یک تحلیلگر صهیونیست تصریح کرد: اغتشاش اخیر در ایران پدیده قابل توجهی بود اما ارزیابی ما این است که این تحولات، ثبات نظام حاکم بر ایران را به خطر نخواهد انداخت.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تابناک، «بن کاسپیت» در المانیتور نوشت: ایران خطرناکترین دشمن اسرائیل فرض میشود و تنها دولتی در خاورمیانه است که به دنبال تهدید موجودیت اسرائیل است، بنابراین بحث بسیار مفصلی در نهادهای اطلاعاتی اسرائیل درخصوص دو «شمارش معکوس» مطرح بود.
یک شمارش معکوس مورد نظر اسرائیلیها، زمان لازم برای ایران برای به دست آوردن قابلیت نظامی هستهای بوده است و شمارش دیگر، نظر تعدادی از مقامات اسرائیلی درخصوص مدت زمان باقی مانده تا براندازی نظام ایران است. اصلیترین فردی که مدعی بود، نظام ایران در آینده نزدیک سقوط خواهد کرد، افرایم هالوی رئیسسابق موساد بود. طرفداران این دیدگاه معتقد بودند که هدف اسرائیل باید این باشد که سقوط نظام ایران را تسریع و در عین حال برای کند کردن برنامه هستهای ایران نیز تلاش کنند.
در سالهای اخیر، دیگر کسی در نهادهای نظامی اسرائیل نمانده که به این سناریو امیدی داشته باشد و امید به براندازی نظام ایران از بین رفته است. نتانیاهو، ایران را هیولایی عظیم ترسیم کرده که به دنبال به خطر انداختن موجودیت اسرائیل است.
اسرائیل به استفاده از همه ابزارهای خود برای رصد ثبات نظام در ایران ادامه داده، ولی بحثها بر سر امید به یک جریان ضدانقلاب ایران به پایان رسیده بود. پیروزی تعیینکننده ایران در سوریه، موقعیت ایران را به عنوان اصلیترین قدرت منطقه در ذهن اسرائیلیها تثبیت کرده است. محور شیعی اکنون از خلیجفارس تا دریای مدیترانه و از بلندیها جولان تا یمن کشیده شده است؛ بنابراین، اسرائیل سراغ میز طراحی خود رفت تا برای سناریوهای جدید از جمله درگیری در مرزهای شمالی خود آماده شود.
در این میان، ناگهان حوادث اخیر ایران پیش آمد. البته که اسرائیلیها با دقت تغییرات در فضای سیاسی ایران را دنبال کرده و از رقابتهای جدی جناحها در ایران آگاه بودند ولی آنها تصور نمیکردند، عدهای ناگهان بیپروا و یکباره شورش کنند.
بنابراین، اکنون به نظر میرسد که قواعد بازی سیاسی دچار تغییر شده و جریاناتی در زیر صحنه معمول سیاست رو آمده است. برای اسرائیل، البته این خبر خوبی است، هرچند هنوز برای فهمیدن سرنوشت این حوادث بسیار زود است. ایران به چند دلیل، مهمترین چالش پیش روی اسرائیل است. اولین دلیل مسئله هستهای است. دومین دلیل این است که ایران یک قدرت واقعی منطقهای است که از زیرساختها، دانشگاههای توسعه یافته، دانش پیشرفته و فرهنگی باستانی برخوردار است و این عوامل ایران را از سایر دشمنان معمول اسرائیل متمایز کرده است. دلیل سوم این است که دانش فنی ایران برای توسعه تسلیحات و بهویژه راکت و موشکهای دقیق در حال اشاعه در لبنان، سوریه و نوار غزه است. دلیل چهارم هم این است که محور شیعی ریشه دوانده و به تنها تهدید واقعی اسرائیل تبدیل شده است.
بنا به گفته منابع دیپلماتیک، نتانیاهو، تهدید ایران را «پنجههای گربه» نامگذاری کرده است. از دیدگاه نتانیاهو، ایران مانند گربه زیرک، منعطف و خطرناک است که پنجههای خود را در جهات مختلف باز کرده است. حزبالله یک پنجه ایران است، دولت اسد اکنون پنجه دیگری شده است. کمکهای ایران به حماس، این گروه سنی را هم به پنجه دیگر ایران تبدیل کرده است و ما حتی نتیجه تحولاتی که در یمن در حال وقوع است را نمیدانیم.
مسئله مهم برای اسرائیلیها این است که آیا تحولات اخیر در ایران، واقعیت مهم جدیدی در منطقه است؟ آیا اسرائیلیها میتوانند امیدوار باشند که شرایط بد گربه، باعث شود که تهدید توان پنجههای آن علیه اسرائیل از بین برود؟
یک شمارش معکوس مورد نظر اسرائیلیها، زمان لازم برای ایران برای به دست آوردن قابلیت نظامی هستهای بوده است و شمارش دیگر، نظر تعدادی از مقامات اسرائیلی درخصوص مدت زمان باقی مانده تا براندازی نظام ایران است. اصلیترین فردی که مدعی بود، نظام ایران در آینده نزدیک سقوط خواهد کرد، افرایم هالوی رئیسسابق موساد بود. طرفداران این دیدگاه معتقد بودند که هدف اسرائیل باید این باشد که سقوط نظام ایران را تسریع و در عین حال برای کند کردن برنامه هستهای ایران نیز تلاش کنند.
در سالهای اخیر، دیگر کسی در نهادهای نظامی اسرائیل نمانده که به این سناریو امیدی داشته باشد و امید به براندازی نظام ایران از بین رفته است. نتانیاهو، ایران را هیولایی عظیم ترسیم کرده که به دنبال به خطر انداختن موجودیت اسرائیل است.
اسرائیل به استفاده از همه ابزارهای خود برای رصد ثبات نظام در ایران ادامه داده، ولی بحثها بر سر امید به یک جریان ضدانقلاب ایران به پایان رسیده بود. پیروزی تعیینکننده ایران در سوریه، موقعیت ایران را به عنوان اصلیترین قدرت منطقه در ذهن اسرائیلیها تثبیت کرده است. محور شیعی اکنون از خلیجفارس تا دریای مدیترانه و از بلندیها جولان تا یمن کشیده شده است؛ بنابراین، اسرائیل سراغ میز طراحی خود رفت تا برای سناریوهای جدید از جمله درگیری در مرزهای شمالی خود آماده شود.
در این میان، ناگهان حوادث اخیر ایران پیش آمد. البته که اسرائیلیها با دقت تغییرات در فضای سیاسی ایران را دنبال کرده و از رقابتهای جدی جناحها در ایران آگاه بودند ولی آنها تصور نمیکردند، عدهای ناگهان بیپروا و یکباره شورش کنند.
بنابراین، اکنون به نظر میرسد که قواعد بازی سیاسی دچار تغییر شده و جریاناتی در زیر صحنه معمول سیاست رو آمده است. برای اسرائیل، البته این خبر خوبی است، هرچند هنوز برای فهمیدن سرنوشت این حوادث بسیار زود است. ایران به چند دلیل، مهمترین چالش پیش روی اسرائیل است. اولین دلیل مسئله هستهای است. دومین دلیل این است که ایران یک قدرت واقعی منطقهای است که از زیرساختها، دانشگاههای توسعه یافته، دانش پیشرفته و فرهنگی باستانی برخوردار است و این عوامل ایران را از سایر دشمنان معمول اسرائیل متمایز کرده است. دلیل سوم این است که دانش فنی ایران برای توسعه تسلیحات و بهویژه راکت و موشکهای دقیق در حال اشاعه در لبنان، سوریه و نوار غزه است. دلیل چهارم هم این است که محور شیعی ریشه دوانده و به تنها تهدید واقعی اسرائیل تبدیل شده است.
بنا به گفته منابع دیپلماتیک، نتانیاهو، تهدید ایران را «پنجههای گربه» نامگذاری کرده است. از دیدگاه نتانیاهو، ایران مانند گربه زیرک، منعطف و خطرناک است که پنجههای خود را در جهات مختلف باز کرده است. حزبالله یک پنجه ایران است، دولت اسد اکنون پنجه دیگری شده است. کمکهای ایران به حماس، این گروه سنی را هم به پنجه دیگر ایران تبدیل کرده است و ما حتی نتیجه تحولاتی که در یمن در حال وقوع است را نمیدانیم.
مسئله مهم برای اسرائیلیها این است که آیا تحولات اخیر در ایران، واقعیت مهم جدیدی در منطقه است؟ آیا اسرائیلیها میتوانند امیدوار باشند که شرایط بد گربه، باعث شود که تهدید توان پنجههای آن علیه اسرائیل از بین برود؟
این درحال است که مردم مظلوم، بی دفاع و بی گناه عراق، لیبی، افغانستان، پاکستان، سوریه، لبنان، نوازغزه، فلسطین، یمن ومنطقه به صورت مستقیم وغیرمستقیم توسط نیروهای آمریکایی قتل عام می شوند.
سازمان های بین المللی خیانتکارشماره یک ازسال 2003 تاکنون چرا درمقابل تجاوز نظامی آمریکا جنایتکارشماره یک به همراه انگلیس جنایتکارشماره یک به سایرکشورها سکوت سکوت کرده اند؟
سکوت مجامع بین المللی ازسال 2003 تاکنون درمقابل کشتارمسلمانان منطقه توسط نیروهای خارجی تحت فرماندهی آمریکا جنایتکارشماره یک تاسف باراست.
سکوت مجامع بین المللی فاجعه بارترازکشتارمسلمانان درمنطقه است.
چرا سازمان های جهانی درمقابل قتل عام و نسل کشی آمریکا وهم پیمانانش درمنطقه خاموش اند؟
آمریکا جنایتکارشماره یک ازسال 2001 تاکنون 99 درصد عامل اصلی پیدایش و رشد تروریسم درمنطقه است.
آمریکا جنایتکارشماره یک ازسال 2001 تاکنون 99 درصد عامل جنگ، بی ثباتی و ناامنی درمنطقه است.
آمریکا جنایتکارشماره یک ازسال 2001 تاکنون 99 درصد عامل اصلی جنگ درمنطقه است.