روز گذشته و همزمان با سفر مقام معظم رهبری به مناطق زلزلهزده کرمانشاه، تصاویری از معظمله منتشر شد که در حالی میان جمعیت و یا در چادرهای زلزلهزدگان حضور یافتهاند که به دلیل شرایط پیرامونی، عمامه ایشان خاکی شده بود.
به گزارش شهدای ایران ، *این عمامه خاکی در عصر و زمانهای به رؤیت مردم رسید که سیاستمداران و مقامداران مطرح جهان نه تنها از ذرهای کاستی در ظاهر خود اِبا دارند بلکه لباسهایی با نخهای طلایی میپوشند، برخی سر آستینهای خود را گلدوزی میکنند و عدهای دیگر هم به داشتن اموال و تفرجگاههای شخصی بسیار مشهورند.
اصلا چرا راه دور برویم...؟! مردم ایران عمامه خاکی رهبرشان در میانه مردمان بیخانمان شده کرد را در حالی دیدند که از همین ایران خودمان صداهایی به گوش میرسد مبنی بر اینکه زندگی در تهران باید گران شود تا همه نتوانند در آن زندگی کنند، مردم لشکر قابله بدستها هستند که برای توزیع جارو هم صف میکشند و این مردم، لبو فروشها و راننده تاکسیهای خشن و حسودی هستند که هیچ دانشی ندارند!
مردم ایران اسلامی سلوک مدیریتی رهبری را نظاره میکنند که افسانه لباس مبدّل پوشیدن برخی حکمرانان عادل در ازمنه قدیم را به واقعیت تبدیل کرد و با لباس مبدّل به میان زلزلهزدگان بم رفت و در کنار آنها و از سفره آنها با دست غذا خورد و برای تمام این کارها هم هیچ آداب و ترتیبی نجست.
مردم ایران طی سالهای زعامت حضرت آیتالله خامنهای، رهبری را به رأیالعین دیدهاند که اگرچه جهان را تحت تأثیر مدیریت خود قرار داده است و فتنههای داخلی و خارجی را به بهترین وجه ممکن و بدون اینکه آب در دل مردم ایران تکان بخورد؛ مدیریت میکند... اما همایشان است که به گواه رسانههای خارجی، خانهاش در محلهای از محلّات نه چندان برخوردار تهران و در بخش جنوبی این شهر قرار دارد و دوست و دشمن به سادهزیستی او اذعان دارند.
و این در حالیست که مدیران و فعالان سیاسی ولو اندکی هم در ایران و حتی در شهرستانها هستند که مساکن آنها در نقاط اعیاننشین شهر تهران قرار دارد، از مناطق شمالی تهران به فتنه خیابانی سال 88 اعزام شدند و بعد هم به خانههای مجلل خود بازگشتند، مأمور پلیس را زیر ماشین له میکنند چون به آنها اخطار راهنمایی و رانندگی داده است، اعلامیههای تقدیر و تشکر از خود و یا پرترههای رنگ و روغن ژست خود را در سطح شهرها منتشر میکنند، خودشان به خودشان تسهیلات میدهند و خودشان را تشویق میکنند، میگویند باید «شیشلیک» بخوریم تا بتوانیم کار کنیم و گاهی هم فرزندانشان در ینگهدنیا و یا کشورهای اروپایی حتی با کراوات و حتی گاهی با عدم رعایت شئونات مشغول زندگی و تفریح و تحصیل هستند.
و دقیقا در همین شرایط، مردم رأس نظام اسلامی را میبینند که خود نخستین قیامکننده و هشدار دهنده درباره این رفتارهای غلط است. و خود، در رفتاری پرتکرار که بخشی از آنها را دیدهایم و برخی را کمتر خبر داریم؛ بیهراس از اینکه با دستاری خاکی در مقابل چشم مردمان جهان ظاهر شود؛ اما به فکر آلام زلزلهزدگان و مردمانیست که «میخواهد همه کنار بایستند تا او آنها را ببیند...»[7]
اینکه تکلیف ما در قبال این حجج و براهین قاطعی که درباره اصلیت نظام اسلامی از نزدیک میبینیم و لمس میکنیم، چیست؟ امریست که باید درباره آن مداقّه کرد و به آن اندیشید...
اصلا چرا راه دور برویم...؟! مردم ایران عمامه خاکی رهبرشان در میانه مردمان بیخانمان شده کرد را در حالی دیدند که از همین ایران خودمان صداهایی به گوش میرسد مبنی بر اینکه زندگی در تهران باید گران شود تا همه نتوانند در آن زندگی کنند، مردم لشکر قابله بدستها هستند که برای توزیع جارو هم صف میکشند و این مردم، لبو فروشها و راننده تاکسیهای خشن و حسودی هستند که هیچ دانشی ندارند!
مردم ایران اسلامی سلوک مدیریتی رهبری را نظاره میکنند که افسانه لباس مبدّل پوشیدن برخی حکمرانان عادل در ازمنه قدیم را به واقعیت تبدیل کرد و با لباس مبدّل به میان زلزلهزدگان بم رفت و در کنار آنها و از سفره آنها با دست غذا خورد و برای تمام این کارها هم هیچ آداب و ترتیبی نجست.
مردم ایران طی سالهای زعامت حضرت آیتالله خامنهای، رهبری را به رأیالعین دیدهاند که اگرچه جهان را تحت تأثیر مدیریت خود قرار داده است و فتنههای داخلی و خارجی را به بهترین وجه ممکن و بدون اینکه آب در دل مردم ایران تکان بخورد؛ مدیریت میکند... اما همایشان است که به گواه رسانههای خارجی، خانهاش در محلهای از محلّات نه چندان برخوردار تهران و در بخش جنوبی این شهر قرار دارد و دوست و دشمن به سادهزیستی او اذعان دارند.
و این در حالیست که مدیران و فعالان سیاسی ولو اندکی هم در ایران و حتی در شهرستانها هستند که مساکن آنها در نقاط اعیاننشین شهر تهران قرار دارد، از مناطق شمالی تهران به فتنه خیابانی سال 88 اعزام شدند و بعد هم به خانههای مجلل خود بازگشتند، مأمور پلیس را زیر ماشین له میکنند چون به آنها اخطار راهنمایی و رانندگی داده است، اعلامیههای تقدیر و تشکر از خود و یا پرترههای رنگ و روغن ژست خود را در سطح شهرها منتشر میکنند، خودشان به خودشان تسهیلات میدهند و خودشان را تشویق میکنند، میگویند باید «شیشلیک» بخوریم تا بتوانیم کار کنیم و گاهی هم فرزندانشان در ینگهدنیا و یا کشورهای اروپایی حتی با کراوات و حتی گاهی با عدم رعایت شئونات مشغول زندگی و تفریح و تحصیل هستند.
و دقیقا در همین شرایط، مردم رأس نظام اسلامی را میبینند که خود نخستین قیامکننده و هشدار دهنده درباره این رفتارهای غلط است. و خود، در رفتاری پرتکرار که بخشی از آنها را دیدهایم و برخی را کمتر خبر داریم؛ بیهراس از اینکه با دستاری خاکی در مقابل چشم مردمان جهان ظاهر شود؛ اما به فکر آلام زلزلهزدگان و مردمانیست که «میخواهد همه کنار بایستند تا او آنها را ببیند...»[7]
اینکه تکلیف ما در قبال این حجج و براهین قاطعی که درباره اصلیت نظام اسلامی از نزدیک میبینیم و لمس میکنیم، چیست؟ امریست که باید درباره آن مداقّه کرد و به آن اندیشید...
*مشرق