متقابلاً از جانب من به او سلام برسان و این پوستین را نیز به دوش آقا سید جعفر بینداز، آقا سید جعفر گفت: آقا آخر پوستین را برای شما آوردهاند، این مرد بزرگوار فرمود: من هم این پوستین را به شما میبخشم، من یک پوستین کهنه دارم کافی است.
شهدای ایران: انفاق و بخشش، گذشتن از تعلقات دنیایی برای تقرب به معبود است زیرا در انفاق انسان از داراییهای دنیایی خود که گاها به آن وابسته است دل میکند تا به خالق بیهمتا برسد و والاترین مرتبه بخشش، گذشتن از داراییهای مورد علاقه است.
* آیه:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ/ هرگز به نیکی نمیرسید مگر ازآنچه دوست دارید انفاق کنید آل عمران/92
* آینه:
حکایت؛ آیتالله حاج سید عزالدین زنجانی مرقوم داشتهاند که مرحوم آخوند ملا قربانعلی زنجانی در بیستوچهار ساعت فقط یکبار در ظهر غذا میخوردند و از مغز گردو زیاد استفاده میکرد و این یکبار را خوب غذا میخورد.
و نیز فرمودند مرحوم آخوند بدنی نیرومند و قوی داشت و هرگز نیازی به طبیب نمییافت و اگر احیاناً جزئی کسالت عارض وی میگشت با امساک در غذا خوردن و اینگونه چیزها خودش را معالجه میکرد.
آخوند سالیان دراز با یک پوستین فرسوده زندگی فرمود و باآنکه همهساله پوستینهای گرانبهای کابلی برایشان میآوردند آنها را میپذیرفت و فیالمجلس به یکی از طلاب میبخشید. چنانچه در یکی از روزهای سرد زمستان خدمتکار اسعدالدوله ذوالفقاری با بقچهای وارد مجلس درس شد و گفت: آقای اسعد الدوله به مشهد مقدس مشرف شده و از طرف حضرتعالی نایبالزیاره بودهاند. اینک بازگشته و عزم شرفیابی دارند و یک پوستین کابلی هم تقدیم حضور شریف کردهاند. آخوند فرمود: متقابلاً از جانب من به او سلام برسان و این پوستین را نیز به دوش آقا سید جعفر بینداز، آقا سید جعفر گفت: آقا آخر پوستین را برای شما آوردهاند، این مرد بزرگوار فرمود: من هم این پوستین را به شما میبخشم، من یک پوستین کهنه دارم کافی است. 1
صفای باغ هستی، نیک کاریست چه رونق، باغ بیرنگ و صفا را 2
1 با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2 پروین
* آیه:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ/ هرگز به نیکی نمیرسید مگر ازآنچه دوست دارید انفاق کنید آل عمران/92
* آینه:
حکایت؛ آیتالله حاج سید عزالدین زنجانی مرقوم داشتهاند که مرحوم آخوند ملا قربانعلی زنجانی در بیستوچهار ساعت فقط یکبار در ظهر غذا میخوردند و از مغز گردو زیاد استفاده میکرد و این یکبار را خوب غذا میخورد.
و نیز فرمودند مرحوم آخوند بدنی نیرومند و قوی داشت و هرگز نیازی به طبیب نمییافت و اگر احیاناً جزئی کسالت عارض وی میگشت با امساک در غذا خوردن و اینگونه چیزها خودش را معالجه میکرد.
آخوند سالیان دراز با یک پوستین فرسوده زندگی فرمود و باآنکه همهساله پوستینهای گرانبهای کابلی برایشان میآوردند آنها را میپذیرفت و فیالمجلس به یکی از طلاب میبخشید. چنانچه در یکی از روزهای سرد زمستان خدمتکار اسعدالدوله ذوالفقاری با بقچهای وارد مجلس درس شد و گفت: آقای اسعد الدوله به مشهد مقدس مشرف شده و از طرف حضرتعالی نایبالزیاره بودهاند. اینک بازگشته و عزم شرفیابی دارند و یک پوستین کابلی هم تقدیم حضور شریف کردهاند. آخوند فرمود: متقابلاً از جانب من به او سلام برسان و این پوستین را نیز به دوش آقا سید جعفر بینداز، آقا سید جعفر گفت: آقا آخر پوستین را برای شما آوردهاند، این مرد بزرگوار فرمود: من هم این پوستین را به شما میبخشم، من یک پوستین کهنه دارم کافی است. 1
صفای باغ هستی، نیک کاریست چه رونق، باغ بیرنگ و صفا را 2
1 با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2 پروین