جدیدترین اثر مهناز فتاحی با عنوان «باغ مادربزرگ» از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.
شهدای ایران: «باغ مادربزرگ»، جدیدترین اثر مهناز فتاحی است که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این اثر دربردارنده خاطرات خانزاد مرادی محمدی، از زنان کرد فعال در هشت سال دفاع مقدس است که با روایتی داستانی و نثری خواندنی نوشته شده است.
این دومین اثر از فتاحی است که به خاطرات یکی از زنان کرد حاضر در جنگ تحمیلی میپردازد. پیشتر از او کتاب «فرنگیس» به چاپ رسیده بود که مورد استقبال مخاطبان نیز قرار گرفت.
«باغ مادربزرگ» در واقع خاطرات مادربزرگ نویسنده است که باغش در جنگ تحمیلی، پناهگاه کسانی بود که خانه و کاشانهشان را در بمبارانها از دست داده بودند. «باغ مادربزرگ» روایت جدیدی است از نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس؛ زنانی که جنگ بر زندگی آنها آوار شد، اما از پا ننشسته و خود پناهگاه دیگران شدند. فتاحی درباره شخصیت «باغ مادربزرگ» مینویسد: «جنگ فقط برداشتن تفنگ و سنگر گرفتن پشت گونیهای پر از خاک نیست. جنگ فقط فروکردن سرنیزه در دل دشمن نیست. جنگ میتواند حمایت زنی در پشت جبهه باشد که دلت را گرم کند. جنگ میتواند تلاش یک زن برای پناه داده به کودکانی باشد که بمباران لرزه بر تنشان انداخته است و به دنبال پناهگاه میگردند. وقتی چشمان کودکان پر از اشک است و قلبشان از ترس میکوبد، کسی باید باشد که آنها را در آغوش بگیرد و بگوید: «نگران نباشید. من هستم.» مادربزرگ من همان زن بزرگ است».
این دومین اثر از فتاحی است که به خاطرات یکی از زنان کرد حاضر در جنگ تحمیلی میپردازد. پیشتر از او کتاب «فرنگیس» به چاپ رسیده بود که مورد استقبال مخاطبان نیز قرار گرفت.
«باغ مادربزرگ» در واقع خاطرات مادربزرگ نویسنده است که باغش در جنگ تحمیلی، پناهگاه کسانی بود که خانه و کاشانهشان را در بمبارانها از دست داده بودند. «باغ مادربزرگ» روایت جدیدی است از نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس؛ زنانی که جنگ بر زندگی آنها آوار شد، اما از پا ننشسته و خود پناهگاه دیگران شدند. فتاحی درباره شخصیت «باغ مادربزرگ» مینویسد: «جنگ فقط برداشتن تفنگ و سنگر گرفتن پشت گونیهای پر از خاک نیست. جنگ فقط فروکردن سرنیزه در دل دشمن نیست. جنگ میتواند حمایت زنی در پشت جبهه باشد که دلت را گرم کند. جنگ میتواند تلاش یک زن برای پناه داده به کودکانی باشد که بمباران لرزه بر تنشان انداخته است و به دنبال پناهگاه میگردند. وقتی چشمان کودکان پر از اشک است و قلبشان از ترس میکوبد، کسی باید باشد که آنها را در آغوش بگیرد و بگوید: «نگران نباشید. من هستم.» مادربزرگ من همان زن بزرگ است».