بنابر این گزارش، فیلم «آینه بغل» به کارگردانی منوچهر هادی که تصویربرداری آن از اواخر خرداد ماه در لواسان آغاز شده بود، از روز چهارشنبه 15 آذر ماه اکران خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز کرد. منوچهر هادی در یکی دو سال اخیر با ساخت چندین فیلم و سریال، به عنوان یکی از پرکارترین کارگردانهای سینما و تلویزیون معرفی شده است که همواره مشغول ساخت آثار سینمایی بوده است و اگر زمانی هم نامی از آن در سینما نباشد، مطمئنا سر از شبکه نمایش خانگی و یا تلویزیون درمیآورد.
«من سالوادور نیستم» یکی از آخرین کارهای منوچهر هادی بود و فروش میلیاردی آن که این فیلم را به عنوان یکی از فیلمهای پرفروشهای سینمای ایران معرفی کرد، توانست جایگاه منوچهر هادی را به خوبی در عرصه فیلمسازی تثبیت کند. هادی پس از تولید و پخش سریال «عاشقانه» در شبکه نمایش خانگی که با استقبال نسبی مخاطبان همراه شده بود، به سراغ فیلم «آینه بغل» رفت که در ادامه روند فیلمسازی وی در عرصه سینمای تجاری و با استفاده از بازیگران گیشهپسند، توانست به فروش بالایی دست یابد و آن گونه که از فیلم «آینه بغل» به نظر میرسد این است که تنها دغدغه فیلمساز، فروش فیلم و کسب درآمد با کیفیت پایینتر از استاندارد سینمای ایران و در قالب کمدی سخیف و سراسر تبلیغات گل درشت بوده است.
اما موضوع مهمی که نباید در این فیلم از آن غافل شد، بحث تبلیغات شرکت بازاریابی هرمی بنام «بیز» است که منوچهر هادی سطح فیلم خود را با تبلیغات مستقیم شرکت «بیز» تنزل داده و از ابتدا تا انتهای فیلم، خود راتریبونی برای تبلیغات اینگونه شرکتهای هرمی قرار داد که به مخاطب القا میکند، بطور رویایی و با استفاده از فروش محصولات این شرکت میتوان در بهترین پنتهاوس و با عالیترین امکانات از قبیل دارا بودن زمین اسب سواری، هواپیمای شخصی، انواع حیوانات اهلی و وحشی و خانههای آن چنانی زندگی کرد.
فیلمساز حتی به همین میزان تبلیغات بسنده نکرد و از بهاره رهنما در نقش مدیر برنامهای سود بُرد که تنها کارش در این فیلم گفتن دیالوگهایی برای تبلیغات بهتر شرکت بازاریابی مورد نظر است. شرکتی که با هدف بازاریابی "شبکهای" (با همان سازوکار شرکت های هرمی) در ایران آغاز به کار کرد و تمام تلاش و کوشش خود را به خرج داد که چرخه باطل "بازاریابی شبکهای" را در بین جوانان بیکار و در آرزوی شغل و درآمد رویایی بیشتر و بیشتر کند.
موقعیتهایی که منوچهر هادی در این فیلم خلق میکند اغلب بیمحتواست و در خلق موقعیتهای تصویری خلاقیت چندانی در این فیلم به خرج نداده و مستقیما متوسل به شوخیهای کلامی شده است تا از این راه کم کاری هنری خود را جبران کند. فیلمساز تلاش خاصی در خلق موقعیتهای طنز فیلم نمیکند و به سادهترین راه ممکن یعنی با زبان تصویر و شوخیهای دمدستی سعی میکند تا مخاطبانش را بخنداند و این بدترین و سادهترین نوع شکلگیری یک کمدی است.
از این بگذریم به نمایش توام خودروهای لوکس خارجی و خانههای رویایی میرسیم؛ خودروهایی که تنها درصد بسیار محدودی از مردم ایران توان خرید آن و زندگی مرفه در بهترین و لوکسترین مناطق و مجهزترین پنتهاوسها را دارند. جالب آن جاست که اغلب شوخیها و موقعیتهای طنزآمیز فیلمساز در کنار خودرو و بِرندهای لوکس به اجرا در میآیند؛ بطوریکه به نظر می رسد سرمایه گذاران فیلم، فشار بسیار زیادی برای بیشتر دیده شدن محصولاتشان بر سازندگان فیلم اعمال کردند و این مهم یکی دیگر از ضعفهای منوچهر هادی است که به فیلمساز تبلیغاتی! تبدیل شده است تا کارگردان هنری.
فیلم «آینه بغل» در میان شوخیهای ضعیف و بیمحتوای خود، به دنبال تلنگر زدن به مردم و انتقال چند پیام اخلاقی میرود که نباید از آن غافل شد: از جمله آنها نمایش زندگی افراد فقیر در کنار افراد بسیار ثروتمند و روایت تفاوت زندگی آنها. مانند قرار دادن کارگر ساده نمایشگاه خودرویی که در مقابل صاحب مازراتی حتی هزینه یک شب تفریح با همسر خود را ندارد؛ و یا مکان زندگی سرآشپز وزارت امور خارجه که در جنوبیترین نقطه از سطح شهر زندگی میکند با مرفهین بیدرد جامعه؛ که همه آنها در عین هوشمندانه بودن خلق تصاویر، اما کمتر تاثیر و تلنگری در ذهن مخاطب ایجاد میکند. و یا حتی نمایش رواج استفاده نادرست از اینستاگرام و آسیب به بنیان خانوادهها؛ که آن هم از سطح یک پیام شعاری و مستقیم فراتر نمیرود و خبری از پرداخت موقعیتها و قرار دادن مفاهیم در لایههای زیرین فیلمنامه نیست و فیلمساز تلاش خاصی در خلق و انتقال مفاهیم هنری خود به خرج نداده است. اما از نکات بارزی است که در فیلمهای سینمایی جامعه امروز کمتر به آنها اشاره شده است.
به گزارش مشرق، در مجموع باید گفت که فیلم «آینه بغل» به سینما نیامده تا هنر را به مخاطب عرضه کند و یا بر افکار مخاطبانش تاثیر بگذارد بلکه فیلمساز در «آینه بغل» با کنار هم قرار دادن مجموعهای از موقعیتهای سطحی خندهدار که مخاطبان سینمای امروزی به واسطه آن به خنده میافتند را انتخاب کرده و با آمیختن شوخیهای طنز و کمدیهای شعاری در کنار سبک زندگی لاکچری و همچنین استفاده از بازیگران گیشه، سیل عظیمی از مردم را به سینما کشاند تا از این راه علاوه بر رسیدن به سود میلیونی خود، کمکی به چرخ اقتصاد سینما نیز داشته باشد.
حالا و در پایان باید گفت در شرایطی که رییس سازمان سینمایی به فکر سینمای منفعل و نابود شده ایران نیست و دغدغهای از نمایش بیمحتوا و سخیف آثار در سینمای کشور ندارد، نباید انتظار و توقعی هم از فیلم ساز و سرمایه گذار داشت که برای کسب درآمد بیشتر راهی جز این انتخاب نمیکنند و دغدغه اعتلای فرهنگ و هنر جامعه اسلامی به راحتی کنار گذاشته می شود.