شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۵۶۸۲
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۴
علیرضا دست‌بازگفت: دیدم رئیس جمهور آن زمان مقام معظم رهبری است. گفتم: اولاد پیغمبر برای چه می‌آیی؟ گفتند: وظیفه‌ام هست که به دیدن شما بیایم .
به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛اهالی رسانه هفته گذشته با حضور در منزل علیرضا دست‌باز پدر «شهید محمد حسین دست‌باز» در خزانه با خانواده این شهید از نزدیک دیدار کردند.
در این دیدار صمیمی علیرضا دست‌باز پدر «شهید محمد حسین دست‌باز» در سخنانی اظهارداشت: محمد حسین در سن 16 سالگی در تاریخ 16 اردیبهشت‌ماه 61 در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید. محمد حسین در آن زمان نجاری می‌کرد که یک روز به من گفت: قصد دارم به بسیج بروم، او سپس به کردستان رفت و بعد از دو ماه برگشت، مجدداً 15 روز بعد گفت: می‌خواهم به خرمشهر بروم که پس از رفتن به آنجا بعد از چند روزی که از فتح خرمشهر گذشت جنازه‌اش را برای ما آوردند.
پسر دومم در آن زمان سرباز بود و در منطقه حضور داشت که با بنده تماس گرفت و گفت : از محمد حسین چه خبر دارید؟ ما چیزی نگفتیم، فردا عصر وقتی آمد و سرکوچه را شلوغ دید از شهادت برادرش آگاه شد.
وی به موضوع ترور خود اشاره کرد و افزود: در سال 60 منافقین مسجد جامع فلکه اول خزانه را گرفتند، در یکی از شبها یکی از منافقین به من گفت: حاج‌آقا دیگر جای شما برای خواندن نماز در اینجا نیست و جای جوان‌ها است.
بعد از یک هفته ما آنها را از مسجد بیرون کردیم و مسجد را گرفتیم. یک شب به من تلفن کردند و تهدید کردند ما این هفته شما را ترور می‌کنیم. من به آن‌ها گفتم شما هرگز نمی‌توانید مرا ترور کنید. روز چهارشنبه بود که به پسر کوچکترم تلفن زدند که پدرت را فردا ترور می‌کنیم، فردا ظهر تیراندازی شد و عکس من را برای شناسایی در محل آورده بودند و در تعاونی سر محل سراغ من را می‌گرفتند.
من تا سر کوچه رفتم، دیدم یک نفر با اسلحه در آنجاست. رسیدم پشت سر آن فرد و او را بغل کردم، به من گفتند خطرناک است و او نارنجک دارد. در همین حال بود که یکدفعه او ضامن نارنجک را کشید و من بیهوش شدم و احساس کردم دستم قطع شده است. من را به بیمارستان بردند. بالاخره تصمیم گرفتند دستم را از مچ قطع کنند و عمل جراحی انجام دادند . وقتی به هوش آمدم  در آن شرایط به پسر کوچکم گفتم من نماز ظهر را نخوانده‌ام او گریه کرد و گفت: پدر شما 14 ساعت زیر عمل بوده‌اید و متوجه نشده اید و الان اذان صبح است .
آن نارنجک 35 نفر را زخمی کرده بود. فردا صبح از دفتر ریاست جمهوری که آن زمان آقای خامنه‌ای رئیس جمهور بودند به دیدن من آمدند و جویای احوالم شدند. سپس مرا به بیمارستان شهدا بردند و پس از آزمایش گفتند باید عمل بشود و هنوز هم پس از سالها بدنم پر از ترکش است.
15 روز در بیمارستان شهدا بودم. پس از مرخص شدن یک روز دیدم شخصی تلفن کرد و گفت تو آدمی هستی که یک نفر را بکشی، گفت اگر جرات داری بیا فلکه چهارم ، گفتم: عجب! رفتم  سر قرار ولی هیچ خبری نبود.
باز یک روز دیگر تماس گرفت و گفت آن کسی که در منزل شما لوله‌کشی می‌کند می‌خواهد نارنجک در منزلت بیاندازد. خلاصه تهدید می‌کرد تا اینکه یک شب صدای ضبط شده این فرد را برای دوستان گذاشتم و گفتند این فرد در خیاطی است، بالاخره او را گرفتیم و تحویل بسیجی‌ها دادیم و او را زندانی کردند تا اینکه پدرش آمد و التماس کرد و گفت او را آزاد کن.
شب عید فطر باز دیدم در منزلمان را می‌زنند، دیدم پدر، مادر و دخترش آمده‌اند و التماس می‌کردند و باز من گفتم نوار صحبت‌هایش را بیاورید و بشنوید تا متوجه بشوید مقصر است. اما آنها مخالفت کردند و به قرآن قسم دادند که حاج آقا رضایت بدهید و من بالاخره  رضایت دادم.
بنده در زمان شاه دو مشروب فروشی در دروازه‌ غار را بستم، این دو در دو طرف منزل ما بودند. ما از اول در خط انقلاب بودیم . یک شب آیت‌اله بروجردی را سوار ماشین در خواب دیدم که یکی او را می‌برد، ایشان رو به پسرش کرد و گفت: هوای این علیرضا رو داشته باشید، این خیلی زحمت می‌کشد. من به ایشان گفتم: شما که نیستید پس تکلیف مرجع  چه می‌شود گفت آنهم درست می‌شود.
علیرضا دست‌باز پدر شهید محمد حسین دست‌باز به دیدار مقام معظم رهبری با  خانواده ایشان اشاره کرد و افزود: یک روز دیدم چند نفر در را می‌زنند. پسرم به من گفت چند تا بسیجی هستند که می‌خواهند به منزل ما بیایند. در آن زمان می‌ترسیدم که از منافقین باشند، خلاصه آمدند و گفتند ما شب هیئتی می‌خواهیم به منزل شما بیاییم.
شب ساعت 8 به ما اعلام کردند که بسیجی‌ها آمدند، دیدم رئیس جمهور آن زمان مقام معظم رهبری است. گفتم: اولاد پیغمبر برای چه می‌آیی؟ گفتند وظیفه‌ام هست که بیایم و ایشان یک ساعتی اینجا بودند و گفتند کم و کسری اگر دارید بگویید که من گفتم چیزی نمی‌خواهیم.
وی در پایان از دولت گلایه کرد و گفت: حق رزمنده‌ها و قطع نخاعی‌ها را نمی‌دهند بعد به فوتبالیستها  چند میلیون می‌دهند. در ضمن خیلی بی حجابی زیاد شده است و این بسیار برای ما   خانواده شهدا آزار دهنده است.
منبع:فارس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار