شهدای ایران:عالم فرزانه و اندیشمند وارسته آیتالله حاج شیخ ابراهیم امینی متولد 1304 شمسی در نجف آباد اصفهان؛ از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی، آیتاللهالعظمی بروجردی وعلامه طباطبایی است. ایشان ضمن نقش آفرینی ژرف در عرصههای علمی و پژوهشی در حوزه علمیه، دهها اثر ارزشمند در مقولات و موضوعات مختلف به رشته تحریر درآورده که بسیاری از آنها دهها بار تجدید چاپ شده است.
به گزارش رجانیوز به نقل از نشریه پاسدار اسلام، ایشان از آغاز نهضت امام خمینی با عزم و خلوصی زایدالوصف به این حرکت بیدارگر پیوست و در طول نیم قرن گذشته نقشهای مهمی را در نهضت و نظام اسلامی ایفا کردهاند. آيتالله اميني که در عداد نخستین أعضاء و از پایه گذاران جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شمار می روند در کارنامه خود افتخار چندين مورد نمایندگی از سوي حضرت امام در امور گوناگون و همچنین عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی را داشتهاند. امامت جمعه شهر مقدس قم و سه دوره نمایندگی مجلس خبرگان و نایب رئیسي آن مجلس، از ديگر مسئوليتهاي ايشان بوده است. آیتالله امینی ازجمله چهرههایی است که از بزنگاههای خطیر سالیان مبارزه و نیز تصمیمات مهم و سرنوشتساز نظام اسلامی، خاطراتی شنیدنی دارند که شمهای از آنها را در گفت و شنود پیش روی بیان داشتهاند.
بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن سپاس از فرصتی که به ماهنامه «پاسدار اسلام» لطف کردید. سئوال اول را از این موضوع آغاز میکنیم که حضرتعالی جزو مجموعهای بودید که وقتي حضرت امام در سال 1342 دستگیر شده بودند، در حالیکه هنوز مرجعیتشان در میان عامه مردم مطرح نشده بود، مرجعیت ایشان را به جامعه اعلام کردید. دلیل این کار چه بود و چه بازتاب و نتیجه ای داشت؟
آیت الله امینی: بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض تشکر از حضور جنابعالی و مسئولین مجله «پاسدار اسلام» که همیشه نقش بزرگی در تبیین مسایل تاریخ انقلاب داشتهاید، در جواب حضرتعالی عرض میکنم که بعد از دستگیری حضرت امام و انتقال ایشان به تهران، این احتمال جدی وجود داشت که هدف رژیم شاه از این اقدام، محاکمه ایشان است. شنیده میشد که رژیم میخواهد برای ایشان دادگاه صحرایی تشکیل بدهد. طبعاً با آن شرایط به نظر میآمد امام را اعدام خواهند کرد!. طلبههای علاقمند به ایشان و فضلا و اساتید، از این وضع شدیداً نگران بودند و در صدد برآمدند که کاری کنند تا این محاکمه انجام نشود، چون به هرحال شرایط خطرناک بود. یکی از راههایی که به نظرشان آمد این بود که کاری بکنند تا امام مصونیت داشته باشند و نتوانند ایشان را محاکمه کنند. در آن زمان هم، جایگاه مرجعیت تقلید، حرمت و مصونیت داشت؛ بالاخره مرجعیت همیشه جایگاه خاصی داشته است.
در این جهت، یکی از کارها این بود که مرجعیت ایشان را اعلام کنند، اما این کار هم در زمانِ خفقان رژیم شاه، کار ساده ای نبود. لذا عدهای از فضلا و اساتید انقلابی در صدد برآمدند تا متنی تهیه کنند و مخفیانه شروع به کار کردند. یکی از طلاب، متصدی شد این اطلاعیه اعلام مرجیعت امام را به منزل آقایان ببرد و از آنها امضا بگیرد. البته غیر از این، کارهای دیگری هم انجام میشد ولی اقدامی که خیلی ضروری به نظر میرسید، همین کار بود.
هر کسی هم حاضر نبود این کار را بکند، ولی همیشه طلاب انقلابی در این زمینه بزرگترین نقش را داشتند. این طلبه مخفیانه به منزل تکتک آقایان میرفت و جریان را میگفت که: تنها راه برای حفظ جان حضرت امام، امضای این متن است. به منزل ما هم آمدو ما هم امضا کردیم.
تعدادی از آقایان امضا کردند. پس از گرفتن امضا، چاپ آنها مسئله مهمی بود. طلاب انقلابی به شکل مخفیانه وسایلی برای تکثیر داشتند و این اعلامیه را تکثیر کردند. اما نشر و توزیع این اعلامیه هم کار سادهای نبود، ولی طلبههای انقلابی با ارتباطاتی که با شهرستانها داشتند، این کار را انجام دادند و پی کار را گرفتند و اطلاعیه به سرعت در تمام ایران پخش شد و ساواک نتوانست کاری بکند. این سرعت عمل، بسیار موجب آشفتگی و شگفتی دستگاه اطلاعاتی رژیم شاه شد که اینها چگونه و با چه وسیلهای این اعلامیه را چاپ و به این شکل توزیع کردهاند و حتی یک نفرشان هم گیر نیفتاده است؟
با این همه، صرف این کار برای جلوگیری از محاکمه حضرت امام کافی نبود. وظیفه دیگری که فضلا و جمع طلاب علاقمند به امام انجام دادند، این بود که عدهای از آقایان قم و شهرستانها را ترغیب کردند که به تهران بروند و در آنجا مانع از محاکمه امام شوند. خود من به همراه آیتالله منتظری در این قضیه نقش فعالی داشتیم. درِ خانه تکتک مراجع رفتیم و جریان را گفتیم که قضیه از این قرار است که شاه میخواهد امام را محاکمه و اعدام کند و شما بهتر است به تهران بروید و از نزدیک جلوی این کار را بگیرید. به خیلی از آقایان گفتیم. بعضیها قبول میکردند، برخی هم قبول نمیکردند، ولی اکثراً تحت تأثیر قرار میگرفتند. آیتالله مرعشی نجفی از قم، آیتالله میلانی از مشهد، آیتالله بهبهانی از اهواز، آیتالله محلاتی از شیراز و خلاصه علمای بلاد از شهرهای مختلف به تهران آمدند.
به هر حال و به هر طریق ممکن توانستیم عدهای از آقایان را متقاعد کنیم که به تهران بروند. طبعاً این گردهمایی برخلاف نظر ساواک بود و نمیخواست علمای بلاد در تهران جمع شوند. مرحله مهم و مشکل بعد این بود که حالا باید چگونه این جمع را هماهنگ کرد. در آنجا بحث شد که آقایان اقدامی کنند. عمده این بود که آقایان در آنجا اطلاعیهای بدهند و جلوی اعدام حضرت امام را بگیرند. وقتی در جلسات صحبت می شد، هر کسی نظری میداد که این کار و آن کار را بکنیم و اینکه بتوان کاری کرد که آنها یک اعلامیه رسمی بدهند، کار سختی بود. مثلاً وقتی که قرار شد آقایان اطلاعیهای بدهند، متن اطلاعیه که تهیه شد، هر یک از آقایان نظری داشت. یکی میگفت تند است! یکی میگفت صلاح نیست و...
من و آقای منتظری چند متن تهیه کردیم و پیش آقایان بردیم. همگی هم که در یک جا نبودند و در جاهای مختلف اقامت داشتند. وقتی میگفتند این تند است، متن دیگری را جلوی دستشان میگذاشتیم و میگفتیم این یکی چطور؟ بالاخره در جایی میپذیرفتند و امضا میکردند.
همه آقایان تحت نظر ساواک بودند و به امضا رساندن این اطلاعیه هم کار دشواری بود، ولی به هر حال هر طور که بود، اطلاعیه را این طرف و آن طرف میبردیم و امضا میگرفتیم. این را هم بگویم که آیتالله مرعشی نجفی از همه بیشتر همراهی میکرد. آخر سر هم اطلاعیه را بردیم حضرت عبدالعظیم«ع» چون آقای [سید کاظم] شریعتمداری در آنجا اقامت داشت. رفتیم که از او امضا بگیریم که این هم کار مشکلی بود، چون از بیت ایشان افرادی به آنجا آمده بودند که بعضاٌ با نهضت و امام همراه نبودند. به هر صورتی که بود، آقای منتظری اطلاعیه را نزد او برد و امضا گرفت. مراقب بودیم هر جور شده کار این اطلاعیه را تمام کنیم چون احساس میکردیم زیر نظر هستیم. و ظاهراً عُمال ساواک هم خبر داشتند که اطلاعیه نزد آقای منتظری است. خاطرم هست قبل از اینکه وارد حرم شویم، آقای منتظری را دستگیر کردند و بردند. منتهی کاری که ما کرده بودیم، این بود که اطلاعیه را زیر کاجهای مدرسه برهان پنهان کرده بودیم. آقای منتظری را گرفتند و بردند زندان، ولی نتوانستند چیزی از ایشان بگیرند و بعد از مدتی هم آزادش کردند. ما رفتیم و اطلاعیه را برداشتیم و بردیم منتشر کردیم.
بسیاری از نسل قدیم ما هم این شرایط و سختیها را فراموش کردهاند! نسل جدید هم اصلاً نمیتواند تصور بکند که در آن دوره چه خفقان و شرایط سختی حاکم بوده. به هر حال نتیجه آن اقدامات حفظ جان حضرت امام و تثبیت جایگاه ایشان و ولایتفقیه در انقلاب و پس از آن در نظام اسلامی شد. متاسفانه باید اذعان کرد که بهرغم اینکه اصل ولایتفقیه مهمترین رکن نظام اسلامی است و به برکت همین اصل بود که این نقطه عطف تاریخی برای ایران و بلکه جهان اسلام رقم خورد، متأسفانه تا به حال این اصل مهم، آن گونه که باید و شاید تبیین نشده است. هر چند که این مقوله یک مسئله علمی عمیق است و تبیین آن در یک یا چند جلسه نمیگنجد، بد نيست در اين مجال اشارهاي به عصاره و لُبّ بحث ولایتفقیه و ضرورت آن بفرمائید.
آیت الله امینی: ولایتفقیه در تمام مراحل مبارزات بزرگترین نقش را داشته است. اگر فضلا، مدرسین، طلاب و مردم فعالیت میکردند، به اعتبار پیروی از ولایتفقیه بود. دستورات حضرت امام بود که به انسان تکلیف میکرد برود و آن اقدامات را انجام بدهد. در تمام مراحل اینگونه بود. حتی هنگامی که ما در تهران از آقایان امضا میگرفتیم، مبنای ما پیروی از ولایتفقیه بود.
آن روزها اقدام به چنین کارهایی آسان نبود و زندان، تبعید و گرفتاری داشت، ولی چون مساله ولیفقیه مطرح بود، میگفتیم همه اینها واجب و مأجور است و زندان، شکنجه و تبعیدش را هم قبول میکردیم. در مراحل بعدی هم ولایتفقیه مبنای اقدمات ما بود. مردم هم میگفتند چون ولیفقیه و امام فرموده است، این کار را میکنیم و مأجور هم هستیم. اگر ولایت فقیه نبود که این فداکاریها نبود. خود دفاع مقدس و جنگ و شهادتها، همه در پیروی از ولایتفقیه و حکم امام بود. اگر در رأس این انقلاب یک مجتهد جامعالشرایط نبود، شهادت و شهید معنی پیدا نمیکرد واصلاً انقلاب پیش نمیرفت. در تمام این زمینهها بزرگترین نقش را ولایتفقیه داشته است.
در همه مراحل، این حضرت امام بود که میگفت پیش بروید و این کار را بکنید. بعد از امام هم همینطور هرجا پیشرفت وپیروزی و موفقیتی حاصل شده در پرتو اطاعت از ولایت فقیه بوده است. الان مجال بحثش نیست که ادله ولایتفقیه چیست؟. اگر کسی غیر از ولیفقیه بود، چه کسی این کارها را میکرد؟ همه اگر انقلاب و نهضت کردند، به خاطر پیروی از ولایتفقیه بود. طبق آیه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) مردم اگر اطاعت کردند به خاطر «أولِيالأمرِ» و به اعتبار اتصال به «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» بوده است. لذا مردم وظیفه خود میدانستند «أَطِيعُوا اللَّهَ» -اطاعت از خدا که امری عقلی است- و «أَطِيعُوا الرَّسُولَ» که به اعتبار وحی واجبالاطاعه است، چون دستور خداست که از رسول اطاعت کنید و «أُولِي الامرِ مِنكُم» یعنی کسانی که امر حکومت در دستشان است هم مستند به قرآن و در طول اطاعت از دو مرجع قبلی است. مصداق اول«أُولِي الأَمرِ»، ناظر به ائمه«ع» است. آنها مصداق اعلای این آیه هستند. پس از آنها در زمان غیبت، «أُولِي الأَمرِ» جانشینان امام معصوم«ع» و بر حسب ادله روایی و عقلی فقها هستند.
به هر حال اسلام با احکامی که دارد نمیتواند بیمجری باشد و این احکام را باید کسی پیاده کند که همان فقها هستند. حالا چه به استناد ادله روایی ولایتفقیه و چه مهمتر از همه اینها، ادله لُبّی به این امر دلالت دارد. مصداق اتم این ادله، این است که اسلام بیصاحب بی مجری نیست و این همه احکامی که دارد، از جمله جهاد، وجوب جهاد و بیتالمال و....، مجموعاً وجود یک حکومت را مشخص ولازم میکند. اگر ادله روایی را هم نداشتیم، خود ادله لُبّی کافی بودند در اینکه بگوییم اسلام صاحب و مجری میخواهد.
یكي از رخدادهای مهم تاریخ انقلاب که جنابعالی در جریان جزئیات آن بودید، جریان عزل آيتالله منتظري از قائممقامي رهبري از سوي امام خميني بود. به اعتقاد شما، آيتالله منتظري واجد چه ويژگيهايي بود كه خبرگان او را براي جانشيني حضرت امام مناسب دانستند و امام از چه جنبه هایی نگران قائم مقامي ايشان بودند؟
آیت الله امینی: مرحوم آیتالله منتظري از شاگردان ممتاز درس فلسفه، فقه و اصول امام و از ارداتمندان مخلص ايشان بود. لذا امام از مراتب علم و دانش ايشان مطلع بودند. به همين دليل از ايشان بهعنوان حاصل عمر خود ياد كردند. مضافاً بر اينكه آقاي منتظري و فرزندش، در دوران مبارزه با رژيم شاهنشاهي زندانها و شكنجه و تبعيدهاي زيادي را تحمل كرده بودند و مراتب قاطعيت و اخلاص و شجاعت آنها بر كسي پوشيده نبود.
آقاي منتظري علماً و عملاً به ولايت فقيه اعتقاد داشت و آثار ارزشمندي را در اين رابطه تالیف و برای اثبات اصل ولايت فقيه تلاش كرده بود. با توجه به اين خصوصیات، شايد امام از جهات علمي و سوابق مبارزاتي و از همه مهمتر اعتقاد به اصل ولايت فقيه ایشان را براي اين منصب مناسب ميدانستند، اما وجود مديريت، بينش صحيح سياسي و اجتماعي كه در امر رهبري بسيار مهم و حياتي می باشند، در آقاي منتظري مورد ترديد امام بود. به همين دليل هم با انتخاب ايشان به قائممقامي موافق نبودند و اين تصميم را زودهنگام ميدانستند. در عينحال امام نميخواستند در امور مربوط به خبرگان دخالت كنند.
در خود مجلس خبرگان نسبت به اين امر ترديد و شك و شبههاي وجود نداشت؟
آیت الله امینی: چرا، اتفاقاً در اجلاس فوقالعاده خبرگان كه درباره انتخاب آقاي منتظري به قائممقامي بحث ميشد، آقاي محمدي گيلاني به من گفتند كه من در جماران بودم و شنيدم كه امام با انتخاب ايشان موافق نيستند. اين را به آقاي هاشمي رفسنجاني هم گفتم و ايشان گفت: امام نهي كه نكردهاند، فعلاً هم اين مطلب را مطرح نكنيد تا ببينيم چه پيش ميآيد.
به هر حال مجلس خبرگان ايشان را در سال 1364 به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب كرد. پس از آن چه شرايطي پيش آمد؟
آیت الله امینی: حضرت امام عملاً در برابر يك امر انجام شده قرار گرفتند. ايشان قلباً امیدوار بودند كه اگر آقاي منتظري ضعفي هم دارد، بهمرور زمان برطرف شود و صلاحيت ايشان براي رهبري در آينده به اثبات برسد. از طرف ديگر آقاي منتظري بعد از انتخاب، مورد توجه اشخاص و گروههاي مختلف قرار گرفت و همگان از علما و طلاب گرفته تا مسئولان نظام و مخالفان نظام و حتي افراد عادي ميتوانستند با ايشان ملاقات كنند و يا از طريق شكايتنامه وعرض حال، مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و يا حتي مشكلات شخصي خود را با ایشان مطرح کنند. لذا مراجعات به ايشان روز به روز بيشتر ميشد. طبيعتاً بين اين مراجعين همه نوع افرادي وجود داشتند و غير از افراد انقلابي و دلسوز نظام، ضدانقلابها و منافقين و كج انديشان هم به ايشان دسترسي داشتند.
درآن دوره هم با توجه به نوپایی نظام و جنگ تحمیلی، جامعه با چالشهاي فراواني دست به گريبان بود.
آیت الله امینی: همين طور است. نظام از داخل و خارج مورد هجمه دشمنان قرار داشت و كشور با انبوهي از مشكلات سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي، اداري و... دست به گريبان بود. آقاي منتظري در معرض اين مسائل قرار ميگرفت و طبيعتاً اينها بر روح و روانش تأثير ميگذاشتند. متأسفانه ايشان در اين امور نه تجربه كافي داشت و نه مشاوران و معاشران دلسوز و عاقل و باتجربهاي كه به او در تحليل و درك درست مسائل كمك كنند. اعضاي دفتر آقاي منتظري هم صلاحيت كافي براي ايفاي وظايف خود را نداشتند.
از سويي هم، ايشان خود را قائم مقام رهبري ميدانست و احساس مسئوليت ميكرد و همين كه اخبار حوادث ناگوار را ميشنيد، سريع برانگيخته ميشد و واكنش نشان ميداد و از روي احساس وظيفه، به امام نامه مینوشت و يا در ملاقاتهاي حضوري، صراحتاً مطالبي را كه بعضاً مبناي درستي هم نداشتند، بيان ميكرد. اشكال كار در اين بود كه برخي از مسائلي را كه نبايد، در سخنرانيها و درسهايش هم تكرار میکرد و يا به كساني كه در دلسوزي و وفاداري آنان ترديدهايي وجود داشت، اين مطالب را منتقل ميكرد. بهخصوص در شرايط حساس جنگ، ايجاد بدبيني در مردم نسبت به سپاه و تهيه خوراك تبليغاتي و سوژه براي دشمنان انقلاب، كار خطرناكي بود.
مگر حضرت امام هم از كانالهاي مختلف در جريان مسائل کشور نبودند؟ آيا اين اطلاعات فقط به آقاي منتظري ميرسيد؟!
آیت الله امینی: قطعاً اينگونه اطلاعات به امام و بيت ايشان هم ميرسيد، ولي ايشان سعهصدر و واقعنگري بينظيري داشتند و پاسداري از اصل نظام برایشان در اولویت بود و طرح برخي از مسائل را که در مواردی هم واقعیت نداشت در آن شرايط به نفع كشور نمیدانستند؛ بهخصوص وقتي چنين مسائلي توسط كسي بيان ميشد كه در مظان رهبري آينده بود و حرفهايش به عنوان قائم مقام رهبري وزن خاصي داشت، نظام بهشدت آسيب ميدید و فرصت براي ضد انقلاب و دشمنان نظام فراهم ميشد. به هرحال هرچه زمان گذشت و برخوردهاي غيرهوشمندانه آقاي منتظري بيشتر شد، برترديدهاي امام در باب صلاحيت ايشان براي تصدي مقام حساس رهبري افزوده شد.
گفته ميشود که موضعگيريهای آقای منتظری بيشتر ناشي از رويكرد اطرافيان ايشان بوده. نظر جنابعالي چيست؟
آیت الله امینی: بله. امام هم در آغاز همين نظر را داشتند و میفرمودند كه اين برخوردها ناشي از القائات برخي از اعضاي دفتر ولیبرالها و نيز معاشران آقاي منتظري است و چنانچه آنها عوض شوند، وضعيت تغيير خواهد كرد. به همين دليل گاهي توصيه ميكردند كه اعضاي دفتر و محافظان ايشان عوض شوند و گاهي هم روي افراد خاص تكيه ميكردند. من روزي خدمت امام بودم و صحبت از آقاي منتظري شد و عرض كردم که ايشان سوابق مبارزاتي طولاني دارد و اكنون هم در مقام قائم مقامي رهبري است. بديهي است كه دشمنان فراواني داشته باشد كه بخواهند با شايعهپراكني و فتنهانگيزي، چهره ايشان را خراب كنند و به نظام صدمه بزنند. امام فرمودند: «من اينها را ميدانم. اگر آقاي منتظري اعضاي دفترش را اصلاح كند و مراقب رفتار و گفتار خود باشد، من همه اينها را جبران ميكنم. شما هم به ايشان بگوييد كه افراد آبرومند و خوشسابقه را در دفترش به كار بگمارد تا فضلا و اساتيد برجسته به آنجا رفت و آمد كنند. من به بعضي از محافظين ايشان بدگمان هستم. بهتر است كه اين كار را به عهده مسئولين حفاظت بگذارد». من سخنان حضرت امام را عيناً براي آقاي منتظري نقل كردم و ايشان در پاسخ گفت كه آنها هيچ ايرادي ندارند و ايشان به آنها اعتماد كامل دارد!.
آماده كردن آقاي منتظري براي قبول مسئوليت سنگين رهبري و تلاش برای تعديل ايشان از طريق اصلاح فضاي دفتر و بيت ايشان تا مدتي ادامه داشت و امام همچنان اميدوار بودند كه به هر شكل ممكن بر رفتار و گفتار ایشان تأثير بگذارند، اما متأسفانه تلاشهاي امام به نتيجه نرسيدند و عملكردها و رويكردهايي كه شديداً به كيان نظام صدمه ميزدند و عرصه را براي دخالت دشمنان مساعد ميكرد، از جانب آقاي منتظري ادامه پيدا كرد.
به نظرمي رسد تير خلاص اين ماجرا هم محاكمه سيد مهدي هاشمي بود.
آیت الله امینی: بله، بعد از بازداشت و محاكمه سيد مهدي هاشمي و اعترافات صريح او به جرائم و جنايات گوناگون، آقاي منتظري بهشدت در قبال بازداشت و محاكمه او موضعگيري كرد و اين اقدام او، حضرت امام را به اين نتيجه قطعي رساند كه ايشان براي تصدي مسئوليت سنگين رهبري شايستگي لازم را ندارد و بايد بيش از آنكه نظام خسارات جديتري ببيند، ایشان را از مقامش عزل كنند و لذا در حالي كه از تخريب حاصل عمر خود، بهشدت آزرده خاطر بودند و صدمه روحي سنگيني خوردند، اما قاطعانه ايستادند و آقاي منتظري را بهرغم علاقهاي كه به ايشان داشتند، از مقام قائم مقامي رهبري عزل كردند.
آيا شما تصور ميكرديد كه حضرت امام ايشان را عزل كنند؟
آیت الله امینی: با توجه به قاطعيت امام و اينکه ميدانستم ايشان از موضعگيريها و رفتار آقاي منتظري بهشدت نگران هستند و در عين حال ايمان داشتم كه براي امام حفظ نظام و دفاع از كيان اسلام از هر امري واجبتر و حياتيتر است، انتظار چنين چيزي را داشتم، ولي نه با آن سرعت و قاطعيت و به همين دليل سخت متعجب شدم.
چگونه از تصميم حضرت امام باخبر شديد؟
آیت الله امینی: در روزهاي اول سال 68، مرحوم آقاي مشكيني به من تلفن كردند و گفتند كه امام از طريق حاج احمد آقا براي هيئت رئيسه خبرگان پيام مهمي فرستادهاند. شما و آقاي مؤمن و آقاي طاهري خرمآبادي هر چه زودتر به منزل من بياييد تا در اين مورد مشورت كنيم. بعد كه به منزل آقاي مشكيني رفتيم، ايشان گفتند كه حاج احمد آقا تلفني به من گفت امام فرمودهاند خبرگان را براي تشكيل اجلاس دعوت كنيد و هيئت رئيسه هم بيايند تا من به آنها بگويم چه كنند.
شما متوجه شديد كه حضرت امام ميخواهند چه بگويند؟
آیت الله امینی: بله، همگي متوجه شديم. منظور امام كاملاً براي ما روشن بود و از عواقب آن بهشدت نگران شديم. سرانجام و پس از مشورت زياد به اين نتيجه رسيديم كه با آقاي هاشمي رفسنجاني تماس بگيريم و مشورت كنيم. همين كار را هم كرديم و به ايشان تلفن زديم و جريان را گفتيم. ايشان گفت كه من در اين مورد حرف دارم، به تهران بياييد تا موضوع را در هيئت رئيسه مطرح و در باره آن مشورت كنيم و تصميم بگيريم.
وقتي را براي تشكيل جلسه تعيين كرديم و به آيتالله خامنهاي كه در مشهد بودند، اطلاع داديم تا ايشان هم خود را به تهران برسانند. جلسه در دفتر آقاي هاشمي تشكيل و پيام امام در مورد دعوت خبرگان براي تشكيل اجلاسيه خبرگان مطرح شد.
در آن جلسه چه مباحثي مطرح شد؟
آیت الله امینی: آقاي هاشمي گفت: امام مدتهاست درباره عزل آقاي منتظري تصميم خود را گرفته و يكي دو بار هم به من فرمودهاند كه مسئله آقاي منتظري را تمام كنيد؛ اما من چون از عواقب اين كار بيمناك هستم، با خواهش و التماس از ايشان خواستهام تأمل بفرمايند بلكه راه حل بهتري پيدا شود، اما امام دوباره تاكيد فرمودند من تصميم خود را گرفتهام و هر چه زودتر قضيه را تمام كنيد.
و بالاخره خودشان هم اقدام كردند؟
آیت الله امینی: بله، در روز 6 فروردين سال 68 خبردار شديم كه امام شخصاً وارد عمل شده و نامه عزل آقاي منتظري را براي آقاي هاشمي فرستادهاند تا ايشان به اتفاق آقاي خامنهاي آن را براي آقاي منتظري ببرند. يك نسخه را هم به صدا و سيما فرستادند كه خوانده شود؛ اما آقاي هاشمي به حاج احمد آقا گفته بود كه بهتر است جلوي خوانده شدن نامه را از صدا و سيما بگيريد تا ما بياييم و حرفهايمان را به امام بزنيم، خواندن نامه دير نميشود!
به هرحال درآن جلسه بحثهاي ما چندين ساعت طول كشيد و درباره تمام جوانب امر از جمله انگيزه امام براي مستقيم وارد شدن به موضوع و آثار و عواقب اجتماعي آن، پخش يا عدم پخش فوري نامه، لزوم يا عدم لزوم تشكيل اجلاس خبرگان و امثال اينها بحث شد. نهايتاً تصميم گرفتيم خدمت امام برسيم و نظراتمان را بگوييم و كسب تكليف كنيم.
نظرات آن جمع چه بود؟
آیت الله امینی: اول اينكه از امام بخواهيم ولو موقتاً هم شده از عزل ايشان صرفنظر كنند. ديگر اينكه مفاد اين نامه از صدا و سيما پخش نشود. از تشكيل اجلاس خبرگان صرف نظر شود يا دستكم به تعويق بيفتد. لحن نامه هم ملايمتر شود كه دستكم وجهه حوزوي آقای منتظری محفوظ بماند. با دفتر امام تماس گرفتيم و تقاضاي وقت ملاقات كرديم. حاج احمد آقا گفت كه ديروقت است و امام اين وقت شب به كسي وقت ملاقات نميدهند. گفتيم که كار فوري و لازمی داريم و ميآييم.
من و آقاي هاشمي و آقاي خامنهاي و آقاي مشكيني به سمت جماران حركت كرديم و ساعت نه شب به آنجا رسيديم. حاج احمد آقا باز هم تكرار كرد كه گمان نميكند امام در اين وقت شب به كسي اجازه ملاقات بدهند، با اين همه به اطلاع ايشان خواهد رساند. بعد هم نسخهاي از نامه امام را به آقاي هاشمي داد و ايشان نامه را خواند. تلخي ناشي از اندوه و عاطفه و حسرت امام و در عينحال لحن قاطع ايشان، چنان تأثير عميقي روي روح و روان من گذاشت كه هنوز هم وقتي خاطره آن لحظه را به ياد ميآورم، بهشدت متأثر ميشوم.
حاج احمد آقا برگشت و گفت كه امام براي ملاقات تشريف ميآورند. ساعت حدود نه و نيم بود. كه خدمت ايشان رسيديم. ابتدا آقاي هاشمي با لحن ملتمسانهاي گفت كه ما همواره در هنگام بروز مشكلات بزرگ از شما كمك گرفتهايم، حالا هم فكر ميكنيم انتشار اين نامه و عزل آقاي منتظري براي نظام عواقب ناگواري داشته باشد. حالا هم از شما ميخواهيم در اين باره عجله نكنيد، شايد در آينده راه حل بهتري پيدا شود، براي تشكيل اجلاس خبرگان هم شتاب نكنيد و اجازه بدهيد جوانب امر را دقيقاً بسنجيم و خدمت شما عرض كنيم، بعد از آن هر امري بفرماييد اطاعت خواهيم كرد. بعد هم آقاي مشكيني و آقاي خامنهاي نكاتي را بيان كردند.
پاسخ حضرت امام چه بود؟
آیت الله امینی: ايشان در حالي كه آثار اندوه در چهرهشان آشکار بود، فرمودند: «من درباره عواقب و جوانب اين امر كاملاً فكر كرده و تصميم خود را گرفتهام و چون و چرا هم ندارد. من گفته بودم كه متن نامه مرا در اخبار بخوانند، اما كوتاهي شد. من از ابتدا با انتخاب ايشان مخالف بودم، اما نخواستم در كار خبرگان دخالت كنم. گفتهام كه در تمام ادارات عكس ايشان را جمع كنند. تشكيل اجلاس خبرگان هم ضرورت ندارد و خودم رأساً ايشان را خلع ميكنم.»
استدلال امام براي عدم دخالت خبرگان در اين امر چه بود؟
آیت الله امینی: ميخواستند مسئوليت اين كار را شخصاً به عهده بگيرند. به آقاي هاشمي و آقاي خامنهاي هم فرمودند كه لازم نيست شما نامه عزل آقاي منتظري را ببريد، ميدهم كس ديگري ببرد، شما هم ديگر براي ديدار با ايشان به قم نرويد. آقاي هاشمي مجدداً از امام خواست لحن نامه را طوري تنظيم كنند كه به وجهه حوزوي ايشان لطمهاي وارد نشود. امام در پاسخ سخنان تندي فرمودند كه بيان آنها را ضروري نميدانم و به جهت رعايت برخي مصالح از ذكر آنها خودداري ميكنم. جلسه سنگيني بود و در حالي كه همگي مأيوس و نگران بوديم از خدمت امام مرخص شديم.
شما چه كرديد؟
آیت الله امینی: من همان شب به قم برگشتم و فردا صبح به ديدن آقاي منتظري رفتم و جريان نامه امام و ملاقات با ايشان را گفتم و اشاره كردم كه احتمالاً امروز نامه امام به دست ايشان خواهد رسيد. بعد از ظهر آن روز باز به ديدن ايشان رفتم و ايشان گفت كه نامه امام حدود ظهر به دستش رسيده است. نامه را گرفتم و دو سه بار با دقت خواندم. در همين موقع شيخ عبدالله نوري هم آمد و نامه را گرفت و چند بار خواند و گفت: «تصور ميكنم اگر اين نامه پخش شود، مردم عكسالعملهاي تندي نشان بدهند. به نظرم بهتر است شما همين الان يك نامه عذرخواهي براي امام بنويسيد و از حوادث گذشته اظهار پشيماني كنيد و بدهيد راديو هم متن نامه شما را اعلام كند. به اين ترتيب اوضاع آرام ميشود». آقاي منتظري گفت: «من كار خلافي نكردهام كه عذر بخواهم!» من هم با پيشنهاد آقاي نوري موافق بودم، ولي آقاي منتظري زير بار نرفت. به هر حال هر چه اصرار كرديم، نتوانستيم ايشان را متقاعد كنيم. من با يأس و نگراني به خانه رفتم.
صبح روز بعد، آقاي شيخ حسن ابراهيمي به من تلفن زد و گفت که بالاخره آقاي نوري آقاي منتظري را قانع كرد كه نامهاي بنويسد و آن را به تهران برد. در نتيجه امام هم از پخش نامه عزل ايشان از صدا و سيما صرفنظر كردند. اي كاش اين حادثه رخ نميداد و گرفتار عوارض اسفناك آن نميشديم.
از آخرين ديدارتان با حضرت امام برايمان بگوييد.از آن ملاقات چه خاطرهاي داريد؟
آیت الله امینی: آخرين ديدار من با ايشان زماني بود كه براي آخرين بار در بيمارستان بستري شدند و قلب ايشان با دستگاه مصنوعي كار ميكرد. واقعيت اين است كه من هرگز به لحظهاي كه امام نباشند و جانشين ايشان هم مشخص نباشد، فكر نكرده بودم، لذا احتمال وقوع توطئههاي داخلي و خارجي ذهنم را پريشان كرده بود. در چند قدمي بستر امام ايستاده بودم و به ابر مردي نگاه ميكردم كه پانزده سال قبل، در شرايطي که نفس كسي در نميآمد، بر سر شاه فريادزده بود: «كاري نكن كه بدهم مردم ايران گوش تو را بگيرند و بيرونت كنند!» ابر مردي كه گفته بود: «امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند» و يكتنه و مردانه ايستادگي كرده و سرانجام پوزه استكبار را به خاك ماليده بود و حالا براي نجات آن بزرگمرد، از دست كسي كاري ساخته نبود. مارا به اتاق مجاور راهنمايي كردند و چند ساعت بعد حاج احمد آقا آمد و خبر رحلت آن بزرگوار را به اطلاع همه رساند.
پس از رحلت امام، مهمترين وظيفهاي كه بر عهده مجلس خبرگان قرار داشت، انتخاب سريع جانشين ايشان بود. از تشكيل مجلس خبرگان، فضاي مجلس و روزي كه منجر به انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي شد، برايمان بگوييد؟
آیت الله امینی: حضرت امام در ساعت ده و نيم شب 13 خرداد 68 رحلت كردند و روز بعد از رحلت ايشان، حضرت آيتالله خامنهاي «دامت بركاته» به رهبري انتخاب شدند. ما آن روزها مشغول بازنگري قانون اساسي بوديم. بعدازظهر همان روز كه قرار بود همراه آقاي مشكيني و آقاي خامنهاي در جلسه بازنگري شركت كنيم، آیتالله خامنهاي که با ماشین ایشان عازم جماران بودیم در بين راه گفتند كه حال امام خوب نيست و پزشكان قطع اميد كردهاند، لذا بهتر است براي عيادت ايشان به بیمارستان برويم. در بيمارستان متوجه شدم كه قلب ايشان با دستگاه مصنوعي كار ميكند و واقعاً اميدي به بهبودي ايشان نيست و لذا بايد هر چه سريعتر خبرگان را براي تشكيل اجلاس دعوت كنيم و تصميم بگيريم. قرار شد همان شب افرادي با خبرگان در سراسر كشور تماس بگيرند و از آنها بخواهند خودشان را سريع به تهران برسانند.
درباره جانشيني احتمالي حضرت امام هم صحبتي شد؟
آیت الله امینی: تقريباً تمام افراد آن جمع معتقد بودند كه يك فرد نميتواند جانشين امام باشد و بايد شوراي رهبري تشكيل شود. من گفتم كه: در كميسيون ولايت فقيه، اصل شورايي حذف شده و امام هم بر حذف آن تأكيد كردهاند، لذا بايد روي فرد تصميم بگيريم. بعد هم فردي را كه از مدرسين و اساتيد درس خارج بود، مطرح كردم كه قبول نكردند.
صبح روز چهاردهم خرداد 68 آماده برگزاري اجلاسيه خبرگان شديم. نمايندگان تهران و شهرهاي نزديك خودشان را رسانده بودند. افرادي هم كه از شهرهاي دور بودند، يكي يكي خود را رساندند. ساعت حدود نه و نيم بود كه جلسه رسميت پيدا كرد.
هيئت رئيسه جلسه چه كساني بودند؟
آیت الله امینی: مرحوم آقاي مشكيني رئيس، مرحوم آقاي هاشمي و من نايب رئيس اول و دوم و آقايان مؤمن و طاهري خرمآبادي هم منشي. آقاي هاشمي اداره جلسه را به عهده گرفت. ابتدا قرآن تلاوت شد. سپس آقاي مشكيني پاكت مهر و موم شده وصيتنامه امام را كه در صندوق مجلس شوراي اسلامي به امانت سپرده شده بود، باز كرد و گفت كه امام نوشتهاند وصيتنامه را احمد بخواند و چنانچه معذور بود، رئيسجمهور يا رئيس مجلس يا رئيس ديوانعالي كشور بخواند و در صورت معذور بودن آنها، يكي از فقهاي شوراي نگهبان اين كار را به عهده بگيرد. با حاج احمد آقا تماس گرفته شد و ايشان گفت كه گرفتاري دارد و عذرخواهي كرد. در نتيجه قرائت وصيتنامه امام به عهده آقاي خامنهاي كه در آن زمان رئيسجمهور بودند قرار گرفت. جلسه عجيبي بود و بارها و بارها جلسه به دليل تأثر نمايندگان و گريه شديد آنها دچار وقفه شد و لذا خواندن وصيتنامه تا ظهر طول كشيد. جلسه بعدي در ساعت سه بعدازظهر تشكيل شد.
چه موضوعاتي در آن جلسه مورد بحث و بررسي قرار گرفت؟
قبل از تصميم در باره موضوع حساس جانشيني امام، ابتدا بايد تكليف چند موضوع، از جمله عزل آقای منتظری روشن ميشد. هر چند ايشان كتباً استعفا داده بود و امام هم پذيرفته بودند، اما به لحاظ قانوني، بايد مجلس خبرگان نيز عزل ايشان را تصويب ميكرد. موضوع به رأي گذاشته شد و با اكثريت قريب به اتفاق به تصويب رسيد. نكته دوم، موضوع شرط مرجعيت رهبري بود. هر چند در بازنگري قانون اساسي بر اساس دستور حضرت امام، شرط مرجعيت از شرايط رهبري حذف شده بود، اما هنوز بازنگري تمام نشده و قانون اساسي جديد به تصويب ملت نرسيده بود، لذا خبرگان موظف بودند بر اساس قانون اساسيِ سابق كار كنند.
در اصل 107 قانون اساسي شرط مرجعيت براي رهبري ذكر شده و آمده بود كه چنانچه خبرگان نتوانستند بر سر يك مرجع به توافق برسند، بايد سه يا پنج مرجع واجد شرايط رهبري را به عنوان اعضاي شوراي رهبري تعيين كنند. بحث بر سر اين بود كه آيا مقصود از اين مرجع، مرجع بالفعل است و رهبر بايد در هنگام انتخاب، مرجع تقليد باشد و يا منظور مرجع تقليد بالقوه است، يعني افرادي كه از لحاظ علمي در مرتبهاي هستند كه ميتوانند احكام اسلام را از منابع فقهي استنباط كنند، هر چند که در آن زمان رساله علميه نداده و مقلد نداشته باشند.
عدهاي بر اين امر پافشاري ميكردند كه رهبر را بايد از بين مراجع تقليد بالفعل انتخاب كنيم، زيرا مشروعيت نظام و تنفيذ احكام صادره مستلزم آن است كه رهبر از مراجع تقليد باشد و مرحوم آيتالله گلپايگاني را به عنوان شايستهترين فرد معرفي ميكردند. استدلالشان هم اين بود كه حتي اگر خود ايشان هم فرصت و توان اداره كشور را نداشته باشند، ميتوانند فردي را به عنوان قائممقام انتخاب كنند كه امور محوله را انجام بدهد و ايشان تنفيذ كنند.
جنابعالی چه نظري در این خصوص داشتيد؟
آیت الله امینی: من مرجعيت بالفعل را از شرايط ضروري براي رهبري نميدانستم.
بر چه مبنايي؟
آیت الله امینی: بر مبناي نامه امام. ايشان در نامهاي خطاب به مرحوم آقاي مشكيني نوشته بودند كه من از ابتدا شرط مرجعيت را براي رهبري لازم نميدانستم و معتقد بودم مجتهد عادلي كه مورد تأييد خبرگان سراسر كشور باشد، كفايت ميكند و حكم او نافذ است. بنده نامه امام را عيناً قرائت كردم تا توجه نمايندگان خبرگان را به اين نكته جلب كنم كه نظر امام نيز بر مرجعيت رهبر نبوده است. غير از قول امام كه براي ما حجت بود، در هيچ يك از كتب حديث و فقه هم دليلي بر شرط مرجعيت ولي امر و حاكم شرعي پيدا نميكنيم و شرايط را فقاهت وعدالت ذكر كردهاند. خود امام هم در كتاب ولايت فقيه روي فقاهت و تقوا تأكيد كردهاند.
خود شما هم در اين زمينه صحبتي با امام داشتيد؟
آیت الله امینی: بله، امام دستور داده بودند شرط مرجعيت حذف شود، لذا من و مرحوم آيتالله موسوی اردبيلي دور روز قبل از بستري شدن امام، خدمت ايشان رفتيم و عرض كرديم كه در كميسيون ولايت فقيه قصد داريم شرط مرجعيت تقليد را براي رهبري، به عنوان يك مرجح و اولويت و نه شرط حتمي ذكر كنيم، نظر حضرتعالي چيست؟ امام فرمودند، «صلاح نيست، در آينده مشكل پيدا ميكنيد». پس از من دو نفر از نمايندگان در تأييد صحبتهاي من صحبت كردند. همه معتقد بودند كه انتخاب رهبري بايد هر چه زودتر صورت بگيرد. برخي هم اعتراض داشتند كه شما فقط داريد روي بحث مرجعيت و اعلميت تكيه ميكنيد. تكليف ساير شرايط رهبري از قبيل تدبير، مديريت، منش اجتماعي و سياسي چه ميشود؟
بالاخره نتيجه اين بحثها به كجا انجاميد؟
آیت الله امینی: حاصل كل صحبتها اين بود كه اولاً با توجه به اوضاع و شرايط داخلي و خارجي، بايد هر چه سريعتر درباره رهبري تصميم بگيريم و ثانياً چون در حال حاضر فقيه جامعالشرايط ممتازي را براي تصدي اين مسئوليت سنگين سراغ نداريم، بايد از انتخاب يك فرد صرفنظر و شوراي رهبري را انتخاب كنيم.
چه كساني كانديد شدند؟
آیت الله امینی: براي اين شورا عمدتاً از آقاي خامنهاي، آقاي مشكيني، آقاي موسوي اردبيلي، آقاي هاشمي و حاج احمد آقاي خميني نام برده شد. چهار نفر اول مجتهد و آشنا با افكار امام و داراي سابقه در امور مديريتي و اجرايي بودند و حاج احمد آقا هم به عنوان يادگار امام و كسي كه دقيقاً با افكار امام آشنا بود، به عنوان شايستهترين گزينهها مدنظر بودند. البته ازآقاي محمد فاضل [لنکرانی] و آقاي جوادي آملي هم ذكري به ميان آمد. پس از آن درباره فردي يا شورايي بودن رهبري بحث و تبادل نظر شد و موضوع به رأي گذاشته شد. عدهاي از آقايان با شورايي بودن رهبري مخالف بودند و دلايل قابل قبولي هم داشتند.
دلايلشان چه بود؟
آیت الله امینی: آنها ميگفتند ادله ولايت فقيه در ولايت فرد ظهور دارد، دراين صورت در شوراي رهبري، ولايت از آنِ كيست؟ مضافاً بر اينكه چنين ولايتي در احاديث و فقه اسلام سابقه ندارد. از اين گذشته نهادهاي شورايي از قبيل شورايعالي قضايي و شوراي صدا و سيما در عمل موفق نبودند و لذا در بازنگري قانون اساسي حذف خواهند شد، منتهي چون تا زمان تشكيل مجلس خبرگان در زمينه رهبري چنين تجربهاي نداشتهايم، مضار آن را درك نكردهايم.
نكته مهمتر از همه اينكه مردم به رهبري شورايي عادت ندارند و اين امر برايشان نامأنوس است. آنها همواره با رهبري فردي مأنوس بودهاند و لذا در عمل با رهبري شورايي مشكل پيدا خواهند كرد. در عين حال در مواقع حساس و بحراني كه نياز به تصميمگيري قاطع و فوري است، يك فرد بهتر ميتواند به نتيجه برسد و تصميم بگيرد. در هر حال سرانجام رأيگيري شد و رهبري فردي به تصويب رسيد.
چه شد كه در نهايت، حضرت آیت الله خامنه ای براي رهبري معرفي شدند؟
آیت الله امینی: يكي از خبرگان ايشان را پيشنهاد داد. بعد هم مرحوم آقاي هاشمي گفت كه پيشنهاد خود ما هم آقاي خامنهاي است و براي تأييد حرفش، قول امام در باره ايشان را نقل كرد و گفت: «زماني كه مسئله آقاي منتظري داغ شده بود، همراه با رؤساي قوا و نخستوزير و حاج احمد آقا خدمت امام بوديم و خدمت ايشان عرض كردم كه اگر آقاي منتظري را عزل كنيد، ما در انتخاب رهبري دچار مشكل ميشويم. امام رهبري شورايي را نميپسنديدند. ما هم معتقد بوديم كه در حال حاضر فردي را نداريم كه از هر نظري براي قبول اين مسئوليت بزرگ مناسب باشد. امام خيلي قاطع فرمودند: «چطور نداريد؟همين آقاي خامنهاي!» ما تصور كرديم كه اين حرف را براي اقناع ما زدهاند و قرار گذاشتيم كه مطلب به جايي درز نكند كه البته كرد. خود آقاي خامنهاي هم اصرار داشتند كه موضوع در جايي مطرح نشود. من بهرغم اينكه قانع شده بودم، يك بار ديگر به شكل خصوصي خدمت امام رفتم و روي اين موضوع پافشاري كردم. امام باز فرمودند: «وقتي كسي مثل آقاي خامنهاي را داريد، مشكلتان چيست؟ چرا ترديد ميكنيد؟».ديروز هم از حاج احمد آقا شنيدم كه وقتي آقاي خامنهاي به كره رفته بودند، تلويزيون ايشان را با آقاي كيمايلسونگ نشان داد. من گفتم: «آقاي خامنهاي خوب جا افتاده و واقعاً آبرويي براي نظام هستند.» امام فرمودند: «ايشان براي رهبري هم فرد شايستهاي است».
به اين ترتيب آيتالله خامنهاي به عنوان بهترين مصداق واجد شرايط رهبري در آن زمان مشخص شدند و موضوع به رأي گذاشته شد.
برخی با استناد به اینکه آقای هاشمی بعد از رای نیاوردن رهبری شورایی، دیدگاه امام را نقل کرد، می گویند: اگر ایشان از اول این مطلب را نقل کرده بود، دیگر بحث برسر شورایی بودن و غیرشورایی بودن رهبری پیش نمیآمد. دیدگاه جنابعالی دراین باره چیست؟
آیت الله امینی: اولاً خود آقای خامنهای گفته بودند این مسئله را جایی نقل نکنید. آقای هاشمی وقتی این خاطره را نقل کرد که دیگر شرعاً احساس کرد که باید برخی ملاحظات را کنار بگذارد و از آنچه که خبر دارد، سایر اعضای خبرگان را هم مطلع کند. ثانیاً شاید بشود از این جنبه هم به مسئله هم نگاه کرد که در آغاز جلسه، سعی براین بود که خبرگان نخست خودشان و در خلال مباحث به نتیجه برسند که البته رسیدند. آقای هاشمی، نظر امام در باره آیتالله خامنهای را وقتی مطرح کرد که از سوی برخی از نمایندگان، مسئله رهبری ایشان به شکل تلویحی مطرح شده بود و از آقای هاشمی خواستند که در این باره بیشتر توضیح بدهد.
برخی اخیراً ادعا کردهاند که درآن جلسه، نمایندگان در«فضایی احساسی» و متاثر از اعلام دیدگاه امام در باره آیتالله خامنهای، به رهبری ایشان رای دادند. دیدگاه شما در باره این فرضیه چیست؟
آیت الله امینی: بنده به عنوان نایب رئیس آن جلسه، هردو ادعا را تکذیب میکنم. اولاً در باره احساسی بودن فضا باید گفت که طبعاً همه ما و ملت ایران و مسلمانان جهان و حتی غیرمسلمانان استکبارستیز در تمام دنیا از رحلت امام متاثر شده بودند وغم بزرگی را احساس میکردند؛ اما اگر بخواهند از این امر این نتیجه را بگیرند که 80 نفر مجتهد بدون ملاک شرعی و مقنع صرفاً بر مبنای احساس تصمیم گرفتند و ملاکات شرعی وعقلی را کنار گذاشتند، سخنی لغو و تهمت و توهین به این عده از علماست و عقوبت اخروی دارد.
ثانیاً همانطور که قبلاً عرض کردم، اسم آقای خامنهای به عنوان عنصر صالح و مجتهد برای تصدی این امر اساساً قبل از اعلام نظر امام به میان آمد. وقتی بحث رهبری شورایی پیش آمد، آقای خامنهای جزو چند نفر مجتهدی بود که اعضای خبرگان برای حضور در شورا مدنظر داشتند. نظر امام در باره ایشان در مرحله بعد و وقتی مطرح شد که رهبری شورایی از سوی اکثریت رد شد و بحث به این سو آمد که حالا که بنا بر رهبری فردی است چه کسی را انتخاب کنیم؟
علاوه بر همه اینها همانطور که عرض کردم، مسئله هم، ابتدا از طرف آقای هاشمی مطرح نشد و چند نفر از نمایندگان از طرقی از دیدگاه امام در باره رهبری آیتالله خامنهای اطلاع یافته بودند و از آقای هاشمی خواستند که تفصیل ماجرا را بیان کند. اینجا بود که آقای هاشمی ماجرا را نقل کرد. ایشان هم از قبل، برنامه از پیش تعیین شدهای برای سوق دادن جلسه به سمت و سویی خاص را نداشت و نمیخواست دست نمایندگان را در انتخاب ببندد. آیت الله خامنهای در یک فرآیند طبیعی و در خلال مباحث نمایندگان مطرح و به رهبری انتخاب شدند.
اشاره فرمودید که آیتالله خامنهای نخست خودشان با این انتخاب مخالف بودند. این مخالفت را چطور ابراز کردند؟
آیت الله امینی: همين طور است. ايشان وقت گرفتند و به عنوان مخالف كانديداتوري خود، پشت تريبون قرار گرفتند و مطالبي را به عنوان علل مخالفت خود بيان كردند كه البته مورد قبول خبرگان قرار نگرفت و سرانجام رهبري آیت الله خامنهاي به رأي گذاشته شد و با اكثريت بيش از دو سوم آرا به تصويب رسيد.
بعد از نزدیک به سی سال، دیدگاه شما درباره انتخاب آن روزتان چیست؟ و آن تصمیم را در چه رتبهای از صحت و صواب میبینید؟
آیت الله امینی: در طول این مدت در ارتباطاتی که با آیتالله خامنهای داشتیم و در موقعیتهای مختلف، فرد بهتری را نیافتیم و هر چه همزمان میگذرد، میبینیم ایشان با موضعگیریها و رفتارش، بهخصوص در شرایط خطیر فعلی، بهترین فرد برای این منصب بوده وهست. تاکید میکنم که بعد از سیسال، میبینیم که هنوزهم بهترین فردی که بتواند جامعه اسلامی را در دنیا اداره کند و در صدور انقلاب هم توفیق کامل داشته باشد، ایشان است و کاملاً از این موضوع مطمئن هستیم. ولی یک نگرانی بزرگ داریم که بعد از ایشان چه میشود؟ الان آیتالله خامنهای در جهان جا افتاده است و نهضتهای اسلامی را در جهان اداره میکند. گاهی که خدمت ایشان میرسم، عرض میکنم این کار را بسیار خوب انجام میدهید، ولی نگرانم بعد از ایشان قرار است چه کسی امور را اداره کند؟ بالاخره ما هم بشرهستیم و مثل هر انسان دیگری گاهی نگران میشویم. من هم نگران آینده انقلاب هستم. البته پرورش چنین فرد شایستهای ابتدائا بر عهده حوزه علمیه و ثانیاً خبرگان رهبریست که اگر کوتاهی کنند مسئول خواهند بود.
من بارها خودم این را بهطور خصوصی به رهبری گفتهام که: برای طول عمر و دوام توفیقات شما دعا میکنم. از خدا میخواهم تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) شما را زنده نگه دارد، همانطور که در زمان امام هم همین دعا رامیکردیم ولي بايد مراقب حريان طبيعي زندگي بشر هم بود. ایشان معمولاً در جواب این عرض بنده میفرمایند: «خدا میخواهد این نظام باقی بماند و طبعاً همین نظام درمواقع لزوم نیازهای خود را برآورده میکند، همانطور که بعد از امام این طور شد».
جنابعالی علاوه بر رای در خبرگان، در سال 1369 شخصاً همانند عده زیادی از علمای بزرگ بطور مکتوب، فقاهت و اجتهاد و جامعیت حضرت آیتالله خامنهای را اعلام نمودید. بنظر شما آیا ایشان در این سه دهه توانستهاند راه و تفکر امام را در مقام نظر و عمل تحقق بخشند؟
آیت الله امینی: ایشان که قطعاً تمام تلاش و جدیتهای لازم را کردهاند و در بهترین وجه ممکن تفکر و خط امام را به درستی و جامع تبیین کردهاند و در مقام عمل براي اجرا و پیگیری راه امام و تحقق آرمانهای امام در بالاترین حد ممکن و بطور خستگی ناپذیر تلاش کردهاند. هرچند در بسیاری از امور بخاطر کوتاهی دیگران در انجام وظایفشان، مطالبات و رهنمودهای ایشان تحقق نیافته و به همین دلیل ایشان از وضعیت بعضی از امور راضی نیستند. ایشان میگویند و تاکید هم میکنند، اما در عمل میبینیم که بعضی از کارها انجام نمیشوند. ایشان کمبودها و نواقص را میبینند، طبعاً در برخی از موارد نگران هم هستند. با این همه قطعاً ایشان در همه کارها بر اساس تکلیف عمل کردهاند، دراین جنبه هیچ تردیدی نیست. دستگاههای دیگر هم وظیفهشان این است که کارشان را درست انجام بدهند، اما بعضاً انجام نمیدهند. الان مسائل مربوط به اقتصاد و فرهنگ و... را ببینید. به هرحال کاستیهایی وجود دارند که رفع آنها همت عموم دستگاههای نظام را میطلبد، وگرنه رهبری که همواره بر رفع مشکلات تاکید و برای آن تلاش کردهاند. در هر مورد که مسئولین ذیربط، دستورات ایشان را با جدیت اجرا کردهاند نظام جمهوری اسلامی به موفقیتهای بزرگی دست یافته است و به تعبیر دیگر هرکجا پیروزی و موفقیت بزرگی رخ داده است همانجاست که پیروی ازمقام ولایت بعمل آمده است.
با سپاس و تشکر مجدد از فرصتی که در اختیار « پاسدار اسلام» قرار دادید، سلامتی و دوام عمر جنابعالی را از درگاه خداوند متعال خواستاریم.