این رسم قدرشناسی از شهداست؟
بازهم ماستمالی و رفع تکلیف؟!! و این رفع تکلیف و ماستمالی که می گویم از چهره ی سنگ مزار هم مشخص است، چرا که آرم بنیاد روی آن با لیزر «حک» شده است اما مشخصات شهید با رنگی رنگ و رو رفته!
سرویس فرهنگی شهدای ایران:روایت شهیدی که چند هفته پیش، بی سر و صدا و بدون هیچ مراسمی، در قطعه شهدای شهیدآباد دزفول ، صاحب مزار شد.
هوای عارف به سرم زده است، با دلم کلنجار نمی روم. راه کج را به سمت شهید آباد راست کرده و چند دقیقه بعد کنار عارفم. عارفی که پیکر زخم خورده اش را چند هفته پیش، کنار عموی شهیدش دادیم دست خاک.
برمی گردم سمت مزار سید مجتبی و زانو می زنم کنار سنگ مزارش و چند دقیقه ای هم با سید حرف می زنم که چشمم در انتهای ردیفِ مزارها به مزاری جدید می افتد. تعجب می کنم. این دیگر مزار کیست؟ دستی برای سید تکان می دهم و به سرعت خودم را بالای مزار می رسانم تا پاسخ سوالم را پیدا کنم!
تصویر حک شده روی سنگ برایم آشناست. اما خواندن سنگ نوشته های روی مزار که با رنگ پلاستیک نوشته شده و با پای رهگذرانی که از روی مزار رد شده اند، پاک شده است، اندکی مشکل است. نوشته ی زیر عکس هنوز قابل خواندن است. «شهید انقلاب و انتفاضه ی فلسطین» و برای من که همین چند ماه پیش از «شهید محمدحسین اثنی عشری» نوشته بودم، تشخیص نامش که تقریباً از روی سنگ مزار پاک شده است کار سختی نیست!
عین برق گرفته ها خشکم می زند! دوباره نوشته های رنگ و رو رفته را مرور می کنم. اشتباه نکرده ام و آرم بنیاد شهید که در پایین مزار حک شده است، گویای تمامی ماجراست!
یاد مطلبی می افتم که حوالی روز قدس و خردادماه گذشته برای این شهید نوشتم. مطلبی با عنوان «این شهید مزار یادبود هم ندارد!» مطلبی برای معرفی شهید محمد حسین اثنی عشری که دهم آذرماه 59 در ماجرای انتفاضه ی فلسطین شهید می شود و به دلایل مختلف به مردم معرفی نشده و حتی مزار یادبود هم ندارد.
و حالا ظاهراً در سکوت کامل خبری و پوشش رسانه ای و بدون اطلاع رسانی مردمی و بدون برگزاری هیچ مراسم و یادبود و یادواره ای، حوالی سالگرد شهادتش مزار یادبودی به او اختصاص داده شده است. مزاری که آقایان ظاهراً حتی برای سنگ نوشته اش هم نخواسته اند هزینه کنند و فقط با رنگ پلاستیکی مشخصات شهید را روی آن نوشته اند که در عبور و مرور مردم پاک شده است!
مغزم سوت می کشد!
به لطف بی خیالی بسیاری از نهادها و مدیران و مسئولین شهری و خصوصاً بنیاد شهید، این اتفاق مهم و بی نظیر که شاید در ایران هم نمونه ی مشابه نداشته باشد، در نهایت غربت و سکوت انجام می شود.
آن قدر غریبانه که حتی برای مردمی که در قطعه ی شهدا رفت و آمد می کنند، به چشم نمی آید! و هیچ کس از خودش نمی پرسد این مزار، چگونه یک شبه در قطعه ی شهدا، سر در آورد؟!
آقایان مسئول! نباید رونمایی مزار یادبود برای شهیدی اینچنین ارزشی و تأثیرگذار و فوق العاده خاص و ویژه که به نوعی در دوران خود شهیدی مدافع حرم محسوب شده است، طی یک مراسم رسمی با پوشش خبری مناسب و اطلاع رسانی گسترده انجام می شد؟
نباید این اتفاق مهم در رسانه ی استانی و ملی ، به نمایش در می آمد؟!
آیا قدر شناسی از شهیدی که حتی پیکرش هم به شهر و دیارش بازنگشته است، این چنین است؟!
آیا نباید ظهور این اتفاق بی نظیر، درفضای شهری و چهره ی شهر مشاهده می شد؟!
آیا نباید این قهرمان ملی و فراملی به مردم شهر و دیارش معرفی می شد؟!!
آیا نباید مردم از این مهم آگاه می شدند؟!
آیا نباید به جای اینکه تابلوهای تبلیغاتی شهر در قبضه ی تبلیغات تجارتخانه ها باشد، چند روزی از در و دیوار شهر تصویر «محمدحسین اثنی عشری» بر روی مردم لبخند می زد؟!
بازهم ماستمالی و رفع تکلیف؟!! و این رفع تکلیف و ماستمالی که می گویم از چهره ی سنگ مزار هم مشخص است، چرا که آرم بنیاد روی آن با لیزر «حک» شده است اما مشخصات شهید با رنگی رنگ و رو رفته!
«بنیاد شهیدو امورایثارگران شهرستان دزفول» به عنوان متولی رسمی و اصلی این مسئله، نباید حداقل حتی یک بنر در خصوص شهید چاپ و نصب می کرد؟! کارهای دیگر پیشکش!
با این وجود، دیگر از سایر نهادهای فرهنگی و انقلابی شهر چه انتظاری داشته باشیم؟! که یقیناً اگر فلش انتقاد را به سمتشان بگیریم، اظهار بی اطلاعی می کنند از این اتفاق!
چاپ و نصب یک بنر که هزینه اش به صد هزار تومان هم نمی رسد، آیا برای این همه نهاد و ارگان شهری ، هزینه ی زیادی است؟
خداییش اگر یکی از مسئولین دولتی بخواهد به دزفول بیاید ، باز ارگان ها و نهادها چنین عملکردی دارند؟ یا اینکه در و دیوار و ورودی شهر را بنرباران می کنند و هر کاری که از دستشان بر می آید جهت نمایش ارادت انجام می دهند! یادمان نرفته است آن بنرباران شهر در انتخاب شهردار، که آنقدر از حد گذشت که اعتراض شهردار منتخب را هم درآورد و نمونه های متعدد دیگر!
آقایان مسئول!
آیا واقعاً فقط برای شهدا پول ندارید؟ آیا فقط برای شهدا وقت ندارید؟ آیا سر و ته یک برنامه را هم آوردن فقط برای برنامه های شهداست؟!
می دانم که این «دو صد گفته» ، «نیم کردار» برای مسئولین نخواهد بود. اما من از باب تکلیفم نوشتم. من «اختیار قلم» را دارم- البته اگر برخی ها بگذارند- و مسئولین «اختیار عمل».
کاش آنان که اختیار عمل دارند، می دانستند ، این اختیار از برکت عمل به تکلیف شهداست و از برکت خون هایی که ریخت تا آقایان صاحب قدرت و میز و مقام شوند. کاش برای شهدا این همه کم نمی گذاشتند!!
هوای عارف به سرم زده است، با دلم کلنجار نمی روم. راه کج را به سمت شهید آباد راست کرده و چند دقیقه بعد کنار عارفم. عارفی که پیکر زخم خورده اش را چند هفته پیش، کنار عموی شهیدش دادیم دست خاک.
برمی گردم سمت مزار سید مجتبی و زانو می زنم کنار سنگ مزارش و چند دقیقه ای هم با سید حرف می زنم که چشمم در انتهای ردیفِ مزارها به مزاری جدید می افتد. تعجب می کنم. این دیگر مزار کیست؟ دستی برای سید تکان می دهم و به سرعت خودم را بالای مزار می رسانم تا پاسخ سوالم را پیدا کنم!
تصویر حک شده روی سنگ برایم آشناست. اما خواندن سنگ نوشته های روی مزار که با رنگ پلاستیک نوشته شده و با پای رهگذرانی که از روی مزار رد شده اند، پاک شده است، اندکی مشکل است. نوشته ی زیر عکس هنوز قابل خواندن است. «شهید انقلاب و انتفاضه ی فلسطین» و برای من که همین چند ماه پیش از «شهید محمدحسین اثنی عشری» نوشته بودم، تشخیص نامش که تقریباً از روی سنگ مزار پاک شده است کار سختی نیست!
عین برق گرفته ها خشکم می زند! دوباره نوشته های رنگ و رو رفته را مرور می کنم. اشتباه نکرده ام و آرم بنیاد شهید که در پایین مزار حک شده است، گویای تمامی ماجراست!
یاد مطلبی می افتم که حوالی روز قدس و خردادماه گذشته برای این شهید نوشتم. مطلبی با عنوان «این شهید مزار یادبود هم ندارد!» مطلبی برای معرفی شهید محمد حسین اثنی عشری که دهم آذرماه 59 در ماجرای انتفاضه ی فلسطین شهید می شود و به دلایل مختلف به مردم معرفی نشده و حتی مزار یادبود هم ندارد.
و حالا ظاهراً در سکوت کامل خبری و پوشش رسانه ای و بدون اطلاع رسانی مردمی و بدون برگزاری هیچ مراسم و یادبود و یادواره ای، حوالی سالگرد شهادتش مزار یادبودی به او اختصاص داده شده است. مزاری که آقایان ظاهراً حتی برای سنگ نوشته اش هم نخواسته اند هزینه کنند و فقط با رنگ پلاستیکی مشخصات شهید را روی آن نوشته اند که در عبور و مرور مردم پاک شده است!
مغزم سوت می کشد!
به لطف بی خیالی بسیاری از نهادها و مدیران و مسئولین شهری و خصوصاً بنیاد شهید، این اتفاق مهم و بی نظیر که شاید در ایران هم نمونه ی مشابه نداشته باشد، در نهایت غربت و سکوت انجام می شود.
آن قدر غریبانه که حتی برای مردمی که در قطعه ی شهدا رفت و آمد می کنند، به چشم نمی آید! و هیچ کس از خودش نمی پرسد این مزار، چگونه یک شبه در قطعه ی شهدا، سر در آورد؟!
تصویر سنگ مزار رنگ و رو رفته ی شهید
آقایان مسئول! نباید رونمایی مزار یادبود برای شهیدی اینچنین ارزشی و تأثیرگذار و فوق العاده خاص و ویژه که به نوعی در دوران خود شهیدی مدافع حرم محسوب شده است، طی یک مراسم رسمی با پوشش خبری مناسب و اطلاع رسانی گسترده انجام می شد؟
نباید این اتفاق مهم در رسانه ی استانی و ملی ، به نمایش در می آمد؟!
آیا قدر شناسی از شهیدی که حتی پیکرش هم به شهر و دیارش بازنگشته است، این چنین است؟!
آیا نباید ظهور این اتفاق بی نظیر، درفضای شهری و چهره ی شهر مشاهده می شد؟!
آیا نباید این قهرمان ملی و فراملی به مردم شهر و دیارش معرفی می شد؟!!
آیا نباید مردم از این مهم آگاه می شدند؟!
آیا نباید به جای اینکه تابلوهای تبلیغاتی شهر در قبضه ی تبلیغات تجارتخانه ها باشد، چند روزی از در و دیوار شهر تصویر «محمدحسین اثنی عشری» بر روی مردم لبخند می زد؟!
بازهم ماستمالی و رفع تکلیف؟!! و این رفع تکلیف و ماستمالی که می گویم از چهره ی سنگ مزار هم مشخص است، چرا که آرم بنیاد روی آن با لیزر «حک» شده است اما مشخصات شهید با رنگی رنگ و رو رفته!
«بنیاد شهیدو امورایثارگران شهرستان دزفول» به عنوان متولی رسمی و اصلی این مسئله، نباید حداقل حتی یک بنر در خصوص شهید چاپ و نصب می کرد؟! کارهای دیگر پیشکش!
با این وجود، دیگر از سایر نهادهای فرهنگی و انقلابی شهر چه انتظاری داشته باشیم؟! که یقیناً اگر فلش انتقاد را به سمتشان بگیریم، اظهار بی اطلاعی می کنند از این اتفاق!
چاپ و نصب یک بنر که هزینه اش به صد هزار تومان هم نمی رسد، آیا برای این همه نهاد و ارگان شهری ، هزینه ی زیادی است؟
خداییش اگر یکی از مسئولین دولتی بخواهد به دزفول بیاید ، باز ارگان ها و نهادها چنین عملکردی دارند؟ یا اینکه در و دیوار و ورودی شهر را بنرباران می کنند و هر کاری که از دستشان بر می آید جهت نمایش ارادت انجام می دهند! یادمان نرفته است آن بنرباران شهر در انتخاب شهردار، که آنقدر از حد گذشت که اعتراض شهردار منتخب را هم درآورد و نمونه های متعدد دیگر!
آقایان مسئول!
آیا واقعاً فقط برای شهدا پول ندارید؟ آیا فقط برای شهدا وقت ندارید؟ آیا سر و ته یک برنامه را هم آوردن فقط برای برنامه های شهداست؟!
می دانم که این «دو صد گفته» ، «نیم کردار» برای مسئولین نخواهد بود. اما من از باب تکلیفم نوشتم. من «اختیار قلم» را دارم- البته اگر برخی ها بگذارند- و مسئولین «اختیار عمل».
کاش آنان که اختیار عمل دارند، می دانستند ، این اختیار از برکت عمل به تکلیف شهداست و از برکت خون هایی که ریخت تا آقایان صاحب قدرت و میز و مقام شوند. کاش برای شهدا این همه کم نمی گذاشتند!!
چند سال پیش یک کمر بند طبی و یک آتل کردن طبی با۵% جانبازی از بنیاد شهید شهرستان گرفتم .
ولی امروز یک مچ بند طبی را بیمه دی و یکی از شعبه های بنیاد های
تهران به من نمی دهند و می گویند به ۵% تعلق نمی گیرد .
البته مسئول بنیاد که یک خانم بود تشریف نداشت و پیش معاونش رفتم .
...
کاری ندارم چند درصدی و چند ۱۰ ملیون حقوق می گیری :
زود برو همه نوع وسایل طبی را بگیر تا قانونش را عوض نکردند ؟!
خدا را چه دیدی شاید فردا گفتند به زیر ۸۰%
تعلق نمی گیرد ؟!
خدا .
ما را .
و جهان را .
از ایثارگران رزمنده ستیز نجات بده ؟!
آمین .
...