اواخر حیات احمد خمینی بود. جمعی از فرزندان شهدا را بردند دیدار ایشان در حسینیهی جماران. من هم بودم. مرحوم حاجاحمدآقا، سخنان کوتاهی بیان داشتند که ...
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ اواخر حیات سیداحمد خمینی بود. جمعی از فرزندان شهدا را بردند دیدار ایشان در حسینیهی جماران. من هم بودم. مرحوم حاجاحمدآقا، سخنان کوتاهی بیان داشتند که البته با بغض و گریهی ایشان در فراق امام همراه بود و ذکر این مهم که «من اگر در جمع مخلص، بیریا و مصفای شما یادگاران شهدا که یادگاران اصلی امام راحل هم هستید، درددل نکنم، کجا بکنم؟!» القصه! درددل سیداحمدآقا که تمام شد، رفتم نزد ایشان و خودم را معرفی کردم که پسر کدام شهید هستم. حاجاحمدآقا گفت: «غلط نکرده باشم، عرضی دارید خصوصی! درست است؟» گفتم: «بله!» و ادامه دادم؛ «آقای حاجاحمدآقا! این روزها ضد انقلاب، مرتب امید و انگیزهی ما را با دروغ و شانتاژ، هدف تخریب خود قرار داده!» یادگار امام، آهی کشیدند و گفتند: «حسینجان! این آسیاب به نوبت است، اما چهجور به نوبتی! امروز اگر ضد انقلاب، علیه شما فتنه میکند، من روزی را میبینم که همین آقای هاشمی، هم علیه آرمانهای شهدای شما فتنه کند، هم علیه امام، هم علیه حضرت آقا و هم علیه انتخابات و رأی مردم! حسین عزیز! تو فکر میکنی امام راحل، ناظر بر دوز و کلک کدام مثلا یاران انقلاب، فرمودند؛ «ملاک، حال فعلی افراد است»؟! امثال همین آقای هاشمی که بزعم من «فرماندهی فتنه» هستند، نه «فرماندهی جنگ»! و «سردار دروغ» هستند، نه «سردار سازندگی»! حالا بیا جلوتر! یکچیز میگویم، خوب خوب خوب، گوش کن! هروقت هاشمی باشد، یعنی عمر دراز فتنهها! و هروقت نباشد، یعنی جمع کردن زودتر فتنهها! این را هم بدانی، بد نیست؛ ایشان چند وقت است که علیه من، تحرکات عجیبی دارد انجام میدهد که واگذارش کردهام به خدای خمینی! پس اقلا تو، حواست را جمع کن! حالا به من بگو؛ «آسیاب به نوبت» یعنی چه؟!» سیداحمدآقا را در آغوش گرفتم و گفتم: «یعنی لعنت خدا بر هاشمی و بر خاطرههای ساختگی هاشمی و بر خانواده و خاندان و ایل و تبار سرشار از فیلم و فتنهی هاشمی»! این را که گفتم، مرحوم احمدآقا تبسمی کردند و گفتند: «اگر بعد از من، تو؛ حسین عزیز، آقای هاشمی را در خاطرهسازی و آسیاب بازی، در حال تکرار دیدی، مبادا فریب بغضهای خالیبندی این مردک را بخوری! حتی مختاری که این خاطرهی مشترکمان را منتشر کنی!» دوباره القصه! یادگار روح خدا را بوسیدم و آنگاه، از تعلقات فوتبالی امام پرسیدم که ایشان گفتند: «امام، عاشق چهار- چهار- دوی لوزی بودند و خیلی هم علاقهمند به دیگو مارادونا و میشل پلاتینی!»