عدم حضور فیلم سینمایی لاتاری در میان نامزدهای نهایی سیوششمین جشنواره فیلم فجر موضوع کوچکی نبود که بتوان بسادگی از کنار آن عبور کرد. فیلمی خوشساخت و مهم که در بدترین حالت حداقل میتوانست کاندیدای سیمرغ چند رشته از جشنواره باشد، حتی اگر در آن رشتهها به واسطه حضور رقبایی مهمتر، شانسی برای دریافت سیمرغ نداشت اما بایکوت کامل این اثر سینمایی در همه رشتهها، به قدری مهم بود که بحث درباره آن به آخرین جلسه برنامه هفت و پس از برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم فجر کشیده شد.
شهدای ایران: فرم مهمتر است یا محتوا؟ این از آن دسته بحثهایی است که تقریبا قدمتی به اندازه تاریخ هنر دارد و هر چند که ریشههای آن برای نخستینبار بیشتر در ادبیات خود را نمایان کرد ولی در ادامه و با گسترش یافتن عرصههای ظهور و بروز هنر، پای آن به سینما نیز کشیده شد. این جدال همیشگی و تکراری در سینمای ما نیز همیشه وجود داشته است و جنجالهای اخیر پیرامون عدم داوری یکی از فیلمهای شاخص این دوره از جشنواره فجر به واسطه محتوای آن، باب این بحث را یک بار دیگر در سینمای ایران باز کرد. بحثی که شاید اصلیترین دلیل به نتیجه نرسیدن آن از سالهای گذشته تا امروز را باید عدم سیاستگذاری مشخص در جشنواره فجر دانست.
وقتی محتوا ناگهان اولویت پیدا میکند
عدم حضور فیلم سینمایی لاتاری در میان نامزدهای نهایی سیوششمین جشنواره فیلم فجر موضوع کوچکی نبود که بتوان بسادگی از کنار آن عبور کرد. فیلمی خوشساخت و مهم که در بدترین حالت حداقل میتوانست کاندیدای سیمرغ چند رشته از جشنواره باشد، حتی اگر در آن رشتهها به واسطه حضور رقبایی مهمتر، شانسی برای دریافت سیمرغ نداشت اما بایکوت کامل این اثر سینمایی در همه رشتهها، به قدری مهم بود که بحث درباره آن به آخرین جلسه برنامه هفت و پس از برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم فجر کشیده شد. جایی که استدلالهای عجیب و کمرشکن داوران این دوره، بیشتر از آن که بتواند معترضان بایکوت لاتاری را قانع کند، زمینهساز ایجاد بحثهایی تازه در این زمینه شد! رسول صدرعاملی یکی از داوران این دوره از جشنواره پیرامون نادیده گرفتن «لاتاری» اظهار داشت: «لاتاری آزارمان داد. در لاتاری، منجی فرض میکند ریشه مشکلات بیرون از کشور است، در حالی که ریشه داخلی است! اول از همه فیلم باید به دل بنشیند تا در بخشهای دیگر دیده شود. من در درجه اول مثل یک کودک فیلم را میبینم و اگر تاثیر گذاشت، بعد میبینم فیلمبرداری یا موارد دیگرش چطور بود. درباره بازیها هم هادی حجازیفر در لاتاری بازی فوقالعادهای دارد و تماشاگر را بهعنوان قهرمان فیلم تحت تاثیر قرار میدهد ولی جواد عزتی نامزد ششم و حجازیفر نامزد هفتم ما بودند و ما نمیتوانستیم بیش از 5 نامزد اعلام کنیم». در ادامه اما محمدرضا فروتن استدلالهای جالبی را مطرح کرد: «ما به محتوای فیلمها توجه کردیم. لاتاری خشونت و انتقام را ترویج میکند، در حالی که ما ترجیح میدهیم در فیلمها بیشتر مذاکره و گفتوگو ببینیم». استدلال فروتن اتفاقا مورد توجه بسیاری از رسانهها قرار گرفت و بحث اولویت فرم یا محتوا را یک بار دیگر داغ کرد که به قول عزتالله ضرغامی، رئیس پیشین سازمان صداوسیما: «اگر این موضوع مورد تایید همه داوران باشد، آن را باید آغاز یک بحث مهم راهبردی در عرصه سینما دانست».
یک مثال نقض واضح
البته طرح این بحث از جانب این دو داور جشنواره فجر در ابتدا نشاندهنده مسیر اشتباه و سلیقهای تفکری است که منجر به نادیده گرفتن اثری درخور توجه همچون لاتاری شد اما گذشته از آن، وجود تناقضهای آشکار و فاحشی که در مواجهه هیات داوران این دوره با سایر آثار دیده میشود، به خودی خود میتواند اثبات کند چرا استدلال توجه به محتوای آثار از سوی داوران این دوره از جشنواره، استدلالی بیاساس است. در میان نامزدهای جشنواره امسال، فیلم سینمایی «مغزهای کوچک زنگزده» در کنار «تنگه ابوقریب» که اثری ملی و وطنپرستانه بود، نامزد دریافت 11 سیمرغ جشنواره شد. این در حالی است که تنها یک کاراکتر از تازهترین ساخته هومن سیدی، نوجوانی 16 ساله و اهل مصرف مواد مخدر است که براحتی به پلیس شلیک و تلاش میکند خواهرش را در حضور اعضای خانواده به قتل برساند و در باغچه خانه دفن کند! با این تفاسیر معلوم نیست چگونه فیلمی قهرمانمحور همچون لاتاری که در راستای ترویج موضوع مهم غیرت است میتواند مصداقی از خشونت باشد ولی فیلم هومن سیدی عاری از هرگونه خشونتی شناخته میشود؟! جالب آنکه محمدرضا فروتن که خود مدعی علاقهمندی به دیدن گفتوگو و مذاکره به جای خشونت است، در کارنامه کاری خود بازی در فیلمهای سراسر خشونتی همچون «قرمز»، «سربازهای جمعه» و «نگار» را دارد!
یک روز فرم، یک روز محتوا
البته بیاساس بودن این استدلال زمانی بیشتر نمایان میشود که با نگاهی به کارنامه سینمای ایران نحوه مواجهه با فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی را مرور کنیم. فیلمسازی که اغلب آثارش مبتنی بر خلق یک قهرمان و رفتارهای انتقامگیرانه او است و اتفاقا همواره نیز مورد تشویق اهالی سینما از جمله افرادی همچون محمدرضا فروتن (که بخش مهمی از آثارش را بازی در فیلمهای کیمیایی شکل میدهد) قرار گرفته است. جالب اینکه جریان سینمایی که فروتن و صدرعاملی به آن تعلق دارند، همواره در مواجهه با کسانی که نسبت به محتوای آثار سینمایی معترض هستند، بر جنبه هنری و فنی این آثار تاکید میکنند و مواجهه محتوایی با آثار سینمایی را برخوردی اشتباه از سوی جریان مقابل خود میدانند و حتی آن را ناشی از نگاه سیاستزده و غیرکارشناسی آنها قلمداد میکنند؛ این در حالی است که اتفاق اخیر ثابت میکند چهرههای فعال و شاخص این جریان نیز که عمری مخالفان خود را به واسطه توجه به محتوا، به سانسور و نگاه غیرکارشناسی متهم میکردند، خود نیز در عمل به محتوای آثار توجه میکنند؛ با این تفاوت که این بار آنها آن تفکری را که نمیپسندند، به بهانهای همچون ترویج خشونت کنار میگذارند. به نظر میرسد یکی از اصلیترین دلایل قوت گرفتن این نگاه در میان جریان شبهروشنفکری سینمای ایران که به قول ضرغامی «آغاز یک بحث مهم راهبردی در عرصه سینماست»، افزایش کمیت آثار باکیفیت جریان انقلابی در عرصه سینماست. جریانی که تا پیش از این از سوی شبهروشنفکران بیشتر به واسطه وجوه فرمی و فنی نفی میشد و حالا با قوت گرفتن تواناییهای فنی این جریان در عرصه سینما، با برچسبها و ایرادهای محتوایی مورد حمله قرار میگیرد.
وقتی محتوا ناگهان اولویت پیدا میکند
عدم حضور فیلم سینمایی لاتاری در میان نامزدهای نهایی سیوششمین جشنواره فیلم فجر موضوع کوچکی نبود که بتوان بسادگی از کنار آن عبور کرد. فیلمی خوشساخت و مهم که در بدترین حالت حداقل میتوانست کاندیدای سیمرغ چند رشته از جشنواره باشد، حتی اگر در آن رشتهها به واسطه حضور رقبایی مهمتر، شانسی برای دریافت سیمرغ نداشت اما بایکوت کامل این اثر سینمایی در همه رشتهها، به قدری مهم بود که بحث درباره آن به آخرین جلسه برنامه هفت و پس از برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم فجر کشیده شد. جایی که استدلالهای عجیب و کمرشکن داوران این دوره، بیشتر از آن که بتواند معترضان بایکوت لاتاری را قانع کند، زمینهساز ایجاد بحثهایی تازه در این زمینه شد! رسول صدرعاملی یکی از داوران این دوره از جشنواره پیرامون نادیده گرفتن «لاتاری» اظهار داشت: «لاتاری آزارمان داد. در لاتاری، منجی فرض میکند ریشه مشکلات بیرون از کشور است، در حالی که ریشه داخلی است! اول از همه فیلم باید به دل بنشیند تا در بخشهای دیگر دیده شود. من در درجه اول مثل یک کودک فیلم را میبینم و اگر تاثیر گذاشت، بعد میبینم فیلمبرداری یا موارد دیگرش چطور بود. درباره بازیها هم هادی حجازیفر در لاتاری بازی فوقالعادهای دارد و تماشاگر را بهعنوان قهرمان فیلم تحت تاثیر قرار میدهد ولی جواد عزتی نامزد ششم و حجازیفر نامزد هفتم ما بودند و ما نمیتوانستیم بیش از 5 نامزد اعلام کنیم». در ادامه اما محمدرضا فروتن استدلالهای جالبی را مطرح کرد: «ما به محتوای فیلمها توجه کردیم. لاتاری خشونت و انتقام را ترویج میکند، در حالی که ما ترجیح میدهیم در فیلمها بیشتر مذاکره و گفتوگو ببینیم». استدلال فروتن اتفاقا مورد توجه بسیاری از رسانهها قرار گرفت و بحث اولویت فرم یا محتوا را یک بار دیگر داغ کرد که به قول عزتالله ضرغامی، رئیس پیشین سازمان صداوسیما: «اگر این موضوع مورد تایید همه داوران باشد، آن را باید آغاز یک بحث مهم راهبردی در عرصه سینما دانست».
یک مثال نقض واضح
البته طرح این بحث از جانب این دو داور جشنواره فجر در ابتدا نشاندهنده مسیر اشتباه و سلیقهای تفکری است که منجر به نادیده گرفتن اثری درخور توجه همچون لاتاری شد اما گذشته از آن، وجود تناقضهای آشکار و فاحشی که در مواجهه هیات داوران این دوره با سایر آثار دیده میشود، به خودی خود میتواند اثبات کند چرا استدلال توجه به محتوای آثار از سوی داوران این دوره از جشنواره، استدلالی بیاساس است. در میان نامزدهای جشنواره امسال، فیلم سینمایی «مغزهای کوچک زنگزده» در کنار «تنگه ابوقریب» که اثری ملی و وطنپرستانه بود، نامزد دریافت 11 سیمرغ جشنواره شد. این در حالی است که تنها یک کاراکتر از تازهترین ساخته هومن سیدی، نوجوانی 16 ساله و اهل مصرف مواد مخدر است که براحتی به پلیس شلیک و تلاش میکند خواهرش را در حضور اعضای خانواده به قتل برساند و در باغچه خانه دفن کند! با این تفاسیر معلوم نیست چگونه فیلمی قهرمانمحور همچون لاتاری که در راستای ترویج موضوع مهم غیرت است میتواند مصداقی از خشونت باشد ولی فیلم هومن سیدی عاری از هرگونه خشونتی شناخته میشود؟! جالب آنکه محمدرضا فروتن که خود مدعی علاقهمندی به دیدن گفتوگو و مذاکره به جای خشونت است، در کارنامه کاری خود بازی در فیلمهای سراسر خشونتی همچون «قرمز»، «سربازهای جمعه» و «نگار» را دارد!
یک روز فرم، یک روز محتوا
البته بیاساس بودن این استدلال زمانی بیشتر نمایان میشود که با نگاهی به کارنامه سینمای ایران نحوه مواجهه با فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی را مرور کنیم. فیلمسازی که اغلب آثارش مبتنی بر خلق یک قهرمان و رفتارهای انتقامگیرانه او است و اتفاقا همواره نیز مورد تشویق اهالی سینما از جمله افرادی همچون محمدرضا فروتن (که بخش مهمی از آثارش را بازی در فیلمهای کیمیایی شکل میدهد) قرار گرفته است. جالب اینکه جریان سینمایی که فروتن و صدرعاملی به آن تعلق دارند، همواره در مواجهه با کسانی که نسبت به محتوای آثار سینمایی معترض هستند، بر جنبه هنری و فنی این آثار تاکید میکنند و مواجهه محتوایی با آثار سینمایی را برخوردی اشتباه از سوی جریان مقابل خود میدانند و حتی آن را ناشی از نگاه سیاستزده و غیرکارشناسی آنها قلمداد میکنند؛ این در حالی است که اتفاق اخیر ثابت میکند چهرههای فعال و شاخص این جریان نیز که عمری مخالفان خود را به واسطه توجه به محتوا، به سانسور و نگاه غیرکارشناسی متهم میکردند، خود نیز در عمل به محتوای آثار توجه میکنند؛ با این تفاوت که این بار آنها آن تفکری را که نمیپسندند، به بهانهای همچون ترویج خشونت کنار میگذارند. به نظر میرسد یکی از اصلیترین دلایل قوت گرفتن این نگاه در میان جریان شبهروشنفکری سینمای ایران که به قول ضرغامی «آغاز یک بحث مهم راهبردی در عرصه سینماست»، افزایش کمیت آثار باکیفیت جریان انقلابی در عرصه سینماست. جریانی که تا پیش از این از سوی شبهروشنفکران بیشتر به واسطه وجوه فرمی و فنی نفی میشد و حالا با قوت گرفتن تواناییهای فنی این جریان در عرصه سینما، با برچسبها و ایرادهای محتوایی مورد حمله قرار میگیرد.
*امروز