محسن رفیقدوست درباره کمکهای مردمی به کمیته استقبال میگوید: « هزینه تحصن علما و دیگر کارها را رفقایمان میپرداختند. یعنی ما هر وقت نیاز به پول پیدا میکردیم از دوستان میگرفتیم.
به گزارش شهدای ایران، با قطعی شدن بازگشت امام به ایران و فرار محمدرضا پهلوی، حفظ امنیت و جان، برگزاری یک مراسم باشکوه برای استقبال از امام خمینی و ... همه اینها مسائلی بود که مبارزان انقلابی را در آن زمان بر آن داشت تا با تشکیل کمیتهای به ساماندهی این امور بپردازند.
تشکیل کمیته استقبال از امام خمینی
کمیته استقبال از امام خمینی با ابتکار شورای انقلاب و روحانیت مبارز در روز شنبه، ۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ تشکیل شد و اولین اطلاعیه خود را درباره نحوه برگزاری برنامههای استقبال از امام خمینی در سوم بهمن ماه در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر کرد.
حجتالاسلام شهید محلاتی درباره چگونگی تشکیل کمیته استقبال میگوید: «یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم، تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود. گفتند دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند امام تصمیم گرفتند بیایند ایران. شما رفقا را خبر کنید و به منزل ما بیایید. من به بعضی از افراد تلفن کردم و رفتم صبح اول آفتاب منزل مرحوم شهید مطهری. ایشان پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیته استقبال از امام را تشکیل بدهیم... از منزل شهید مطهری تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که بیایند آنجا. گفتند که بعضی از دوستان اینجا هستند و دارند مذاکره میکنند... برای اینکه هماهنگ کنیم، به اتفاقِ مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی و بقیه افراد جامعه روحانیت مبارز را هم خبر کردیم و همگی در منزل شهید بهشتی جمع شدیم و پس از ارائه نظرات شورای مرکزی، کمیته استقبال تشکیل شد».
بیشتر بخوانید:
جلوهها و ناگفتههایی از بزرگترین استقبال قرن
عذرخواهی امام خمینی از اهالی نوفللوشاتو
اما با توجه به دستور امام خمینی مبنی بر مشارکت و همکاری همه گروهها در این زمینه تصمیم جمعی بر استفاده از همه ظرفیتها شد. اسدالله بادامچیان میگوید: « در مشورت با شهید بهشتی قرار شد در شورای مرکزی کمیته از سایر گروههای سیاسی نیز افرادی دعوت شوند که سیاست همه با هم اجرا شود و همه خود را در استقبال از امام سهیم بیابند.»
بنابراین افرادی از گروههای مختلف برای مسئولیتهای ویژه انتخاب شدند و بیشتر آنان دارای روابط خاصی با گروههای مختلف بودند.
اعضای اصلی و گروههای تشکیلدهنده کمیته استقبال عبارت بودند از:
۱- آیتالله استاد مرتضی مطهری: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با شورای انقلاب
۲- حجتالاسلام دکتر مفتح: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با روحانیت مبارز
۳- شیخ فضلالله محلاتی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با روحانیت مبارز
۴- هاشم صباغیان: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با نهضت آزادی
۵- اسدالله بادامچیان: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با هیئتهای مؤتلفه اسلامی
۶- کاظم سامی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با جاما
۷- حسین شاهحسینی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با جبهه ملی
۸- تهرانچی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با بازار
۹- علی دانشمنفرد: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با انجمن اسلامی معلمان.
با تشکیل رسمی کمیته استقبال تکاپوها برای آمادهسازی همه جانبه استقبال از امام خمینی آغاز شد. در اولین اقدام ساختار تشکیلاتی کمیته تهیه شد و واحدها، شرح وظایف و مسئولیتهای آنها تعیین شد. بنا به گفته دانشمنفرد کمیته به سه بخش اصلی روابط عمومی، دفتر اطلاعاتی و درب ورودی تقسیم میشد و بخش روابط عمومی نیز به هفت قسمت دیگر که در ذیل مشاهده میشود. اما دانشمنفرد در توضیح این واحدها میگوید: «واحدهای هشتگانه تبلیغات، انتظامات، تدارکات، (مالی و بلندگو)، برنامهریزی و تشریفات، برنامهریزی داخلی و پذیرایی، روابط عمومی، اطلاعات، درب ورودی و به صورت واحدهای اصلیتر و دو واحد دیگر به صورت واحد شهرستانها و واحد خبرنگاران داخلی و خارجی ترسیم و طراحی گردید»؛ البته به مرور زمان و بنابر نیاز واحدهای دیگری نظیر کمیته پزشکی نیز تشکیل شد.
مکان کمیته و محل استقرار امام
انتخاب مکان برای ورود و پس از آن محل اقامت امام خمینی نیز یکی از مهمترین و حساسترین وظایف کمیته استقبال بود، امام خمینی شرایط را برای مکان مدنظر اینگونه برشمردند:
۱- مکان استقرار امام در یکی از نقاط مردمی تهران واقع باشد و در محلات شمال شهر یا دور از مرکز نباشد.
۲- این مکان متعلق به شخص خاصی نبوده و جنبه عمومی و مردمی داشته باشد.
۳- نوع فعالیتهایی که در این مرکز وجود دارد با اهداف نهضت اسلامی نزدیکی داشته باشد.
در جلسات فشرده کمیته استقبال مکانهای مختلف از جمله مساجد، مدارس و حتی خانههایی در محلات جنوب شهر در نظر گرفته شد که در میان گزینههای موجود، امام مدرسه رفاه را برای محل اقامت خودشان برگزیدند. چون اولاً مدرسه رفاه در خیابان ایران و در نزدیک میدان بهارستان قرار داشت که در قلب تهران و یکی از بهترین محلات بود. ثانیاً این مکان در مالکیت شخص خاصی قرار نداشت و توسط جمعی همچون دکتر بهشتی، دکتر باهنر، رجایی و هاشمی رفسنجانی و تعدادی از نیروهای بازار به صورت مؤسسه اسلامی اداره میشد.
جذب نیرو در کمیته استقبال
جذب نیرو در این موقعیت حساس که سلامت و جان امام خمینی از همه مهمتر بود، شرایط حساسی را به وجود میآورد. بنابراین با معرفی افراد توسط شورای انقلاب، معتمدین انقلابی سرشناس ، واحد انتظامات اقدام به صدور کارت برای نیروهای جدید کرده بطوری که رفتوآمدها با کارت شناسایی مخصوص اعتبار پیدا میکرد.
دانش منفرد که مسئول صدور این کارتها بود در این زمینه میگوید: «[وقتی که کسی مورد تأیید قرار میگرفت به من میگفتند که] آقای دانش ... مثلاً آقای جواد منصوری مورد وثوق ماست یک کارت برای ایشان صادر فرمایید... سپس این را میآورد پیش من.... دیگر من مطمئن بودم که این حساب شده است؛ تا کارت برایشان صادر نمیشد نمیتوانستند وارد مدرسه شده و مسئولیتی بگیرند».
استقبالی به وسعت ایران
با اعلام قطعی عزیمت امام خمینی به تهران مردم استانها و شهرهای مختلف برای شرکت در مراسم استقبال از امام خمینی با جنبوجوش خود را به تهران میرسانند که پیشگامان آنها علمای بزرگی چون آیتالله صدوقی از یزد، آیتالله دستغیب از شیراز، آیتالله اشرفیاصفهانی از کرمانشاه، آیتالله لاری از جهرم و ... بودند.
اما اسکان این کاروانهای پرجمعیت و شورانگیز در تهران آن روز یکی دیگر از مسئولیتهای سخت کمیته استقبال بود که نقش کمکها و مشارکتهای مردمی در این زمینه بیبدیل بود.
محمدرضا اعتمادیان از اعضای گروه استقبال که مسئولیت برنامهریزی برای استقبال از مهمانهای امام را برعهده داشت، در خاطرات خود از نحوه و چگونگی اسکان این کاروانها در مساجد و حسینیهها و منازل مردم نوشته و میگوید: « برنامهریزی برای استقبال از مهمانهای امام برعهده ما بود و قرار بود هر کس که میخواهد به صورت فردی، خانوادگی یا دستهجمعی به تهران بیاید به ما زنگ بزند و ما برای آنها مکانی را تعیین کنیم. همچنین قرار بود کسانی که جا و مکان و امکانات دارند نیز به ما تلفن کرده و ظرفیت اماکن خود را اطلاع دهند، البته مردم از این برنامه به شدت استقبال کرده و میگفتند ما اتاق مفروش داریم، غذا هم میدهیم.
بنابراین وقتی میهمانها از شهرستانها تلفن زده و تعداد همراهان خود را اطلاع میدادند، ما نیز ترتیب ارتباط این دو طرف را با یکدیگر میدادیم. بعضی اوقات تعداد مهمانها به گروههای ۵۰۰ نفری نیز میرسید. در مقابل بعضی از مکانها نیز ظرفیتهای بالایی داشتند. به طور مثال از حسینیه طرشت تماس گرفته و گفتند پتو، بالش، محل اسکان و غذا برای پذیرایی از چهار هزار نفر را دارند یا مهدیه تهران ظرفیت خود را برای پذیرایی ۱۵۰۰ نفر اعلام کرد. »
اعتمادیان به شور و اشتیاق مردم برای پذیرایی مهمانان در منازل خود اشاره کرده و میگوید: « صاحب منزلی در خیابان فخرآباد برای پذیرایی از ده نفر اعلام آمادگی کرده بود که ما گروهی را به آدرس آنها فرستادیم، یک ساعت بعد صاحبخانه زنگ زد و گفت مهمانها نیامدند که شما یک گروه دیگر بفرستید. ما نیز یک گروه دیگر را راهی کردیم که این گروه نیز به منزل او نرسیدند. وقتی او مجدداً با ما تماس گرفت شرمنده شدیم و گروه دیگری فرستادیم، ولی این گروه نیز به منزل او نرفتند. ما بار دیگر شرمنده شدیم، زیرا وسایل پذیرایی و حتی شام هم تهیه کرده بود. خلاصه ما بیش از شش گروه فرستادیم که هیچکدام به مقصد نرسیدند. واقع امر این بود که عدهای از مردم نزدیک مدرسه ایستاده و مهمانهای شهرستانی را به منزل خودشان میبردند و اجازه نمیدادند مهمانها به آدرسهایی که برایشان در نظر گرفته میشد مراجعه کنند؛ آنها میگفتند حالا به منزل ما برویم، جا داریم و ماشین نیز آوردهایم. آن فرد، مجدداً در ساعت ۱۱:۳۰ شب زنگ زد و گفت تاکنون مهمانهای شما نرسیدهاند، گفتیم هر چه مهمان میفرستیم آنها را در راه میبرند.»
فردی که خانه خود را برای کمک به انقلاب فروخت
هزینهها و مخارج برگزاری و اداره چنین تشکیلاتی هم غیر از کمکهای مردمی به هیچ طریق دیگر قابل تأمین نبود. بطور نمونه محسن رفیقدوست درباره کمکهای مردمی به کمیته استقبال میگوید: « هزینه تحصن علما و دیگر کارها را رفقایمان میپرداختند. یعنی ما هر وقت نیاز به پول پیدا میکردیم از دوستان میگرفتیم. یکی از افرادی که مدام به ما کمک میکرد فردی بود بهنام حاجی محمد درویش دماوندی. ایشان فردی بازاری بودند و از اول در جریانات نهضت امام بودند و کمک مالی میکردند. روزی که تازه ما مدرسه رفاه را در اختیار گرفته بودیم این فرد نزدم آمد و دستمالی به دستم داد و گفت: «این مقداری پول است خانهام را فروختهام و این پولش شده بیایید با این پول کارهایتان را پیش ببرید». این فرد آنقدر به خاطر انقلاب فداکاری میکرد که حتی حاضر شده بود خانه خودش را هم بفروشد. هزینه تحصن علما و دیگر کارهایی از این راه و نیز از راه کمکهای مردمی تأمین میشد».
حفاظت از جان امام
مهمترین وظیفه واحد انتظامات، حفاظت از جان امام بود و این مسئله ایجاب میکرد تا حفاظت از فرودگاه، مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا و مدرسه رفاه در دستور کار قرار گیرد. یکی از وظایف واحد انتظامات برقراری امنیت و بازرسی فرودگاه مهرآباد بود. برای این منظور کمیته حفاظت با کمک افسران نیروهای هوایی به بازرسی فرودگاه و تهیه کروکی از نقشه فرودگاه پرداخت. به گفته ابوالفضل توکلیبینا: «در همان روزهای پرالتهاب چند تن از افسران نیروی هوایی که با ما در ارتباط بودند مرا به فرودگاه بردند و بنده از سالنی که قرار بود حضرت امام به آنجا تشریففرما شوند یک کروکی تهیه کردم».
اکبر براتی از اعضای واحد حفاظت توضیحات بیشتری در این مورد داده و میگوید: «شنیده بودیم که فرودگاه مهرآباد مخفیگاههایی دارد که جز مأموران ساواک از آن اطلاع ندارند. حتی شایع بود که این مکانهای مخفی به یکی از مراکز ساواک راه دارد. برای همین وجب به وجب فرودگاه را بررسی کردیم... من که مسئولیت امنیت فرودگاه را برعهده داشتم مأمور شدم آنجا را بررسی کنم. برای هر چه بهتر انجام شدن کار نیاز به افرادی داشتم که با فرودگاه و مکانهای مختلف آن آشنا باشند. برای همین آقای حاج مهدی عراقی فردی را به نام آقای والی که سروان بود به من معرفی کرد. کار را شروع کردیم به آقای والی گفتم اینجا – فرودگاه – راههای مخفی بسیاری دارد، من باید تمام آنها را ببینم و همه سوراخ سنبههای فرودگاه را بدانم، هر راهی که وجود دارد باید به من نشان بدهی. ایشان هم قبول کردند.»
بلیزر ضد گلوله
یکی از وظایف مهم واحد تدارکات تهیه ماشین حمل و نقل امام در روز ورود ایشان به ایران بود. مسئولیت این کار از همان ابتدا به محسن رفیقدوست واگذار شد. رفیقدوست در مورد نحوه تهیه این ماشین که مأمور آمادهسازی آن شده بود میگوید: «برای انتقال امام از فرودگاه به داخل شهر، به دنبال تهیه ماشین بودیم. یکی از برادرانمان به نام حاج علی مجمعالصنایع، بلیزری داشتند که آن را برای این کار انتخاب کردیم. سپس به کارخانه شیشهسازی میرال فشار آوردیم تا شیشههای عقب و دو طرف این ماشین را ضدگلوله کند. بدنههای ماشین را هم، به خصوص قسمتی را که قرار بود امام بنشینند، فولاد کار گذاشته بودیم. در هر صورت ماشین را، آنگونه که در حد خودمان بود به صورت ضد گلوله درست کرده بودیم.»
تهیه هواپیما و هلیکوپتر
با مسجل شدن پرواز امام خمینی برای عزیمت به ایران یکی از دغدغههای اساسی امنیت پرواز ایشان از پاریس به تهران بود. خطر انهدام هواپیما، خیانت کادر پرواز و دهها توطئه دیگر نگرانیها را بیش از پیش کرده بود. در ابتدا قرار بود حضرت امام با یکی از هواپیماهای داخلی به ایران بازگردد و حتی هواپیمایی هما پروازی با نام پرواز انقلاب آماده کرده بود که به فرانسه برود و امام را به وطن برگرداند ولی با مخالفت دولت بختیار و بسته شدن فرودگاه عملاً این کار اتفاق نیفتاد و از هواپیمای فرانسوی استفاده شد.
موسوی تبریزی در خصوص این ماجرا میگوید: « تصمیم امام هم این بود که در هر شرایطی به ایران بیاید، اطرافیان امام در پاریس با ایرفرانس وارد مذاکره شدند و در نهایت شرکت ایرفرانس با تأیید از مقامات دولت فرانسه پذیرفت که حضرت امام و اطرافیانش را به ایران منتقل کند... این پرواز که به خاطر هماهنگیهای انجامشده با دولت ایران و همچنین مقررات بینالمللی مربوط به پرواز هواپیماهای مسافربری که ایران هم بدان پایبند بود خطری را متوجه هواپیما و کادر پروازش نمیکرد».
اما ورود امام به کشور و آمادهسازی مسیر طولانی فرودگاه تا بهشت زهرا نیاز به تهیه و تأمین همه امکانات موجود داشت. از اینرو تهیه هلیکوپتر برای انتقال امام خمینی به بهشت زهرا به توجه به انبوه جمعیت استقبالکننده ضروری به نظر میرسید.
حمید نقاشیان ماجرای نحوه تهیه هلیکوپتر را اینگونه تعریف میکند: «در بچههای هوانیروز یک تیم نسبتاً قویای با آقای ناطق از قبل کار میکردند، پسر برادر آقای ناطق به نام اصغر نوری جمشیدی ایشان پسر محمد ناطق نوری یکی از سروانهای کلاهسبزها بود. یک تیم نسبتاً خوبی از بچه مسلمانهای هوانیروز که بعدها ما از آنان استفاده مطلوبی کردیم و مجموعهای از کلاهسبزها بودند با ما همکاری داشتند. افرادی از جمله مرحوم صیاد شیرازی، مرحوم خلیلی، مرحوم دادخواه اینها شهدایی هستند که از کلاهسبزها بودند و با ما همکاری نزدیک داشتند و از آن افتراق ذهنیای که[در رژیم] به وجود آمده بود واقعاً خودشان را جدا کرده بودند و شاید با تمهید و دستور مرتبطین با حضرت امام هم در سیستم ارتش باقی ماندند، اگر امام اجازه نمیدادند اینها هم ارتش را رها میکردند. با یک تمهید خاصی برای اینکه در مقطع لازم از آنها بهره درستی بشود در هوانیروز در نیروی هوایی و در کلاهسبزها و در ستاد ماندند و از آنها استفاده شد... [در واقع] بچهمذهبیها[ی هوانیوز] این کار را کردند».
اولین شبکه سیمای انقلاب اسلامی
واحد تدارکات علاوه بر وظایف مشخص خود، درصدد پوشش خبری برنامهها و مراسمات استقبال از امام برآمد. به همین منظور یکی از اقدامات این واحد ایجاد یک شبکه تلویزیونی با برد محدود در اطراف همان محل کمیته استقبال بود. بطوری که میتوان گفت اولین شبکه سیمای انقلاب اسلامی بود که با کمک مهندس شیخ عطار و تعدادی دیگر از نیروهای انقلابی دایر شد. این دستگاه تلویزیونی خیابان عینالدوله و اطراف مدرسه علوی را پوشش میداد.
پرواز انقلاب و آغاز رسمی مراسم استقبال از امام
بدین ترتیب زمینههای استقبال از امام خمینی به همت همه مردم ایران فراهم شد و بالاخره هواپیمای امام خمینی در ساعت ۸:۴۵ دقیقه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ در باند فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست. با گشوده شدن درِ خروجی هواپیما ابتدا همراهان امام و خبرنگاران خارج شدند. سپس ۹:۳۰ دقیقه گروهی از منتخبین کمیتهی استقبال وارد هواپیما شدند و رأس ساعت ۹:۳۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه امام در حلقهی این گروه منتخب که از جمله آنها آیتالله پسندیده برادر امام و شهید مطهری بودند از هواپیما خارج شدند.
بعد از پایین آمدن امام از هواپیما به اصرار نیروی هوایی و مشورت آقایان محمد بروجردی، حاج مهدی عراقی، تحریری و حاج احمد خمینی و اکبر براتی امام با ماشین بنز ضد گلولهی نیروی هوایی از پلکان هواپیما به سالن فردوگاه انتقال یافتند. بدینترتیب مراسم استقبال از امام آغاز شد.
کمیته استقبال در اجرای برنامههای از پیش تعیین شده دچار مشکلات فراوانی شده بود. از جمله آنها قطع برق بود که تلاوت قرآن را نیز با مشکلاتی مواجه کرد که مهدی چمران با کمک آقای ناطق این مشکل را رفع کردند. با برقرار شدن نظم نسبی و استقرار حضرت امام در جایگاه مخصوص، ابتدا قرآن توسط قاری ده سالهای قرائت شد. آیات «جاء الحق و زهق الباطل» و «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما» و آیه اول سوره فتح خوانده شد. سپس گروه سرود در طبقه دوم سالن برنامه خودشان را اجرا کردند.
بعد از خیر مقدم یکی از افراد کمیته، امام بلافاصله صحبتهای خود را آغاز کردند و در سخنان کوتاهی ضمن تشکر از عواطف طبقات مختلف مردم فرمودند: «ما فقط قدم اول پیروزی را برداشتهایم و آن اینکه خائن اصلی را که محمدرضا نام دارد از صحنه کنار بردهاید... پیروزی ما وقتی است که دست تمام اجانب کوتاه شود و تمام ریشههای سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود».
ایشان همچنین به همه وفاداران به رژیم پهلوی و کسانی که سعی در حفظ و نگهداری نظام سلطنتی داشتند هشدار دادند که اگر تسلیم ملت نشوند ملت شما را به جای خود خواهد نشاند.
حرکت به سمت بهشت زهرا
حرکت امام در انبوه جمعیت به طرف بهشت زهرا آغاز شد و نیروهای انتظاماتی که شاید جمعیت آنها به ۶۰ هزار نفر میرسید امنیت این مسیر را بر عهده داشتند اما هجوم مردم و فشار جمعیت مانع از حرکت بلیزر حامل امام میشد بطوری که گاهی طی مسیر کوتاهی تا ساعتها به طول میانجامید. در اثر ازدحام ماشین از کار میافتد و استفاده از هلی کوپتر در دستور کار قرار میگیرد.
حجت الاسلام ناطقنوری این لحظات حساس و سخت را اینگونه روایت میکند: « من روی بلیزر بودم و پروانه هلیکوپتر هم کار میکرد. هیچ حواسم نبود که ممکن است هلیکوپتر سرم را ببرد. به هرحال ماشین امام به نحوی در کنار هلیکوپتر، در سمت راننده بغل هلیکوپتر واقع شد. آقای رفیقدوست در را که باز کرد در اثر ضربهای که خورد بیهوش شد. او را بردند و بنده تا مدتی آقای رفیقدوست را ندیدم. امام هم طرف شاگرد نشسته بود و نمیشد که پیاده بشود لذا پریدم داخل هلیکوپتر، دست امام را گرفتم و از پشت فرمان همینطوری امام را کشیدم به داخل هلیکوپتر و گفتم: « ببخشید آقا چارهای دیگر نیست.» احمد آقا هم پرید داخل هلیکوپتر. از خصوصیات ایشان این بود که در هیچ شرایطی امام را تنها نمیگذاشت. آقای محمد طالقانی هم سوار شد. جمعیت هم ریختند که سوار شوند که نگذاشتیم. خلبان هم سرگرد سیدین از نیروی هوایی بود. نه ما او را میشناختیم نه او ما را میشناخت. به این دلیل که هلیکوپتر جزو برنامه بوده است مطمئن بودیم.»
او در ادامه درباره نحوه انتقال امام به بهشت زهرا میافزاید: « هلیکوپتر میخواست بپرد، اما مردم به آن آویزان شده بودند. وضعیت خیلی خطرناک بود خلبان گفت: «ممکن است هلیکوپتر منفجر بشود، نمیتوانم بپرم. اما مگر میشود بگویی مردم آویزان نشوید.» گفتم: «آقا ببین هر کاری که خودت میخواهی بکن ما که بلد نیستیم.» خلاصه با زحمت هلیکوپتر پرید. امام و احمدآقا و آقای محمد طالقانی و بنده داخل هلیکوپتر بودیم. بعد از اینکه آمدیم روی آسمان، نمیدانستیم چه کار کنیم و برنامهای هم نداشتیم. خلبان یک دوری بالای قطعه ۱۷ جایگاه سخنرانی زد و گفت: «خیلی شلوغ است، نمیشود بنشینیم. میشود به مدرسه رفاه برویم.» گفتم: «آقا امام اصلاً از فرانسه به خاطر شهدای ۱۷ شهریور اینجا را انتخاب کرده، حالا تو میگویی نمیتوانم بنشینم برویم رفاه! چارهای دیگر نیست باید بنشینی.»
به هر ترتیب امام خمینی با حضور در بهشت زهرا سخنرانی آتشین خود را آغاز کرده و خط مشی انقلاب اسلامی تا پیروزی قطعی و کامل را تببین کردند. پس از آن با استقرار امام خمینی در مدرسه رفاه و علوی، آغاز دیدارها و ملاقات با اقشار مردم و تعیین دولت موقت کمیته استقبال نقش خود را تا تثبیت پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به خوبی ایفا کرد و این مسئولیت خطیر را به سرانجام رساند.
*مهر
تشکیل کمیته استقبال از امام خمینی
کمیته استقبال از امام خمینی با ابتکار شورای انقلاب و روحانیت مبارز در روز شنبه، ۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ تشکیل شد و اولین اطلاعیه خود را درباره نحوه برگزاری برنامههای استقبال از امام خمینی در سوم بهمن ماه در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر کرد.
حجتالاسلام شهید محلاتی درباره چگونگی تشکیل کمیته استقبال میگوید: «یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم، تلفن زنگ زد، مرحوم مطهری بود. گفتند دیشب احمد آقا از پاریس تلفن کردند و گفتند امام تصمیم گرفتند بیایند ایران. شما رفقا را خبر کنید و به منزل ما بیایید. من به بعضی از افراد تلفن کردم و رفتم صبح اول آفتاب منزل مرحوم شهید مطهری. ایشان پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیته استقبال از امام را تشکیل بدهیم... از منزل شهید مطهری تلفن کردیم به مرحوم شهید بهشتی که بیایند آنجا. گفتند که بعضی از دوستان اینجا هستند و دارند مذاکره میکنند... برای اینکه هماهنگ کنیم، به اتفاقِ مرحوم مطهری رفتیم منزل شهید بهشتی و بقیه افراد جامعه روحانیت مبارز را هم خبر کردیم و همگی در منزل شهید بهشتی جمع شدیم و پس از ارائه نظرات شورای مرکزی، کمیته استقبال تشکیل شد».
بیشتر بخوانید:
جلوهها و ناگفتههایی از بزرگترین استقبال قرن
عذرخواهی امام خمینی از اهالی نوفللوشاتو
اما با توجه به دستور امام خمینی مبنی بر مشارکت و همکاری همه گروهها در این زمینه تصمیم جمعی بر استفاده از همه ظرفیتها شد. اسدالله بادامچیان میگوید: « در مشورت با شهید بهشتی قرار شد در شورای مرکزی کمیته از سایر گروههای سیاسی نیز افرادی دعوت شوند که سیاست همه با هم اجرا شود و همه خود را در استقبال از امام سهیم بیابند.»
بنابراین افرادی از گروههای مختلف برای مسئولیتهای ویژه انتخاب شدند و بیشتر آنان دارای روابط خاصی با گروههای مختلف بودند.
اعضای اصلی و گروههای تشکیلدهنده کمیته استقبال عبارت بودند از:
۱- آیتالله استاد مرتضی مطهری: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با شورای انقلاب
۲- حجتالاسلام دکتر مفتح: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با روحانیت مبارز
۳- شیخ فضلالله محلاتی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با روحانیت مبارز
۴- هاشم صباغیان: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با نهضت آزادی
۵- اسدالله بادامچیان: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با هیئتهای مؤتلفه اسلامی
۶- کاظم سامی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با جاما
۷- حسین شاهحسینی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با جبهه ملی
۸- تهرانچی: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با بازار
۹- علی دانشمنفرد: عضو ستاد مرکزی و رابط کمیته استقبال با انجمن اسلامی معلمان.
با تشکیل رسمی کمیته استقبال تکاپوها برای آمادهسازی همه جانبه استقبال از امام خمینی آغاز شد. در اولین اقدام ساختار تشکیلاتی کمیته تهیه شد و واحدها، شرح وظایف و مسئولیتهای آنها تعیین شد. بنا به گفته دانشمنفرد کمیته به سه بخش اصلی روابط عمومی، دفتر اطلاعاتی و درب ورودی تقسیم میشد و بخش روابط عمومی نیز به هفت قسمت دیگر که در ذیل مشاهده میشود. اما دانشمنفرد در توضیح این واحدها میگوید: «واحدهای هشتگانه تبلیغات، انتظامات، تدارکات، (مالی و بلندگو)، برنامهریزی و تشریفات، برنامهریزی داخلی و پذیرایی، روابط عمومی، اطلاعات، درب ورودی و به صورت واحدهای اصلیتر و دو واحد دیگر به صورت واحد شهرستانها و واحد خبرنگاران داخلی و خارجی ترسیم و طراحی گردید»؛ البته به مرور زمان و بنابر نیاز واحدهای دیگری نظیر کمیته پزشکی نیز تشکیل شد.
مکان کمیته و محل استقرار امام
انتخاب مکان برای ورود و پس از آن محل اقامت امام خمینی نیز یکی از مهمترین و حساسترین وظایف کمیته استقبال بود، امام خمینی شرایط را برای مکان مدنظر اینگونه برشمردند:
۱- مکان استقرار امام در یکی از نقاط مردمی تهران واقع باشد و در محلات شمال شهر یا دور از مرکز نباشد.
۲- این مکان متعلق به شخص خاصی نبوده و جنبه عمومی و مردمی داشته باشد.
۳- نوع فعالیتهایی که در این مرکز وجود دارد با اهداف نهضت اسلامی نزدیکی داشته باشد.
در جلسات فشرده کمیته استقبال مکانهای مختلف از جمله مساجد، مدارس و حتی خانههایی در محلات جنوب شهر در نظر گرفته شد که در میان گزینههای موجود، امام مدرسه رفاه را برای محل اقامت خودشان برگزیدند. چون اولاً مدرسه رفاه در خیابان ایران و در نزدیک میدان بهارستان قرار داشت که در قلب تهران و یکی از بهترین محلات بود. ثانیاً این مکان در مالکیت شخص خاصی قرار نداشت و توسط جمعی همچون دکتر بهشتی، دکتر باهنر، رجایی و هاشمی رفسنجانی و تعدادی از نیروهای بازار به صورت مؤسسه اسلامی اداره میشد.
جذب نیرو در کمیته استقبال
جذب نیرو در این موقعیت حساس که سلامت و جان امام خمینی از همه مهمتر بود، شرایط حساسی را به وجود میآورد. بنابراین با معرفی افراد توسط شورای انقلاب، معتمدین انقلابی سرشناس ، واحد انتظامات اقدام به صدور کارت برای نیروهای جدید کرده بطوری که رفتوآمدها با کارت شناسایی مخصوص اعتبار پیدا میکرد.
دانش منفرد که مسئول صدور این کارتها بود در این زمینه میگوید: «[وقتی که کسی مورد تأیید قرار میگرفت به من میگفتند که] آقای دانش ... مثلاً آقای جواد منصوری مورد وثوق ماست یک کارت برای ایشان صادر فرمایید... سپس این را میآورد پیش من.... دیگر من مطمئن بودم که این حساب شده است؛ تا کارت برایشان صادر نمیشد نمیتوانستند وارد مدرسه شده و مسئولیتی بگیرند».
استقبالی به وسعت ایران
با اعلام قطعی عزیمت امام خمینی به تهران مردم استانها و شهرهای مختلف برای شرکت در مراسم استقبال از امام خمینی با جنبوجوش خود را به تهران میرسانند که پیشگامان آنها علمای بزرگی چون آیتالله صدوقی از یزد، آیتالله دستغیب از شیراز، آیتالله اشرفیاصفهانی از کرمانشاه، آیتالله لاری از جهرم و ... بودند.
اما اسکان این کاروانهای پرجمعیت و شورانگیز در تهران آن روز یکی دیگر از مسئولیتهای سخت کمیته استقبال بود که نقش کمکها و مشارکتهای مردمی در این زمینه بیبدیل بود.
محمدرضا اعتمادیان از اعضای گروه استقبال که مسئولیت برنامهریزی برای استقبال از مهمانهای امام را برعهده داشت، در خاطرات خود از نحوه و چگونگی اسکان این کاروانها در مساجد و حسینیهها و منازل مردم نوشته و میگوید: « برنامهریزی برای استقبال از مهمانهای امام برعهده ما بود و قرار بود هر کس که میخواهد به صورت فردی، خانوادگی یا دستهجمعی به تهران بیاید به ما زنگ بزند و ما برای آنها مکانی را تعیین کنیم. همچنین قرار بود کسانی که جا و مکان و امکانات دارند نیز به ما تلفن کرده و ظرفیت اماکن خود را اطلاع دهند، البته مردم از این برنامه به شدت استقبال کرده و میگفتند ما اتاق مفروش داریم، غذا هم میدهیم.
بنابراین وقتی میهمانها از شهرستانها تلفن زده و تعداد همراهان خود را اطلاع میدادند، ما نیز ترتیب ارتباط این دو طرف را با یکدیگر میدادیم. بعضی اوقات تعداد مهمانها به گروههای ۵۰۰ نفری نیز میرسید. در مقابل بعضی از مکانها نیز ظرفیتهای بالایی داشتند. به طور مثال از حسینیه طرشت تماس گرفته و گفتند پتو، بالش، محل اسکان و غذا برای پذیرایی از چهار هزار نفر را دارند یا مهدیه تهران ظرفیت خود را برای پذیرایی ۱۵۰۰ نفر اعلام کرد. »
اعتمادیان به شور و اشتیاق مردم برای پذیرایی مهمانان در منازل خود اشاره کرده و میگوید: « صاحب منزلی در خیابان فخرآباد برای پذیرایی از ده نفر اعلام آمادگی کرده بود که ما گروهی را به آدرس آنها فرستادیم، یک ساعت بعد صاحبخانه زنگ زد و گفت مهمانها نیامدند که شما یک گروه دیگر بفرستید. ما نیز یک گروه دیگر را راهی کردیم که این گروه نیز به منزل او نرسیدند. وقتی او مجدداً با ما تماس گرفت شرمنده شدیم و گروه دیگری فرستادیم، ولی این گروه نیز به منزل او نرفتند. ما بار دیگر شرمنده شدیم، زیرا وسایل پذیرایی و حتی شام هم تهیه کرده بود. خلاصه ما بیش از شش گروه فرستادیم که هیچکدام به مقصد نرسیدند. واقع امر این بود که عدهای از مردم نزدیک مدرسه ایستاده و مهمانهای شهرستانی را به منزل خودشان میبردند و اجازه نمیدادند مهمانها به آدرسهایی که برایشان در نظر گرفته میشد مراجعه کنند؛ آنها میگفتند حالا به منزل ما برویم، جا داریم و ماشین نیز آوردهایم. آن فرد، مجدداً در ساعت ۱۱:۳۰ شب زنگ زد و گفت تاکنون مهمانهای شما نرسیدهاند، گفتیم هر چه مهمان میفرستیم آنها را در راه میبرند.»
فردی که خانه خود را برای کمک به انقلاب فروخت
هزینهها و مخارج برگزاری و اداره چنین تشکیلاتی هم غیر از کمکهای مردمی به هیچ طریق دیگر قابل تأمین نبود. بطور نمونه محسن رفیقدوست درباره کمکهای مردمی به کمیته استقبال میگوید: « هزینه تحصن علما و دیگر کارها را رفقایمان میپرداختند. یعنی ما هر وقت نیاز به پول پیدا میکردیم از دوستان میگرفتیم. یکی از افرادی که مدام به ما کمک میکرد فردی بود بهنام حاجی محمد درویش دماوندی. ایشان فردی بازاری بودند و از اول در جریانات نهضت امام بودند و کمک مالی میکردند. روزی که تازه ما مدرسه رفاه را در اختیار گرفته بودیم این فرد نزدم آمد و دستمالی به دستم داد و گفت: «این مقداری پول است خانهام را فروختهام و این پولش شده بیایید با این پول کارهایتان را پیش ببرید». این فرد آنقدر به خاطر انقلاب فداکاری میکرد که حتی حاضر شده بود خانه خودش را هم بفروشد. هزینه تحصن علما و دیگر کارهایی از این راه و نیز از راه کمکهای مردمی تأمین میشد».
حفاظت از جان امام
مهمترین وظیفه واحد انتظامات، حفاظت از جان امام بود و این مسئله ایجاب میکرد تا حفاظت از فرودگاه، مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا و مدرسه رفاه در دستور کار قرار گیرد. یکی از وظایف واحد انتظامات برقراری امنیت و بازرسی فرودگاه مهرآباد بود. برای این منظور کمیته حفاظت با کمک افسران نیروهای هوایی به بازرسی فرودگاه و تهیه کروکی از نقشه فرودگاه پرداخت. به گفته ابوالفضل توکلیبینا: «در همان روزهای پرالتهاب چند تن از افسران نیروی هوایی که با ما در ارتباط بودند مرا به فرودگاه بردند و بنده از سالنی که قرار بود حضرت امام به آنجا تشریففرما شوند یک کروکی تهیه کردم».
اکبر براتی از اعضای واحد حفاظت توضیحات بیشتری در این مورد داده و میگوید: «شنیده بودیم که فرودگاه مهرآباد مخفیگاههایی دارد که جز مأموران ساواک از آن اطلاع ندارند. حتی شایع بود که این مکانهای مخفی به یکی از مراکز ساواک راه دارد. برای همین وجب به وجب فرودگاه را بررسی کردیم... من که مسئولیت امنیت فرودگاه را برعهده داشتم مأمور شدم آنجا را بررسی کنم. برای هر چه بهتر انجام شدن کار نیاز به افرادی داشتم که با فرودگاه و مکانهای مختلف آن آشنا باشند. برای همین آقای حاج مهدی عراقی فردی را به نام آقای والی که سروان بود به من معرفی کرد. کار را شروع کردیم به آقای والی گفتم اینجا – فرودگاه – راههای مخفی بسیاری دارد، من باید تمام آنها را ببینم و همه سوراخ سنبههای فرودگاه را بدانم، هر راهی که وجود دارد باید به من نشان بدهی. ایشان هم قبول کردند.»
بلیزر ضد گلوله
یکی از وظایف مهم واحد تدارکات تهیه ماشین حمل و نقل امام در روز ورود ایشان به ایران بود. مسئولیت این کار از همان ابتدا به محسن رفیقدوست واگذار شد. رفیقدوست در مورد نحوه تهیه این ماشین که مأمور آمادهسازی آن شده بود میگوید: «برای انتقال امام از فرودگاه به داخل شهر، به دنبال تهیه ماشین بودیم. یکی از برادرانمان به نام حاج علی مجمعالصنایع، بلیزری داشتند که آن را برای این کار انتخاب کردیم. سپس به کارخانه شیشهسازی میرال فشار آوردیم تا شیشههای عقب و دو طرف این ماشین را ضدگلوله کند. بدنههای ماشین را هم، به خصوص قسمتی را که قرار بود امام بنشینند، فولاد کار گذاشته بودیم. در هر صورت ماشین را، آنگونه که در حد خودمان بود به صورت ضد گلوله درست کرده بودیم.»
تهیه هواپیما و هلیکوپتر
با مسجل شدن پرواز امام خمینی برای عزیمت به ایران یکی از دغدغههای اساسی امنیت پرواز ایشان از پاریس به تهران بود. خطر انهدام هواپیما، خیانت کادر پرواز و دهها توطئه دیگر نگرانیها را بیش از پیش کرده بود. در ابتدا قرار بود حضرت امام با یکی از هواپیماهای داخلی به ایران بازگردد و حتی هواپیمایی هما پروازی با نام پرواز انقلاب آماده کرده بود که به فرانسه برود و امام را به وطن برگرداند ولی با مخالفت دولت بختیار و بسته شدن فرودگاه عملاً این کار اتفاق نیفتاد و از هواپیمای فرانسوی استفاده شد.
موسوی تبریزی در خصوص این ماجرا میگوید: « تصمیم امام هم این بود که در هر شرایطی به ایران بیاید، اطرافیان امام در پاریس با ایرفرانس وارد مذاکره شدند و در نهایت شرکت ایرفرانس با تأیید از مقامات دولت فرانسه پذیرفت که حضرت امام و اطرافیانش را به ایران منتقل کند... این پرواز که به خاطر هماهنگیهای انجامشده با دولت ایران و همچنین مقررات بینالمللی مربوط به پرواز هواپیماهای مسافربری که ایران هم بدان پایبند بود خطری را متوجه هواپیما و کادر پروازش نمیکرد».
اما ورود امام به کشور و آمادهسازی مسیر طولانی فرودگاه تا بهشت زهرا نیاز به تهیه و تأمین همه امکانات موجود داشت. از اینرو تهیه هلیکوپتر برای انتقال امام خمینی به بهشت زهرا به توجه به انبوه جمعیت استقبالکننده ضروری به نظر میرسید.
حمید نقاشیان ماجرای نحوه تهیه هلیکوپتر را اینگونه تعریف میکند: «در بچههای هوانیروز یک تیم نسبتاً قویای با آقای ناطق از قبل کار میکردند، پسر برادر آقای ناطق به نام اصغر نوری جمشیدی ایشان پسر محمد ناطق نوری یکی از سروانهای کلاهسبزها بود. یک تیم نسبتاً خوبی از بچه مسلمانهای هوانیروز که بعدها ما از آنان استفاده مطلوبی کردیم و مجموعهای از کلاهسبزها بودند با ما همکاری داشتند. افرادی از جمله مرحوم صیاد شیرازی، مرحوم خلیلی، مرحوم دادخواه اینها شهدایی هستند که از کلاهسبزها بودند و با ما همکاری نزدیک داشتند و از آن افتراق ذهنیای که[در رژیم] به وجود آمده بود واقعاً خودشان را جدا کرده بودند و شاید با تمهید و دستور مرتبطین با حضرت امام هم در سیستم ارتش باقی ماندند، اگر امام اجازه نمیدادند اینها هم ارتش را رها میکردند. با یک تمهید خاصی برای اینکه در مقطع لازم از آنها بهره درستی بشود در هوانیروز در نیروی هوایی و در کلاهسبزها و در ستاد ماندند و از آنها استفاده شد... [در واقع] بچهمذهبیها[ی هوانیوز] این کار را کردند».
اولین شبکه سیمای انقلاب اسلامی
واحد تدارکات علاوه بر وظایف مشخص خود، درصدد پوشش خبری برنامهها و مراسمات استقبال از امام برآمد. به همین منظور یکی از اقدامات این واحد ایجاد یک شبکه تلویزیونی با برد محدود در اطراف همان محل کمیته استقبال بود. بطوری که میتوان گفت اولین شبکه سیمای انقلاب اسلامی بود که با کمک مهندس شیخ عطار و تعدادی دیگر از نیروهای انقلابی دایر شد. این دستگاه تلویزیونی خیابان عینالدوله و اطراف مدرسه علوی را پوشش میداد.
پرواز انقلاب و آغاز رسمی مراسم استقبال از امام
بدین ترتیب زمینههای استقبال از امام خمینی به همت همه مردم ایران فراهم شد و بالاخره هواپیمای امام خمینی در ساعت ۸:۴۵ دقیقه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ در باند فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست. با گشوده شدن درِ خروجی هواپیما ابتدا همراهان امام و خبرنگاران خارج شدند. سپس ۹:۳۰ دقیقه گروهی از منتخبین کمیتهی استقبال وارد هواپیما شدند و رأس ساعت ۹:۳۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه امام در حلقهی این گروه منتخب که از جمله آنها آیتالله پسندیده برادر امام و شهید مطهری بودند از هواپیما خارج شدند.
بعد از پایین آمدن امام از هواپیما به اصرار نیروی هوایی و مشورت آقایان محمد بروجردی، حاج مهدی عراقی، تحریری و حاج احمد خمینی و اکبر براتی امام با ماشین بنز ضد گلولهی نیروی هوایی از پلکان هواپیما به سالن فردوگاه انتقال یافتند. بدینترتیب مراسم استقبال از امام آغاز شد.
کمیته استقبال در اجرای برنامههای از پیش تعیین شده دچار مشکلات فراوانی شده بود. از جمله آنها قطع برق بود که تلاوت قرآن را نیز با مشکلاتی مواجه کرد که مهدی چمران با کمک آقای ناطق این مشکل را رفع کردند. با برقرار شدن نظم نسبی و استقرار حضرت امام در جایگاه مخصوص، ابتدا قرآن توسط قاری ده سالهای قرائت شد. آیات «جاء الحق و زهق الباطل» و «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما» و آیه اول سوره فتح خوانده شد. سپس گروه سرود در طبقه دوم سالن برنامه خودشان را اجرا کردند.
بعد از خیر مقدم یکی از افراد کمیته، امام بلافاصله صحبتهای خود را آغاز کردند و در سخنان کوتاهی ضمن تشکر از عواطف طبقات مختلف مردم فرمودند: «ما فقط قدم اول پیروزی را برداشتهایم و آن اینکه خائن اصلی را که محمدرضا نام دارد از صحنه کنار بردهاید... پیروزی ما وقتی است که دست تمام اجانب کوتاه شود و تمام ریشههای سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود».
ایشان همچنین به همه وفاداران به رژیم پهلوی و کسانی که سعی در حفظ و نگهداری نظام سلطنتی داشتند هشدار دادند که اگر تسلیم ملت نشوند ملت شما را به جای خود خواهد نشاند.
حرکت به سمت بهشت زهرا
حرکت امام در انبوه جمعیت به طرف بهشت زهرا آغاز شد و نیروهای انتظاماتی که شاید جمعیت آنها به ۶۰ هزار نفر میرسید امنیت این مسیر را بر عهده داشتند اما هجوم مردم و فشار جمعیت مانع از حرکت بلیزر حامل امام میشد بطوری که گاهی طی مسیر کوتاهی تا ساعتها به طول میانجامید. در اثر ازدحام ماشین از کار میافتد و استفاده از هلی کوپتر در دستور کار قرار میگیرد.
حجت الاسلام ناطقنوری این لحظات حساس و سخت را اینگونه روایت میکند: « من روی بلیزر بودم و پروانه هلیکوپتر هم کار میکرد. هیچ حواسم نبود که ممکن است هلیکوپتر سرم را ببرد. به هرحال ماشین امام به نحوی در کنار هلیکوپتر، در سمت راننده بغل هلیکوپتر واقع شد. آقای رفیقدوست در را که باز کرد در اثر ضربهای که خورد بیهوش شد. او را بردند و بنده تا مدتی آقای رفیقدوست را ندیدم. امام هم طرف شاگرد نشسته بود و نمیشد که پیاده بشود لذا پریدم داخل هلیکوپتر، دست امام را گرفتم و از پشت فرمان همینطوری امام را کشیدم به داخل هلیکوپتر و گفتم: « ببخشید آقا چارهای دیگر نیست.» احمد آقا هم پرید داخل هلیکوپتر. از خصوصیات ایشان این بود که در هیچ شرایطی امام را تنها نمیگذاشت. آقای محمد طالقانی هم سوار شد. جمعیت هم ریختند که سوار شوند که نگذاشتیم. خلبان هم سرگرد سیدین از نیروی هوایی بود. نه ما او را میشناختیم نه او ما را میشناخت. به این دلیل که هلیکوپتر جزو برنامه بوده است مطمئن بودیم.»
او در ادامه درباره نحوه انتقال امام به بهشت زهرا میافزاید: « هلیکوپتر میخواست بپرد، اما مردم به آن آویزان شده بودند. وضعیت خیلی خطرناک بود خلبان گفت: «ممکن است هلیکوپتر منفجر بشود، نمیتوانم بپرم. اما مگر میشود بگویی مردم آویزان نشوید.» گفتم: «آقا ببین هر کاری که خودت میخواهی بکن ما که بلد نیستیم.» خلاصه با زحمت هلیکوپتر پرید. امام و احمدآقا و آقای محمد طالقانی و بنده داخل هلیکوپتر بودیم. بعد از اینکه آمدیم روی آسمان، نمیدانستیم چه کار کنیم و برنامهای هم نداشتیم. خلبان یک دوری بالای قطعه ۱۷ جایگاه سخنرانی زد و گفت: «خیلی شلوغ است، نمیشود بنشینیم. میشود به مدرسه رفاه برویم.» گفتم: «آقا امام اصلاً از فرانسه به خاطر شهدای ۱۷ شهریور اینجا را انتخاب کرده، حالا تو میگویی نمیتوانم بنشینم برویم رفاه! چارهای دیگر نیست باید بنشینی.»
به هر ترتیب امام خمینی با حضور در بهشت زهرا سخنرانی آتشین خود را آغاز کرده و خط مشی انقلاب اسلامی تا پیروزی قطعی و کامل را تببین کردند. پس از آن با استقرار امام خمینی در مدرسه رفاه و علوی، آغاز دیدارها و ملاقات با اقشار مردم و تعیین دولت موقت کمیته استقبال نقش خود را تا تثبیت پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به خوبی ایفا کرد و این مسئولیت خطیر را به سرانجام رساند.
*مهر