شهید محمدعلی حبیبالله تحصیل کرده رشته انفورماتیک در آمریکا، با آغاز جنگ تحمیلی به ایران آمد و همچون دیگر رزمندگان مقابل دشمن ایستادگی کرد. وی در سوم دی ماه ۱۳۵۹ در دشت ذوالفقاری آسمانی شد.
به گزارش شهدای ایران، شهید محمدعلی حبیبالله تحصیل کرده رشته انفورماتیک در آمریکا، با آغاز جنگ تحمیلی به ایران آمد و همچون دیگر رزمندگان مقابل دشمن ایستادگی کرد. وی در سوم دی ماه ۱۳۵۹ در دشت ذوالفقاری آسمانی شد.
ناگفتههای زیادی از دوران دفاع مقدس به خصوص روزهای نخست جنگ وجود دارد که همچون گنجی در دل رزمندگان اسلام پنهان مانده است. در میان شهدا نیز افرادی هستند که هیچ نام و نشانی از آنها نیست. یکی از این شهدا «محمدعلی حبیبالله» است که با وجود اینکه تحصیلات عالیه خود را در آمریکا گذرانده بود، همچون دیگر رزمندگان در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و به شهادت رسید که از او تنها یک نام در خیابان آزادی باقی مانده است. برای آشنایی با این شهید بزرگوار خبرنگار دفاع پرس به گفتوگو با سردار قاسم صادقی از نیروهای گروه فدائیان پرداخته است که در ادامه میخوانید.
محمدعلی حبیب الله در یک خانواده با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد. او هزینههای خود و خانوادهاش را با فروش بادبادک، شانسی، جغجغه و ... بدست میآورد. محمدعلی پس از کسب دیپلم، در سال ۱۳۴۸ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در طول تحصیل کار میکرد و روزگار خود را میگذراند.
شهید تحصیل کرده آمریکا که تنها نامش را شنیدهایم
وی سال ۱۳۵۸ دکترای انفورماتیک خود را دریافت کرد. او پیش از آغاز جنگ تحمیلی به ایران برگشت. محمدعلی، فرهنگ غرب را با خود به ایران نیاورد. همچنین تمام دغدغهاش انجام کار و خدمت به مستضعفین بود. در روزهای نخست جنگ، خودش را به خرمشهر و آبادان رساند و به یاری جمعی از رزمندگان دفاع جانانهای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد.
با ایجاد خط پدافندی، مسئول خط شد. شبها خودش در سنگر کمین، نگهبانی میداد. زمانی که دشمن سر چند رزمنده دانش آموز را در سنگر روباهی از تن جدا کرد، دکتر دیگر اجازه نداد بچهها شبها نگهبانی بدهند؛ لذا به بچهها میگفت: «من پست نگهبانی شما را با صد صلوات برای سلامتی امام و شما میخرم.»
از ساعت ۱۲ شب تا خود صبح پشت خاکریز نگهبانی میداد و دائم ذکر میگفت. دم دمای صبح به سمت دستشوییها میرفت و آفتابههای خالی را پر میکرد. در این چند ماه با بچهها به گونهای برخورد میکرد که بچهها خیال میکردند هم سطح خودشان است و با بچهها خاکی زندگی میکرد، ظرف غذا و لباسها را میشست.
وی اعتقاد داشت در جبههها اگر این کارها را کردیم برای خدمتگزاری در جامعه لیاقت داریم و لاغیر. نهایتا در نگهبانی از اسلام و ایران در دشت ذوالفقاری آبادان در تاریخ سوم دی ماه ۱۳۵۹ بر اثر ترکش خمپاره دشمن از ناحیه قفسه سینه مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید.
همسرش برای تحویل پیکرش به منطقه عملیاتی آمد. وی پیکر پاک شهید را به تهران آورد و در بهشت زهرا (س) قطعه ۲۴ ردیف ۴۹، شماره ۴۲ به خاک سپرد. اکنون ایستگاه متروی حبیب الله در خیابان آزادی تهران به نام این شهید بزرگوار است، ولی تقریبا اکثر مردم از سرگذشت زندگی این شهید بزرگوار اطلاعی ندارند.
ناگفتههای زیادی از دوران دفاع مقدس به خصوص روزهای نخست جنگ وجود دارد که همچون گنجی در دل رزمندگان اسلام پنهان مانده است. در میان شهدا نیز افرادی هستند که هیچ نام و نشانی از آنها نیست. یکی از این شهدا «محمدعلی حبیبالله» است که با وجود اینکه تحصیلات عالیه خود را در آمریکا گذرانده بود، همچون دیگر رزمندگان در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و به شهادت رسید که از او تنها یک نام در خیابان آزادی باقی مانده است. برای آشنایی با این شهید بزرگوار خبرنگار دفاع پرس به گفتوگو با سردار قاسم صادقی از نیروهای گروه فدائیان پرداخته است که در ادامه میخوانید.
محمدعلی حبیب الله در یک خانواده با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد. او هزینههای خود و خانوادهاش را با فروش بادبادک، شانسی، جغجغه و ... بدست میآورد. محمدعلی پس از کسب دیپلم، در سال ۱۳۴۸ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در طول تحصیل کار میکرد و روزگار خود را میگذراند.
شهید تحصیل کرده آمریکا که تنها نامش را شنیدهایم
وی سال ۱۳۵۸ دکترای انفورماتیک خود را دریافت کرد. او پیش از آغاز جنگ تحمیلی به ایران برگشت. محمدعلی، فرهنگ غرب را با خود به ایران نیاورد. همچنین تمام دغدغهاش انجام کار و خدمت به مستضعفین بود. در روزهای نخست جنگ، خودش را به خرمشهر و آبادان رساند و به یاری جمعی از رزمندگان دفاع جانانهای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد.
با ایجاد خط پدافندی، مسئول خط شد. شبها خودش در سنگر کمین، نگهبانی میداد. زمانی که دشمن سر چند رزمنده دانش آموز را در سنگر روباهی از تن جدا کرد، دکتر دیگر اجازه نداد بچهها شبها نگهبانی بدهند؛ لذا به بچهها میگفت: «من پست نگهبانی شما را با صد صلوات برای سلامتی امام و شما میخرم.»
از ساعت ۱۲ شب تا خود صبح پشت خاکریز نگهبانی میداد و دائم ذکر میگفت. دم دمای صبح به سمت دستشوییها میرفت و آفتابههای خالی را پر میکرد. در این چند ماه با بچهها به گونهای برخورد میکرد که بچهها خیال میکردند هم سطح خودشان است و با بچهها خاکی زندگی میکرد، ظرف غذا و لباسها را میشست.
وی اعتقاد داشت در جبههها اگر این کارها را کردیم برای خدمتگزاری در جامعه لیاقت داریم و لاغیر. نهایتا در نگهبانی از اسلام و ایران در دشت ذوالفقاری آبادان در تاریخ سوم دی ماه ۱۳۵۹ بر اثر ترکش خمپاره دشمن از ناحیه قفسه سینه مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید.
همسرش برای تحویل پیکرش به منطقه عملیاتی آمد. وی پیکر پاک شهید را به تهران آورد و در بهشت زهرا (س) قطعه ۲۴ ردیف ۴۹، شماره ۴۲ به خاک سپرد. اکنون ایستگاه متروی حبیب الله در خیابان آزادی تهران به نام این شهید بزرگوار است، ولی تقریبا اکثر مردم از سرگذشت زندگی این شهید بزرگوار اطلاعی ندارند.