فرقه گنابادی، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمهی شیعه بالاتر میدانند.
به گزارش شهدای ایران، این فرقه ،قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمهی شیعه بالاتر میدانند.برخی از اعقاید این فرقه ضاله به شرح زیر است:
نفاق و عوام فریبی
در حالی که اقطاب و مشایخ گنابادی، هیچ اعتقادی به ائمهی معصومین ندارند، خود را در میان مریدان و عوام الناس، شیعهی «اثنی عشری» معرفی میکنند. «شاه نعمت الله ولی» که قطب اعظم این فرقه میباشد، در دیوانش آشکارا خود را سنی معرفی نموده و وقتی سلسلهی اقطاب قبل از خود را معرفی مینماید، هیچ نامی از امامان پس از حضرت علی (علیهالسلام) نمیبرد. او سلسلهی اقطاب خود را که عموماً سنی مذهب هستند، به «حسن بصری» رسانده و معتقد است، حسن بصری خرقه را از حضرت علی (علیهالسلام) گرفته است، در صورتی که حسن بصری از زمان حضرت علی (علیهالسلام) تا زمان حضرت امام باقر (علیهالسلام) زنده بوده و از طرف پنج امام معاصر خود، طرد شده است. او از طرف حضرت علی (علیهالسلام) سامری امت، معرفی شده است. حسن بصری همواره در خدمت بنیامیه بوده و در بصره، قاضی دستگاه «حجاج ابن یوسف» بوده است و هیچ نامی از او در میان اصحاب ائمه به چشم نمیخورد.
لازم به ذکر است اقطاب گنابادی برای رها شدن از شرّ حسن بصری، دست به سلسله سازی زده و نوشتهاند اقطاب ما به «معروف کرخی» میرسند و معروف، خرقه را از امام رضا (علیهالسلام) گرفته است و این هم دروغی آشکار است، زیرا آرم اصلی این فرقه به نام شاه نعمت الله ولی ثبت شده که آشکارا سلسلهی اقطاب قبل از خود را به حسن بصری رسانده است، حال اگر این دروغ بزرگ گنابادیها را هم قبول کنیم و معروف کرخی مجهول الهویه، خرقهی خود را از امام رضا (علیهالسلام) گرفته باشد، پس این فرقهی منحرف به امامان پس از امام رضا (علیهالسلام)، امام زمان (عجلاللهتعالی) و نواب خاص و عام امام زمان (مرجعیت) اعتقاد ندارند. جالب است بدانیم به تازگی فرقهی ضالهی گنابادی برای این مشکل نیز چاره اندیشی نموده و معروف کرخی را از سلسلهی اقطاب حذف و خرقهی خود را به «جنید بغدادی» سنی نسبت داده است، ولی در این صورت نیز با انکار نواب خاص امام زمان (عجلاللهتعالی) و مرجعیت نمیتوانند خود را شیعهی اثنی عشری بدانند.
دراویش گنابادی
بی اعتنایی به قرآن و عترت
مراسم این فرقهی منحرف معمولاً با غزل حافظ، مثنوی معنوی مولوی و اشعار مذهبی آغاز میشود و کمتر مشاهده شده است در آغاز مراسم، قرآن بخوانند. جالب است، قطب فعلی که دکترای حقوق دارد، در روخوانی قرآن ضعف داشته و قرآن را غلط میخواند. همچنین تا کنون دیده نشده است که اعضای این فرقه در مراسم رسمی و خصوصی خود، دعای فرج بخوانند. از این رو «سلطان محمد گنابادی» جد قطب فعلی، آشکارا از «مهدی نوعی» نام برده و اعتقادی به حضرت مهدی (عجلاللهتعالی) ندارد، ولی متأسفانه نام «خانقاههای» خود را «حسینیه» گذاشتهاند و مردم را به انحراف میکشانند...
اغراق و غلو در مورد جایگاه و مقام اقطاب
این فرقه، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمهی شیعه بالاتر میدانند. اقطابی نظیر «حسن بصری»، «جنید بغدادی»، «احمد غزالی» و «ابوالقاسم گورکانی» سنی که دشمن ائمهی شیعه بودهاند. به عنوان نمونه، «احمد غزالی» مانند شیطان پرستان، شیطان را سید الموحدین میداند و «ابوالقاسم گورکانی» در زمان خود به مخالفت با علمای شیعه معروف بوده است به نحوی که از دفن حکیم «ابوالقاسم فردوسی» در قبرستان مسلمین به جرم رافضی بودن، جلوگیری میکند. لازم به ذکر است «نور علی تابنده» در مزار گورکانی از او دفاع کرد و به مخالفت گورکانی با فردوسی اعتراف نمود و بر سنگ قبر او بوسه زد. آیا اقطاب سنی مسلک و مخالف حضرت علی (علیهالسلام)، قطب عالم امکان هستند؟ دراویش نعمت اللهی میتوانند ادعا کنند، شیعهی اثنی عشری میباشند؟
سلسله سازی و تناقض در تعداد اقطاب فرقه
از جمله ادلهی بطلان فرقهی نعمت اللهی گنابادی، بلا تکلیفی فرقه در تعداد اقطاب فرقه است؛ در حالی که نورعلی تابنده، سی و نهمین قطب فرقه است، در کتاب «رسالهی سعادتیه» از جنید بغدادی تا مجذوب علی شاه، نام ۴۲ قطب قید شده است و یا در آثار «شاه نعمت الله ولی»، ۲۰ قطب قبل از نعمت الله معرفی شده که با احتساب ۲۵ قطب پس از او، جمع اقطاب فرقهی نعمت اللهیه به ۴۶ قطب میرسد. این تناقض به علت سلسله سازی فرقهی نعمت اللهیهی گنابادی ایجاد شده است.
عدم ارایهی دلایل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت اقطاب
شکی نیست مسلمین، ولایت را از آن خداوند متعال میدانند و انسانها اگر از طرف خدا مأذون بوده و ولایت به آنان تفویض شده باشد، بر مردم ولایت دارند، ولی دراویش هیچ دلیل عقلی و یا نقلی مبنی بر تفویض ولایت ائمه به اقطاب خود ارایه نمیدهند. آنان تا کنون نتوانستهاند یک آیه از قرآن و یا یک روایت از ائمه و یا یک استدلال عقلی در ولایت اقطاب ارایه دهند. البته دراویش عقلگرا نیستند و پای استدلالیون را چوبین میدانند، ولی نقلی هم ارایه ندادهاند در حالی که عرفان اسلامی شریعت محور، عقل محور، کمال محور و در یک کلام توحید محور است. به علاوه معلوم نیست قطب کدام یک از شاخههای فرقهی نعمت اللهی حق است و ولایت دارد، زیرا در حال حاضر نعمت اللهیها چندین قطب زنده دارند.
التفاط و عدم خلوص
اکثر فرقههای دراویش، دچار تفکر التقاطی هستند، ولی فرقهی منحرف نعمت اللهیه از زمانی که به واسطهی درگیری با «شاهرخ تیموری» و پس از آن، عدم سازش با صفویه روانهی هندوستان شد، بیش از سایر فرقههای درویشی دچار اختلاط باآیینهای شرقی و التقاط شده است. متون این فرقه ترکیبی از معارف یهود و نصارا، زرتشت و عرفانهای هندی و پارهای از تفکرهای غربی است که با اسلام ناب، معارف و عقاید قرآنی و اهل بیت فاصلهی زیادی دارد. از آلودگی عقاید آنان به عقاید «شیخیه» و «اسماعیلیه» که بگذریم، بلای التقاط در دورهی اقطاب گنابادی به واسطهی روابطی که «ملاسلطان» با «بابیها» و «ازلیها» در محلهی «سید نصرالدین» تهران پیدا کرده بود، در فرقهی نعمت اللهی گنابادی تشدید شد، به نحوی که یکی از مستشرقین به نام «نیکی تین» در جلد پانزدهم دایره المعارف اسلامی مینویسد:
«ملاسلطان عقاید بابیه و اهل حق و صوفیه را با هم تلفیق نموده به نام تصوف عرضه کرد که هیچ گونه مشابهتی با عرفان اسلامی نداشت. وی اضافه کرده است، اکثر اقطاب فرقهی نعمت اللهی گنابادی شیطان رجیم را تقدیس کردهاند که درنوشتههای ملاسلطان به تقدیس شیطان تصریح شده است.»
عدم اخلاص در عمل و دنیاطلبی فرقهی نعمتاللهیه
از جمله دلایل ما بر بطلان فرقهی ضالهی نعمت اللهیه، عدم اخلاص در عمل و عدم وحدت میان شاخههای این فرقه است. اگر انسان به عرفان الهی دست یافته و از منیت و دنیا طلبی فاصله گرفته است پس وجود کشمکش برای رسیدن به ریاست فرقه و انشعابهای متعدد و ایجاد فرقههای گوناگون در میان دراویش نعمت اللهی، حاکی از عدم اخلاص و ادعای دروغین آنان نیست. در حال حاضر هر یک از شاخههای منشعب شده از فرقهی نعمت اللهیه نظیر کوثریه، شمسیه، گنابادیه، مونس علیشاهیه و ... یک قطب خاص دارند و معلوم نیست کدام یک محور و مرکز عالم هستی و واسطهی فیض هستند. به عنوان مثال پس از «ملاسلطان»، «صالح علیشاه» به صورت موروثی قطب شد در حالی که «کیوان قزوینی» برای احراز مقام قطب دیگ جوش داده بود و تا کنون نیز منصب قطب، در این فرقه موروثی است. البته عباسعلی کیوان قزوینی (منصور علیشاه) در دوران صالحعلیشاه از این فرقه جدا شده و چند ردّیه برضد آنان نوشت.
از دیگر دلایل انحراف فرقهی نعمت اللهیه، تجملگرایی و اشرافیگری است. شاه نعمت الله، ولی در ماهان کرمان به عنوان یک فئودال بزرگ، زندگی شاهانه داشت؛ همچنین سایر اقطاب و مشایخ این فرقه رفاه طلب بودند به خصوص از زمانی که به هندوستان رفتند مانند آقاخانیها، شاهانه زندگی میکردند و همواره در اسم طریقتی خود پسوند شاه را یدک میکشیدند. گنابادیها با شاهان قاجار و پهلوی نیز ارتباط دوستانهای داشتند و هم اکنون هم نورعلی تابنده (مجذوبعلی شاه) در پاسداران در خانهای مجلل و بسیار گران قیمت زندگی میکند و در عین حال میگوید ما فقرا، دنیا را سه طلاقه کردهایم.
سرقت آثار علمی دیگران و انتشار آنها به نام اقطاب فرقه
فرقهی نعمت اللهی گنابادی در این زمینه سابقهی بسیار خرابی دارد، اکثر کتب و تألیفاتی که به نام اقطاب گنابادی منتشر شده است، اثر مشایخ فرقه و یا نویسندگان گمنام است که با پول و رشوه، به نام قطب منتشر شده است. به عنوان نمونه هنگامی که دانشمند این فرقه عباسعلی کیوان قزوینی که زمانی از مشایخ ملاسلطان بود، توبه میکند؛ تمام آثار او به نام فرقه و بعضاً به نام سایر اقطاب گنابادی منتشر میشود. تفسیر «بیان السعاده» نیز نمونهی بارز سرقت آثار دیگران توسط اقطاب گنابادی است.
به نوشتهی «آقا بزرگ تهرانی» و اکثر کتاب شناسان، تفسیر عرفانی بیان السعاده نوشتهی «مخدوم علی شاه مهائمی کوکنی» است که ملا سلطان آن را به نام خود مصادره و منتشر کرده است. متأسفانه فرقهی نعمت اللهی گنابادی پس از این که حضرت امام خمینی (ره) در تفسیر سورهی «حمد» از تفسیر بیان السعاده نام برد، حداکثر سوء استفاده را نمودند و این طور تبلیغ کردند که امام قطب آنان یعنی ملاسلطان را تأیید کرده است. در حالی که امام در تفسیر سورهی حمد فقط از این تفسیر به عنوان یک تفسیر عرفانی نام برده است، وگرنه امام به عنوان یک مرجع اصولی و مبارز، به هیچ وجه صوفیگری و درویش بازی را قبول ندارد.
بیگانگی با عقاید و احکام اسلامی و فساد اخلاقی
به طور کلی دراویش نعمت اللهی به خصوص شاخهی گنابادی آن، اعتقادی به اصول اسلام و رعایت احکام اسلامی ندارند. آنان به اسم طریقت، شرع مقدس اسلام را کنار گذاشتهاند. اهم انحرافهای آنان را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
۱. آنها در نماز موظفاند به جای یاد خدا، صورت قطب را تجسم نمایند.
۲. دراویش علیرغم تأکید اسلام، از مساجد گریزانند و خانقاههای خود را در مقابل مساجد علم میکنند.
۳. دراویش به امامت اعتقاد ندارند و اقطاب خود را جایگزین امام کردهاند.
۴. دراویش خمس و زکات را کنار گذاشته و با تأسی به یهود، عشریه دریافت مینمایند.
۵. دراویش اعتقادی به حجاب نداشته و قطب و مشایخ معمولاً با زنان نیز مصافحه مینمایند.
فساد اخلاقی حتی در میان اقطاب و مشایخ آنان مشهود است، به عنوان نمونه میتوان به فساد اخلاقی «ملاعلی گنابادی» (نور علیشاه) و دکتر «نوربخش» در شاخهی «مونس علیشاهی» و بیحجابی همسران و دختران بعضی از آنها در خارج از کشور اشاره کرد. رابطهی باز و غیرشرعی دراویش به طور مکرر به رسوایی آنان منجر شده که آخرین مورد آن واقعهی سوم آذر ماه ۱۳۸۸ میباشد. در این واقعه، یکی از دراویش نعمت اللهی پس از کشف رابطهی نامشروع یکی از مشایخ با همسرش، پس از بستن مواد منفجره به خود، به قصد انجام عملیات انتحاری وارد خانقاه فرقه در جنوب تهران میشود که مأموران ناجا او را کنترل و وادار به تسلیم مینمایند. این حادثه در رسانههای کشور، انعکاس گستردهای داشت.
اعتقاد به طلسمها وتکیه برخواب و رؤیا
در بیوگرافی اقطاب فرقه به خصوص از «مست علیشاه» به بعد، شاهد توجه خاص اقطاب و شیوخ فرقه به علوم غریبه، طلسمها و تکیه بر خواب و رؤیا به جای علوم عقلی و استدلالی هستیم. در این زمینه، داستانهای عجیب و غریب از گشودنطلسمها و سایر خرافات توسط اقطاب زمان قاجار به چشم میخورد که باور آن برای هر آدم عاقلی مشکل است. همچنین در بیوگرافی اقطاب اخیر فرقه از جمله «رضا علیشاه» که در سال ۱۳۷۱ مرده است، میخوانیم که در جوانی مدتی به فراگیری علوم غریبه پرداخته است. همچنین درویش «مردانی» شیخ کرج که خود را مفسر قرآن و برتر از سایرین میداند، در یکی از سخنرانیهای خود میگوید برای یافتن قطب و دلیل راه باید تن را به زحمت انداخت و به اذکار مداومت نمود و گریه و زاری نمود تا خدا در خواب یا در بیداری ما را راهنمایی کند.
در رسالهی «سعادتیه» که از انتشارات فرقهی گمراه گنابادی است، در صفحهی ۸۱ در پاورقی میخوانیم، اولین قطب گنابادی یعنی «سلطان محمد» برای یافتن مراد و قطب خویش از راه خواب هدایت شده است به این نحو که سلطان محمد، شبی حضرت علی (علیهالسلام) را در خواب میبیند که به او قدحی آب داده و او تا آخر آب قدح را مینوشد، پس از آن خود را به «محمد کاظم تنباکوفروش» بیسواد اصفهانی (سعادت علیشاه) رسانده و، چون چهرهی او با خواب سلطان محمد مطابق بوده است، پی به حقانیت او برده و مرید او شده است. همچنین شیخ گمراه کرج مردانی نیز در شرح حال خود نوشته است، در خواب چهرهی رضا علیشاه را دیده و به سمت گناباد رفته و به مراد و قطب خود رسیده است.
پی نوشت:
برگرفته از ویکی فرقه
نفاق و عوام فریبی
در حالی که اقطاب و مشایخ گنابادی، هیچ اعتقادی به ائمهی معصومین ندارند، خود را در میان مریدان و عوام الناس، شیعهی «اثنی عشری» معرفی میکنند. «شاه نعمت الله ولی» که قطب اعظم این فرقه میباشد، در دیوانش آشکارا خود را سنی معرفی نموده و وقتی سلسلهی اقطاب قبل از خود را معرفی مینماید، هیچ نامی از امامان پس از حضرت علی (علیهالسلام) نمیبرد. او سلسلهی اقطاب خود را که عموماً سنی مذهب هستند، به «حسن بصری» رسانده و معتقد است، حسن بصری خرقه را از حضرت علی (علیهالسلام) گرفته است، در صورتی که حسن بصری از زمان حضرت علی (علیهالسلام) تا زمان حضرت امام باقر (علیهالسلام) زنده بوده و از طرف پنج امام معاصر خود، طرد شده است. او از طرف حضرت علی (علیهالسلام) سامری امت، معرفی شده است. حسن بصری همواره در خدمت بنیامیه بوده و در بصره، قاضی دستگاه «حجاج ابن یوسف» بوده است و هیچ نامی از او در میان اصحاب ائمه به چشم نمیخورد.
لازم به ذکر است اقطاب گنابادی برای رها شدن از شرّ حسن بصری، دست به سلسله سازی زده و نوشتهاند اقطاب ما به «معروف کرخی» میرسند و معروف، خرقه را از امام رضا (علیهالسلام) گرفته است و این هم دروغی آشکار است، زیرا آرم اصلی این فرقه به نام شاه نعمت الله ولی ثبت شده که آشکارا سلسلهی اقطاب قبل از خود را به حسن بصری رسانده است، حال اگر این دروغ بزرگ گنابادیها را هم قبول کنیم و معروف کرخی مجهول الهویه، خرقهی خود را از امام رضا (علیهالسلام) گرفته باشد، پس این فرقهی منحرف به امامان پس از امام رضا (علیهالسلام)، امام زمان (عجلاللهتعالی) و نواب خاص و عام امام زمان (مرجعیت) اعتقاد ندارند. جالب است بدانیم به تازگی فرقهی ضالهی گنابادی برای این مشکل نیز چاره اندیشی نموده و معروف کرخی را از سلسلهی اقطاب حذف و خرقهی خود را به «جنید بغدادی» سنی نسبت داده است، ولی در این صورت نیز با انکار نواب خاص امام زمان (عجلاللهتعالی) و مرجعیت نمیتوانند خود را شیعهی اثنی عشری بدانند.
دراویش گنابادی
بی اعتنایی به قرآن و عترت
مراسم این فرقهی منحرف معمولاً با غزل حافظ، مثنوی معنوی مولوی و اشعار مذهبی آغاز میشود و کمتر مشاهده شده است در آغاز مراسم، قرآن بخوانند. جالب است، قطب فعلی که دکترای حقوق دارد، در روخوانی قرآن ضعف داشته و قرآن را غلط میخواند. همچنین تا کنون دیده نشده است که اعضای این فرقه در مراسم رسمی و خصوصی خود، دعای فرج بخوانند. از این رو «سلطان محمد گنابادی» جد قطب فعلی، آشکارا از «مهدی نوعی» نام برده و اعتقادی به حضرت مهدی (عجلاللهتعالی) ندارد، ولی متأسفانه نام «خانقاههای» خود را «حسینیه» گذاشتهاند و مردم را به انحراف میکشانند...
اغراق و غلو در مورد جایگاه و مقام اقطاب
این فرقه، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمهی شیعه بالاتر میدانند. اقطابی نظیر «حسن بصری»، «جنید بغدادی»، «احمد غزالی» و «ابوالقاسم گورکانی» سنی که دشمن ائمهی شیعه بودهاند. به عنوان نمونه، «احمد غزالی» مانند شیطان پرستان، شیطان را سید الموحدین میداند و «ابوالقاسم گورکانی» در زمان خود به مخالفت با علمای شیعه معروف بوده است به نحوی که از دفن حکیم «ابوالقاسم فردوسی» در قبرستان مسلمین به جرم رافضی بودن، جلوگیری میکند. لازم به ذکر است «نور علی تابنده» در مزار گورکانی از او دفاع کرد و به مخالفت گورکانی با فردوسی اعتراف نمود و بر سنگ قبر او بوسه زد. آیا اقطاب سنی مسلک و مخالف حضرت علی (علیهالسلام)، قطب عالم امکان هستند؟ دراویش نعمت اللهی میتوانند ادعا کنند، شیعهی اثنی عشری میباشند؟
سلسله سازی و تناقض در تعداد اقطاب فرقه
از جمله ادلهی بطلان فرقهی نعمت اللهی گنابادی، بلا تکلیفی فرقه در تعداد اقطاب فرقه است؛ در حالی که نورعلی تابنده، سی و نهمین قطب فرقه است، در کتاب «رسالهی سعادتیه» از جنید بغدادی تا مجذوب علی شاه، نام ۴۲ قطب قید شده است و یا در آثار «شاه نعمت الله ولی»، ۲۰ قطب قبل از نعمت الله معرفی شده که با احتساب ۲۵ قطب پس از او، جمع اقطاب فرقهی نعمت اللهیه به ۴۶ قطب میرسد. این تناقض به علت سلسله سازی فرقهی نعمت اللهیهی گنابادی ایجاد شده است.
عدم ارایهی دلایل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت اقطاب
شکی نیست مسلمین، ولایت را از آن خداوند متعال میدانند و انسانها اگر از طرف خدا مأذون بوده و ولایت به آنان تفویض شده باشد، بر مردم ولایت دارند، ولی دراویش هیچ دلیل عقلی و یا نقلی مبنی بر تفویض ولایت ائمه به اقطاب خود ارایه نمیدهند. آنان تا کنون نتوانستهاند یک آیه از قرآن و یا یک روایت از ائمه و یا یک استدلال عقلی در ولایت اقطاب ارایه دهند. البته دراویش عقلگرا نیستند و پای استدلالیون را چوبین میدانند، ولی نقلی هم ارایه ندادهاند در حالی که عرفان اسلامی شریعت محور، عقل محور، کمال محور و در یک کلام توحید محور است. به علاوه معلوم نیست قطب کدام یک از شاخههای فرقهی نعمت اللهی حق است و ولایت دارد، زیرا در حال حاضر نعمت اللهیها چندین قطب زنده دارند.
التفاط و عدم خلوص
اکثر فرقههای دراویش، دچار تفکر التقاطی هستند، ولی فرقهی منحرف نعمت اللهیه از زمانی که به واسطهی درگیری با «شاهرخ تیموری» و پس از آن، عدم سازش با صفویه روانهی هندوستان شد، بیش از سایر فرقههای درویشی دچار اختلاط باآیینهای شرقی و التقاط شده است. متون این فرقه ترکیبی از معارف یهود و نصارا، زرتشت و عرفانهای هندی و پارهای از تفکرهای غربی است که با اسلام ناب، معارف و عقاید قرآنی و اهل بیت فاصلهی زیادی دارد. از آلودگی عقاید آنان به عقاید «شیخیه» و «اسماعیلیه» که بگذریم، بلای التقاط در دورهی اقطاب گنابادی به واسطهی روابطی که «ملاسلطان» با «بابیها» و «ازلیها» در محلهی «سید نصرالدین» تهران پیدا کرده بود، در فرقهی نعمت اللهی گنابادی تشدید شد، به نحوی که یکی از مستشرقین به نام «نیکی تین» در جلد پانزدهم دایره المعارف اسلامی مینویسد:
«ملاسلطان عقاید بابیه و اهل حق و صوفیه را با هم تلفیق نموده به نام تصوف عرضه کرد که هیچ گونه مشابهتی با عرفان اسلامی نداشت. وی اضافه کرده است، اکثر اقطاب فرقهی نعمت اللهی گنابادی شیطان رجیم را تقدیس کردهاند که درنوشتههای ملاسلطان به تقدیس شیطان تصریح شده است.»
عدم اخلاص در عمل و دنیاطلبی فرقهی نعمتاللهیه
از جمله دلایل ما بر بطلان فرقهی ضالهی نعمت اللهیه، عدم اخلاص در عمل و عدم وحدت میان شاخههای این فرقه است. اگر انسان به عرفان الهی دست یافته و از منیت و دنیا طلبی فاصله گرفته است پس وجود کشمکش برای رسیدن به ریاست فرقه و انشعابهای متعدد و ایجاد فرقههای گوناگون در میان دراویش نعمت اللهی، حاکی از عدم اخلاص و ادعای دروغین آنان نیست. در حال حاضر هر یک از شاخههای منشعب شده از فرقهی نعمت اللهیه نظیر کوثریه، شمسیه، گنابادیه، مونس علیشاهیه و ... یک قطب خاص دارند و معلوم نیست کدام یک محور و مرکز عالم هستی و واسطهی فیض هستند. به عنوان مثال پس از «ملاسلطان»، «صالح علیشاه» به صورت موروثی قطب شد در حالی که «کیوان قزوینی» برای احراز مقام قطب دیگ جوش داده بود و تا کنون نیز منصب قطب، در این فرقه موروثی است. البته عباسعلی کیوان قزوینی (منصور علیشاه) در دوران صالحعلیشاه از این فرقه جدا شده و چند ردّیه برضد آنان نوشت.
از دیگر دلایل انحراف فرقهی نعمت اللهیه، تجملگرایی و اشرافیگری است. شاه نعمت الله، ولی در ماهان کرمان به عنوان یک فئودال بزرگ، زندگی شاهانه داشت؛ همچنین سایر اقطاب و مشایخ این فرقه رفاه طلب بودند به خصوص از زمانی که به هندوستان رفتند مانند آقاخانیها، شاهانه زندگی میکردند و همواره در اسم طریقتی خود پسوند شاه را یدک میکشیدند. گنابادیها با شاهان قاجار و پهلوی نیز ارتباط دوستانهای داشتند و هم اکنون هم نورعلی تابنده (مجذوبعلی شاه) در پاسداران در خانهای مجلل و بسیار گران قیمت زندگی میکند و در عین حال میگوید ما فقرا، دنیا را سه طلاقه کردهایم.
سرقت آثار علمی دیگران و انتشار آنها به نام اقطاب فرقه
فرقهی نعمت اللهی گنابادی در این زمینه سابقهی بسیار خرابی دارد، اکثر کتب و تألیفاتی که به نام اقطاب گنابادی منتشر شده است، اثر مشایخ فرقه و یا نویسندگان گمنام است که با پول و رشوه، به نام قطب منتشر شده است. به عنوان نمونه هنگامی که دانشمند این فرقه عباسعلی کیوان قزوینی که زمانی از مشایخ ملاسلطان بود، توبه میکند؛ تمام آثار او به نام فرقه و بعضاً به نام سایر اقطاب گنابادی منتشر میشود. تفسیر «بیان السعاده» نیز نمونهی بارز سرقت آثار دیگران توسط اقطاب گنابادی است.
به نوشتهی «آقا بزرگ تهرانی» و اکثر کتاب شناسان، تفسیر عرفانی بیان السعاده نوشتهی «مخدوم علی شاه مهائمی کوکنی» است که ملا سلطان آن را به نام خود مصادره و منتشر کرده است. متأسفانه فرقهی نعمت اللهی گنابادی پس از این که حضرت امام خمینی (ره) در تفسیر سورهی «حمد» از تفسیر بیان السعاده نام برد، حداکثر سوء استفاده را نمودند و این طور تبلیغ کردند که امام قطب آنان یعنی ملاسلطان را تأیید کرده است. در حالی که امام در تفسیر سورهی حمد فقط از این تفسیر به عنوان یک تفسیر عرفانی نام برده است، وگرنه امام به عنوان یک مرجع اصولی و مبارز، به هیچ وجه صوفیگری و درویش بازی را قبول ندارد.
بیگانگی با عقاید و احکام اسلامی و فساد اخلاقی
به طور کلی دراویش نعمت اللهی به خصوص شاخهی گنابادی آن، اعتقادی به اصول اسلام و رعایت احکام اسلامی ندارند. آنان به اسم طریقت، شرع مقدس اسلام را کنار گذاشتهاند. اهم انحرافهای آنان را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
۱. آنها در نماز موظفاند به جای یاد خدا، صورت قطب را تجسم نمایند.
۲. دراویش علیرغم تأکید اسلام، از مساجد گریزانند و خانقاههای خود را در مقابل مساجد علم میکنند.
۳. دراویش به امامت اعتقاد ندارند و اقطاب خود را جایگزین امام کردهاند.
۴. دراویش خمس و زکات را کنار گذاشته و با تأسی به یهود، عشریه دریافت مینمایند.
۵. دراویش اعتقادی به حجاب نداشته و قطب و مشایخ معمولاً با زنان نیز مصافحه مینمایند.
فساد اخلاقی حتی در میان اقطاب و مشایخ آنان مشهود است، به عنوان نمونه میتوان به فساد اخلاقی «ملاعلی گنابادی» (نور علیشاه) و دکتر «نوربخش» در شاخهی «مونس علیشاهی» و بیحجابی همسران و دختران بعضی از آنها در خارج از کشور اشاره کرد. رابطهی باز و غیرشرعی دراویش به طور مکرر به رسوایی آنان منجر شده که آخرین مورد آن واقعهی سوم آذر ماه ۱۳۸۸ میباشد. در این واقعه، یکی از دراویش نعمت اللهی پس از کشف رابطهی نامشروع یکی از مشایخ با همسرش، پس از بستن مواد منفجره به خود، به قصد انجام عملیات انتحاری وارد خانقاه فرقه در جنوب تهران میشود که مأموران ناجا او را کنترل و وادار به تسلیم مینمایند. این حادثه در رسانههای کشور، انعکاس گستردهای داشت.
اعتقاد به طلسمها وتکیه برخواب و رؤیا
در بیوگرافی اقطاب فرقه به خصوص از «مست علیشاه» به بعد، شاهد توجه خاص اقطاب و شیوخ فرقه به علوم غریبه، طلسمها و تکیه بر خواب و رؤیا به جای علوم عقلی و استدلالی هستیم. در این زمینه، داستانهای عجیب و غریب از گشودنطلسمها و سایر خرافات توسط اقطاب زمان قاجار به چشم میخورد که باور آن برای هر آدم عاقلی مشکل است. همچنین در بیوگرافی اقطاب اخیر فرقه از جمله «رضا علیشاه» که در سال ۱۳۷۱ مرده است، میخوانیم که در جوانی مدتی به فراگیری علوم غریبه پرداخته است. همچنین درویش «مردانی» شیخ کرج که خود را مفسر قرآن و برتر از سایرین میداند، در یکی از سخنرانیهای خود میگوید برای یافتن قطب و دلیل راه باید تن را به زحمت انداخت و به اذکار مداومت نمود و گریه و زاری نمود تا خدا در خواب یا در بیداری ما را راهنمایی کند.
در رسالهی «سعادتیه» که از انتشارات فرقهی گمراه گنابادی است، در صفحهی ۸۱ در پاورقی میخوانیم، اولین قطب گنابادی یعنی «سلطان محمد» برای یافتن مراد و قطب خویش از راه خواب هدایت شده است به این نحو که سلطان محمد، شبی حضرت علی (علیهالسلام) را در خواب میبیند که به او قدحی آب داده و او تا آخر آب قدح را مینوشد، پس از آن خود را به «محمد کاظم تنباکوفروش» بیسواد اصفهانی (سعادت علیشاه) رسانده و، چون چهرهی او با خواب سلطان محمد مطابق بوده است، پی به حقانیت او برده و مرید او شده است. همچنین شیخ گمراه کرج مردانی نیز در شرح حال خود نوشته است، در خواب چهرهی رضا علیشاه را دیده و به سمت گناباد رفته و به مراد و قطب خود رسیده است.
پی نوشت:
برگرفته از ویکی فرقه