مصدق هم پس از آگاهی به نتیجهی دیدارهای فرستاده من از قبول مقام نخست وزیری سرباز زد و لذا نمایش مضحک انتخابات در کشور کماکان به همان صورت ادامه یافت.
به گزارش شهدای ایران، محمدرضا پهلوی دو کتاب مشهور به نامهای «مأموریت برای وطنم» و «پاسخ به تاریخ» دارد که کتاب پاسخ به تاریخ را پس از انقلاب اسلامی منتشر کرده است. در بخشی از کتاب این کتاب، محمدرضا، درباره وضعیت انتخابات مجلس ایران طی جنگ جهانی دوم و پس از آن مینویسد:
در زمان جنگ، انتخابات ایران به این صورت انجام میگرفت که مثلا صبح مستشار سفارت انگلیس با لیستی حاوی ۸۰ نامزد نمایندگی مجلس به دیدار نخست وزیر میرفت و بعد از ظهر همان روز کاردار سفارت شوروی نام ۱۲ نفر از نمایندگان مورد نظر خود را به نخست وزیر میداد.
من برای پایان دادن به این وضعیت تحقیرآمیز، یکی از ملیگرایان را به نام مصدق- که بعدها به رهبری جبهه ملی رسید- احضار کردم و از او خواستم که اگر موافق است، برای تشکیل کابینهای دست به کار شود که بتواند سیستم انتخاباتی کشور را اصلاح کند و انتخاباتی به عمل آِورد که عاری از هرگونه دخالت خارجیها باشد، ولی با کمال حیرت دیدم که مصدق در پاسخ من، قبول مقام نخست وزیری را موکول به سه شرط کرد: یک، موافقت انگلیسها با نخست وزیری او. دو، اینکه بتواند هر روز صبح مرا ملاقات کند تا تعلیمات لازم را دریافت دارد. سه، محافظان شخصی در اختیارش بگذارم.
به مصدق یادآور شدم که چون قبلا هرگز از انگلیسها نظرخواهی نکردم، در این مورد نیز کاری انجام نخواهم داد؛ ولی اگر اصرار دارد بایستی نظر روسها نیز در این مورد کسب شود. با آنکه مصدق در جواب گفت: «در ایران بدون موافقت انگلیسها نمیتوان هیچ اقدامی کرد و روسها نیز به حساب نمیآیند.» لیکن من حسین علاء، وزیر دربار، را به سفارت انگلیس و ژنرال یزدانپناه- که از قزاقهای قدیمی بود- به سفارت شوروی فرستادم تا از آنها نظرخواهی کنند.
روسها بلافاصله موافقت خود را اعلام داشتند، ولی سفیر انگلیس از قبول آن خودداری کرد و خطاب به فرستادهی من گفت: «... شاه با این کار سلطنتش را بازیچه قرار داده است. ...» مصدق هم پس از آگاهی به نتیجهی دیدارهای فرستاده من از قبول مقام نخست وزیری سرباز زد و لذا نمایش مضحک انتخابات در کشور کماکان به همان صورت ادامه یافت. [۱]
۱- پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران؛ چاپخانه رخ، ۱۳۷۱، صص ۱۱۶-۱۱۸.
*مشرق
در زمان جنگ، انتخابات ایران به این صورت انجام میگرفت که مثلا صبح مستشار سفارت انگلیس با لیستی حاوی ۸۰ نامزد نمایندگی مجلس به دیدار نخست وزیر میرفت و بعد از ظهر همان روز کاردار سفارت شوروی نام ۱۲ نفر از نمایندگان مورد نظر خود را به نخست وزیر میداد.
من برای پایان دادن به این وضعیت تحقیرآمیز، یکی از ملیگرایان را به نام مصدق- که بعدها به رهبری جبهه ملی رسید- احضار کردم و از او خواستم که اگر موافق است، برای تشکیل کابینهای دست به کار شود که بتواند سیستم انتخاباتی کشور را اصلاح کند و انتخاباتی به عمل آِورد که عاری از هرگونه دخالت خارجیها باشد، ولی با کمال حیرت دیدم که مصدق در پاسخ من، قبول مقام نخست وزیری را موکول به سه شرط کرد: یک، موافقت انگلیسها با نخست وزیری او. دو، اینکه بتواند هر روز صبح مرا ملاقات کند تا تعلیمات لازم را دریافت دارد. سه، محافظان شخصی در اختیارش بگذارم.
به مصدق یادآور شدم که چون قبلا هرگز از انگلیسها نظرخواهی نکردم، در این مورد نیز کاری انجام نخواهم داد؛ ولی اگر اصرار دارد بایستی نظر روسها نیز در این مورد کسب شود. با آنکه مصدق در جواب گفت: «در ایران بدون موافقت انگلیسها نمیتوان هیچ اقدامی کرد و روسها نیز به حساب نمیآیند.» لیکن من حسین علاء، وزیر دربار، را به سفارت انگلیس و ژنرال یزدانپناه- که از قزاقهای قدیمی بود- به سفارت شوروی فرستادم تا از آنها نظرخواهی کنند.
روسها بلافاصله موافقت خود را اعلام داشتند، ولی سفیر انگلیس از قبول آن خودداری کرد و خطاب به فرستادهی من گفت: «... شاه با این کار سلطنتش را بازیچه قرار داده است. ...» مصدق هم پس از آگاهی به نتیجهی دیدارهای فرستاده من از قبول مقام نخست وزیری سرباز زد و لذا نمایش مضحک انتخابات در کشور کماکان به همان صورت ادامه یافت. [۱]
۱- پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران؛ چاپخانه رخ، ۱۳۷۱، صص ۱۱۶-۱۱۸.
*مشرق