امام علی(ع) در خطبه شصت و یکم نهج البلاغه می فرماید: «بعد از من با خوارج نبرد مكنيد و تنها توجه شما به از ميان بردن حكومت بنى اميه باشد، زيرا كسى كه در جستجوى حق بوده و خطا كرده مانند كسى نيست كه طالب باطل بوده و آنرا يافته است!»
به گزارش پایگاه خبری شهدای ایران، به نقل از مهر، دستور امام(ع) به نكشتن خوارج بعد از خودش به خاطر اين است كه آنها خيال
مى كردند وظيفه دينى آنها خروج از اطاعت امام(ع)بوده است. بنابراين پس از
او اگر نبردى كنند با دستگاه حكومتهاى غاصب است، لذا نبايد آنها را كشت،
ولى معاويه كه به دنبال باطل رفته و به آن رسيده در هر حال بايد با او
مبارزه كرد، اما مبارزه خود با آنها به خاطر اين بود كه آنها با حكومت حق
به مبارزه برخاسته بودند.
ابن ابى الحديد مى گويد: از نظر اصحاب ما(معتزله) معاويه ملحد و بى دين است و اعتقادى به نبوت پيغمبر(ص) نداشته است، وى سپس براى گفته خود استدلال مى كند و از جمله جريان «مطرف بن مغيرة» را شاهد مى آورد كه او گفته است: پدرم نزد معاويه رفت و آمد داشت و هميشه از عقل و فهم او برايم سخن مى گفت، ولى شبى او را هنگامى كه از خانه معاويه بازگشته بود سخت پريشان ديدم، علت را جويا شدم. گفت: پسرم! از نزد كافرترين و خبيثترين مردم بازگشتهام، پرسيدم چطور؟ در پاسخ گفت: امشب در خلوت به معاويه گفتم به هر كجا مى خواستى رسيده اى خوب است عدالت را آشكار كنى و خير و نيكى را بسط دهى و به برادرانت از بنى هاشم توجهى نمائى وصله رحم را انجام دهى چه اينكه ديگر تو از آنها وحشت ندارى. اين خود ثواب دارد و هميشه ذكر تو بر سر زبانها خواهد بود.
معاويه در پاسخم گفت: «هيهات! هيهات! اى ذكر ارجو بقائه؟ ملك اخو تيم فعدل و فعل ما فعلفما عدى ان هلك حتى هلك ذكره»: اميد به چه ذكر و يادى از خود داشته باشم، ابوبكر و عمر، آمدند و رفتند و يادى از آنها باقى نمانده اما «ابن ابى كبشه» (منظورش پيامبر(ص) است) همه روز پنج بار با صداى رسا نامش به هنگام اذان برده مى شود و مى گويند: «اشهد ان محمدا رسول الله»: «فاى عمل يبقى و اى ذكر يدوم بعد هذا لا ابالك لا و الله الا دفنا دفنا» بعد از نام محمد(ص) چه عملى باقى خواهد ماند و نام چه كسى بر سر زبانها خواهد بود، نه! تا نام محمد را همچون وجودش دفن نكنم دست بر نمى دارم! (ابن ابى الحديد، جلد ۵ ، صفحه ۱۲۹)
سپس وى اضافه مى كند: اعمال مخالف و آشكار معاويه، از قبيل پوشيدن حرير ظرف و طلا و نقره، جمع آورى غنائم براى خود، اجرا نكردن حدود و مقررات اسلام درباره اطرافيان و كساني كه مورد علاقه اش بودند ملحق كردن «زياد» را به خود، و او را برادر خود خواندن با اينكه پيغمبر(ص) فرموده بود: «الولد للفراش و للعاهر الحجر» فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناكار سنگسار شدن است، كشتن «حجر بن عدى» و ياران پاك او، توهين به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه كردن و فرستادنش به مدينه، ناسزا گفتن به اميرمؤمنان(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و ابن عباس بر روى منابر، وليعهد قرار دادن يزيد شرابخوار و قمارباز و... . همه و همه اينها دليل كفر و الحاد اوست.
«ابو درداء» مى گويد: به معاويه گفتم از پيغمبر(ص) شنيدم هر كس از ظرف طلا و نقره بياشامد، آتش جهنم درونش را فرا خواهد گرفت. معاويه گفت: «اما انا فلا ارى به باسا» اما من براى آن ايرادى نمى بينم. ابو درداء پاسخ داد: عجبا! من از پيامبر(ص) نقل مى كنم. او رأى شخصى خود را اظهار ميكند! من ديگر در سرزمينى كه تو هستى نخواهم ماند!(شرح ابن ابى الحديد، جلد ۵ ص ۱۳۰)
معاویه که بود؟
کنیه او ابوعبدالرحمان بود. پدرش، صخر بن حرب، معروف به ابوسفیان که جنگهای متعددی را علیه رسول خدا(ص) به راه انداخت و مادرش هند، معروف به هند جگرخوار بود. معاویه پنج سال پیش از بعثت رسول خدا(ص) در مکه به دنیا آمد. چون مادرش بدکاره بود، هنگام تولد درباره اینکه پدر او کیست اختلاف شد. به هر حال هند همسر رسمی ابوسفیان بود و به همین دلیل معاویه را به ابوسفیان نسبت دادند و بر این اساس وی از بنی امیه به شمار آمد.
نگاهی به نژاد و قبیله معاویه، پدر و مادر و برادران و خواهران معاویه، وضعیت خانوادگی او را روشن میکند. معاویه تا پیش از فتح مکه از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) به شمار میآمد. پس از فتح مکه همراه با پدر و برادرش، یزید بن ابی سفیان، به ظاهر مسلمان شد و در شمار طلقا (آزادشدگان حضرت محمد(ص) قرار گرفت. پس از رحلت رسول خدا(ص) به خدمت خلیفه درآمد و در سال ۱۲ هجری همراه برادر بزرگترش یزید، در لشکر اعزامی به سوی شام قرار گرفت. پس از مرگ برادرش، از سوی عمر جانشین برادر و حاکم دمشق گردید (سال ۱۸ ه)
با به قدرت رسیدن عثمان، معاویه نیز همانند دیگر بنی امیه از قدرت و امکانات بیشتری برخوردار شد. همه بخشهای سرزمین شام در اختیار او قرار گرفت و بر قلمرو حکومتش افزوده شد. معاویه پس از دستیابی به قدرت، با تبلیغ افتخارات ساختگی، برنامه سیاسی خاص خود را برای حفظ قدرت و توسعه آن برای پیمودن راه دشوار خلافت تنظیم کرد. این برنامه عبارت بود از: تشکیل ارتش نیرومند و ناآگاه، تبلیغات، نیرنگ و فریب، موروثی کردن خلافت و ... .
پس از ماجرای قتل عثمان، معاویه شعار خونخواهی عثمان سر داد و به این بهانه رو در روی علی(ع) ایستاد و جنگ صفین را به راه انداخت. پس از شهادت حضرت علی(ع) به سوی عراق لشکر کشید؛ اما با توجه به شرایط نامساعدی که پیش رو داشت و از خطر حمله روم نیز در امان نبود، به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد. امام حسن(ع) نیز به جهت نداشتن یاور و برای حفظ مصالح اسلام پیشنهاد او را پذیرفت. به دنبال صلح امام حسن، در سال ۴۱ هجری که عام الجماعة نام گرفت معاویه رسماً بر کرسی خلافت تکیه زد و بر همه سرزمینهای اسلامی حاکم شد.
معاویه دارای چند همسر بود که یزید از یکی از آنان به نام میسون (دختر بحدل کلبی) متولد شد. وی در سالهای پایانی عمر برای فرزندش یزید از مردم بیعت گرفت. مرگ معاویه در رجب سال ۶۰ هجری در سن ۷۸ سالگی و در دمشق واقع شد.
رذائل معاویه قابل شمارش نیست. ویژگیهای ظاهری معاویه و ویژگیهای اخلاقی معاویه و ویژگیهای دینی معاویه از نظر ارزشی، سراسر منفی است. طبقه اجتماعی معاویه نیز چنین بود. او از زبان خدا و رسول ملعون است و شجره ملعونه که در قرآن آمده به دودمان معاویه تفسیر شده است.
روزی رسول خدا(ص)، ابوسفیان را بر مرکبی سوار دید که دو پسرش یزید بن ابی سفیان جلودار و معاویه از عقب مرکب را میراند. حضرتش فرمود:
خدا جلودار و سوار و عقبدار را لعنت کند. رسول خدا به نقل از عبدالله بن عمر فرمود: شخصی میآید که بر دین اسلام نمیمیرد، دیدیم معاویه آمد، معاویه به تصریح پیامبر(ص)، رهبر لشگر جنایتکاران است؛ زیرا پیامبر(ص) به عمار یاسر فرمود: «ای عمار! تو را گروه ستمکار میکشد» و عمار در جنگ صفین توسط لشگر معاویه کشته شد. اطرافیان معاویه نیز گروهی از منافقان بودند.
معاویه شراب میخورد و به اسم اسلام حکومت میکرد. وی «زیاد بن ابیه» را که فرزند زنا بود و پدرش معلوم نبود، به پدرش ابوسفیان نسبت داد و او را «زیاد بن ابیسفیان» نامید.
او برای کشتن دوستان خدا عسل زهرآلود به کار میبرد و میگفت: خدا لشکر فراوانی از عسل دارد. عده ای را برای غارت کردن و کشتن زن و فرزند و سوزاندن منازل مسلح کرده بود و در انواع حیله و دروغ استاد بود. وی خلافت مسلمین را بر پایه وراثت استوار کرد. دشمنی بنی امیه با خدا و رسول و کینههایی که نسبت به رسول خدا و علی علیه السلام و اولادش داشتند، باعث شده بود که فقط به قتل و کشتار اّنان بپردازند.
معاویه پس از شهادت علی(ع)، آن حضرت را روی منبرها لعن میکرد و ناسزا میگفت و شدیدترین شکنجهها و عذابها را متوجه پیروان امام میساخت و بزرگترین جنایات را مرتکب میشد. معاویه آن حضرت را لعنت میکرد و به فرمانداران و عمال خود دستور داد در همه شهرها علی را لعنت کنند. این عمل تا سالیان دراز از قوانین بود و کسی نمی توانست از زیر بار آن فرار کند. نظر دیگران راجع به معاویه و همچنین سال شمار زندگی معاویه، شاهدی بر کارنامه سیاه و ننگین زندگی اوست.
*منابع:
۱- سایت بلاغ.نت
۲- اسد الغابه ۵/۲۰۹ ، نقش عایشه در تاریخ اسلام جلد ۳/۵، تاریخ تحلیلی اسلام محمد رضی.
۳- شیعه / زمامداران خودسر/ ص ۶۵- ۹۶.
ابن ابى الحديد مى گويد: از نظر اصحاب ما(معتزله) معاويه ملحد و بى دين است و اعتقادى به نبوت پيغمبر(ص) نداشته است، وى سپس براى گفته خود استدلال مى كند و از جمله جريان «مطرف بن مغيرة» را شاهد مى آورد كه او گفته است: پدرم نزد معاويه رفت و آمد داشت و هميشه از عقل و فهم او برايم سخن مى گفت، ولى شبى او را هنگامى كه از خانه معاويه بازگشته بود سخت پريشان ديدم، علت را جويا شدم. گفت: پسرم! از نزد كافرترين و خبيثترين مردم بازگشتهام، پرسيدم چطور؟ در پاسخ گفت: امشب در خلوت به معاويه گفتم به هر كجا مى خواستى رسيده اى خوب است عدالت را آشكار كنى و خير و نيكى را بسط دهى و به برادرانت از بنى هاشم توجهى نمائى وصله رحم را انجام دهى چه اينكه ديگر تو از آنها وحشت ندارى. اين خود ثواب دارد و هميشه ذكر تو بر سر زبانها خواهد بود.
معاويه در پاسخم گفت: «هيهات! هيهات! اى ذكر ارجو بقائه؟ ملك اخو تيم فعدل و فعل ما فعلفما عدى ان هلك حتى هلك ذكره»: اميد به چه ذكر و يادى از خود داشته باشم، ابوبكر و عمر، آمدند و رفتند و يادى از آنها باقى نمانده اما «ابن ابى كبشه» (منظورش پيامبر(ص) است) همه روز پنج بار با صداى رسا نامش به هنگام اذان برده مى شود و مى گويند: «اشهد ان محمدا رسول الله»: «فاى عمل يبقى و اى ذكر يدوم بعد هذا لا ابالك لا و الله الا دفنا دفنا» بعد از نام محمد(ص) چه عملى باقى خواهد ماند و نام چه كسى بر سر زبانها خواهد بود، نه! تا نام محمد را همچون وجودش دفن نكنم دست بر نمى دارم! (ابن ابى الحديد، جلد ۵ ، صفحه ۱۲۹)
سپس وى اضافه مى كند: اعمال مخالف و آشكار معاويه، از قبيل پوشيدن حرير ظرف و طلا و نقره، جمع آورى غنائم براى خود، اجرا نكردن حدود و مقررات اسلام درباره اطرافيان و كساني كه مورد علاقه اش بودند ملحق كردن «زياد» را به خود، و او را برادر خود خواندن با اينكه پيغمبر(ص) فرموده بود: «الولد للفراش و للعاهر الحجر» فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناكار سنگسار شدن است، كشتن «حجر بن عدى» و ياران پاك او، توهين به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه كردن و فرستادنش به مدينه، ناسزا گفتن به اميرمؤمنان(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و ابن عباس بر روى منابر، وليعهد قرار دادن يزيد شرابخوار و قمارباز و... . همه و همه اينها دليل كفر و الحاد اوست.
«ابو درداء» مى گويد: به معاويه گفتم از پيغمبر(ص) شنيدم هر كس از ظرف طلا و نقره بياشامد، آتش جهنم درونش را فرا خواهد گرفت. معاويه گفت: «اما انا فلا ارى به باسا» اما من براى آن ايرادى نمى بينم. ابو درداء پاسخ داد: عجبا! من از پيامبر(ص) نقل مى كنم. او رأى شخصى خود را اظهار ميكند! من ديگر در سرزمينى كه تو هستى نخواهم ماند!(شرح ابن ابى الحديد، جلد ۵ ص ۱۳۰)
معاویه که بود؟
کنیه او ابوعبدالرحمان بود. پدرش، صخر بن حرب، معروف به ابوسفیان که جنگهای متعددی را علیه رسول خدا(ص) به راه انداخت و مادرش هند، معروف به هند جگرخوار بود. معاویه پنج سال پیش از بعثت رسول خدا(ص) در مکه به دنیا آمد. چون مادرش بدکاره بود، هنگام تولد درباره اینکه پدر او کیست اختلاف شد. به هر حال هند همسر رسمی ابوسفیان بود و به همین دلیل معاویه را به ابوسفیان نسبت دادند و بر این اساس وی از بنی امیه به شمار آمد.
نگاهی به نژاد و قبیله معاویه، پدر و مادر و برادران و خواهران معاویه، وضعیت خانوادگی او را روشن میکند. معاویه تا پیش از فتح مکه از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) به شمار میآمد. پس از فتح مکه همراه با پدر و برادرش، یزید بن ابی سفیان، به ظاهر مسلمان شد و در شمار طلقا (آزادشدگان حضرت محمد(ص) قرار گرفت. پس از رحلت رسول خدا(ص) به خدمت خلیفه درآمد و در سال ۱۲ هجری همراه برادر بزرگترش یزید، در لشکر اعزامی به سوی شام قرار گرفت. پس از مرگ برادرش، از سوی عمر جانشین برادر و حاکم دمشق گردید (سال ۱۸ ه)
با به قدرت رسیدن عثمان، معاویه نیز همانند دیگر بنی امیه از قدرت و امکانات بیشتری برخوردار شد. همه بخشهای سرزمین شام در اختیار او قرار گرفت و بر قلمرو حکومتش افزوده شد. معاویه پس از دستیابی به قدرت، با تبلیغ افتخارات ساختگی، برنامه سیاسی خاص خود را برای حفظ قدرت و توسعه آن برای پیمودن راه دشوار خلافت تنظیم کرد. این برنامه عبارت بود از: تشکیل ارتش نیرومند و ناآگاه، تبلیغات، نیرنگ و فریب، موروثی کردن خلافت و ... .
پس از ماجرای قتل عثمان، معاویه شعار خونخواهی عثمان سر داد و به این بهانه رو در روی علی(ع) ایستاد و جنگ صفین را به راه انداخت. پس از شهادت حضرت علی(ع) به سوی عراق لشکر کشید؛ اما با توجه به شرایط نامساعدی که پیش رو داشت و از خطر حمله روم نیز در امان نبود، به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد. امام حسن(ع) نیز به جهت نداشتن یاور و برای حفظ مصالح اسلام پیشنهاد او را پذیرفت. به دنبال صلح امام حسن، در سال ۴۱ هجری که عام الجماعة نام گرفت معاویه رسماً بر کرسی خلافت تکیه زد و بر همه سرزمینهای اسلامی حاکم شد.
معاویه دارای چند همسر بود که یزید از یکی از آنان به نام میسون (دختر بحدل کلبی) متولد شد. وی در سالهای پایانی عمر برای فرزندش یزید از مردم بیعت گرفت. مرگ معاویه در رجب سال ۶۰ هجری در سن ۷۸ سالگی و در دمشق واقع شد.
رذائل معاویه قابل شمارش نیست. ویژگیهای ظاهری معاویه و ویژگیهای اخلاقی معاویه و ویژگیهای دینی معاویه از نظر ارزشی، سراسر منفی است. طبقه اجتماعی معاویه نیز چنین بود. او از زبان خدا و رسول ملعون است و شجره ملعونه که در قرآن آمده به دودمان معاویه تفسیر شده است.
روزی رسول خدا(ص)، ابوسفیان را بر مرکبی سوار دید که دو پسرش یزید بن ابی سفیان جلودار و معاویه از عقب مرکب را میراند. حضرتش فرمود:
خدا جلودار و سوار و عقبدار را لعنت کند. رسول خدا به نقل از عبدالله بن عمر فرمود: شخصی میآید که بر دین اسلام نمیمیرد، دیدیم معاویه آمد، معاویه به تصریح پیامبر(ص)، رهبر لشگر جنایتکاران است؛ زیرا پیامبر(ص) به عمار یاسر فرمود: «ای عمار! تو را گروه ستمکار میکشد» و عمار در جنگ صفین توسط لشگر معاویه کشته شد. اطرافیان معاویه نیز گروهی از منافقان بودند.
معاویه شراب میخورد و به اسم اسلام حکومت میکرد. وی «زیاد بن ابیه» را که فرزند زنا بود و پدرش معلوم نبود، به پدرش ابوسفیان نسبت داد و او را «زیاد بن ابیسفیان» نامید.
او برای کشتن دوستان خدا عسل زهرآلود به کار میبرد و میگفت: خدا لشکر فراوانی از عسل دارد. عده ای را برای غارت کردن و کشتن زن و فرزند و سوزاندن منازل مسلح کرده بود و در انواع حیله و دروغ استاد بود. وی خلافت مسلمین را بر پایه وراثت استوار کرد. دشمنی بنی امیه با خدا و رسول و کینههایی که نسبت به رسول خدا و علی علیه السلام و اولادش داشتند، باعث شده بود که فقط به قتل و کشتار اّنان بپردازند.
معاویه پس از شهادت علی(ع)، آن حضرت را روی منبرها لعن میکرد و ناسزا میگفت و شدیدترین شکنجهها و عذابها را متوجه پیروان امام میساخت و بزرگترین جنایات را مرتکب میشد. معاویه آن حضرت را لعنت میکرد و به فرمانداران و عمال خود دستور داد در همه شهرها علی را لعنت کنند. این عمل تا سالیان دراز از قوانین بود و کسی نمی توانست از زیر بار آن فرار کند. نظر دیگران راجع به معاویه و همچنین سال شمار زندگی معاویه، شاهدی بر کارنامه سیاه و ننگین زندگی اوست.
*منابع:
۱- سایت بلاغ.نت
۲- اسد الغابه ۵/۲۰۹ ، نقش عایشه در تاریخ اسلام جلد ۳/۵، تاریخ تحلیلی اسلام محمد رضی.
۳- شیعه / زمامداران خودسر/ ص ۶۵- ۹۶.