آنا برزینا از شاعران اوکراینی شعری را برای شلمچه در حالی که برای شهیدان ایران اشک میریخت خواند.
به گزارش شهدای ایران، آنا برزینا از اوکراین در ایران زبان فارسی را آموخته است. برزینا نقشی را هم در سریال شوق پرواز (شهید بابایی) ایفا کرده است. او در غزلی را درباره ایران سروده است.
این خاک گهربار که ایران شده نامش
شیری است که مابین دو دریاست کنامش
مهتاب نشسته، سر هر گنبد این خاک
مانند کبوتر که نشسته است به بامش
از مرز فرا رفته به پیغمبری شعر
با سعدی و با مولوی از عشق، پیامش
شوقی ازلی دارم، با خاک عزیزش
عشقی ابدی دارم، در دل به دوامش
از شوق، مشرف بشو ای باد صبا تا
یک بار سلامم برسانی به امامش
این گزارش اضافه میکند، این شاعر اوکراینی شعری را برای شلمچه در برنامه شبهای فرهنگ کیش در حالی که برای شهیدان ایران اشک میریخت خواند.
شلمچه
شنیدهاید که زمین دهان بگشاید؟
که اعماق آن به سخن درآید
سخن از عهد میهنی که قلبت سرشار است از عشق آن
سخن از دلاوریهای ایثارگرانه مبارزان؟
شنیدهاید که زمین حکایت کند؟
حکایت هزاران شهید مانده در آن
خاکستر شده در آتش یا ترکش خورده،
ز پای فتاده به تیر دشمن در جنگ؟
حکایت از جایی که سالهاست گشته
گلزارِ جان بر کفان و دلیران
و هر یک از سربازانِ برگشته به آغوش خاک
بسانِ زخمیست نامرئی بر سینه خاک
روزی با من به سخن در آمد این زمین
سخن از خون مبارزانِ بی باک،
که جوانیِ خود را فدا کردهاند
فدای عزت و آزادگیِ مادران و پدران
در این پیکارِ مقدس قهرمانان نشان دادند
که سزاوارِ یاد و خاطرهای جاودان اند
تا همه در جایجای این کره خاکی با کرامت،
آرامش و دوستی و عشقِ ابدی زندگی کنند
مینالید و میگریست و از خدا میخواست این مرز و بوم
که از جنگ و کارزار حفظ کنند او را
و دعای خیر کرد در حق بشریت
برای صلح و انسجام بر روی کره زمین!
در پاسخ نتوانستم حرفی بگویم –
فقط قطرات اشک در سکوت پایین میغلطید
اشکها بر خاکی پر از درد و غم میریختند
در سرزمینی دور - به نام شلمچه
گفتنی است، آنا برزینا استاد زبان فارسی دانشگاه مسکو و متولد اوکراین است و به دلیل اشعارش برای شهدای ایران و ارادتش به ایثارگران ایرانی مورد توجه شاعران ایرانی بوده است نغمه مستشار نظامی از شاعران کشورمان شعری را به او تقدیم کره است.
شعری تقدیم به شاعر مهربان روسیه، «دکتر آنا برزینا» به پاس اشعار زیبایش برای ایران
زبان مشترک ما عشق است
میدانستم
اما
اثباتش
به دست چشمان آبی تو اتفاق افتاد
آنا
دختر آرام و متین ولگا
آنگونه که با خاطرات شلمچه اشک ریختی
در جزیره ی مرجانی ما
در خلیج فارس
نه
پیش تر از آن
آنگاه که از زیر درختان کاج میدان سرخ
به من در میدان آزادی
پیام فرستادی
آری همانگاه دانستم
که عشق
چون ماهی سرخی
از سردترین نقطه ی شمال تا گرمترین آبهای جنوب
شنا می کند
و آوای دلنشین صلح و مهرورزی را
در دلهای ما مینوازد
چه فرقی میکند «بالالایکا» 1 یا با «سه تار»
وقتی قلب ما راز مشترک سازها را دریافته است
ما دخترکان عاشقی هستیم که برای مادری واژهها آفریده شدهایم
من برای عروسک ماسولهایام
تو برای ماتروشکای 2 سرخت
مادرم برای عروسک کبریتیاش
واژههای بدون لالایی
کلماتی یتیماند که به کار هیچ زبانی نمیآیند
نه فارسی
نه روسی
زنان همیشه گمنامترین شاعران ماندگارترین ترانهها بودهاند
اما
چشمان آبی تو
برای به یادماندنی شدن این ترانه کافی ست آنا
**
1-بالالایکا: نام سازی روسی شبیه به سه تار
2-ماتروشکا: عروسکهای چوبی ساخت دست هنرمندان روس که نمادی از مادر بودن، زایش، مهمان نوازی و وحدت در خانواده است.
* فارس
این خاک گهربار که ایران شده نامش
شیری است که مابین دو دریاست کنامش
مهتاب نشسته، سر هر گنبد این خاک
مانند کبوتر که نشسته است به بامش
از مرز فرا رفته به پیغمبری شعر
با سعدی و با مولوی از عشق، پیامش
شوقی ازلی دارم، با خاک عزیزش
عشقی ابدی دارم، در دل به دوامش
از شوق، مشرف بشو ای باد صبا تا
یک بار سلامم برسانی به امامش
این گزارش اضافه میکند، این شاعر اوکراینی شعری را برای شلمچه در برنامه شبهای فرهنگ کیش در حالی که برای شهیدان ایران اشک میریخت خواند.
شلمچه
شنیدهاید که زمین دهان بگشاید؟
که اعماق آن به سخن درآید
سخن از عهد میهنی که قلبت سرشار است از عشق آن
سخن از دلاوریهای ایثارگرانه مبارزان؟
شنیدهاید که زمین حکایت کند؟
حکایت هزاران شهید مانده در آن
خاکستر شده در آتش یا ترکش خورده،
ز پای فتاده به تیر دشمن در جنگ؟
حکایت از جایی که سالهاست گشته
گلزارِ جان بر کفان و دلیران
و هر یک از سربازانِ برگشته به آغوش خاک
بسانِ زخمیست نامرئی بر سینه خاک
روزی با من به سخن در آمد این زمین
سخن از خون مبارزانِ بی باک،
که جوانیِ خود را فدا کردهاند
فدای عزت و آزادگیِ مادران و پدران
در این پیکارِ مقدس قهرمانان نشان دادند
که سزاوارِ یاد و خاطرهای جاودان اند
تا همه در جایجای این کره خاکی با کرامت،
آرامش و دوستی و عشقِ ابدی زندگی کنند
مینالید و میگریست و از خدا میخواست این مرز و بوم
که از جنگ و کارزار حفظ کنند او را
و دعای خیر کرد در حق بشریت
برای صلح و انسجام بر روی کره زمین!
در پاسخ نتوانستم حرفی بگویم –
فقط قطرات اشک در سکوت پایین میغلطید
اشکها بر خاکی پر از درد و غم میریختند
در سرزمینی دور - به نام شلمچه
گفتنی است، آنا برزینا استاد زبان فارسی دانشگاه مسکو و متولد اوکراین است و به دلیل اشعارش برای شهدای ایران و ارادتش به ایثارگران ایرانی مورد توجه شاعران ایرانی بوده است نغمه مستشار نظامی از شاعران کشورمان شعری را به او تقدیم کره است.
شعری تقدیم به شاعر مهربان روسیه، «دکتر آنا برزینا» به پاس اشعار زیبایش برای ایران
زبان مشترک ما عشق است
میدانستم
اما
اثباتش
به دست چشمان آبی تو اتفاق افتاد
آنا
دختر آرام و متین ولگا
آنگونه که با خاطرات شلمچه اشک ریختی
در جزیره ی مرجانی ما
در خلیج فارس
نه
پیش تر از آن
آنگاه که از زیر درختان کاج میدان سرخ
به من در میدان آزادی
پیام فرستادی
آری همانگاه دانستم
که عشق
چون ماهی سرخی
از سردترین نقطه ی شمال تا گرمترین آبهای جنوب
شنا می کند
و آوای دلنشین صلح و مهرورزی را
در دلهای ما مینوازد
چه فرقی میکند «بالالایکا» 1 یا با «سه تار»
وقتی قلب ما راز مشترک سازها را دریافته است
ما دخترکان عاشقی هستیم که برای مادری واژهها آفریده شدهایم
من برای عروسک ماسولهایام
تو برای ماتروشکای 2 سرخت
مادرم برای عروسک کبریتیاش
واژههای بدون لالایی
کلماتی یتیماند که به کار هیچ زبانی نمیآیند
نه فارسی
نه روسی
زنان همیشه گمنامترین شاعران ماندگارترین ترانهها بودهاند
اما
چشمان آبی تو
برای به یادماندنی شدن این ترانه کافی ست آنا
**
1-بالالایکا: نام سازی روسی شبیه به سه تار
2-ماتروشکا: عروسکهای چوبی ساخت دست هنرمندان روس که نمادی از مادر بودن، زایش، مهمان نوازی و وحدت در خانواده است.
* فارس