شكاف ميان اصلاحطلبان با حسن روحاني عميقتر شده و حالا بيش از هر زمان ديگر قابل مشاهده است.
به گزارش شهدای ایران، شكاف ميان اصلاحطلبان با حسن روحاني عميقتر شده و حالا بيش از هر زمان ديگر قابل مشاهده است. اين ادعا را ميتوان در واكنشهاي اخير اصلاحطلبان به عملكرد روحاني مشاهده كرد؛ جايي كه از رسانههاي اصلاحطلب گرفته تا چهرههاي برجسته اين جريان، شمشير خود را براي وی از رو بستهاند تا نه تنها بتوانند انتقام خود را از روحاني بگيرند بلكه از همين امروز اذهان عمومي را براي انتخابات سال 1400 به نفع خود تغيير دهند.
اين يك واقعيت است كه روحاني بخش مهمي از موفقيت خود در دو دوره انتخابات رياستجمهوري را مديون حمايتهاي اصلاحطلباني است كه بر موج او سوار شوند و رأي خود و هوادارانشان را در سبد فردي بريزند كه سابقهاي اصولگرايي داشت.
اصلاحطلبان در ماجراي انتخابات سال 92 حاضر به پذيرش ريسكي بزرگ شدند، چرا كه تنها كانديداي خود را بهرغم ميلش مجبور به كنارهگيري به نفع روحاني كردند تا شايد پيروزي وي بتواند زمينه بازگشتشان به بدنه حاكميت را فراهم كند؛ پيشبينياي كه از قضاي روزگار درست از آب درآمد و روحاني در آن سال پيروز انتخابات شد كه اگر نميشد، شرايط براي اصلاحطلبان بغرنجتر از هر زمان ديگری ميشد.
اين اتفاقات در سال 96 نيز بار ديگر تكرار شد و چون اصلاحطلبان گزينه شاخصي براي رقابت با روحاني نداشتند، بار ديگر تصميم گرفتند با رئيسجمهور مستقر همراه شوند و گزينه خود را به عنوان كانديداي پوششي براي روحاني به ميدان فرستادند. اين اتفاق در حالي روي داد كه در داخل خود جريانات اصلاحات، عده زيادي قرار داشتند، در حمايت جريان اصلاحات از روحاني دچار ترديد بودند و اين ترديد را نيز به سطح عمومي جامعه تزريق كرده بودند. به عنوان نمونه ابراهيم اصغرزاده آذرماه سال 95 و تنها چندماه مانده تا انتخابات رياستجمهوري، در گفتوگويي با روزنامه اصلاحطلب آفتاب يزد به روحاني تاخت و عنوان كرد: «آيا اصلاحطلبان ميتوانند مسئوليت ناكارآمدي موجود و شعارهاي بر زمين مانده را بر عهده بگيرند؟»
همين روزنامه چندي بعد در اسفندماه در سرمقاله خود نوشت: «اكنون حسن روحاني در زنگ انشا نيز نيست و زنگ حساب آغاز شده است. ملزومات فضاي جديد روشن و بين است، يعني ديگر رئيسجمهور نميتواند بگويد «چه تحويل گرفته» بلكه بايد بگويد «چه كرده است.»
در اين بين بايد گفت: دلخوري اصلي اصلاحطلبان از روحاني در آن زمان در دو موضوع خلاصه ميشد:
نخست: موضوع عدمپيگيري وعدههای حسن روحاني در جريان انتخابات سال 92.
دوم: عدمحمايت از محمدرضا عارف براي نشستن بركرسي رياست مجلس و گرايش دولت به سوي علي لاريجاني.
تعميق يك شكاف
در نهايت اصلاحطلبان بار ديگر مجبور به حمايت از روحاني شدند و او نيز پيروز انتخابات شد اما حالا با معرفي كابينه بار ديگر شكاف ميان روحاني و اصلاحطلبان سر باز كرده و اين بار عميقتر از هر زمان ديگري رخ مينماياند، البته نشانههای سهمخواهی و زیادهخواهی اصلاحطلبان از روحانی به رغم حضور موثر و حداکثری آنها در لایههای مدیریتی دولت مشهود است.
اصلاحطلبان حضور نداشتن وزير زن در كابينه و عدماستفاده از گزينههاي مطلوب آنان را مهمترين خلفوعده روحاني در برابر اين جريان سياسي میدانند، به گونهاي كه انتظار ميرود اصلاحطلبان اين بار بخواهند به دليل عدمتوجه روحاني به خواستههاي آنان در چينش كابينه، به فكر انتقام از او بيفتند. اين دلخوري زماني اوج گرفت كه گزينه اصلاحطلب وزارت نيرو نتوانست از مجلس رأي اعتماد بگيرد و علاوه بر اين يك چهره به نسبت معتدل راهي وزارت علوم شد. اين شكاف تعميق شده را ميتوان در گفتههاي بهزاد نبوي در جريان مصاحبه چندي پيشش با روزنامه آرمانامروز ديد كه با زمينهچيني براي آغاز انتقادات تند از حسن روحاني گفته است: «اصلاحطلبان نه توافقي با روحاني داشتهاند و نه ائتلافي.»
روزنامه شرق نيز ابتداي همين ماه در سرمقاله خود با عنوان آيا روحاني آمادگي تنها ماندن را دارد يا نه؟ رئيسجمهور را به واسطه عدم عمل به وعدههاي خود به اصلاحطلبان، متهم به فاصله گرفتن از مردم (بخوانید اصلاحطلبان)كرد و نوشت: «انتقادات و فشارهاي مخالفان از طرق مختلف نتيجه داد و موجب شد روحاني از حق خود كه همانا قدرت مردم است، بگذرد و به دولت خود پناه ببرد. با اين ايده كه حق هركسي بهاندازه قدرت اوست. روحاني با ٢٤ميليون رأي حق داشت باني تحولات اساسي در كشور شود، اما اينگونه نشد و دولت روحاني نيز همچون دولتهاي پيشين اين حق را وانهاد و به قدرت دولت روي آورد.»
در اينخصوص ميتوان چندين مثال ديگر نيز آورد، افرادي همچون تاجرنيا و عبدالله ناصري و حتي مصطفي كواكبيان انتقاداتي را متوجه عملكرد روحاني كردهاند.
آيا روحاني عقبنشيني ميكند؟
در تمام اين كشوقوسها يك نكته مهم وجود دارد كه اگر روحاني بخواهد از موضع خود در برابر اصلاحطلبان كوتاه بيايد و به خواستههاي آنان تن دهد، وي در طول چهار سال آينده با چالشي جدي درخصوص افزايش مطالبات و خواستههاي آنان مواجه خواهد شد؛ اتفاقي كه ميتواند به انحراف دولتش از مسير اصلي خود بينجامد. بايد منتظر ماند و ديد كه تعاملات سياسي ميان روحاني و اصلاحطلبان چگونه رقم خواهد خورد.
*جوان
اين يك واقعيت است كه روحاني بخش مهمي از موفقيت خود در دو دوره انتخابات رياستجمهوري را مديون حمايتهاي اصلاحطلباني است كه بر موج او سوار شوند و رأي خود و هوادارانشان را در سبد فردي بريزند كه سابقهاي اصولگرايي داشت.
اصلاحطلبان در ماجراي انتخابات سال 92 حاضر به پذيرش ريسكي بزرگ شدند، چرا كه تنها كانديداي خود را بهرغم ميلش مجبور به كنارهگيري به نفع روحاني كردند تا شايد پيروزي وي بتواند زمينه بازگشتشان به بدنه حاكميت را فراهم كند؛ پيشبينياي كه از قضاي روزگار درست از آب درآمد و روحاني در آن سال پيروز انتخابات شد كه اگر نميشد، شرايط براي اصلاحطلبان بغرنجتر از هر زمان ديگری ميشد.
اين اتفاقات در سال 96 نيز بار ديگر تكرار شد و چون اصلاحطلبان گزينه شاخصي براي رقابت با روحاني نداشتند، بار ديگر تصميم گرفتند با رئيسجمهور مستقر همراه شوند و گزينه خود را به عنوان كانديداي پوششي براي روحاني به ميدان فرستادند. اين اتفاق در حالي روي داد كه در داخل خود جريانات اصلاحات، عده زيادي قرار داشتند، در حمايت جريان اصلاحات از روحاني دچار ترديد بودند و اين ترديد را نيز به سطح عمومي جامعه تزريق كرده بودند. به عنوان نمونه ابراهيم اصغرزاده آذرماه سال 95 و تنها چندماه مانده تا انتخابات رياستجمهوري، در گفتوگويي با روزنامه اصلاحطلب آفتاب يزد به روحاني تاخت و عنوان كرد: «آيا اصلاحطلبان ميتوانند مسئوليت ناكارآمدي موجود و شعارهاي بر زمين مانده را بر عهده بگيرند؟»
همين روزنامه چندي بعد در اسفندماه در سرمقاله خود نوشت: «اكنون حسن روحاني در زنگ انشا نيز نيست و زنگ حساب آغاز شده است. ملزومات فضاي جديد روشن و بين است، يعني ديگر رئيسجمهور نميتواند بگويد «چه تحويل گرفته» بلكه بايد بگويد «چه كرده است.»
در اين بين بايد گفت: دلخوري اصلي اصلاحطلبان از روحاني در آن زمان در دو موضوع خلاصه ميشد:
نخست: موضوع عدمپيگيري وعدههای حسن روحاني در جريان انتخابات سال 92.
دوم: عدمحمايت از محمدرضا عارف براي نشستن بركرسي رياست مجلس و گرايش دولت به سوي علي لاريجاني.
تعميق يك شكاف
در نهايت اصلاحطلبان بار ديگر مجبور به حمايت از روحاني شدند و او نيز پيروز انتخابات شد اما حالا با معرفي كابينه بار ديگر شكاف ميان روحاني و اصلاحطلبان سر باز كرده و اين بار عميقتر از هر زمان ديگري رخ مينماياند، البته نشانههای سهمخواهی و زیادهخواهی اصلاحطلبان از روحانی به رغم حضور موثر و حداکثری آنها در لایههای مدیریتی دولت مشهود است.
اصلاحطلبان حضور نداشتن وزير زن در كابينه و عدماستفاده از گزينههاي مطلوب آنان را مهمترين خلفوعده روحاني در برابر اين جريان سياسي میدانند، به گونهاي كه انتظار ميرود اصلاحطلبان اين بار بخواهند به دليل عدمتوجه روحاني به خواستههاي آنان در چينش كابينه، به فكر انتقام از او بيفتند. اين دلخوري زماني اوج گرفت كه گزينه اصلاحطلب وزارت نيرو نتوانست از مجلس رأي اعتماد بگيرد و علاوه بر اين يك چهره به نسبت معتدل راهي وزارت علوم شد. اين شكاف تعميق شده را ميتوان در گفتههاي بهزاد نبوي در جريان مصاحبه چندي پيشش با روزنامه آرمانامروز ديد كه با زمينهچيني براي آغاز انتقادات تند از حسن روحاني گفته است: «اصلاحطلبان نه توافقي با روحاني داشتهاند و نه ائتلافي.»
روزنامه شرق نيز ابتداي همين ماه در سرمقاله خود با عنوان آيا روحاني آمادگي تنها ماندن را دارد يا نه؟ رئيسجمهور را به واسطه عدم عمل به وعدههاي خود به اصلاحطلبان، متهم به فاصله گرفتن از مردم (بخوانید اصلاحطلبان)كرد و نوشت: «انتقادات و فشارهاي مخالفان از طرق مختلف نتيجه داد و موجب شد روحاني از حق خود كه همانا قدرت مردم است، بگذرد و به دولت خود پناه ببرد. با اين ايده كه حق هركسي بهاندازه قدرت اوست. روحاني با ٢٤ميليون رأي حق داشت باني تحولات اساسي در كشور شود، اما اينگونه نشد و دولت روحاني نيز همچون دولتهاي پيشين اين حق را وانهاد و به قدرت دولت روي آورد.»
در اينخصوص ميتوان چندين مثال ديگر نيز آورد، افرادي همچون تاجرنيا و عبدالله ناصري و حتي مصطفي كواكبيان انتقاداتي را متوجه عملكرد روحاني كردهاند.
آيا روحاني عقبنشيني ميكند؟
در تمام اين كشوقوسها يك نكته مهم وجود دارد كه اگر روحاني بخواهد از موضع خود در برابر اصلاحطلبان كوتاه بيايد و به خواستههاي آنان تن دهد، وي در طول چهار سال آينده با چالشي جدي درخصوص افزايش مطالبات و خواستههاي آنان مواجه خواهد شد؛ اتفاقي كه ميتواند به انحراف دولتش از مسير اصلي خود بينجامد. بايد منتظر ماند و ديد كه تعاملات سياسي ميان روحاني و اصلاحطلبان چگونه رقم خواهد خورد.
*جوان