پروانه معصومی میگوید حرفهایش در دیدار با رهبری را تقطیع کردهاند و بعد طوری منتشر کردند که چیزی نمانده بود در خیابان کتکش بزنند. از روزهای کودکی لیلا حاتمی و بازیهای دخترانه او با دخترش در پاریس گفت و تاکید کرد: «کاش لیلا این حرفها را جای برلین در تهران میزد تا خودم پشت سرش فریاد بزنم زندهباد!»
به گزارش شهدای ایران، پروانه معصومی میگوید حرفهایش در دیدار با رهبری را تقطیع کردهاند و بعد طوری منتشر کردند که چیزی نمانده بود در خیابان کتکش بزنند. از روزهای کودکی لیلا حاتمی و بازیهای دخترانه او با دخترش در پاریس گفت و تاکید کرد: «کاش لیلا این حرفها را جای برلین در تهران میزد تا خودم پشت سرش فریاد بزنم زندهباد!»
هنرپیشه حکومتی! این عنوانی است که بعد از انتشار گفتههای پروانه معصومی در انتقاد از لیلا حاتمی خیلی سر زبانها افتاد. اصلا با او تماس گرفته بودیم برای حرف زدن درباره همین واژه. اینکه آیا او هم سعی میکند نشان دهد یک هنرمند «وابسته» است تا از امتیازاتش برخوردار شود که یکباره حرفهای متفاوتی برای گفتن داشت. دلی پر درد از رفتارهای دوستان قدیمی، برخوردهای دو قطبی سیاسی. خودش میگوید این برچسب هنرمند حکومتی را همان ابتدای انقلاب یکی از شعرای بزرگ کشور به او زده و دلش را شکسته است.
میخواستم درباره حرفهایی که در واکنش به اعتراض لیلا حاتمی گفته بودید صحبت کنیم.
اولش من یک چیزی به شما بگویم. من هیچ اعتراضی به خانم حاتمی نکردم. شما خبرنگارها کاری میکنید که آدم پشیمان میشود که اصلا یک جمله با شما حرف بزند. من در راه شمال به تهران برای فیلمبرداری بودم. آقایی زنگ زد و گفت: شما درباره این صحبتهای خانم حاتمی چه میگویید؟ گفتم من اصلا روحم هم خبر ندارد. گفت: ایشان گفتند من در کشوری زندگی میکنم که معترضین را میکشند. دقیقا عین همین جمله که امیدوارم ضبط کرده باشد. گفتم مگر در کشورهای دیگر به دستان معترضین بوسه میزنند؟ آنها هم میزنند و در آخر هم گفتم کسانی که دوست ندارند در این مملکت باشند خب بروند. اینجا کشور من است و من دوستش دارم و کشورم را ستایش میکنم. کسانی هم که میروند وقتی برمی گردند اولین کاری که میکنند در فرودگاه خاک ایران را میبوسند. این چیزی بود که من گفتم. از دو روز پیش تا به حال همینطور به من تلفن میکنند که این حرفها چه بود به خانم حاتمی گفتید. لیلا حاتمی هم سن بچه من است و من از بچگی او را میشناسم. در پاریس همبازی بچه من بوده. این حرفها چیه؟ چرا همه را به جان هم میاندازید؟
شما همیشه نقشهای مادرانه بازی کردید. عقایدتان قابل احترام است و در همه این سالها سعی کردید یک ظاهر خاص در نقشهای تان داشته باشید و عقاید خودتان را داشتید، ولی هیچوقت وارد این نوع دعواهای سیاسی نمیشدید.
من اصلا نمیدانم چه نوشته اند. چون کانالهای اجتماعی را دنبال نمیکنم، ولی هر کسی به من میرسد درباره این حرفها میگوید. دیروز سر میز ناهار یکی از دوستان گفت: این چه حرفهایی است که به لیلا حاتمی گفتی. من واقعا محلی نگذاشتم، چون حوصله ندارم. من تهران زندگی نمیکنم، خارج از تهران زندگی میکنم که آرامشی داشته باشم. یک جمله که من گفتم مگر در کشورهای دیگر بوسه به دستان معترضان میزنند باید این همه بلوا به پا کند؟
اساسا شما به این اعتقاد دارید که هنرمند باید اظهارنظر سیاسی یا اجتماعی بکند؟
صددرصد. من امیدوارم شما آدم شریفی باشید و اینی که میگویم را بنویسید. هر هنرمندی و هر انسانی در هر مملکتی که زندگی میکند حق دارد اعتراض کند. کمااینکه خود من خیلی اعتراض دارم. منتهی من این اعتراضم را در مملکت خودم میکنم نه اینکه بروم خارج در مملکتی سلاح شیمیایی به صدام فروخته که هم وطنهای من را به آن روز بیندازد، گله کنم. من گله پیش خودی میکنم نه پیش غریبه. حرف من این است.
با شناختی که از لیلا حاتمی دارید فکر میکنید او تعمدی در حرف هایش داشته یا ایشان هم درد دلی داشت که در یک حالت احساسی آن را گفته. چون آقای مانی حقیقی چنین برداشتی از گفتههای لیلا داشت و گفت: حرفهای لیلا حرف او هم هست، اما ترجیح میدهد آن جا و روی تریبون بیان شان نکند.
مگر میشود ما اعتراض نداشته باشیم؟ مگر ممکن است من اعتراض نداشته باشم؟ من که بازیگر قدیمی هستم، دو تا تار موی سفیدم از روسری بیرون میافتد، من را میخواهند و میگویند این خط قرمز تلویزیون است. این چه خط قرمزی است؟ اینها جان من را به لبم میآورد. زمانی که دارم بازی میکنم. این پیش پاافتادهترین اعتراضی است که دارم. اعتراض درست و حسابی باشد وقتی همه اعتراض کنند من هم اعتراض میکنم، منتهی اگر حرف دلم باشد. نه اینکه از زبان من چیز دیگری بنویسند. آخر یک شرافت کاری باید باشد.
وقتی یک نفر مثل لیلا اعتراض میکند و یک نفر مثل شما هم به لیلا انتقاد میکند، یک دوقطبی سیاسی شکل میگیردبه یکی برچسب حکومتی میخورد و به دیگری ضدانقلاب.
این بدترین کار است.
شما هنرپیشه حکومتی هستید لیلا ضد انقلاب؟
اصلا اینطور نیست. لیلا یک هنرپیشه بسیار ارزشمند است سالیان سال است کار میکند، هم بازیگر خوبی است و هم اینکه انسان خوبی است. لیلا را از بچگی اش میشناسم و میدانم چه انسان شریفی است.
درباره ضلع دیگر این دوگانه چطور. این برچسب هنرپیشه حکومتی که به خودتان میزنند؟
من ندیدم. اینستاگرام ندارم. فقط یکی را یکی از دوستان برایم خواند، گفتم اصلا مهم نیست ایرادی ندارد، بگذار بگویند. شما باور میکنید که اصلا آدم نمیتواند حرف بزند؟ من الان آقای حاتمی کیا را خیلی خوب درک میکنم که آن روز در اختتامیه جشنواره آن حرفها را زد. چقدر برچسب به من زدند. شما باور میکنید که وسط خیابان میخواستند من را کتک بزنند؟
چرا؟ درباره حجاب چیزی گفته بودید؟
نه من خیلی هم آدم باحجابی نیستم. نه قبل از انقلاب حجاب داشتم و نه الان خودم را میپیچانم. من معتقدم حجاب آدم باید ذاتی باشد. احساس میکنم آدمی که وقیح است و حجاب درونی ندارد هزار مدل هم خودش را بپوشاند فایده ندارد. باز مشخص میشود حجابش واقعی نیست.
این اعتراضی که در خیابان به شما شده برای چه بود؟
برای اینکه من خدمت آقای خامنهای رفته بودم، صحبتی کردم و صدای آمریکا -قابل توجه دوستانی که فقط به رسانههای خارجی توجه میکنند- بخشهایی از آن را پخش کرده بود و فقط آن را شنیده بودند. از خواهر و دوست و همسایه و... به من اعتراض کردند. باز من صبوری کردم. گفتم ایرادی ندارد. بعد هم برای دوستان عزیز و نورچشمیهای من، من شدم بازیگر حکومتی و دولتی شدم آنها هم شدند هنرمند مستقل!
بعد از آن رانتی برایتان قائل شدند یا سفارش کارهایتان کمتر شد؟
اصلا از کنارم رد نمیشدند. پیشنهاد کار بازی دارم، ولی چیزی است که به نظر خودم ارزشمند نیست.
شاید در همین دوقطبی کارگردانهای بزرگی که پیشتر با آنها کار میکردید آن طرف قرار گرفتند و شما این طرف؟
دقیقا. همان حرفهایی که آقای حاتمی کیا زد که من واقعا از او سپاسگزارم، رخ داده است. شش، هفت سال از انقلاب گذشته بود من در یک مهمانی بودم، یکی از شاعران بسیار برجسته ما به من گفت: تو که با این حکومت همکاری میکنی. گفتم منظورتان چیست؟ من در این مملکت زندگی میکنم. گفت: تو داری فیلم بازی میکنی. گفتم اگر فیلم بازی نکنم چطور زندگی کنم و بعد بسیار عصبانی شدم و از اتاقی که نشسته بودیم بیرون آمدم، چون احترام آن فرد واجب بود و جای پدر من بود؛ به خانه که برگشتم گفتم اگر اینطور باشد که ایشان به من میگوید تو داری همکاری میکنی، خب هر کس در این مملکت کار میکند و نان میخورد همکاری میکند. مگر ما خودمان را نکشتیم که انقلاب شود. من ۲۲ بهمن ۵۸ بعد از انقلاب به ایران برگشتم. انقلاب شده بود، شاه رفته بود، آن چیزی بود که دلمان میخواست، ولی این داستان چیه تا یک نفر یک حرفی میزند شما روزنامه نگارها کاری میکنید که همه را به جان هم بزنید. من پنج، شش سال هیچ گفت و گویی نکردم و الان هم باز پشیمان شدم.
شاید یک گروهی از دوستان سابقتان انتظار دارند شما در مواضع و عقاید سیاسی مثل گذشته به آنها نزدیک باشید.
من نمیفهمم اصلا یعنی چی؟ همان دوستان اگر چنین نظری دارند، برای یک کاری تبلیغات میکنند و از من هم میخواهند همکاری کنم، من با آن کار مخالف هستم دلیل نمیشود که شما با من دشمن شوید. سه تا غذا سر میز است من یکی را دوست دارم.
درباره آقای حاتمی کیا منتقدان میگویند ایشان بیشترین فرصت را برای کار کردن داشته و بیشترین حمایت هم از ایشان شده شاید ایشان دیگر حق انتقاد ندارند.
من فکر میکنم همه حق انتقاد دارند. منتهی انتقاد درست و بجا. آقای حاتمی کیا کجا اعتراض کردند؟ پشت یک تریبونی که یک عده از هموطنان خودش نشسته بودند نه در یک کشور خارجی. من اگر حرفی هم زدم منظورم این است که در خارج از کشور اعتراض نکنیم اگر حرفی داریم همینجا بگوییم. لیلا هم اگر همینجا میگفت: من هم پشتش میایستادم و میگفتم زنده باد.
*سازندگی
هنرپیشه حکومتی! این عنوانی است که بعد از انتشار گفتههای پروانه معصومی در انتقاد از لیلا حاتمی خیلی سر زبانها افتاد. اصلا با او تماس گرفته بودیم برای حرف زدن درباره همین واژه. اینکه آیا او هم سعی میکند نشان دهد یک هنرمند «وابسته» است تا از امتیازاتش برخوردار شود که یکباره حرفهای متفاوتی برای گفتن داشت. دلی پر درد از رفتارهای دوستان قدیمی، برخوردهای دو قطبی سیاسی. خودش میگوید این برچسب هنرمند حکومتی را همان ابتدای انقلاب یکی از شعرای بزرگ کشور به او زده و دلش را شکسته است.
میخواستم درباره حرفهایی که در واکنش به اعتراض لیلا حاتمی گفته بودید صحبت کنیم.
اولش من یک چیزی به شما بگویم. من هیچ اعتراضی به خانم حاتمی نکردم. شما خبرنگارها کاری میکنید که آدم پشیمان میشود که اصلا یک جمله با شما حرف بزند. من در راه شمال به تهران برای فیلمبرداری بودم. آقایی زنگ زد و گفت: شما درباره این صحبتهای خانم حاتمی چه میگویید؟ گفتم من اصلا روحم هم خبر ندارد. گفت: ایشان گفتند من در کشوری زندگی میکنم که معترضین را میکشند. دقیقا عین همین جمله که امیدوارم ضبط کرده باشد. گفتم مگر در کشورهای دیگر به دستان معترضین بوسه میزنند؟ آنها هم میزنند و در آخر هم گفتم کسانی که دوست ندارند در این مملکت باشند خب بروند. اینجا کشور من است و من دوستش دارم و کشورم را ستایش میکنم. کسانی هم که میروند وقتی برمی گردند اولین کاری که میکنند در فرودگاه خاک ایران را میبوسند. این چیزی بود که من گفتم. از دو روز پیش تا به حال همینطور به من تلفن میکنند که این حرفها چه بود به خانم حاتمی گفتید. لیلا حاتمی هم سن بچه من است و من از بچگی او را میشناسم. در پاریس همبازی بچه من بوده. این حرفها چیه؟ چرا همه را به جان هم میاندازید؟
شما همیشه نقشهای مادرانه بازی کردید. عقایدتان قابل احترام است و در همه این سالها سعی کردید یک ظاهر خاص در نقشهای تان داشته باشید و عقاید خودتان را داشتید، ولی هیچوقت وارد این نوع دعواهای سیاسی نمیشدید.
من اصلا نمیدانم چه نوشته اند. چون کانالهای اجتماعی را دنبال نمیکنم، ولی هر کسی به من میرسد درباره این حرفها میگوید. دیروز سر میز ناهار یکی از دوستان گفت: این چه حرفهایی است که به لیلا حاتمی گفتی. من واقعا محلی نگذاشتم، چون حوصله ندارم. من تهران زندگی نمیکنم، خارج از تهران زندگی میکنم که آرامشی داشته باشم. یک جمله که من گفتم مگر در کشورهای دیگر بوسه به دستان معترضان میزنند باید این همه بلوا به پا کند؟
اساسا شما به این اعتقاد دارید که هنرمند باید اظهارنظر سیاسی یا اجتماعی بکند؟
صددرصد. من امیدوارم شما آدم شریفی باشید و اینی که میگویم را بنویسید. هر هنرمندی و هر انسانی در هر مملکتی که زندگی میکند حق دارد اعتراض کند. کمااینکه خود من خیلی اعتراض دارم. منتهی من این اعتراضم را در مملکت خودم میکنم نه اینکه بروم خارج در مملکتی سلاح شیمیایی به صدام فروخته که هم وطنهای من را به آن روز بیندازد، گله کنم. من گله پیش خودی میکنم نه پیش غریبه. حرف من این است.
با شناختی که از لیلا حاتمی دارید فکر میکنید او تعمدی در حرف هایش داشته یا ایشان هم درد دلی داشت که در یک حالت احساسی آن را گفته. چون آقای مانی حقیقی چنین برداشتی از گفتههای لیلا داشت و گفت: حرفهای لیلا حرف او هم هست، اما ترجیح میدهد آن جا و روی تریبون بیان شان نکند.
مگر میشود ما اعتراض نداشته باشیم؟ مگر ممکن است من اعتراض نداشته باشم؟ من که بازیگر قدیمی هستم، دو تا تار موی سفیدم از روسری بیرون میافتد، من را میخواهند و میگویند این خط قرمز تلویزیون است. این چه خط قرمزی است؟ اینها جان من را به لبم میآورد. زمانی که دارم بازی میکنم. این پیش پاافتادهترین اعتراضی است که دارم. اعتراض درست و حسابی باشد وقتی همه اعتراض کنند من هم اعتراض میکنم، منتهی اگر حرف دلم باشد. نه اینکه از زبان من چیز دیگری بنویسند. آخر یک شرافت کاری باید باشد.
وقتی یک نفر مثل لیلا اعتراض میکند و یک نفر مثل شما هم به لیلا انتقاد میکند، یک دوقطبی سیاسی شکل میگیردبه یکی برچسب حکومتی میخورد و به دیگری ضدانقلاب.
این بدترین کار است.
شما هنرپیشه حکومتی هستید لیلا ضد انقلاب؟
اصلا اینطور نیست. لیلا یک هنرپیشه بسیار ارزشمند است سالیان سال است کار میکند، هم بازیگر خوبی است و هم اینکه انسان خوبی است. لیلا را از بچگی اش میشناسم و میدانم چه انسان شریفی است.
درباره ضلع دیگر این دوگانه چطور. این برچسب هنرپیشه حکومتی که به خودتان میزنند؟
من ندیدم. اینستاگرام ندارم. فقط یکی را یکی از دوستان برایم خواند، گفتم اصلا مهم نیست ایرادی ندارد، بگذار بگویند. شما باور میکنید که اصلا آدم نمیتواند حرف بزند؟ من الان آقای حاتمی کیا را خیلی خوب درک میکنم که آن روز در اختتامیه جشنواره آن حرفها را زد. چقدر برچسب به من زدند. شما باور میکنید که وسط خیابان میخواستند من را کتک بزنند؟
چرا؟ درباره حجاب چیزی گفته بودید؟
نه من خیلی هم آدم باحجابی نیستم. نه قبل از انقلاب حجاب داشتم و نه الان خودم را میپیچانم. من معتقدم حجاب آدم باید ذاتی باشد. احساس میکنم آدمی که وقیح است و حجاب درونی ندارد هزار مدل هم خودش را بپوشاند فایده ندارد. باز مشخص میشود حجابش واقعی نیست.
این اعتراضی که در خیابان به شما شده برای چه بود؟
برای اینکه من خدمت آقای خامنهای رفته بودم، صحبتی کردم و صدای آمریکا -قابل توجه دوستانی که فقط به رسانههای خارجی توجه میکنند- بخشهایی از آن را پخش کرده بود و فقط آن را شنیده بودند. از خواهر و دوست و همسایه و... به من اعتراض کردند. باز من صبوری کردم. گفتم ایرادی ندارد. بعد هم برای دوستان عزیز و نورچشمیهای من، من شدم بازیگر حکومتی و دولتی شدم آنها هم شدند هنرمند مستقل!
بعد از آن رانتی برایتان قائل شدند یا سفارش کارهایتان کمتر شد؟
اصلا از کنارم رد نمیشدند. پیشنهاد کار بازی دارم، ولی چیزی است که به نظر خودم ارزشمند نیست.
شاید در همین دوقطبی کارگردانهای بزرگی که پیشتر با آنها کار میکردید آن طرف قرار گرفتند و شما این طرف؟
دقیقا. همان حرفهایی که آقای حاتمی کیا زد که من واقعا از او سپاسگزارم، رخ داده است. شش، هفت سال از انقلاب گذشته بود من در یک مهمانی بودم، یکی از شاعران بسیار برجسته ما به من گفت: تو که با این حکومت همکاری میکنی. گفتم منظورتان چیست؟ من در این مملکت زندگی میکنم. گفت: تو داری فیلم بازی میکنی. گفتم اگر فیلم بازی نکنم چطور زندگی کنم و بعد بسیار عصبانی شدم و از اتاقی که نشسته بودیم بیرون آمدم، چون احترام آن فرد واجب بود و جای پدر من بود؛ به خانه که برگشتم گفتم اگر اینطور باشد که ایشان به من میگوید تو داری همکاری میکنی، خب هر کس در این مملکت کار میکند و نان میخورد همکاری میکند. مگر ما خودمان را نکشتیم که انقلاب شود. من ۲۲ بهمن ۵۸ بعد از انقلاب به ایران برگشتم. انقلاب شده بود، شاه رفته بود، آن چیزی بود که دلمان میخواست، ولی این داستان چیه تا یک نفر یک حرفی میزند شما روزنامه نگارها کاری میکنید که همه را به جان هم بزنید. من پنج، شش سال هیچ گفت و گویی نکردم و الان هم باز پشیمان شدم.
شاید یک گروهی از دوستان سابقتان انتظار دارند شما در مواضع و عقاید سیاسی مثل گذشته به آنها نزدیک باشید.
من نمیفهمم اصلا یعنی چی؟ همان دوستان اگر چنین نظری دارند، برای یک کاری تبلیغات میکنند و از من هم میخواهند همکاری کنم، من با آن کار مخالف هستم دلیل نمیشود که شما با من دشمن شوید. سه تا غذا سر میز است من یکی را دوست دارم.
درباره آقای حاتمی کیا منتقدان میگویند ایشان بیشترین فرصت را برای کار کردن داشته و بیشترین حمایت هم از ایشان شده شاید ایشان دیگر حق انتقاد ندارند.
من فکر میکنم همه حق انتقاد دارند. منتهی انتقاد درست و بجا. آقای حاتمی کیا کجا اعتراض کردند؟ پشت یک تریبونی که یک عده از هموطنان خودش نشسته بودند نه در یک کشور خارجی. من اگر حرفی هم زدم منظورم این است که در خارج از کشور اعتراض نکنیم اگر حرفی داریم همینجا بگوییم. لیلا هم اگر همینجا میگفت: من هم پشتش میایستادم و میگفتم زنده باد.
*سازندگی