ریگی در ادامه افزود: بعد از دیدن نگرانی خانواده به مناطق جنگی غرب و منطقه سومار رفتم و جویای وضعیت فرزندم شدم. فرمانده یگان به من گفت که از فرزند شما اطلاعی نداریم و جزء نیروهایی که در یگان حضور دارند، نیست. به بیمارستان گیلانغرب رفتم؛ چون اکثر مجروحین و شهدای این یگان به این بیمارستان انتقال داده میشدند؛ ولی آنجا هم فرزندم را نیافتم. برای اطمینان به کانکسی که در آن تعدادی از پیکرهای مطهر شهدا قرار داشت رفتم؛ ولی نتوانستم فرزندم را در میان این شهدا بیابم.
وی گفت: مسئول بیمارستان با توجه به مشخصاتی که از فرزندم گفته بودم به پیکر شهیدی که به مشخصات فرزندم نزدیک بود مشکوک شد و او را به عنوان مشخصات فرزندم ثبت و درخواست انتقال آن را داد.
فقیرمحمد ریگی به دلیل نبودن اطلاعات کافی و مشخصههای لازم از تحویل پیکر شهید در آن روز امتناع میکند و به دیارش به امید آمدن یا رسیدن خبری از فرزندش بازمیگرددف ولی باز هم از فرزندش خبری نبوده و به این نتیجه میرسد که پیکر شهید همان فرزندش است و دوباره به منطقه باز میگردد.
ریگی در ادامه ضمن بیان اینکه فرمانده یگان پیکر فرزندم را آن زمان به معراج شهدای در تهران منتقل کرد، گفت: دو روزی را در تهران ماندم تا مراحل کار فرزند شهیدم و انتقال پیکر به شهرمان انجام بگیرد. بعد از دو روز با پرواز مستقیم پیکر فرزندم به زاهدان منتقل شد و فردای آن روز با خودرویی به خاش و پس از تشییع، در مزار روستای نارون محل اقامت و زادگاهش به خاک سپرده شد.
عبدالعزیز ریگی که به واسطه شناسایی پدرش در منطقه عملیاتی سومار در تاریخ ۶۷/۴/۳۱ به شهادت رسیده بود بعد از ۲۵ ماه اسارت به میهن عزیز اسلامی بازگشت.
مزار شهید عبدالعزیز ریگی
از آن تاریخ به بعد مزار شهید گمنام شد و تا به امروز فقیرمحمد ریگی این
مزار را همانند مزار عزیزانش میداند و همیشه بر سر مزار این شهید گمنام
حاضر میشود و فاتحهایی را قرائت میکند.
شهید گمنام نارون در روستایی از توابع بخش نوک آباد شهرستان خاش سالهاست در گمنامی بسر میبرد. گمنامی که نوید بخش آزادی فرزندی بود که انگار شهید شده است.