد عیب ندارد البته در صورتی که قدرت تحقیق داشته باشید.
چرا که یک وقت است آدم می خواهد گوش به حرف کسی بدهد ببیند این چه می گوید نه اینکه باور کند بعد خودش می رود تحقیق می کند یا از دیگران می پرسد این نه تنها بد نیست خوب هم هست. خب آدم حرفها را می شنود بعد تحقیق می کند.
یک وقت دیگر هست که فرد از همان اول می رود که حرف او را گوش بدهد، اینجا وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) فرمود:مواظب باشید «من اسقی الی ناطقٍ فقد عبده فان کان الناطق ینطق عن الله فقد عبد الله و ان کان الناطق ینطق عن ابلیس فقد عبد ابلیس» اگر کسی کتابی یا مقاله ای یا مجله و روزنامه ای را می خواند و حرف کسی را گوش می دهد که بپذیرد، فرمود:این استقا و این گوش دادن و قبول یک نحو عبادت است و عبادت به معنای اطاعت.
اگر آن گوینده آن نویسنده حق گو و حق نویس بود این شخص حق را عبادت کرد و اگر باطل گو و باطل نویس بود این شخص باطل و ابلیس را عبادت کرده، آن گاه این آیه نورانی سوره مبارکه «زمر» روشن می شود «فَبَشِّرْ عِبادِی الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» یعنی اقوال و آراء مکتب های گوناگون را بررسی می کند و گوش می دهد نه گوش شنوا دارد که قبول کند.
احسن و اقوی حرف خداست؛ هر وقت خدا دارد حرف می زند گوش دهید «وَ إِذا قُرِی الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» آن حرف را ارزیابی کنید ولی بالأخره میزان این است که حرف آخر را قرآن می زند آن وقت شما تطبیق کنید ببینید که مطابق با قرآن هست یا مطابق با قرآن نیست، اما هیچ جای دیگر نگفت که شما هر حرفی زدند گوش بدهید.
بلکه فرمود:هر چه خدا گفت گوش بدهید «وَ إِذا قُرِی الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» وجود مبارک امام جواد(ع) راه پژوهشگرها را مشخص کردند و فرموند:باید مواظب باشید همین که دارید تحقیق می کنید یا کتاب مطالعه می کنید این هنر را داشته باشید که هر چیزی را باور نکنید بلکه فقط حفظ کنید که اینها چه می گویند بعد تحقیق کنید و اگر حق بود بپذیرید.
هر جا باشید بدانید که «لن تخلق من عین الله» «و اعلم انک لن تخلق من عین الله» تو از دید خدا خارج نیستی هر جا باشی در منظر الهی هستی «فانطر کیف تکون» و همه ما محتاجیم به اینکه یک تحقیقی در درون ما از درون ما بجوشد.
نامه نگاری امام جواد(ع) با مردم
یکی از راه های ارتباط امام جواد (که درود خدا بر او باد) با مردم از طریق نامه بود، چرا که به علت خفقان دستگاه حکومتی امکان ارتباط مستقیم با مردم وجود نداشت.
ایشان در شهرهای مختلف از جمله قم، اهواز، سیستان، همدان و بُست وکیل داشتند و از طریق آنها نامه های مردم و سوالات آنها به دست امام می رسید و پاسخش نیز تحویل داده می شد. علاوه بر پرسش و پاسخ های دینی و علمی که از امام پرسیده می شد، ایشان در پاسخ به برخی سوالات و مشکلات سیره و دستور اخلاقی اهل بیت و دین را تبیین می کردند.
توصیه امام جواد به مرد مصیبت زده
ابن مهران می گوید: حضرت جوادعلیه السلام در نامه ای به یک مرد مصیبت زده چنین نگاشت: حادثه ناگوار مرگ فرزندت را یادآور شدی و اضافه نمودی که فرزند از دست رفته ات محبوب ترین فرزندت بود. روش خداوند متعال این گونه است که از والدین دوست داشتنی ترین فرزند را می گیرد تا پاداش مصیبت دیده را عالی تر و بهتر عنایت کند. خداوند، پاداش تو را زیاد کند و جزای نیک در عزایت عنایت فرماید و به تو صبر عطا نموده و دلت را محکم گرداند. او، خدای قادر و تواناست و به زودی جانشین شایسته ای در عوض فرزند از دست رفته ات به تو ارزانی دارد. امیدوارم که خداوند دعایم را در حقّ تو بپذیرد. ان شاء الله تعالی.
پاسخ امام درباره برخورد با کسی که ضد دین و ولایت است
بکر بن صالح روایت می کند که دامادش نامه ای به امام جواد (که درود خدا بر او باد) نوشت و در آن چنین عنوان کرد:«پدرم ناصبی و از مخالفان و دشمنان اهل بیت است و من در ارتباط و مراوده با او بسیار رنج می برم و خشونت او را تحمل می کنم. اگر امکان دارد دعا کنید خداوند مرا از دست پدرم نجات دهد. آیا توصیه می کنید که با او مدارا کنم یا به دلیل دشمنی اش با اهل بیت با او ستیز کنم؟»
امام در پاسخ نوشت:«خواسته تو را فهمیدم و آنچه راکه درباره پدرت نوشتی درک کردم. از دعا کردن برای تو دریغ نمی کنم. اما با چنین پدری که دشمن ما اهل بیت نیز هست، بساز و مدارا کن که بیشتر از درگیر شدن و ستیز با او خیر دارد. پس از هر سختی یک سرازیری و آسانی هست. صبر کن که عاقبت نیک برای اهل تقوا است. خداوند تو را بر ولایت ما اهل بیت ثابت قدم بدارد.»
پرسش عبدالعظیم حسنی درباره یکی از پیامبران:حضرت عبدالعظیم حسنی نامه ای برای امام محمد جواد (که درود خدا بر او باد) نوشت و سوال کرد:«حضرت ذوالکفل که نامش در قرآن آمده از پیغمبران مرسل بوده است؟ نام اصلی او چیست؟»
امام در جواب نامه نوشت:«خداوند متعال صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای ارشاد و هدایت بندگانش فرستاده است که سیصد و سیزده نفر از آن ها پیامبران مرسل بودند.
حضرت ذوالکفل نیز یکی از پیامبران مرسل الهی بود که بعد از حضرت سلیمان به پیامبری مبعوث شد و همانند حضرت داوود بدون بینه و برهان در بین مردم قضاوت و حکم فرمائی می کرد و هیچ گاه غضبناک نمی شد مگر آن که برای رضای خداوند سبحان بود.
نام حضرت ذوالکفل، "عویدیا” بوده و او همان پیامبری است که نامش در ضمن آیه ای از آیات شریفه قرآن مطرح گردیده است :«وَاذْکُرْ إسْماعیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَالْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ الاْ خْیارِ .به یاد آور ای پیامبر! پیامبرانی را همچون حضرت اسماعیل، یسع و ذوالکفل را که هر یک از آن ها از خوبان و برگزیدگان هستند.»
امام هفتم سالها پیش از آن که این بانو به خانه امام رضا (ع) وارد شود، برخی از خصوصیات وی را بیان فرمودند و توسط یکی از یاران خود (یزید بن سلیط) برایش سلام فرستادند.
امام رضا (ع)، از خیزران (سبیکه) به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد میکرد و میفرمود: «سبیکه در قداست و پاکی شبیه حضرت مریم (س) است و پاک و پاکیزه آفریده شده است».
شجاعت در گفتار
امام جوادعلیه السلام تمام فضائل اخلاقی و کمالات انسانی را از اجداد طاهرین خود به ارث برده بود. یکی از خصلت های والائی که آن گرامی به تمام معنا حائز بود، شجاعت و صراحت لهجه در گفتارهای حق طلبانه بود.
روزی مأمون الرشید از گذرگاهی عبور می کرد، کودکانی که در کوچه بازی می کردند از مشاهده موکب سلطنتی مأمون ترسیده و پا به فرار گذاشتند. فقط یک کودک در جای خود ایستاده بود. مأمون به نزد کودک رسیده و از او پرسید: چرا تو مثل دیگر بچه ها فرار نکردی؟ و از سر راه ما کنار نرفتی؟ کودک با کمال شجاعت اظهار داشت: من گناهی مرتکب نشده ام تا به خاطر ترس از کیفر آن فرار کنم و راه هم که برای خلیفه تنگ نیست تا با کنار رفتنْ آن را بگشایم. تو از هر کجای راه دوست داری، بگذر!
مأمون که از منطق قوی و صراحت لهجه کودک تعجب کرده بود، گفت: تو کیستی؟ کودک با افتخار تمام گفت: من، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام هستم. مأمون پرسید: چقدر از علوم و دانش مطلع هستی؟ امام جوادعلیه السلام فرمود: علوم و گزارش های آسمانی از من بپرس! مأمون با او خدا حافظی کرده و رفت. او، یک باز شکاری داشت که در سفرها برای تفریح با آن به شکار می پرداخت. وقتی از امام نهم علیه السلام فاصله گرفت، پرنده شکاری را برای صید رها کرد و باز شکاری به سرعت در آسمان ها به پرواز در آمد و لحظاتی از افق دید خلیفه ناپدید شد. سپس بازگشت، در حالی که او ماهی کوچکی در منقار خود داشت که هنوز نمرده بود. مأمون از آن صید غیر عادی تعجب کرد. آن ماهی را در کف دست خود گرفته و به سوی شهر آمد. وقتی به همان محلّ بازی کودکان رسید، دوباره همه کودکان پراکنده شدند اما امام جوادعلیه السلام از جای خود حرکت نکرد. مأمون پرسید: ای محمد! در دست من چیست؟ فرمود: ای خلیفه! پدرم از پدرانش و آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و آن حضرت توسط جبرئیل از پروردگار عالمیان نقل کرده است که: خداوند متعال دریاهائی آفریده است که بخار آب از آن دریاها بلند شده و ماهیان ریز دریا را همراه خود به آسمان برده و ابرهای متراکمی را تشکیل می دهند. پادشاهان بازهای شکاری خود را به آسمان می فرستند و آنان، آن ماهی های ریز را شکار کرده و به نزد شاهان می آورند. پادشاهان آنها را به کف دست گرفته و تلاش می کنند تا سلاله نبوّت و جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را با آن بیازمایند.
مأمون که از هوش سرشار، علم بی کران و منطق عقلانی و شجاعت آن سلاله نبوّت به شدّت متعجب شده بود، بی آنکه از ته دل راضی باشد، زبان به تحسین امام جوادعلیه السلام گشوده و گفت: راست گفتی و پدرانت و پروردگارت هم صادقانه سخن گفته اند. به راستی که تو فرزند امام رضاعلیه السلام هستی.
نظر امام جواد(ع) درباره شنیدن و گزینش بهترین اقوال
خدای سبحان در قرآن کریم در سوره «زمر» به همه ما امر کرد و بشارت داد و فرمود:آنها که مکتب های گوناگون آراء مختلف را بررسی می کنند و بهترینش را برمی گزینند به آنها مژده بده «فَبَشِّرْ عِبادِی الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ».
وجود مبارک امام جواد(ع) برای تبیین این گونه از آیات به همه ما فرمود:شما مواظب باشید سخن هر کس را گوش می دهید و کتاب هر کس را می خوانید (اعم از روزنامه، مجله، فصلنامه و هر چه می خوانید)، اگر در حد بررسی باشد عیب ندارد البته در صورتی که قدرت تحقیق داشته باشید.
چرا که یک وقت است آدم می خواهد گوش به حرف کسی بدهد ببیند این چه می گوید نه اینکه باور کند بعد خودش می رود تحقیق می کند یا از دیگران می پرسد این نه تنها بد نیست خوب هم هست. خب آدم حرفها را می شنود بعد تحقیق می کند.
یک وقت دیگر هست که فرد از همان اول می رود که حرف او را گوش بدهد، اینجا وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) فرمود:مواظب باشید «من اسقی الی ناطقٍ فقد عبده فان کان الناطق ینطق عن الله فقد عبد الله و ان کان الناطق ینطق عن ابلیس فقد عبد ابلیس» اگر کسی کتابی یا مقاله ای یا مجله و روزنامه ای را می خواند و حرف کسی را گوش می دهد که بپذیرد، فرمود:این استقا و این گوش دادن و قبول یک نحو عبادت است و عبادت به معنای اطاعت.
اگر آن گوینده آن نویسنده حق گو و حق نویس بود این شخص حق را عبادت کرد و اگر باطل گو و باطل نویس بود این شخص باطل و ابلیس را عبادت کرده، آن گاه این آیه نورانی سوره مبارکه «زمر» روشن می شود «فَبَشِّرْ عِبادِی الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» یعنی اقوال و آراء مکتب های گوناگون را بررسی می کند و گوش می دهد نه گوش شنوا دارد که قبول کند.
احسن و اقوی حرف خداست؛ هر وقت خدا دارد حرف می زند گوش دهید «وَ إِذا قُرِی الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» آن حرف را ارزیابی کنید ولی بالأخره میزان این است که حرف آخر را قرآن می زند آن وقت شما تطبیق کنید ببینید که مطابق با قرآن هست یا مطابق با قرآن نیست، اما هیچ جای دیگر نگفت که شما هر حرفی زدند گوش بدهید.
بلکه فرمود:هر چه خدا گفت گوش بدهید «وَ إِذا قُرِی الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» وجود مبارک امام جواد(ع) راه پژوهشگرها را مشخص کردند و فرموند:باید مواظب باشید همین که دارید تحقیق می کنید یا کتاب مطالعه می کنید این هنر را داشته باشید که هر چیزی را باور نکنید بلکه فقط حفظ کنید که اینها چه می گویند بعد تحقیق کنید و اگر حق بود بپذیرید.
هر جا باشید بدانید که «لن تخلق من عین الله» «و اعلم انک لن تخلق من عین الله» تو از دید خدا خارج نیستی هر جا باشی در منظر الهی هستی «فانطر کیف تکون» و همه ما محتاجیم به اینکه یک تحقیقی در درون ما از درون ما بجوشد.
نامه نگاری امام جواد(ع) با مردم
یکی از راه های ارتباط امام جواد (که درود خدا بر او باد) با مردم از طریق نامه بود، چرا که به علت خفقان دستگاه حکومتی امکان ارتباط مستقیم با مردم وجود نداشت.
ایشان در شهرهای مختلف از جمله قم، اهواز، سیستان، همدان و بُست وکیل داشتند و از طریق آنها نامه های مردم و سوالات آنها به دست امام می رسید و پاسخش نیز تحویل داده می شد. علاوه بر پرسش و پاسخ های دینی و علمی که از امام پرسیده می شد، ایشان در پاسخ به برخی سوالات و مشکلات سیره و دستور اخلاقی اهل بیت و دین را تبیین می کردند.
توصیه امام جواد به مرد مصیبت زده
ابن مهران می گوید: حضرت جوادعلیه السلام در نامه ای به یک مرد مصیبت زده چنین نگاشت: حادثه ناگوار مرگ فرزندت را یادآور شدی و اضافه نمودی که فرزند از دست رفته ات محبوب ترین فرزندت بود. روش خداوند متعال این گونه است که از والدین دوست داشتنی ترین فرزند را می گیرد تا پاداش مصیبت دیده را عالی تر و بهتر عنایت کند. خداوند، پاداش تو را زیاد کند و جزای نیک در عزایت عنایت فرماید و به تو صبر عطا نموده و دلت را محکم گرداند. او، خدای قادر و تواناست و به زودی جانشین شایسته ای در عوض فرزند از دست رفته ات به تو ارزانی دارد. امیدوارم که خداوند دعایم را در حقّ تو بپذیرد. ان شاء الله تعالی.
پاسخ امام درباره برخورد با کسی که ضد دین و ولایت است
بکر بن صالح روایت می کند که دامادش نامه ای به امام جواد (که درود خدا بر او باد) نوشت و در آن چنین عنوان کرد:«پدرم ناصبی و از مخالفان و دشمنان اهل بیت است و من در ارتباط و مراوده با او بسیار رنج می برم و خشونت او را تحمل می کنم. اگر امکان دارد دعا کنید خداوند مرا از دست پدرم نجات دهد. آیا توصیه می کنید که با او مدارا کنم یا به دلیل دشمنی اش با اهل بیت با او ستیز کنم؟»
امام در پاسخ نوشت:«خواسته تو را فهمیدم و آنچه راکه درباره پدرت نوشتی درک کردم. از دعا کردن برای تو دریغ نمی کنم. اما با چنین پدری که دشمن ما اهل بیت نیز هست، بساز و مدارا کن که بیشتر از درگیر شدن و ستیز با او خیر دارد. پس از هر سختی یک سرازیری و آسانی هست. صبر کن که عاقبت نیک برای اهل تقوا است. خداوند تو را بر ولایت ما اهل بیت ثابت قدم بدارد.»
پرسش عبدالعظیم حسنی درباره یکی از پیامبران:حضرت عبدالعظیم حسنی نامه ای برای امام محمد جواد (که درود خدا بر او باد) نوشت و سوال کرد:«حضرت ذوالکفل که نامش در قرآن آمده از پیغمبران مرسل بوده است؟ نام اصلی او چیست؟»
امام در جواب نامه نوشت:«خداوند متعال صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای ارشاد و هدایت بندگانش فرستاده است که سیصد و سیزده نفر از آن ها پیامبران مرسل بودند.
حضرت ذوالکفل نیز یکی از پیامبران مرسل الهی بود که بعد از حضرت سلیمان به پیامبری مبعوث شد و همانند حضرت داوود بدون بینه و برهان در بین مردم قضاوت و حکم فرمائی می کرد و هیچ گاه غضبناک نمی شد مگر آن که برای رضای خداوند سبحان بود.
نام حضرت ذوالکفل، "عویدیا” بوده و او همان پیامبری است که نامش در ضمن آیه ای از آیات شریفه قرآن مطرح گردیده است :«وَاذْکُرْ إسْماعیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَالْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ الاْ خْیارِ .به یاد آور ای پیامبر! پیامبرانی را همچون حضرت اسماعیل، یسع و ذوالکفل را که هر یک از آن ها از خوبان و برگزیدگان هستند.»