اما پرسشی که در این میان آقای آشنا به آن نپرداخته است این است که چطور رؤسای جمهور قبل از روحانی توانستند ریاست آیت الله هاشمی که رئیس جمهور هم نبود را بپذیرند؟ مشکل از جایگاه ریاست جمهوری است که نمیتواند ریاست فرد دیگری بر مجمع را بپذیرد یا مشکل از کسانی است که تحمل ندارند حتی یک جا نفر دوم باشند؟
به گزارش شهدای ایران به نقل از فردا، پس از حواشی به وجود آمده پیرامون عدم حضور دو ماهه سران قوا در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام، هرچند برخی تحلیل گران آن را به حضور احمدینژاد مرتبط میدانستند و برخی شایعات حاکی از نوشتن نامه خطاب به رهبری برای عزل احمدینژاد بود، اما آشنا در یادداشتی تلگرامی دلیل عدم حضور روحانی در جلسات مجمع را عدم ریاست روحانی بر مجمع ذکر کرده است. سخنی که در هفتههای اخیر به صورت شایعه به گوش میرسد تا اینکه مشاور رئیس جمهور با انتشار متن اخیر در کانال تلگرامی خود رنگ واقعیت به آن بخشیده است.
حسام آشنا مشاور روحانی و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در یادداشتی به بهانه بررسی سیر تاریخی ریاست بر مجمع تلویحا خواستار ریاست روحانی بر این مجمع شده است. او در بخشی از یادداشت تصریح کرده رؤسای جمهور نمیتوانند ریاست فرد دیگری را بر مجمع بپذیرند! «جایگاه ریاست مجمع به جای آن که به صورت روال طبیعی به رئیس جمهور وقت برسد در اختیار آقای هاشمی باقی بماند و مرکز تحقیقات استراتژیک هم که بخشی از ریاست جمهوری بود به مجمع منتقل شود. در این حکم مهم که در آخرین روزهای اسفند سال ۱۳۷۵ و سه ماه مانده به انتخابات صادر شد آمده است: " همهى اعضاء نامبرده براى یک دورهى پنجساله انتخاب شدهاند و رئیس مجمع در این دوره جناب حجةالاسلام والمسلمین آقاى هاشمى رفسنجانى مىباشند. این انتصاب که در سه دوره ۵ ساله دیگر نیز تکرار شد اگر چه در کنار توجه به جنبههای مهمی از جمله حل تعارض میان شورای نگهبان و مجلس و تثبیت جایگاه مجمع به عنوان مشاور رهبری، مشکل جایگاه آقای هاشمی را نیز تا حدی حل کرد، اما نمیتوان انکار کرد که با فعالتر شدن مجمع به ریاست ایشان مشکل جدیدی تحت عنوان تعارض میان مجمع و قوه مجریه بروز کرد.»
آشنا بعد از این مقدمه چینی نیت واقعی خود را از طرح این سخنان مشخص کرده و نوشته است «رؤسای جمهور قاعدتاً بنا به نص قانون اساسی خود را شخص دوم کشور میدانند و انتظار دارند مانند دو دوره اولیه مسئولیت مجمع بر عهده ریاست جمهور بماند تا محوریت قوه مجریه در سیاستهای اجرایی تثبیت شود و از برآمدن یک شبه قوه جلوگیری شود. آنها وقتی با عنوان حقوقی خود در مجمعی قانونی شرکت میکنند نمیتوانند ریاست فرد دیگری را برآن بپذیرند؛ به خصوص آن که مجمع تصویب سیاستهای کلان را در دستور قرار داد و خود را هم ناظر بر اجرای آن میدانست. این تعارض در طول ۲۰ سال ریاست آقای هاشمی بر مجمع همچنان لاینحل باقی ماند و اگر چه رؤسای جمهور بنا بر تکلیف یا با ملاحظه احترام ایشان گاه در جلسات مجمع شرکت میکردند، اما در عمل دولتها اغلب سیاستهای مصوب مجمع را نه چندان راهگشا تلقی میکردند و نه چندان به آن سیاستها ملتزم بوده اند. اگر چه شخصیت حقیقی آقای هاشمی معمولا این تعارض و ضعف را میپوشاند، ولی احساس صوری بودن و جدی گرفته نشدن مصوبات مجمع از گلایههای همیشگی ایشان از دولتها بود.».
اما پرسشی که در این میان آقای آشنا به آن نپرداخته است این است که چطور رؤسای جمهور قبل از روحانی توانستند ریاست آیت الله هاشمی که رئیس جمهور هم نبود را بپذیرند؟ مشکل از جایگاه ریاست جمهوری است که نمیتواند ریاست فرد دیگری بر مجمع را بپذیرد یا مشکل از کسانی است که تحمل ندارند حتی یک جا نفر دوم باشند؟
حسام آشنا مشاور روحانی و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در یادداشتی به بهانه بررسی سیر تاریخی ریاست بر مجمع تلویحا خواستار ریاست روحانی بر این مجمع شده است. او در بخشی از یادداشت تصریح کرده رؤسای جمهور نمیتوانند ریاست فرد دیگری را بر مجمع بپذیرند! «جایگاه ریاست مجمع به جای آن که به صورت روال طبیعی به رئیس جمهور وقت برسد در اختیار آقای هاشمی باقی بماند و مرکز تحقیقات استراتژیک هم که بخشی از ریاست جمهوری بود به مجمع منتقل شود. در این حکم مهم که در آخرین روزهای اسفند سال ۱۳۷۵ و سه ماه مانده به انتخابات صادر شد آمده است: " همهى اعضاء نامبرده براى یک دورهى پنجساله انتخاب شدهاند و رئیس مجمع در این دوره جناب حجةالاسلام والمسلمین آقاى هاشمى رفسنجانى مىباشند. این انتصاب که در سه دوره ۵ ساله دیگر نیز تکرار شد اگر چه در کنار توجه به جنبههای مهمی از جمله حل تعارض میان شورای نگهبان و مجلس و تثبیت جایگاه مجمع به عنوان مشاور رهبری، مشکل جایگاه آقای هاشمی را نیز تا حدی حل کرد، اما نمیتوان انکار کرد که با فعالتر شدن مجمع به ریاست ایشان مشکل جدیدی تحت عنوان تعارض میان مجمع و قوه مجریه بروز کرد.»
آشنا بعد از این مقدمه چینی نیت واقعی خود را از طرح این سخنان مشخص کرده و نوشته است «رؤسای جمهور قاعدتاً بنا به نص قانون اساسی خود را شخص دوم کشور میدانند و انتظار دارند مانند دو دوره اولیه مسئولیت مجمع بر عهده ریاست جمهور بماند تا محوریت قوه مجریه در سیاستهای اجرایی تثبیت شود و از برآمدن یک شبه قوه جلوگیری شود. آنها وقتی با عنوان حقوقی خود در مجمعی قانونی شرکت میکنند نمیتوانند ریاست فرد دیگری را برآن بپذیرند؛ به خصوص آن که مجمع تصویب سیاستهای کلان را در دستور قرار داد و خود را هم ناظر بر اجرای آن میدانست. این تعارض در طول ۲۰ سال ریاست آقای هاشمی بر مجمع همچنان لاینحل باقی ماند و اگر چه رؤسای جمهور بنا بر تکلیف یا با ملاحظه احترام ایشان گاه در جلسات مجمع شرکت میکردند، اما در عمل دولتها اغلب سیاستهای مصوب مجمع را نه چندان راهگشا تلقی میکردند و نه چندان به آن سیاستها ملتزم بوده اند. اگر چه شخصیت حقیقی آقای هاشمی معمولا این تعارض و ضعف را میپوشاند، ولی احساس صوری بودن و جدی گرفته نشدن مصوبات مجمع از گلایههای همیشگی ایشان از دولتها بود.».
اما پرسشی که در این میان آقای آشنا به آن نپرداخته است این است که چطور رؤسای جمهور قبل از روحانی توانستند ریاست آیت الله هاشمی که رئیس جمهور هم نبود را بپذیرند؟ مشکل از جایگاه ریاست جمهوری است که نمیتواند ریاست فرد دیگری بر مجمع را بپذیرد یا مشکل از کسانی است که تحمل ندارند حتی یک جا نفر دوم باشند؟